این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
*ضرورت گفتوگوی عمیق و دوطرفه با مخاطب نخبه و مطالبهگر.[00:50]
*امنیت، اقتصاد، فرهنگ، مشارکت سیاسی و ناامیدی از ساختار و مسئولان؛ اصلیترین دغدغههای روز کشور![02:00]
*مبانی دینی و ارزیابی میدانی/آماری؛ دو ساحتِ لازم و مکمل برای پاسخگویی به دغدغهها.[07:25]
*سنجشِ نسبتِ واقعیِ ما با "جامعهی مؤمن"، شرط نصرت الهیست.
*پیشرفتِ حق = تدریج + استقامت، همراه با سنجش شاخصهای واقعی قبل/بعدِ خودمان و منطقه.[09:50]
*تبیین تمایز میان"توسعه ظاهری"با "اقتدار مستقل" و نقد وابستگیِ منجر به بردهسازی.[11:55]
*منش استقلالطلبانه؛ نه به نیابتیسازی، نه به بردهپروری.![28:00]
*فشارخارجی، ضعف ساختاری/فرهنگی و جهل و کم دانشی؛ فاکتورهای اصلی در آسیب شناسی مشکلات داخلی.[34:00]
*خنثیکردن طرحِ فروپاشی و تقویت روحیهی مطالبهگری، دستاوردهای عظیم ایران در منازعه اخیر با اسرائیل.[50:00]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم.
رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
اول، یک تشکر ویژه از همه رفقا دارم که نسبت به این بحث همت نشان دادید، جدیت نشان دادید، وقت گذاشتید، انرژی گذاشتید. این خیلی ارزشمند است. خودش برای رفقا مهم است این مباحث و گفتگو کردن. روی هم ما نیاز داریم به اینکه زیاد گفتگو کنیم، با هم حرف بزنیم، حرف بشنویم، حرف همدیگر را بشنویم. دو طرف هم با همدیگر گفتگو را داشته باشیم.
ویژگی که این جمع دارد این است که الحمدلله همه بچههای فرهیخته، تحصیلکرده. همه رفقا قاعدتاً به نظرم بچههای فردوسی بودید دیگر، درست است؟ همهتان آشنایید برایم و همه هم فارغالتحصیل شدید دیگر، قاعدتاً ارشدی هستید. خب، این خودش یک امتیاز دیدنی است؛ این جمع نخبگانی و بچههای اهل فکر، اهل مطالعه، باهوش. این ارزش میدهد به این جلسه که با دقت گوش میدهند، با دقت سؤال میکنند، با دقت پاسخ را تحلیل میکنند و باز اگر به نظرشان برسد که پاسخ، پاسخ دقیقی نیست، پاسخ کاملی نیست، باز به چالش میکشند. اینها خیلی چیز خوبی است.
خب، ما مطالبی را با هم مرور کردیم. سؤالاتی میماند، خصوصاً ناظر به روش حکمرانی جمهوری اسلامی و موفقیت سیاستها و برنامهها و وضعیتی که امروز دارد. خیلی ساده، بیپردهاش این است که ما یک زمانی دلمان به نظامیمان خوش بود، میگفتیم عوضش امنیت داریم. الان دیدیم که آقا، نظامیمان هم چنگی به دل نمیزند. به ما حمله کردند و این شکلی شدیم و اتوبان شده بود، به عبارتی که در سؤالات نوشته بودند، آسمانمان شده بود اتوبان. جنگندههای اسرائیل میرفتند و میآمدند، هر کاری دلشان میخواست میکردند و این به ما ناامیدی میدهد. (سؤال دوستان هست دیگر، ها؟ یا نه؟ اگر نیست که...)
و همینطور حوزههای دیگر. در حوزه اقتصادش هم چنگی به دل نمیزند. دلار صد تومانی، اجارهخانه اینطور، بورس آنطور (برادرمان زخمخورده بورس است). خدمت شما عرض کنم که اشتغال وضعیتش اینطور است، جمعیت تحصیلکرده بیکار وضعیتش اینطور است، وضعیت سربازی، وضعیت نامطلوبی است. عمدتاً جوانان ما در سربازی احساس پوچی میکنند، احساس اتلاف وقت میکنند، اتلاف انرژی میکنند، احساس میکنند دو سال از زندگی جاماندند؛ به جای اینکه دو سال برای زندگی چیزی یاد بگیرند.
از جهت دینداری احساس میکنیم وضعیت روزبهروز دارد بدتر میشود. وضعیت حجاب را داریم میبینیم، وضعیت مشروبات الکلی، مواد مخدر، کاهش ازدواج، افزایش طلاق. از جهت فرهنگی هم احساس میکنیم که در حال پیشرفت نیستیم و داریم افول میکنیم.
وضعیت سیاسی و داخلی: انتخاباتها کاهش مشارکت دارد، افزایش مشارکت نداریم. مردم نیستند با نظام، با مسئولین. تهش هم یک درصد کمی مشارکت میکنند، کسانی را رأی میدهند که خیری از اینها به چشم نمیآید که آرمانشان، اهدافشان، حرفشان، کارشان با انقلاب و امام و رهبری و اینها خیلی همخوانی داشته باشد.
البته این جنس سؤالات، سؤالات ترکیبی است؛ یعنی یک تیکههایش یکهو مثلاً کاملاً حزباللهی میشود، س***، یک جاهایش کاملاً ضدانقلابی میشود. مثلاً یکهو میگوییم آقا ملت اصلاً پای کار نیستند و مشارکت ندارند و اینها پشت نظام را خالی کردند و س***، حزباللهی از آنور.
در مجموعه این مسائل باعث میشود که آدم یک احساس شکست، ناامیدی بر اساس اینکه آینده خیلی روشنی در پیش نداریم، رو به افولیم، زوال رو به ضعفیم، امیدی نیست به ساختار، امیدی نیست به مسئولین. حالا اگر خیلی پایبندی اعتقادی نداشته باشد، دلش به این خوش است که میگذاریم و میرویم از این کشور: آمریکا میرویم، کانادا میرویم، اروپا میرویم. هرجا باشد، الان قرقیزستان و اینها یک مدتی خیلی میرفتند، ارمنستان. اگر پایبندی اعتقادی هم داشته باشد که حالا نخواهد به آنجاها برود، به خاطر دلایل مختلف، احساس نمیکند که آنجا آیندهای دارد یا موفقیتی. خودش، بچهاش، درسی که خوانده، به درد کجا میخورد؟ رشتهای که تحصیل کرده، فایدهاش چیست؟
به قول یکی از رفقا: «دلمان از امنیت خوش بود. به پشتوانه اوضاع امنیتی خوبی که داریم، میخواستیم کار اقتصادی بکنیم و اقتصاد را رشد دهیم. الان [میبینیم] که باید کار امنیتی-نظامی بکنیم.»
سؤال دوستانه، چالشها و شبهات و اینها. خب، گفتم تندتر و غلیظتر هم میشود گفت که آقا ما حتی نسبت به رهبری هم گله داریم، یا حتی امید نداریم. رهبری هم نمیتواند، یا نمیخواهد، یا نمیتواند. (اینها [را در] صوتش فکر کنم باید دستگیرم میکنند، یعنی دیگر به بعدش را چون گوش نمیدهم، [فکر میکنند] بیست دقیقه است دارد کفر میگوید.) رهبری عملاً راه آمده با فساد مسئولین، با خیانتها. قوه قضائیه هم کاری نمیکند. فساد رخنه کرده، همهجای نظام را گرفته. در خود بیت رهبری فلان است... مجموعهای از ابهامات و شبهات و این حرفها.
در مقام گفتگو نمیگویم «پاسخ»، چون نمیخواهم پاسخ دهم؛ میخواهم پیرامون سؤالات با همدیگر گفتگو بکنیم. البته خب، گفتگو هم خیلی وقت مفصلی میخواهد؛ چون یک مقدماتی میخواهد، یک مبانی میخواهد. یک بخشش پاسخ ایدئولوژیک است، یعنی از مقام مبانی دینی باید پاسخ داد. یک بخشش هم پاسخ واقعبینانه، گزارشی و آماری است.
در آن بحثهای مبانی، خب ما میگوییم آقا نظام حق، نظام باطل؛ حق پیروز است، باطل فنا میشود. «حزبالله همالمفلحون، حزبالشیطان همالخاسرون.» خدا نصرت میکند، کمک میکند، تأیید میکند، «به روحی از جانب خودش» اینها را تأیید میکند. آن اصلش درست، ولی باز سؤال است که آیا ما با این ویژگیهایی که داریم، واقعاً مصداق این جامعه مؤمن هستیم؟ این حزباللهی که قرآن گفته، با وضع اقتصادی، و با این مفاسدی که میبینیم؛ خیانتها، نفوذها، جاسوسیها، به خاطر یک مشت دلار همه غلطی همهجا میکنند، نام حق ناحق میشود در سیستم اداریمان. آیا میشود به ما گفت حزبالله و خودمان را مستحق وعده پیروزی خدا بدانیم؟
یک سؤال است که روی مبانی میآید جلو. یک سؤال هم این است که آیا با گزارشهای میدانی، ما دستاوردی چیزی داریم که اصلاً قابل اتکا باشد؟ گاهی احساس میکنیم که آقا رهبری هم رجز میخوانند: «ما زدیم! ما جنگ اسرائیل! کلی خوردیم!» رهبری میآید میگوید که «اسرائیل له شد.» با ما که خودمان بودیم دیدیم دیگر. این که دیگر تاریخ پنجاه سال پیش که نیست؛ همینجا حاضر بودیم، دیدیم کی له شد؟
خیلی دیگر شبهات را غلیظش کردم، قشنگ خوب سفت بشود. یک جوری که دیگر الان علامه مجلسی یک جوری بیخدایی را اثبات کرد، گفت: «آقا فردا بیایید میخواهم خدا را اثبات کنم.» [گفتیم:] «آقا جان، آنقدر محکم بیخدایی را اثبات کردی که تا جواب بدهی ما که رفتیم، ما کافر شدیم.» یک جوری الان ضدانقلاب را اثبات کردم که خود ضدانقلاب آنقدر قشنگ نمیتوانست [اثبات کند]. این همه حرفها [را] در بیست دقیقه، این همه حرف بزن، این همه شبهه وارد کن.
ببینید آقا، داستان پیشروی در مسیر حق یک داستان تدریجی است. اینجوری نیستش که شما از روز اولی که شروع میکنید به «لا اله الا الله» گفتن، به پیروزی برسی. نه، «ثم استقاموا» دارد. باید پایش بایستی. «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»؛ استقامت، استقامتش هم سخت است. در بعضی روایات دارد آیه «فاستقم» پیغمبر را پیر کرد. اینکه بایستی پای این حرفها، هزینهاش را بدهی، در همین خط حرکت کنی، خیلی خیلی سخت است.
مسیر حق این شکلی است. اساساً عالم واقعیت این شکلی است. آدم یک وقت میرود عروسک میخرد. عروسک نه ازدواج دارد، نه بارداری دارد، نه زایمان دارد، نه شب بیخوابی دارد، نه شیر دادن دارد. یک قیافهای دارد و جای خالی بچهات را در توهماتت برایت پر میکند. ولی اگر بچه واقعی میخواهی، بچه واقعی ازدواج دارد که خودش هزار تا پروتکل دارد. بعد آیا بچهدار بشوی یا نشوی، دارو، درمان، نُه ماه مراقبت، درد زایمان، بعد شیر دادن، خرج پوشک... او تا یک دانه [بچه] بزایی که بهش بگویی «بابا»، که بهت بگوید «بابا»، [و آیا] سالم باشد؟ آیا مثلاً فلان نباشد؟ مشکلات ژنتیکی نباشد؟ فلان نباشد؟ همه اینها را باید تحمل کنی تا یک بچه سالم متولد کنی و بزرگ کنی.
یک وقت هست شما دنبال یک پیشرفتی هستید که این صورت پیشرفت خیلی شفاف و ساده و صاف و پوستکنده، بخواهم بگویم، و با دلیل بحثهای مفصل: یک راهی که الان داریم برای گفتگو، مقایسه است. یکی مقایسه قبل خودمان با الان، یکی مقایسه الانمان را با دیگران. کاملاً معقول است دیگر. قبلاً چه بودیم و الان چه هستیم؟ دیگران چه هستند و ما چه هستیم؟
در قیاس با قبلمان که خب مشخص است. آمارهایمان، وضع دانشجویانمان، وضع علمیمان در دنیا، وضع نفوذمان در منطقه، وضع مؤلفههای شاخص دینداری. به حسب ظاهر، مسجدهایمان چقدر جمعیت داشت؟ هیئتهایمان چقدر بود؟ و خیابانها چقدر مثلاً مراسم برگزار میشد؟ البته نسبت جمعیتی هم باید داشته باشیم دیگر. آن موقع نسبت جمعیت چقدر [بود]؟ اوضاع چطور بود؟ چقدر قرآن چاپ میشود و چقدر جلسه قرآن داشتیم؟ چقدر تفسیر قرآن داشتیم؟ چقدر تفسیر قرآن چاپ میشد؟ در دانشگاهها چقدر نمازخوان داشتیم؟ نمازخانههای دانشگاهها اوضاعش چطور بود؟ چقدر چادری داشتیم؟ چقدر محجبه داشتیم؟ اوضاع مصرف الکل مثلاً چطور بود؟ کابارهها چطور بود؟
ما همینطور دیگر اوضاع را برای سنجش باطن عالم که نبودیم و نیستیم که بخواهیم از آنجا گزارش بدهیم که «آقا با چشماندازی که نگاه میکنم، میبینم مردم خیلی مسلمان بودند، الان خیلی کافر شدهاند.» علم غیب که نداریم. با مؤلفههای ظاهری باید بیاییم جلو دیگر. باید صد تا پارامتر بگذاریم. روی تکتک اینها حساب [کنیم]: ملت خمس چقدر میدادند؟ الان چقدر خمس میدهند؟ چقدر تقلید میکردند؟ چقدر احکام بلد بودند؟ چقدر مسجد میرفتند؟ مسجد بیشتر شده، کمتر شده؟ مساجد شلوغتر شده، خلوتتر شده؟ نسل جوان، دانشگاهها، چاپ کتب دینی، نشر کتب و هزار و یک [مورد دیگر]. اینها مؤلفه است دیگر. مؤلفههای فرهنگی است که با اینها میشود شاخصگذاری کرد و میشود روی آنها تحلیل [کرد].
یک بخش دیگر مقایسه ما با دیگران. دیگران یعنی مثلاً که؟ یعنی عربستان، یعنی امارات، یعنی قطر، یعنی مصر، یعنی اردن، یعنی ترکیه، آذربایجان، ارمنستان. حالا بعضی کشورها خب خیلی کوچکتر است، خیلی در این محاسبات نمیآید، مثل قرقیزستان و ازبکستان و حالا مثلاً پاکستان کشوری است که میشود با آن مقایسه کنیم. ما سرعت رشد علمیمان، وضعیت علمیمان قبل انقلاب چی بوده، الان چی؟ دانشمندانمان، مردها، زنها، رشتههای تحصیلی، وضع ما چطور است؟ وضع منطقه چطور است؟ ما در خاورمیانه چندمیم؟ کجاییم؟ مقالات علمی ما، اختراعهای ما.
بعد مقایسه شرایطمان: فقط گزارش میدهند که مثلاً آقا ایران اول در فلان چیز، مثلاً ترکیه دوم، بر فرض. خب شرایط هم شرایط برابری است؟ آنها دسترسیشان به مقالات، دسترسیشان به اساتید، دسترسیشان به دانشگاهها، مراودات علمی دانشگاهی، آنها اوضاعشان چطور است؟ ما اوضاعمان چطور است؟ ما در چه وضعیتی رشد علمی کردیم؟ آنها در چه وضعیتی؟ جمعیتهایمان چقدر است؟ دانشجویانمان چقدر است؟ مجموعه اینها را باید با همدیگر سنجید. حالا فقط یک گزارش میآید که آقا اول فلان است، دوم فلان است، سوم فلان [است]. در عرصههای مختلف: تکنولوژی، تکنولوژی دیگر چی؟ حوزههای امنیتی، حوزههای حتی رفاهی، تفریحی، سرگرمی، ورزشی. در حوزههای مختلف باید مقایسه کنیم دیگر. مثلاً یک کشوری که خوب است ما خودمان را با آن مقایسه کنیم، کشور مصر است.
چند بار گفتم تا حالا، ما با مصر خیلی شباهت داشتیم قبل از انقلاب، تا جایی که شاه رفت از مصر زن گرفت. از دربار مصر زن گرفت، فوزیه مصری بود. شاه چند بار که از کشور فرار کرد به مصر رفت. آخر هم شاه را مصر دفن کردند. اینها قرابتهای ما با مصر. کشور مصر اگر از ما پیشرفتهتر نبود، آنقدر هم از ما پایینتر نبود که شاه مملکت خودش را تحقیر کند به یک کشوری مثل مصر مثلاً آنقدر مراوده داشته. خب، اوضاع سابقمان خیلی شبیه [بود]. الازهر مصر به هر حال، دانشمندانش، قرّائش، اوضاع فرهنگیاش، اوضاع اقتصادیاش. یک کشور به هر حال خیلی مهم. شاید بشود گفت قدرت برتر آفریقاست دیگر، مصر. کشور اول آفریقا قاعدتاً مصر است دیگر.
اوضاع دیروز مصر را مقایسه کنید با امروزش. اوضاع امروز مصر را مقایسه کنید با امروزمان. مصری که تحریم نیست. مصر که مرگ بر آمریکا نمیگوید. مرگ بر اسرائیل نمیگوید. حجاب اجباری ندارد. مشروب درش ممنوع نیست. مصر که داستان FATF ندارد. مصر که تسلیحات در منطقه ندارد. حزبالله، حماس را حمایت نمیکند. خطری برای کسی ندارد. پایگاههای آمریکا هم دور تا دورش نیست. نفوذ به این معنا درش نیست. ترور به این معنا درش نیست. حمله نظامی هم بهش نکردند. با استکبار راه آمده، کمپ دیوید را امضا کرده، مرزهایش را به روی مردم غزه بسته، مشارکت میکند در قتلعام مردم غزه، کمک میکند از گرسنگی بمیرند.
اوضاع مصر الان چطور است؟ بدهی خارجیاش چقدر است؟ تورمش چقدر؟ اوضاع معیشت و رشد... شما همان ضریب جینی را در مصر حساب بکنید. رشد اقتصادی را در مصر حساب بکنید. پیدا کنید. یک وقتی من اینها را کار کردم. در یک جلسه هم گفتم. خلاصهاش موجود است، هم شاید متنش هم موجود باشد. هم فارسیاش را گفتم، هم عربیاش را گفتم. بیست و دوم بهمنی بود، به صورت، خدمت شما عرض کنم که در اسکایپ. اسکایپ بود دیگر، برنامه تصویری اسکایپ. برای عربهای منهتن، به نظرم بود، یا جای دیگری در آمریکا؛ مسجدی بود و یک سخنرانی گذاشته بودند. یک ده دقیقهای تقریباً همینها را عربیاش را گفتم: «مقایسه انقلاب اسلامی با مصر.» سه چهار سال پیش، چهارصد یا چهارصد و یک. آنجا خب با آمار و به صورت دقیق وضعیت آموزشیشان، رشد علمیشان، دانشجوشان چقدر است؟ وضع معیشتشان. تقریباً پنج میلیون نفر گفتند که «قبرستانخواب» در مصر هست که هیچ امکان تهیه مسکن ندارند، در قبرستان میخوابند. یکی از انتفاضههایی که به خاطرش خیزش عمومی شکل میگیرد، انتفاضه الخبز (سر نبود نان)؛ مردم قیام میکنند، انقلاب میکنند. بدهکاریاش به بانک، پول به بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و به بدهی خارجی. یک وقتی حساب کردم به هر نفر چقدر میافتد؛ وحشتناک. آمار بدهیشان وحشتناک، رشد اقتصادیشان، مدیریت. میگویم: «خیلی.»
پس به هر حال، اگر آن [کشور] از سوءمدیریت [رنج میبرد] با آن وضعیتی که اصلاً شبیه ما نیست، پس ما در قیاس با آنها حُسن مدیریت داشتیم. لااقل در قیاس با مصر. با ترکیه مقایسه کن، عربستان مقایسه کن. روی تکتک اینها میشود گفتگو کرد. اینها هر کدام آمار جزئی میخواهد که الان وقتش نیست؛ یعنی من دانه به دانه بیاورم به صورت جزئی که بگوییم آقا تمام شاخصها را بگذاریم با هم مقایسه کنیم. تازه بماند که این مؤلفههاشان هم کاملاً متفاوت است. یعنی هشت سال جنگ داشتند؟ تحریم داشتند؟ نه، این داستانهای ما را که نداشتند. نه امروز این دو سالی که ما درگیر اسرائیل بودیم، این قضایا را داشتند. هیچکدام اینها نبوده دیگر.
با این حال شما الان ببینید وضعیت تورم در ترکیه چطور است. بله، توریستش هم اینطور است. هیچ چالش جهانی هم ندارد. ترکیه چالش جهانی ندارد دیگر. با که چالش دارد؟ با آمریکا چالش دارد؟ چه چالشی دارد؟ حساب کنی که خود اسرائیل هم با آمریکا چالش دارد! نه چالشی که بخواهد مضیقه بگذارد، از یک میدان جهانی حذفش بکند. «من به تو دلار نمیدهم»، «من تو را نمیدانم»، تحریم تسلیحاتی... عضو ناتو، همهجا هست دیگر. دمش به آمریکا بند است. بله، چالش که همه با همدیگر [دارند]، خود دولتهای اروپایی با هم چالش دارند. از همه مهمتر هم روسیه با همه اینها چالش دارد. ترکیه با روسیه چالش دارد. روسیه با کل اروپا... این میزان چالش مدنظرم نیست. آن چالشی که اقتصاد یک کشور را حذف بکنند از چرخه، در گردشگری به چالش بخورد، توریست برایش نیاید و هزار و یک مشکل دیگر که ما الان درگیرش هستیم دیگر.
اینها را وقتی کنار همدیگر میسنجیم، چون [اگر] قانون اساسیاش مثلاً تحریم بشود، یعنی تحریم قانون اساسی داشته باشد، مثلاً تحریمهای بینالمللی این شکلی داشته باشد، اجماع جهانی علیهش باشد، اینها نکته است دیگر. چالش یعنی منظورم این است. چون این چالشها را هم باید به صورت مشترک در نظر بگیری، بعد قیاس بکنی که آقا مثلاً بدهی در ترکیه چقدر است؟ بدهی بینالمللی، تورم چقدر است؟ رشد اقتصادی چقدر است؟ ضریب جینی مثلاً اوضاعش چطور است؟ نرخ سواد عمومی مثلاً، رشد علمی مثلاً... اینها همه را تکتک باید مقایسه کرد دیگر. فعلاً بدون اینکه بخواهم با جزئیات بگویم، به شما میگویم که اجمالاً میشود تکتک اینها را آورد. اجمالاً ما عقبتر از ترکیه نیستیم، بلکه در بسیاری از مؤلفهها جلوتر از آنیم.
با عربستان شما [اگر] عربستان را نگاه کنید. یک دانه رونالدو، نیمار و اینها را برداشتند آوردند عربستان. صد بار در سر ما کوبیدند که «این نماد توسعه است.» با چه قیمتهای کلان، چه پولهای کلان! کشور عربستان با چه بودجهای، با چه جمعیتی! بودجهاش را نگاه کنید، نفتش را نگاه کنید، جمعیتش را نگاه کنید. بعد میزان توزیع ثروتش را نگاه کنید. بعد پولی که برای یک بازیکن داده عربستان. ملت چقدر خوشحالند، شادند! چه پول کلانی برای رونالدو! ورزش عربستان را نگاه کن، یک دانه مدال در المپیک نیاورد، یک دانه مدال حتی برنز نگرفت. این چه رشد ورزشی است؟ هیچ جای دنیا هم با او چالش ندارند. به اسرائیل هم بخورد، بازی میکند. نه چالشهای ما را دارد، نه فدراسیونهایش را تعلیق کردند، تحریم کردند، نه تهدید کردند.
این همه ورزشکار از ما که پاشدند رفتند اینور و آنور، کشورهای مختلف پناهنده شدند، تابعیتشان را عوض کردند و اینها. این چالشها را که ندارند دیگر. این یک شاخصه دیگر است. این به چه برمیگردد؟ این عنایت الهی است که مثلاً همینجور جبران[شده]، یکهو این مملکت فلان شده؟ این یک مدیریتی است دیگر. به هر حال، اینها شاخصه است دیگر. ما چه شکلی باید بسنجیم؟
بله، به نسبت آنچه باید باشیم و میتوانیم باشیم، قطعاً خیلی فاصله داریم. قطعاً خیلی فاصله [داریم]. این کمالگرایی شماست و خیلی هم خوب است که میگویید: «آقا هستیم، باشد، از اینها بهتریم، ولی آیا نمیشد صد پله از این بالاتر باشیم؟» بیا ببین وضعیت اداراتمان و فلان و فلان و فلان و اینها که مثلاً چقدر ما اینها چالش داریم. منظورش چیست؟ منظورش این است که آقا نرخ بهرهوریاش بیست درصد است، سی درصد است. این میشد هفتاد درصد بهتر از این باشد. این خیلی چیز خوبی است. این همان روحی است که اتفاقاً انقلاب کرده و انقلاب همین روحیه را نگه میدارد و انقلاب همین را میخواهد و مردم به همین دلیل انقلاب کردند.
ما نگفتیم که میخواهیم انقلاب کنیم که وضع موجود را پایدار نگه داریم. ما میخواهیم در وضع موجود تحول ایجاد کنیم، ولی به کدام سمت و با چه دستفرمانی؟ این نکته اصلی است. ما گفتیم ما پیشرفت علمی میخواهیم، ما اقتدار میخواهیم، ما عزت میخواهیم، ما رفاه میخواهیم، آبادی دنیا و آخرت میخواهیم. همه اینها را گفتیم، منطقی هم هست، دستور معارف دینیمان هم هست. ولی تحمیل نمیپذیریم، ولی زیر بار نمیرویم.
زیر بار رفتن، همین کاری است که جوزف اون (Joseph Oun) در لبنان کرد. رئیسجمهور، [نخستوزیر] (نواب سلام بود؟ جوزف اون نخستوزیر؟). کاری که جوزف اون کرد، یکم در فشار میگذارد: «آقا این همه دارایی مملکت، همه امنیت را به اینها بندند. اینها هستند که برای تو میجنگند. اینها پای اسرائیل را از این مملکت کوتاه کردند.» میگوید: «نه، آقاجانم فرموده که باید اینها را خلع سلاح کنیم.» آقاجانم پدر او را درمیآورد. کدخدا فرموده. این را بهش میگویند بردگی، اسارت. این را میگویند ولایت یهود و نصارا. و قرآن ولایت یهود و نصارا را کفر میداند. این را بهش اسلام هم نمیگویند. آن کشوری که این شکلی است، مسلمان هم نیست. مفصل این را بنده بحث کردهام در مورد ولایت یهود و نصارا که قرآن میفرماید: «هر کس که به علت آنها [با آنها ولایت دارد]، از آنهاست. اصلاً اینجا در این دایره تعریفش نکن.»
ولایت خدا و رسول و امام که حالا از امام تعبیر میکند به کسانی که در رکوع زکات [میدهند]، اینها روبروی ولایت یهود و نصارا [قرار دارند]. درست شد؟ اینها در بازی نیستند. این اصلاً اسلام نیست. نماز هم میخواند، حج هم دارد، به این اسلام نمیگویند. این عین نفاق است. این منتفع شدن از ظواهر و مناسک اسلامی است. حج برایش پول دارد، برگزاری حج برایش توریست دارد، حج برایش اعتبار بینالمللی در کشورهای اسلامی دارد. کعبه را به تعبیر اینها دزد کردهاند. اینها خادمالحرمین نیستند، اینها سارقالحرمیناند. بین این دو تا خیلی تفاوت است.
این متن آخرت نیست، نه دنیاست. این عروسک است. این آن پیشرفتی است که فقط ظاهر دارد. هیچچیزش به تو نیست. هیچ زحمتی هم برایش نکشیدهای. حرف هم گوش ندهی، بیرون میآورند و تو به عنوان مصرفکننده و مزدور و اجیر اینجا مطرحی. آنها وقتی میآیند، علم برای تو نمیآورند. آنها برای تو فاحشه میآورند. هیچوقت آمریکا دانشمندانش را نمیآورد در منطقه، فاحشههایش را میآورد در منطقه، رقاصها و خوانندههایش را میآورد در منطقه. دور دانشمندانش جمعت نمیکند، کرسی نمیگذارد که بیایید، «این آقا بنشینید، اساتیدتان جمع بشوند، از این آقا درس بگیرید، یاد بگیرید.» علم برایتان نمیآورد. «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً.» هرجا که میرود، فساد میبرد و ذلت میبرد. خیلی مؤلفههای مهمی است در قرآن. هیچجا آبادانی نمیآورد، هیچجا علم نمیآورد. علمی هم که برایت میآورد، [آن]قدرش را بهت یاد میدهد که وابسته بشوی. [آن]قدرش را یاد میدهد که مصرفکننده بشوی، خریدار بشوی. برای خریدار شدن یادت میدهد آن چیزهایی که خریدارت میکند، مصرفکنندهات میکند.
شما همهتان تحصیلکرده و دانشجویید، همهتان میفهمید چه دارم میگویم. هیچوقت نمیخواهد شما به استقلال و استغنای علمی برسید، به رشد علمی، به تعالی علمی برسید، افقهای جدیدی از علم را درنوردید. واضح است دیگر. هیچوقت هم نمیخواهد شما آقا بشوید. همیشه میخواهد برده بشوی، نوکر بشوی، یکجور بشوی که بتوانم تهدیدت کنم. یک چیزی، یک سررشتهای در دست من باشد، سر وقت بهت فشار بیاورم. نه اینکه بروی آقای خودت باشی.
ما با کشورهای منطقه این کار را نکردیم. ما با سوریه این کار را نکردیم. ما با عراق این کار را نکردیم. بابا، با لبنان هم این کار را نکردیم. ما جوری نکردیم که بشار اسد مزدور ما باشد. بشار مزدور ما نبود، بشار آقای خودش بود. برای اینکه آقای خودش باشد کمکش کردیم. تا روزی هم که از ما کمک خواست کمکش کردیم. در ازای این «آقایی» که بهش دادیم، مزدوری ازش نخواستیم. نوکری خودمان را هم نخواستیم. بشار نیروی ما نبود. آقا فرمودند: «ما نیابت نداریم در منطقه، ما مزدور نداریم.» مؤمنان علاقهمندند، انگیزه دارند، کمکشان میکنیم. یمن نیروی نیابتی ما نیست. حزبالله هم نیروی نیابتی ما نیست. خواستند کمکشان کرد. خواستند آقا باشند، آقای خودشان باشند، نه برده ما. خیلی بین این دو تا تفاوت [است].
آمریکا و حتی روسیه، شاید در مورد روسیه هم بشود محکم [گفت]: هیچوقت دنبال این نبودند که در منطقه یکی باشد آقای خودش بشود. هر که را هم کمک کردند، دنبال این بودند که برده آنها باشد؛ ولایت یهود و نصارا. بابا، با روسیه تعامل کردیم، تعامل فرق میکند با اینکه برده بشوی. ما برده چین و روسیه نشدیم. فرهنگمان را از آنها نگرفتیم. ما سبک زندگی از آنها نگرفتیم. ما سیستم دستگاههای رسانهای و مولد فکر و سبک زندگی از آنها نیامده.
داستان آمریکا متفاوت است. هم پیشینه آمریکا با ما متفاوت است، هم جنس تعامل آمریکا با منطقه متفاوت. چین کارگزار اقتصادی میخواهد، ولی نوکر و مزدور فرهنگی آنقدری که تجربه نشان داده، نه اینکه بیمیل باشد، نه اینکه اگر باشد نخواهد، ولی آنقدری برایش ترجیح ندارد. یعنی همینقدر که بداند یک بازاری دارد که مصرف میکنی، جنسش را میگیری، کفایت میکند. نمیخواهد یک کاری بکند که آن فرهنگ هم کنارش باشد تا نوکری را دربست نپذیری، قانع نشود. ولی جنس تعامل آمریکا و اروپا و خصوصاً آمریکا با منطقه اینجوری نیست. برده میخواهد. رابطه، رابطه گرگ و میشی نظام سلطه است. دیکته میخواهد بکند. اینها تکتک اینها که دارم میگویم قابل اثبات است. برایش فکت علمی هست، گزارش، آمار، تاریخ. روی تکتک [اینها] چون وقت کم است نمیتوانم دانه به دانه پروندهاش را باز کنم، مفصل بهش بپردازم.
ما به این آمریکا «نه» گفتیم. ما به شوروی هم «نه» گفتیم. ولی ما با شوروی یا با روسیه تعامل کردیم. تعامل پایاپای، داد و ستد کردیم. اگر هم جایی وعدهای داده و خلف وعده کرده، عقب نشستیم، جور دیگر رفتار کردیم. ما حتی گاهی روسیه را تهدید کردیم. سامانه احمدینژاد... سریع قضیه [را گفت]. یک تشری زد احمدینژاد در یک تریبونی سال هشتاد و نه سر همین قضیه جنگ اوکراین. رهبری رسماً آمد اعتراض کرد نسبت به جنگی که روسیه علیه اوکراین راه انداخت. ما موافق جنگ اوکراین نبودیم. بله، حالا اینکه پهپاد دادیم یا ندادیم، آن یک بحث دیگری است، ولی موافق جنگ نبودیم. این نبوده که چون منافعمان بند به این باشد که باید مجیزگویی کنیم و هر کاری روسیه کرد، پشتبندش درآید.
ولی آمریکا جنس تعاملش با ما این بود. از ما هم همین را خواسته. قبلاً هم با ما همینجوری بوده. اینها تفاوتهای [ما هستند]. «نه» گفتنمان اولاً ضامن سعادت آخرتمان است. این دیانت است. ما از ولایت یهود و نصارا خارج شدیم و این نشان میدهد که ما حزباللهی هستیم. چون حزباللهیها آنهاییاند که از ولایت یهود و نصارا خارج [میشوند]. ما به این دلیل حزباللهی، به این دلیل شایسته نصرت و تأیید الهی هستیم و به همین دلیل تا به حال هم نصرت الهی شامل حالمان شده. وگرنه هیچ کشوری با این اوضاع و امکانات و این شرایط ما تا به حال در این موقعیت نمانده. قطر را عربستان تحریم کرد، سهروزه به زانو افتاد. عربستان تحریم کرد، نه دنیا، نه اجماع جهانی. قطری که این همه منابع دارد، همچین ثروتی دارد، جمعیتی هم ندارد، اینجوری است.
این داستان متفاوتش به این است: ما از جهت فرهنگی، بافت تمدنی ملتمان متفاوتیم با دنیا. ما نقطهای هستیم که دنیا تمدنش از اینجا شروع شده. بشر روی کره زمین وقتی خواسته زندگی کند، از این آب و خاک، از این جلگه، از این جغرافیا شروع کرده. از اینجا بوده که بشر تعامل کردن با دیگران را آموخته و اجرا کرد، با متمدنترین بشر کره زمین، آدمهای کره زمین. این تمدنمان هم قدیمی است. ماها اصلاً انگار در نژادمان و در خونمان است این تعامل، این زیست. هوش ملت ما که الان هم دیدی در آمارهای بینالمللی [که] جزء سهتای اول بودیم به نظرم. آماری که اخیراً درآمد، ایران جزء سهتای اول بود در هوش. داری دیگر؟ آمار ندیدی؟ هوش... هوش طبیعی مردم. در هوش به نظرم جزء سهتای اول. باز هم اگر آمارش را دارید، همان است. یکی دیگر هم بود فکر میکنم [که] نبود [که اول شدیم؟] خودشان اول شدند، با همان حساب که آنها ما چهارم شدیم. این مهم است. اول شدن آنها مهم نیست. مهم این است که با حسابوکتاب آنها باز ما چهارمیم. یعنی این همه کشور دنیا ما را چهارم حساب کردند، از جهت هوش، از جهت علم.
بحثهای مفصل تاریخ: شما نگاه کنید هرچه شخصیت دانشمند در حوزههای مختلف، غالباً ایرانی [بودند] در عالم اسلام، شیعه و سنی. عرض کردم: شش تا صحاح سته داریم در جهان اهل سنت، چهار تا کتب اربعه شیعه. هر ده تا را ایرانیها نوشتند. ایرانیها، یعنی فارسیزبان. وگرنه مثلاً بعضیهایشان مال ازبکستاناند و مال تاجیکستان و اینها، فارسیزبان. به مجموعه اینها میگویند ایران. این ایران هم که الان میگوییم ایران، این از زمان مثلاً قاجار و اینها تقریباً اینجوری انقدر خُرد شد. وگرنه ایران همین همین وسعتش بوده. همه اینها ایران [بود]. دیگر هی تکهتکه بخشیدند و الان انقدر کوچک شده، شده ایران. وگرنه ایران همان همان «پِرشین» (Persian) و همان فارس و اینها، همهاش همان است.
این استعداد مردم ماست. این توان مردم ماست. این سابقه مردم ماست. این دیانت مردم ماست. ما از جهت تدین درخشیدیم. مسیرمان درست بوده. سختیهای این مسیر را هم تحمل کردیم. این مسیر مسیری بوده که زد و خورد داشته، هزینه دادیم. حالا وقتی که مقایسه میکنیم میبینیم یک میزانی از این هزینهها از بیرون بوده، یک میزانش از درون بوده، یک میزانش خودمان مقصر بودیم، یک میزانش هم به هر حال ابتلائات الهی.
نکتهای که هست این است که چه باید کرد؟ مسئلهای که هست این است که ما اوضاعی که الان داریم، این بحث جدی اینجاست. خب، اینها که تا به حال خیلی دلگرمکننده بود دیگر. یعنی با این اوضاع ما فعلاً شرایطمان شرایطی نیستش که بخواهیم ناامید بشویم. چیزی که هست این است که آقا پس این همه خرابکاری و کموکاستی و مشکلاتی که میبینیم چه میشود؟ اینها از کجا آمده؟ اینها کی حل میشود؟
یک پاسخ این است که چقدر اینها بعد از انقلاب ایجاد شده؟ این یک سؤال. یعنی ما مثلاً در نظممان، در امنیتمان، در بهرهوری کاریمان، اینها مثلاً قبل انقلاب در اوج بودیم؟ انقلاب آمد و اینها را به افول [کشاند]؟ فرهنگ عمومی ما را، استعداد عمومی ما را آسیب زد؟ آیا این است یا نه؟ ما از قبلش هم همین بودیم؟ رشد نکردن یک بحث است، افول کردن یک بحث دیگر است. یک وقت هست میگویی آقا ما خیلی خوب بودیم. ما خیلی خوب بودیم: نظممان، کار، نمیدانم اداریمان، کار جمعیمان، فلانمان. ما مثلاً در المپیکها همیشه طلا میگرفتیم، در رشتههای جمعی هم بیشتر طلا میگرفتیم و بعد انقلاب مثلاً کاهش پیدا کرد. شاخصه دیگر: بعد انقلاب طلاهایمان کاهش پیدا کرد، جمعیت به فردی کشیده شد. یا نه، ما قبل انقلاب طلا نمیگرفتیم، جام جهانی نمیرفتیم. یک بار جام جهانی رفتیم. بعد انقلاب تقریباً اکثر جام جهانیها بودیم، مگر موارد اندکی. تقریباً همه المپیکها مدال گرفتیم. البته قبل انقلاب هم مدال المپیک داشتیم، خیلی کمتر بود. بعد انقلاب این آمار خیلی رشد کرد. بعضاً در ورزشهای دستهجمعی هم یک پیشرفت چشمگیر داشتیم، مثل والیبال. خب والیبال که قبل انقلاب هم داشتیم. شاخصه دیگر: اینها نشان میدهد که آقا یک فرهنگ در حال رشد [است]. این ملت در حال رشد است. اینها شاخص است.
باید بروی شاخص باید حرف بزنی. وگرنه هر جایی ده تا عیب و ایراد پیدا میشود. در عین حال به این هم قانع نیستیم. خیلی چیز خوبی است. ما به همین دلیل پیروز خواهیم شد. این روحیه چون هست، این کمالگرایی است و این قانع نشدن به وضع موجود، این حرکت در هر امتی، در هر تمدنی، در هر ملتی. اتفاقاً این تحریمها از این جهت برای ما مایه خیر بود. تحریم چیز خوبی نیست. این فشار جهانی چیز خوبی نیست. ولی ما چون ملتی بودیم که وقتی بهمان فشار میآید، بیشتر کار میکنیم. ما با این تحریمها پیشرفت کردیم. نشکستیم، نباختیم و شاید اگر اینها نبود، انقدر کار نمیکردیم.
ما ملتی هستیم که شب امتحان درس میخوانیم. یعنی یک فشاری باید پای کار باشد. (مثل شب امتحان) چقدر ما ظرفیت داشتیم. ما اگر شش ماه اینجوری درس میخواندیم، (وقتی میخوانیم و بعد میرویم مثلاً آقا من یک جزء را مرور کردم شدم هجده.) میدانی مگر شش ماه اینجوری درس میخواندم [که] پروفسور بودم؟ یک حس و [حالی] همهمان داریم که یک فشاری وقتی میآید، ما به کار میافتیم. ببین چقدر ما توان داریم، چقدر ما انرژی داریم، چقدر قابلیت داریم. البته ضعف مدیریت داریم، ضعفهای ساختاری داریم، ضعفهای فرهنگی داریم که خیلی هم این هم نیستش که اینها معلول جمهوری اسلامی باشند. خیلی ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. ما مردم اسرافکاری هستیم.
یعنی صرفهجویی مثلاً در یک سری از کشورها فرهنگ است. بعضی کشورها فرهنگشان این است: قناعت میکنند، کم مصرف میکنند، بریز و بپاش ندارند. خبر دارم ژاپن و بعضی کشورهای آسیای شرقی اینجوریاند. عراق اینجوری نیست. شما همین پیادهروی اربعین را نگاه کن چقدر اسراف میشود. تازه آنجا منابع و چیزهایشان هم کمتر است دیگر. یعنی خیلی هم مثل ما دستوبالشان پر نیست. ما اینجا واقعاً اسراف میکنیم. یعنی هم داریم، هم الکی هم خرج میکنیم، الکی هم میریزیم و میپاشیم روی هوا، بیگدار الکی یخ. رفته بودم یک استانی از این استانهای غربی، میخواستم دوش بگیرم. حجامت کرده بودم، پشتم خونی. بعد یک عزیزی که آنجا در آن خانه بودند، از روی پذیرایی و محبت برگشت گفت که: «حاجی، هرچقدر دوست داشتی آب استفاده کن. اینجا این شهر ما چیزی که زیاد دارد، آب است.» یعنی این یک فرهنگ است دیگر. یک فرهنگ زشت است. یعنی احساس میکند که «داریم، مال خودمان است، زیاد هم هست، دوست داریم انقدر استفاده کنیم.»
اینی که آقا طرف خودش را محدود بکند به یک میزانی، بقیه را سهیم بداند و... سبدی میوه میخریم، نصفش هم میریزیم دور. در استخر بودم یک چند وقت پیش، طرف داشت به عنوان فضیلت به آن یکی میگفت. میگفتش که: «من میروم سبدی میوه ارزان میخرم، معمولاً نصفش را میریزیم دور. خانمام میگوید نصفش را ریختیم دور. میگویم اشکال ندارد، از آن یکی که آنقدر گران بود ارزانتر افتاد.» خیلی هم باهوش [است]! اسراف اصلاً به عنوان رذیله و ضدارزش دیده نمیشود. بابا اصلاً برای چی باید دور ریز داشته باشیم؟ خیلی بد است، خیلی. اینها خب اینها مشکلات فرهنگی ماست و سر این قضایا خیلی مشکلات داریم. یعنی در عرصه تولیدمان، در مصرفمان و هزار و یک بعد دیگر. اینها برای ما ایجاد چالش میکند.
وقتی اسراف زیاد است، اسراف آبمان زیاد است، اسراف گندممان زیاد است، بعد به خودکفایی نمیرسیم. واردات شکل میگیرد. واردات گاهی کفاف نمیدهد. مصرف بنزینمان مثلاً زیاد، مصرف برقمان زیاد است، مصرف آبمان زیاد است، مصرف گازمان فاجعه است. به این چالشها [میرسیم]. آداب مصرف را نداریم. خیلی از جاهای دنیا این فرهنگ را دادند، ترویج کردند که مثلاً شب این شعله را کم میکنی، لباست را بیشتر میکنی میخوابی. ما شب شعله را زیاد میکنیم، لباسمان را کم میکنیم. خیلی حال میدهد، لخت بغل بخاری. شب مثلاً پتو را میاندازیم، کولر را میآوریم روی هفده، روی شانزده. کولر گازی را [روشن میکنیم]، دو تا پتو آن زیر، کف پا را میدهی بیرون. اصلاً اینهاست دیگر. اینها مشکلات ماست دیگر. این میشود مصرف برق. بعد میخوریم به این چالش ناترازی [در] اداره مملکت. نه برق داریم، نه گاز داریم. نه بابا، از آسمان که نمیبارد. آنجایی که آب دارند (همین در منطقه)، در اقلیم نیمهخشکیم، ایران جای کویریاش قالب است دیگر. به نسبت جاهایی که آب دارد، آنجایی که همهاش آب است اینجوری استفاده نمیکند.
یک بخشش فقر دانشی است. یک بخشی از گرفتاریهای ما به خاطر کمبود دانشمان است. حالا این برمیگردد به اینکه به ما ندادند دانشش را، خودمان دنبالش نرفتیم؛ دلایل مختلف. یعنی همهاش میخواهم بگویم ضعف مدیریتی چالش فرهنگیمان است، یک وقت چالش علمی [است].
مثلاً من خودم چند سال پیادهروی اربعین که میرفتیم، تا شروع میکردم راه رفتن، پام گر میگرفت، کف پام تاول باد میکرد و اینها. بعد باید کف پا را بانداژ میکردند، بعد با بانداژ باید میآمدم. آقا، داستان [این بود که] بعد میرفتم یک سال سوزن زد از آن وسط پا، این را کشید. یک جیغی من زدم. یکی از رفقا جیگرم کباب شد. گفتم دیدم آن وسطش دارد تاول میزند. اینجا هم تاول تا آن وسط، تا گوش رفت وسطها که گفت همه را تخلیه کن. رسیدیم. پارسال من کف پام را حنا زدم. حنا زدم. در مسیر هم که تا آمدیم راه بیفتیم، روغن سیاهدانه زدیم. اولاً کف پام خنک شد، دیگر گر نگرفت. بعد هم چون چرب بود، این به این دیوارههای کفش که برخورد میکرد، تاول نمیزد. آقا، پارسال بدون هیچ دردی [رفتم].
ما همیشه فکر میکردیم که چقدر ثواب دارد، امام حسین چقدر دوست دارد له و [زجر] برویم با پای بانداژ شده. بابا، کجا امام حسین گفته: «برو جهلت را برطرف کن»؟ مگر من گفتم «زائرت شلّاق میخواهم»؟ من کی گفتم «زائر شلّاق میخواهم»؟ تو از جهلت است. باید شلّاقیت را هم برای من فاکتور میکنی؟ البته شلّاقیت هم ارزش دارد. به هر حال به خاطر امام حسین آمدهای. خیلی مثال خوبی است. به این مثال دقت کنید. شلّاقیه به خاطر جهل من بود. این مشکلاتی که ما داریم، یک بخشش به خاطر این است: نه به آن فشار خارجی برمیگردد، نه تقدیر الهی بوده، نه چیز طبیعی مسیر رشدمان بوده. به خاطر جهل ما بوده. برو علم حاصل کن، جهل تو را برطرف کن. یاد بگیر آب را هدر ندهی، در کشاورزی پیشرفته شو. آبت هم آنقدر کم نمیشود. برقَت هم آنقدر به چالش نمیخورد. جای دیگر هم هزار تا مشکل دیگر هم پیدا نمیکنی. باغداری و کشاورزی و فلان و اینهایت هم مشکلدار نمیشود. جهل خودت را برای چی برای من فاکتور میکنی؟ اسمش را گذاشتی دیانت؟ ثواب آخرت؟ این خیلی نکته مهمی است.
البته ما به هر حال با آن فضایی که بودیم و چیزی که میدانستیم و اینها، همان هم مقبول است دیگر. آقا، ما به خاطر خدا تحمل کردیم. بالاخره الان که ندارم دیگر، چه کار کنم؟ تا فردا یا بخواهم یاد بگیرم، امروز را باید تحمل کنم دیگر. این تحمل مقبول است، ارزش دارد، ولی فضیلت نیست. منم نگفتم این را. من ننوشته بودم برایت. من نگفته بودم این هم روی آن مصیبتها برای اینکه رشد کنی. نه، این به خودت برمیگردد. یک بخشی از مصیبتهای ما به خاطر «نه» گفتن به قدرتهاست. یک بخشیش به خاطر ضعفهای ساختاری خودمان، یک بخشیش به خاطر مشکلات فرهنگیمان است. یک بخشیش به خاطر جهلمان است. اینها مجموعه مشکلات ماست.
میرسیم به اینکه آقا، حالا ما در این اقلیم یک قدرتی را تشکیل دادیم برای اینکه روی پای خودمان بایستیم، مستقل باشیم. خودمان تأمین بکنیم بدون اینکه بردگی جای دیگری را [بپذیریم]. منافعمان را تأمین بکنیم، رفاهمان را تأمین بکنیم، بدون اینکه دست از آخرتمان برداریم. مدرن میشویم بدون اینکه بیدین بشویم. چون دنیا خصوصاً از بعد مدرنیته، رنسانس یک تقسیمبندی کرد. گفت: «مؤمن میشوی که دنیا نداری، شاید آخرت داشته باشی؛ یا مدرن میشوی.» بین مؤمن شدن و مدرن شدن ما را مخیر کرد. گفتند: «نمیشود هم مؤمن باشی هم مدرن. اگر میخواهی مدرن باشی دیگر نباید مؤمن باشی. اگر میخواهی مؤمن باشی، نباید مدرن باشی.» تقریباً همه دنیا تقسیم را پذیرفتند. کاتولیکها و پاپ و اینها مؤمن ماندند و مدرن نشدند. بقیه جای دنیا مدرن شدند و مؤمن نبودند. یک ایران بود که آمد گفت: «من هم مؤمن میشوم هم مدرن میشوم»، و خصوصاً انقلاب اسلامی.
ما شروع کردیم یک حرکت بزرگی را. اول به جنگ خوردیم. خب، به چالشهای بزرگی خوردیم. از بعدش یک حرکت بسیار بزرگی شکل گرفت. ثمراتش را دارید میبینید. بله، شما نگاه میکنید که آسمان ایران در جنگ با اسرائیل شده اتوبان، میروند و میآیند. شما باید مقایسه کنید با قبلش و آن چیزی که از قبل از ما میخواستند و چیزی که در همین جنگ از ما میخواستند. بله، توانست فرماندههای ما را بزند. خب، خیلی اتفاق بدی [بود]. ولی آن برنامهریزی (پلنبندی) چی بود؟ قدم اول: «فرماندهها را میزند.» قدم دوم مثلاً: «رهبری را میزند.» قدم سوم مثلاً: «اپوزیسیون وارد میدان میکند.» قدم چهارم: «تأسیسات را نابود میکند.» (حالا مثلاً تأسیسات هستهای و نظامی.) قدم پنجم: «رژیم چنج (Regime change) میشود، تغییر پیدا میکند.» قدم ششم مثلاً: «نیرو پیاده میکند، تهران را میگیرد.» آره، آره، این خیلی مهم است. خیلی خوب است. ببین اولاً شرایط منطقه طوری بود که کاملاً حکایت از این داشت که جمهوری اسلامی ضعیف شد. خیلی همیشه دلیل برایش آورد و آره خب به هر حال ما سوریه را از دست دادیم. سوریه پایگاه مهمی بود دیگر. حلقه اتصال ما هم به فلسطین بود، هم به لبنان و خودش وزنهای بود برای حفظ تعادل ژئوپلیتیکی و هژمونی بین غرب و شرق. فقط هم این نبود که ایران آسیب ببیند، روسیه هم آسیب دید.
جدا از محور مقاومت، حتی چین هم میشود گفت آسیب [دید]. چون جنس کارش آن مؤلفه فرهنگی خیلی ضمیمه کارهایش نیست. آن میدان بازار خودش را عملاً از طرق دیگری دارد. ولی آمریکا جوری است که معمولاً یک پیوست فرهنگی کنار آن شبکه قدرتش هست. یعنی میداند که اگر نتواند سبک زندگیها را و افکار را دست بگیرد، میدان اقتصاد هم عملاً دست او نخواهد بود. نکتهای برای چینیها خیلی این نیست. چینیها چون سبک زندگی، فکر و آرمان چیز جداگانهای خیلی از غربی و آمریکا که ندارند، میگوید: «فکرت آمریکایی، هالیوود هم بنشین، من برایت فیلم هم نمیسازم، رسانه هم ندارم. با افکارت هم کار ندارم. پوشک بچهات را از من بخر. پوشک از آمریکا نگیر، از من بگیر.» برای همین خیلی هم به چالش اعتقادی شما، اگر بخواهی با چین تعامل کنی، مجبور باشی روی هزار تا اعتقادت پا بگذاری. با روسیه هم تقریباً همین است. روسیه از جنس کار [و] شکمش متفاوت [است].
بله، سؤال این است که آقا، یعنی واقعاً ما توقع داشتیم که اسرائیل این کار را بکند؟ ما توقع نداشتیم، ولی خودش توقع این را داشت. یعنی در محاسبات او، این چند ضلع با همدیگر، این پلن (طراحی) شکلی طراحی شده [بود]. برآورد او از منطقه و نفوذ ما در منطقه و شرایط داخلیمان، مشارکت داخلی، جنس دولتی که سر کار آمد، تفاوتش با دولت قبلی، جنس گفتمانی که سر کار آمد و وضعیت بیرونی جمهوری اسلامی... خدمت شما عرض کنم که حالا به آن بحثهای وعده صادق و اینها میرسیم، جزء سؤالات بود که خیلی هم مهم است انشاءالله. مجموعه اینها این ذهنیت را برای اسرائیل به وجود آورد که خصوصاً با فتنه چهارصدویک و داستان «زن، زندگی، آزادی» گفت: «آقا، من یک اهرم جدی داخل دارم، یک پایگاه بسیار وسیع و گستردهای دارم، یک شبکه فرهنگی دارم با رمز زن، زندگی، آزادی که اینها جمهوری اسلامی را نمیخواهند. اینها سبک زندگیشان همین جنس ماست. مانع رسیدن به سبک زندگیشان جمهوری اسلامی است. عامل رساندن اینها به سبک زندگیشان هم ماییم.» فقط چون قدرت ندارم، کاری نتوانستم بکنم. «ما فرماندهها را که بزنیم، یک اختلال و یک (در واقع چه تعبیری به کار ببرم؟) یک رخوتی در سیستم امنیتی اینها برای یک روز، دو روز، یک هفته ایجاد بشود، اپوزیسیون داخلی فعال میشود و کار دست ما [میافتد]. فرماندهها را که بزنیم، اینها شارژ میشوند، اینها شیر [میشوند؟]، اینها قدرت پیدا [میکنند] تا بخواهد جمهوری اسلامی خودش را بازآفرینی کند، مخصوصاً که رهبریشان هم در خطر است. گزینههای بعدی همه در خطرند. رکب خوردن.»
یک طراحی بسیار وسیعی. داستان ریزپرندهها شوخی نبود، یک داستان بلندمدت. چه طراحی عمیق و بلندی داشته. در این حال ما درگیر میدانهای دیگری بودیم. قوای ما متمرکز شده بود در عرصههای دیگری از براندازی. عملیات ایذایی است دیگر. یعنی تو را یک جای دیگر درگیرت میکند، یک جای دیگر هم مشغول میشود. یک میدان جدید را ایجاد میکند که خیلی هم برای تو قابل شناسایی و رصد نباشد. در حوزه امنیتی، ویروس، پرنده و اینها یک حرکت جدی انجام داد. تا قبلش هم که درگیر داستان حجاب و زن، زندگی، آزادی از این قبیل مسائل بودیم و فتنههای معیشتی و همه خودشان را آماده کرده بودند که مردم برای اقتصاد بیایند کف خیابان و اسرائیل به این نگاه رسید که تمام. فقط یک ضلعش خالی. آن هم حضور نظامی من است. اصلاً فکر این را نمیکرد که جمهوری اسلامی بماند که بخواهد پاسخگو باشد. این طراحی با این مؤلفهها کار جمهوری اسلامی تمام بود. شوخی گرفت؟ خیلی جدی است و این احتمالاً این آتشبس ما قبول کردیم، بعد ادامه خواهد [داشت]. داستان: اشتباه رفتیم، نابود [شدیم].
به عنوان موفقیت میگویند که ایران در دوازده، ده، پانزده سال [گذشته] میگفتند که اگر اسرائیل جنگنده بیاید ایران را بزند میتواند، ولی دیگر اسرائیل نیست که برگردد بنشیند. این شبیه کدام داستان است؟ شبیه جمله امیرالمؤمنین شد که طرف گفت: «اولش میگفتی نه، در کمیت، حالا میگویی آره.» به حکم [اینکه] عرض کردم مؤلفههای آنجا و اینجا را باید مقایسه کرد. آره، آفرین، بهتر از خودت بگویم انشاءالله.
سؤالَت این است که شما وقتی که اینور گفتی اسرائیل اگر بیاید بخواهد برگردد دیگر اسرائیلی نیست، نباید بیایی بگویی که میخواسته ما را نابود بکند، همین که نابود نشدیم پیروزیم. خوب گفتم؟ شما بین این دو تا خیلی تفاوت [میبینی] و شما میگویی که بین دو تا خیلی تناقض است. شما باید از اول میگفتی اسرائیل اگر ما را بزند نمیتواند ما را نابود کند. بعد ما الان خیلی خوشحال بودیم که اسرائیل ما را زده، ولی یکسان [با نابود شدن] میکنیم، نابود نشدیم. خوب گفتم؟ الحمدلله. انتهای کلامتان. باریکالله، آفرین. یک نکته خیلی مهم اینجا. آفرین، آفرین، آفرین. خیلی اینها خوب است. آفرین. به جای خوبی رسید. باریکالله. خیلی اینها نکات خیلی خوبی [است]. این روحیه از جنس انقلاب است. این روحیه در تقابل با انقلاب نیست. این همان عزت است. شما به عزتتان. انقلاب برای همین آمده بود. انقلاب از این عزتها جوشیده بود و آمده بود که از این عزت دفاع کند. این چیزی است که از جنس انقلاب است. این نکته اول مقدمه بحثمان بود.
آره، آره، آره، آره، آره، آره، آره. اگر آنها آن بخش خوب سر جای خودش نمینشست، الان نمیتوانستیم در این بخش بعدی با هم صحبت بکنیم. ما با این آوردهها و چون اینیم و سابقمان این است، توقعمان این است که ما باید حزبالله [را] نگه میداشتیم. مثلاً نگه میداشتیم. ما «وعده صادق» را زودتر انجام میدادیم که سر حسن شهید نشود و مثلاً... دیگر حرفهایمان اینهاست دیگر. اعتراضها از این جنس است دیگر. میخواهم بگویم این اعتراضات از جنس انقلاب است. این خیلی مهم است. و اینی که به شما این روحیه را داده که اینجور اعتراض کنی، این خودش محصول انقلاب است. شما قبل انقلاب همچین روحیهای [نداشتید].
دو سه تا سؤال الان مطرح شده که... آره، بگذار خرد برویم جلو. ببین، یکیش این است که ما شرایطمان را باید بسنجیم.
در حال بارگذاری نظرات...