مکاشفهی امام سجاد ع
تذکر به امام معصوم
جایگاه حضرت خضر ع
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
«عن علی بن الحسین علیهالسلام قال خرجت حتی انتهیت الی هذا الحائط علیه. ثم قال یا علی بن الحسین مالی اراک، کی بر هزینَة الا ان قال. ثم قال یا علی بن الحسین، هل رایت احداً دعاء الله فلم یجب؟ قلت لا. احداً توکل علی الله فلم یکفِهِ؟ قلت لا. احداً سأل الله فلم یُعطِهِ؟ قلت لا. فغا ب.»
امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «خارج شدم، آمدم از منزل به سمت دیوار.» (فهرستخانه ؟) فضای دیوارکشی خانه را «دار» میگویند و فضای داخل خانه را «بیت». میفرماید: «از بیت ظاهراً میآیم و تو حیاط دار میروم سمت این دیوارها. تکیه دادم، دیدم یه مردی که دو تا لباس سفید تنشه، روبهروی من ظاهر شد. مکرر به چهره من نگاه میکنه.» (مکاشفه برای امام سجاد رخ میده.) بعد اون شخص به من رو کرد و گفت: «ای علی بن الحسین، چی شده من شما رو ناراحت و پریشون میبینم؟»
از این قبیل مسائل برای امام سجاد زیاد پیش میآمده. گاهی مکاشفاتی بوده که عمدتاً هم حضرت خضر بودهاند. آن شخص سوال کرد که: «ای علی بن الحسین، آیا دیدی کسی تا حالا خدا رو بخونه خدا اجابتش نکنه؟» حضرت فرمودند: «نه.» «تا حالا دیدی کسی توکل بر خدا داشته باشه، خدا او رو کفایت نکنه؟» گفت: «نه.» فرمودند: «نه.» عرض کرد: «دیدی تا حالا کسی از خدا چیزی بخواد، خدا به او عطا نکنه؟» حضرت فرمودند: «نه.» غایب شد.
امام سجاد میفرمایند: «نکتهای است که در حد امام سجاد هم انسان اگه باشه، یه تسلیت این شکلی از جانب خدا میخواهد؛ که کسی باشه و تذکری بده، تسلا بده، یادآوری بکنه.» اینکه «فَاِنَّ الذِّکری تَنفَعُ المُؤمِنینَ» مال همه است و خود اهل بیت را هم شامل میشود که تذکر به درد میخورد، نفع دارد. آدم احتیاج داره به تذکر، ولو چیزایی که آدم میدانَد. بلکه عمدتاً همونایی که میدانَد. ما مشکل میدانِیم؛ همه حرف برایم روشنه. خیلی دنبال اینکه چیزی یاد بگیریم آدم نباید باشه. باید دنبال این باشیم که همینها زنده بشه در ما. شوری ایجاد بشه برای اینکه آدم همینایی که میدانَد رو عمل بکنه.
یک سوال اینجا مطرح میشود که آیا ولایت داشتن حضرات معصومین نسبت به این چیزها رو دارین؟ این تذکری که اینجا پیش میآید، معنایش این است که ضعف اعتقادی یادش رفته؟ اون یک لحظه که بخواهد حضرت یادش نبوده از اینکه توکل به خدا باشه، اینکه دعا بخواهد بکنه مثلاً اجابت نشده باشه، یا مثلاً اینطوری باشه این تذکر رو لازم داشته باشه؟
کی بود که در معرکه سعید بن جبیر بود؟ کی بود که خطاب به حضرت اباعبدالله عرض کرد که: «هان، وقت الصلاة، وقت نماز.» حضرت فرمودند که: «به یاد من انداختی نماز رو. ای موقع نماز من.» گفت: «خدا تو رو از مصلین قرار بده و بعد تو بهشتم جلوتر از من وارد میشی که انت امامی فی الجنة.» جلو رفتن در بهشت نیست، یعنی همین الان شما جلوتر رفتی توی بهشت.
حضرات بزرگ، حالا اینم هست، از طرف دیگه هم داره که پرچمدار زودتر میفرستند. درباره پیغمبر و امیرالمومنین آمده که امیرالمومنین زودتر از پیغمبر میرن تو بهشت؛ چون پرچمدار پیغمبر، امیرالمومنین است. «لِواءُ الحَمدِ بِیَدِه» چون پرچم دست ایشونه. پرچمدار هم همیشه زودتر.
بحث شرافت در مورد انبیا دارد که خیلی عجیب به تازگی با آن برخورد کردم. امیرالمومنین مهمان حضرت رسول. درباره انبیا دارد که خب اول از همه پیغمبر اکرم وارد بهشت میشن و آخرین پیغمبری که وارد بهشت میشه، حضرت سلیمان که سیصد هزار سال حساب کتاب ایشون طول میکشه، بله. که بابت حکومتی که داشتن و این حکومتی بوده که هیچکس شایستهاش نبوده.
تازه به آن برخورد کردم، تنم لرزید. واقعاً میدانستم که ایشون خیلی، از کودکی روایتش رو خونده بودم. شاید ده یازده سالم بود دیده بودم که ایشون آخرین پیغمبری است که وارد بهشت میشه. حضرت فرمود: «حضرت سلیمان». این سری دیدم که سیصد هزار سال، شنیدم از یکی، سیصد هزار سال حساب کتاب ایشون طول میکشه. همه انبیا وارد بهشت شدن و متنعماند، ایشون هم داره حساب کتاب میشه. خود این حساب کتاب انبیا خودش نکتهای است. خب، وقتی کسی یقینیه که داره میره بهشت، حساب کتاب برای چیست؟ حساب کتاب برای اینکه روشن بشه. خب آخرش چیکار میکند؟ حساب کتاب لزوماً به این معنا نیست. تذکر هم لزوماً به این معنای ضعف در طرف نیست.
چه چیزی؟ این بحثی که میفرمایند که حالا چه خاصیتی تو اینه که بخواد یه غیر معصومی که از درجه شرافت کمتری نسبت به معصوم برخورداره، بحث معصومها است. بله بله بله. خب، خود جبرئیل امین هم درجهاش از پیغمبر پایینتر بود «لو دَنِیتُ اَنمُلَةً لَاحتَرَقتُ». خیلی بالاتر، مکان «قاب قوسین» بود. ولی همین جبرئیل واسطه بود و پیغمبر ازش سوال میکردند. مردم بشنیدند. خب! وقتی تو معراج آن چهره کیست؟ این کیه؟ این چیه؟ چکاری کردن که این شکل را پیدا کردند؟ به قول اون استاد میفرمود که: «جلوهای از جلوات نفسانی پیغمبر شده جبرئیل.» اصلاً واسطه خلقتش بودن خودش یه محل ظهور، یه مرحلهای از پیغمبره. چه سری توشه!
ولی به نظر میرسد که تن دادن به نظام تسخیری خداست. بخش خدای متعال تو این عالم، بالاخره برخی کسان را ماموریت داده به برخی کارها. خود اینی که اهل بیت تسلیم این ماموریت دادن و تقسیمبندی وظایفند، بله. نظام خلقت خودش شأنی از شئون عبودیت و پذیرفتن ربوبیت خداست. ربوبیت خدا اقتضا میکنه که هر بخشی یه مأموری داشته باشه. با اینکه اون مأمور زیر دست آدم است.
رهبر انقلاب وقتی طرف اومده میگه که: «آقا من می خوام واسه شما شناسنامه صادر بکنم.» ایشون نشسته ازشون مواخذه میکنه، سوال: «سواله دیگه! اسمتون رو بگین؟ سال تولد؟» ایشون تکتک جواب میده. خب، با اینکه ایشون کارمند جزءجزءجزءجزءجزء کسی است که به تنفیذ رهبری مسئولیت پیدا کرده. درست شد. یعنی شأنی از شئون ایشونه، جلوهای از جلوات خیلی پایین ایشونه تو حوزه مدیریتی. ولی اون شأن عبودیتی ایشون اقتضا میکنه که نسبت به این آدم جوابگو بشه. به نظر یکی از وجوهش این میرسد.
حضرت خضر یکی از جنبههایی که خدای متعال برای ایشون خواسته، جنبه تذکری ایشونه که حتی موسایی که بالاتر از خضره، باید به این تن بده. یه مذکر دون، او آفریده طوری اومده که تو قصه طوری آمدی که مثلاً شاگرد و این چیزا. نه، اون جنبه کلیماللهی هم همون محفوظ است. یعنی حضرت موسی با اون درجه، با اون شرافت. حضرت خضر که حالا از برخی روایاتم عمدتاً برمیآید که ایشون نبی نبودند. «عَبداً مِن عِبادِنا». تعبیر «عَبد» این که حالا ایشون تن داده، خود این هم گاهی امتحان معصومینه دیگه. امتحان تواضع، کمااینکه مثلی هست که «بلا تشبیه» (البته خب تشبیه که مشکلی نداره از جهت نتیجه) «بلا تشبیه» از ابلیس علیه لعنه هم یه همچین امتحانی گرفته شد که بالاخره کسی که صفر کیلومتره میاد جلو، به حسب ظاهر ازشون پایینتر از ابلیس است. ایشون، اعتبار اون امتحانش به اینه که با این آدم چهجور برخورد میکنه. ولی شکست میخوره.
امیرالمومنین هم تو خطبه قاصعه مفصل درباره این بحث میکنند. طولانیترین خطبه نهجالبلاغه بیست و پنج صفحه، سی صفحه است تقریباً. حضرت میفرمایند که نحوه امتحان گرفتن خدا همینه که میاد با چیزهایی که بخشش معلومه، بخشش مجهوله، انسانها رو و همه موجودات رو با همینها امتحان میکنه که ببینه اینها تسلیم هستند یا نیستند.
خلاصه اینجا هم خصوصاً درباره حضرت خضر اینجوری داره. بله. برای سایر اهل بیت هم اینجور بوده. حضرت خضر حتی سخنرانی که بعد از شهادت حضرت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامعلیه که تو مسجد حضرت خضر اومد و گفت: «شما نمیدونی کیو از دست دادید؟» حمد امیرالمومنین که شروع کرد از اوصاف ایشون گفتن. یکی اونجا بود، یکی تو ماجرای بیعت مجدد مردم بود که اینو عمدتاً هم نمیدانیم که بیعت مجدد بعد از عثمان دوباره تو روز غدیر بود. یعنی با فاصله سی و پنج سال، سی و چهار به این فاصله، سی و چهار سال یا سی و سه سال مشوش، دوباره روز غدیر بود که مردم بیعت کردن. اونجا دوباره بله حضرت خضر بلند شد. قصهی امیرالمومنین بود که حضرت خضر اومد تو مسجد، سوال کرد از امیرالمومنین. امام مجتبی کوچک بودند. حضرت امیر فرمودند که: «تو را به این پسرم واگذار میکنم.» که سه تا سوال کرد که: «چی میشه که انسان فراموش میکنه؟ و چی میشه که بچه شبیه عمو یا دایی میشه؟» یک سوال دیگه که حالا اینم یادم رفته. امام مجتبی تکتک اینها رو جواب دادن، اشاره کردن در صورتی که اینجا داره که شاگردی هم کرد خدمت اهل بیت.
ولی شأن ایشون اینجوریه دیگه. همین الانم حضرت خضر از احاطه عجیبی برخوردارن که امام رضا فرمودند هر وقت اسم ایشون رو میاریم، بهش سلام بدین. «انّه لَیَحضُرُ ما ذُکِرَ». هرجا اسمش رو بیارید حاضر میشه. سلام الله. خلاصه این احاطه رو خدا به ایشون داده، اشراف عجیبی داره و باب الله هم هست، باب معصومین. همین الان هم بعضی از آقایون میگویند «باب ارتباط با امام زمان حضرت خضر هستند.» بله. ایشون همین الانش هم خیلی دستش باز و خیلی کسان، خیلی ارتباطات و حالا اسراری هم هست تو نسبت ایشون با امام زمان و نسبت سوره حمد با قرآن. در هرحال عکس امام زمان دیگه. بله. کوه خضر هم خلاصه جاهای...
در حال بارگذاری نظرات...