اثر ترس از خدا
سه خصلتی که انسان را نجات میدهد
کیفیت ترس از خدا
حب جاه با ترس از خدا قابل جمع نیست
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الحیثم بن واقد قال: سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: «مَن خافَ الله اخافَ اللهُ منه کلَّ شیءٍ و مَن لم یخفِ الله اخافَه اللهُ مِن کلِّ شیءٍ.»
خیلی حدیثِ فوقالعادهای است. امام صادق علیه السلام فرمودند که کسی که از خدا بترسد، خدا همه موجودات را، همه اشیاء را از او میترساند؛ و کسی که از خدا نترسد، او را از همه موجودات میترساند. اگر از خدا بترسد، «مَن خافَ الله اخافَ اللهُ منه کلَّ شیءٍ»، همه اشیاء از او میترسند؛ اگر از خدا نترسد، «مَن لم یخفِ اللهِ اخافَه اللهُ مِن کلِّ شیءٍ»، او را از همه اشیاء میترساند.
وصیت پیغمبر به امیرالمؤمنین آمده: «یا علی! ثلاثٌ مُنجیاتٌ.» سه تا چیزی که نجات میدهد:
«خوفُ اللهِ فی السّرِّ والعلانیةِ»، ترس از خدا در پنهان و آشکار؛
«والقصدُ فی الغِنى والفقرِ»، میانهروی، چه آدم وقتی دارد، چه وقتی ندارد؛
و «کلمةُ العدلِ فی الرّضا والغضبِ»، آدم عادلانه حرف بزند، چه وقتی که راضی است، چه وقتی که ناخشنود است.
سخت است دیگر این اعتدال! این است که آدم در همه شرایط بترسد از خدا. اصل عملی آقایان جور درنمیآید.
قال اباعبدالله علیه السلام: «یا اسحاق! خَف اللهَ کأنّکَ تراهُ و ان کنتَ لا تراهُ فانّهُ یراکَ.» از خدا بترس که انگار میبینیاش. اگر تو نمیبینی، او میبیند.
«و إن کنتَ تراهُ أنّهُ لا یراکَ فقد کفرتَ.» اگر نگاهت این است که او تو را نمیبیند، کافری.
«و إن کنتَ تعلمُ أنّهُ یراکَ ثمّ عَصیتَ فقد جعلتَه مِن أهونِ النّاظرینَ.» اگر میدانی که میبیند، باز هم در معرض او معصیت میکنی، خدا را بیارزشترین بیننده قرار دادی.
«مَن عرفَ الله خافَ اللهَ و مَن خافَ الله سختْ نفسُهُ عَن الدنیا.» کسی که خدا را بشناسد، از خدا میترسد؛ و کسی که از خدا بترسد، نفسش نسبت به دنیا سخاوتمند میشود.
پس معیار خوبی است: معرفت، خوف میآورد؛ خوف، زهد میآورد.
«إنّ مِنَ العبادةِ شدّةَ الخوفِ مِن الله عزّوجلّ.» یکی از عبادتها این است که خیلی از خدا بترسید. خود ترس، حالت درونی است. این معیار این است که طرف چقدر هست؟
دو رکعت نماز، طرف واقعاً از درون میلرزد. این کار هزار رکعت اینور و آنور و این مسجد و آن مسجد و مسجد کوفه و این مقام و آن مقام و مسجد سهله و با صبح برو اینجا و شب برو آنجا و پیاده جمکران و همه کار- همه اینها را میکنیم اثر دارد. اینکه این حالت ایجاد بشود. یعنی آن اگر این را ایجاد بکند، خوب است، کاری هم از توش حاصل میشود.
بعد آیه قرآن خواندند حضرت: «اِنَّمَا یَخشَی اللَّهَ مِن عِبادِهِ العُلَمآءُ.» از میان بندگان، فقط علما هستند که از خدا خشیت دارند.
و قال جَلَّت عَظَمَتُه: «فَلا تَخشَوُا النَّاسَ وَ اخشَونِ.» خدا فرمود که از مردم خشیت نداشته باشید، از من خشیت داشته باشید.
و قال تبارک و تعالی: «و مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا.»
«لا یکونان فی قلب الخائف الراهب.» راه اینکه انسان دوست داشته باشد جایگاهی کسب بکند و اسمش بر زبانها بیفتد، اینها در دل کسی که از خدا خوف دارد و رهبت دارد، ایجاد نمیشود.
حب شرف و ذکر در دل خائف راهب نمیباشد. «إنّ حبّ الشّرف و الذّکر لا یکونان فی قلب الخائف الراهب.»
کسی که از خدا ترس دارد، در این دل هیچوقت حب شرف جایگاهی پیدا نمیکند، اعتباری پیدا نمیکند، حب ذکر، اسم ما را بگو، مجتبی، ذکر خیری بشود. چی میگویند در مورد؟ حرف چیست؟ تو مجلس چی گفتند؟
کسی که از خدا ترس دارد، درش ایجاد نمیشود. حب جاه که گفته میشود، بخشش همین است که میفرماید که آخرین چیزی که از دل صدیقین خارج میشود، حب جاه خارج میشود. خارج میشود. صدیق دیگر مرحله به مرحله کار میکند، کار میکند. دیگر آن آخرین جزیرهای که از دلش میآید- تعبیر روایت- حب جاه است.
این را اشتباه میخوانند، میگویند حب ریاست. حب جاه بدتر از حب ریاست است؛ چون گاهی حب جاه باعث میشود که دست از ریاست برداری. ریاست نرم. این سخت است.
جاه یعنی آدم یک وجههای پیدا کند، دوست دارد وجهه داشته باشد. گاهی وجهه به این است که من زهد داشته باشم. خود زهد است که بچهام را به هر میزانی که پیش مردم بالا میبریش، پیش خودم پایین بیاور. پیش خودم ذلیل کن. به این شرط. یعنی این همان قلب است.
بعد حبش را ندارد، نه اینکه ایجاد نشود. عزت داشته باشم، وابستگی و دلبستگی، دلبستگی مادی بهش نداشته باشم، از جهت اعتبار دنیوی که بین مردم.
حالا جملهای که نقل میکنند از مرحوم سید محمد کاظم، صاحب عروه، در معرض شدیدترین آماج قرار گرفت. دیگر به واسطه آن جریان مشروطه و اینها. بعد حتی نجف و حوزه و همه چیزت. ایشان قرار گرفت که حالا خدا عزتی که الان به حضرت محمد کاظم داده، درسهای خارج پای ثابت عروه. کتاب. اونجا توی غربت خیلی عجیبی قرار گرفتند. و یکی آمد گفت آقا خیلی پسر شما حرف میزند. آقای بهجت میگوید: «کَبرتُ عنِ المدحِ وَ الذَّمّ.» نسبت به مدح و ذم، من بزرگترم. من تعریف...
در حال بارگذاری نظرات...