‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ وَاللهُ لَا يَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ.»
قرآن کریم، در آیۀ ۵ سورۀ مبارکۀ صف، میفرماید که وقتی اینها منحرف شدند، خدا دلهای آنها را منحرف کرد. خب، جمله عجیبی است! «منحرف شدن» که خب، دیگر منحرف شدن است؛ دیگر «خدا منحرف کرد» یعنی چه؟ بدم میآید. اگر خدا منحرف میکند، پس اول باید خدا منحرف بکند و بعد اینها منحرف بشوند! یکم جمله ابهام دارد برای ما، که یعنی چه؟ مثلاً اینها منحرف شدند، بعد خدا دلهای ما را منحرف کرد؟ خیلی برایمان مفهوم نیست.
قرآن یک ادبیاتی دارد که از مجموعۀ این آیات الهی، این ادبیات استنباط میشود. هدایت و ضلالت در فرهنگ قرآن دو جور است: گاهی ابتدایی و گاهی جزایی. یعنی چه ابتدایی و جزایی؟ هدایت ابتدایی و هدایت جزایی.
توی مثال سادهای اگر بخواهم عرض بکنم که خیلی هم خسته نشوید و طول نکشد و در قالب مثال، توضیح کامل ارائه کرده باشم، این مدلی میشود: ببینید، الان شبکۀ آبرسانی دولتی آب را به همه جا میرساند؛ حتی به آن روستاهای دور افتاده، به روستاهای کویری، به روستاهای کوهستانی. تقریباً همۀ کشور ما، الحمدلله، بهرهمند از آب است. شبکۀ برقرسانی به کل کشور برق رسانده، حتی آن روستاهای کمجمعیت. شبکۀ گازرسانی تقریباً به همۀ کشور گاز رسانده. گاز را به یک روستایی میرسانند. مثلاً در آن روستا، این را بنده چون مواردی از این قبیل را دیده بودم، به یک روستایی گاز رساندند. حالا یک شخصی زمینی داشته، زمین افتاده. تصمیم میگیرد که این را مسکونی کند. شروع میکند به ساختن و اینها. یک منزلی میکند، یک باغی، ویلایی، چیزی. بعداً میرود درخواست میکند، میگوید: «آقا، من اینجا تو این آبادی یک خانه ساختهام. میشود به من هم گاز برسانید؟» میگویند: «بله. گاز مثلاً تا آن سر کوچۀ شما آمده. شماره درخواستی به ادارۀ گاز بده و از آن سر، انشعاب برای شما میکشند و میرسانند در خانهات.»
اینجا دیگر بررسی نمیکنند شما کی هستی و چی هستی و قبلاً کجا بودی و قبلاً چه کار کردی و قبلاً خانههای دیگری که داشتی گاز داشته یا نداشته و پول گاز میدادی یا نمیدادی. گاز را میرسانند. هر کی خانه داشته باشد، آب میدهند، برق میدهند، گاز میدهند. این را میگویند ابتدایی. هدایت ابتدایی؛ یعنی خدا هر موجودی را که خلق کرده، یک هدایت ابتدایی به او داده، متنعمش کرده، بهرهمندش کرده.
ولی همین، تو همین مثال ما، گاز را که وصل میکنند، اول هم گاز میآید تا کی؟ تا وقتی که مأمور ادارۀ گاز میآید آنجا، کنتور را میخواند. مأمور ادارۀ آب میآید، کنتور را میخواند. گزارش رد میکند. برای شما قبض میآید. قبض که آمد، چه کار باید بکنید؟ باید پرداخت بکنید. پرداخت که کردید، گاز ادامه دارد، باز هم میآید. آب باز هم میآید. آب که آمده بود! از اینجا به بعد شما با پرداخت قبضت از آب بهرهمند میشوی. این میشود جزایی. اگر کاری بکنی که آب قطع نشود و آب باز هم بیاید، باز هم این آبرسانی ادامه داشته باشد، این میشود چی؟ میشود هدایت جزایی. خوبی؟ مؤمنی؟ قبول کردی؟ تسلیم شدی؟ این هدایت برایت برقرار است.
ولی اگر پولش را ندادی و قبض را پرداخت نکردی، اول یک هشدار، در حد هشدار. چند روزی، اولاً که پیام میدهند که هیچی. خب، من آن مقدماتش را فعلاً کار ندارم. دیگر پیام میدهند، تذکر میدهند، حتی گاهی تماس میگیرند، گاهی چندین بار تذکر میدهند که: «آقا، قطع میشودها! این را قطعش میکنیمها! دیگر به تو آب نمیدهیمها! بعداً دیگر نیاییها! اصلاً این پروندۀ تو را ملغی میکنیمها!» تهدیدهای شدید که: «بیا پول را بده.» حالا مخصوصاً هر چقدر که آن قبض هم سنگینتر باشد، که: «بیایید، این دو میلیون پول آبی که مانده بیا بده. آقا، من جای دیگر پدر در میآورم. بیا این پول را بده. نکن این کار را!» اولش تهدید است، بعدش میرسد به قطع آب، قطع آب موقت. یکم بیآبی بکشد، آدم میشود، میآید تسلیم میشود. اگر آمد، قبض را پرداخت کرد، آب وصل میشود. ممکن است به هر حال، بندۀ خدا نبوده، خانه خبر نداشته، اصلاً اینجا ساکن نیستند. گاهی میآید بعد دو ماه، بعد سه ماه آمده، باخبر شده که آب قطع شده. سریع پولش را پرداخت کرد.
ولی نه، آقا. من آب را قطع کردم، این هم انگار نه انگار. یک ماه، دو ماه، پنج ماه، شش ماه، یک سال. این تلفنها را مخصوصاً، گاهی اصلاً آن خط را از طرف میگیرند، ملغی میکنند. خط تلفن، وقتی که پرداخت نکند، آن شماره را در اختیار یکی دیگر قرار میدهند. ملکیت را از او سلب میکنند. دیگر این آدمی که این قبض را، این بدهی را داشته و مدت زیادی پرداخت نکرده، اصلاً دیگر مالک این خط نیست، مالک این شماره نیست. آن ادارۀ مخابرات، نام این را خارج کرد، از ملکیت خارج کرد، به نام یکی دیگر زد، پولش را هم گرفت.
اینجا چی شد؟ در واقع چه اتفاقی رقم خورد؟ آب را کی قطع کرد؟ هم درست است بگویی من قطع کردم، با پول ندادنم. هم درست است بگوییم خدا قطع کرد، با ادامه ندادنش. درست است. خب، مثال دقیقهای است. کمک میکند به این بحث. حالا اینجا من که پول آب را ندادهام و نشان دادهام که اصلاً بنا ندارم دیگر آب هیچ وقت وصل نکردهاند، گازم وصل نکردهاند، برق هم وصل نکردهاند. این تو همین روال، همین وضعیت ماند. این میشود ضلالت جزایی.
«الله یذل من یشا» دچار ضلالت میکند، گمراه میکند. گمراه کردن خدا این مدلی است. در واقع خدا عطا میکند. ما باید یک کاری بکنیم، لیاقت نشان بدهیم. خدا این عطا را برقرار بدارد، ادامه بدهد. اگر لایق نبودیم، اگر بد تا کردیم، خدا عطا را از ما برمیدارد. همین برداشتنش، تمام است دیگر. یک چیز جداگانه نمیدهد به نام ضلالت. نه، هدایت. همین نوری که الان تو این جلسه است، الان اینجایی که داریم با همدیگر صحبت میکنیم، همش به واسطۀ برق است دیگر. یعنی یکی از ابزارهای کلیدی این گفتگو برق است. چراغهایی که اینجا روشن است، سیستمی که اینجا روشن است و از روی آن مثلاً میخوانیم، دوربینی که روشن است، کولری که روشن است، به واسطۀ برقی که تو این جلسه حاضر است.
اگر برق برود چه میشود؟ این چراغها خاموش میشود. این اتاق گرم میشود. خاموشی تو طبیعت و تو ذات این اتاق است. این اتاق به خودی خود خاموش است. این اتاق به خودی خود گرم است. خنکی ندارد. خنکی از بیرون است که میآید. روشنی از بیرون است که میآید. خودش که از خودش روشنی ندارد. از بیرون دارند برق میفرستند به اینجا و اینجا را روشن میکنند. یکی دیگر به اینجا برق فرستاده، اینجا را روشن کرده. اینجا هم همین است. هدایت از جانب خدا میآید. ما که نمیتوانیم خودمان را هدایت کنیم. برقرارش میتوانیم بداریم. آن هم ما برقرار نمیکنیم. ما هر چقدر آن هدایت قبلی را پذیرفتیم، تابعش بودیم، شاکر آن بودیم، ادامه پیدا میکند. او باز فیض را میرساند. هر جا که ما دست برداشتیم، رها کردیم، جدا شدیم، قطع میشود. قطع هم که بشود، میشود گرما و تاریکی و بدبختی و گرفتاری.
به این اتاق تاریکی نمیدهند. تاریکی تویش هست، مال خودش است. گرما نمیدهند، خودش گرما دارد. سرما میدادند. هر وقت دیگر سرما ندهند، خودش گرم میشود. روشنی میدادند. هر وقت دیگر روشنی ندهند، تاریک میشود. به ما هم هدایت میدادند. هر وقت دیگر هدایت ندهند، ضلالت میشود. خدا به کسی ضلالت نمیدهد. همین که هدایت ندهد، میشود ضلالت. خدا کسی را گمراه نمیکند. همین که دیگر هدایت نکند، گمراه میشود.
کیا را خدا هدایت نمیکند؟ «وَاللهُ لَا يَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ.» خدا فاسقین را هدایت نمیکند، که بحث جدیدی را میطلبد که انشاءالله جلسۀ بعد به آن خواهیم پرداخت.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...