باب بیست و یکم؛ وجوب ورع
معنای تبعیت کردن
رابطه ورع و تبعیت
معنای ورع
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
باب ۲۱ جهاد با نفس که جلد پانزدهم وسایل است، باب وجوب ورع را ایشان با این حدیث از محمد بن یعقوب که سلسله سندش به ابن ابی عمیر میرسد از امام صادق (علیه السلام) آغاز میکند. حضرت فرمودند: «إنَّــا لا نَعدُّ الرَّجُلَ مُؤمِناً حَتَّی یَکونَ جَمیعَ أمرِنا مُتَّبِعاً مُریداً.» («ما کسی را مؤمن نمیشماریم مگر آنکه در تمام امورِ ما پیرو و مُرید باشد.»)
بحث اتباع را بله تازگیها میدیدم مرحوم شیخ طوسی چقدر قشنگ در این تفسیر تبّان تَبْیان بله، «تبع» را واقعاً تفسیر فوقالعادهای است و خودش مجهوله. تفسیر بینظیری در نوع خود. شیخ طوسی حدیث ندارد؛ سیاقِ لفظ و خود الفاظ را کلمه به کلمه ترجمه میکند، یا اگر در یک خط میگوید، مثل مجمع البیان، عمده مطالبش از طبی ترجمه شده است. بحث «تبع» را تازگیها میدیدم، فوقالعاده ایشان ترجمه کرده بود. الان توی ذهنم هست، جزوهاش را هم دارم.
ایشان میفرماید که: «وَالإتِّبَاعُ إلحَاقُ الثَّانِی بالأوَّلِ بِدُعَائِهِ إلَیْهِ» و «تَـبْـع» به معنای «إلحاق الثَّانِی بالأوَّلِ باقتضاء».
تبعیّت این است که نفر دوم ملحق بشود به نفر اول، به واسطه اقتضایی که دارد برای این الحاق؛ یعنی زمینه ملحق شدن را فراهم کرده، میرود به او پیوند میخورد، ملحق میشود. این معنای تبعیت است.
"تا وقتی که شما در همه اوامر ما متبع و مرید نباشید، ما شما را مؤمن نمیشماریم!" یعنی بخواهید نسبت به همه آنچه از ما میرسد، در نیتتان هم باشد، باز خودش مرتبه بالایی است. طی کردن این مسیر دشوار، که کسی «مِنّا أهل البیت» بشود، خود این مقامِ «مِنّا أهل البیت»، یک دهه در موردش صحبت کردیم که خود مقامِ «مِنّا أهل البیت» چه مقامی است؟ اسباب رسیدن به این مقام چیست؟ ضدّش چیست؟ «فلیس مِنّا»ها چیست؟ که البته بحث یکدهه، یکدهم بحث شد، یعنی این دهها دهه میطلبد. خودش چیها اسباب «مِنّا» شدن است؟ چرا در روایات فراوان بهش اشاره شده؟ چیها اسباب «لَیسَ مِنّا» شدن است؟ واسه خود اینها باز شدنشان، رابطه اینها با «مِنّیت» منیت، اصلاً مقام «مِنّیت» چی هست؟ کارکردش؟ خاصیتش چیه؟ یک جنبه، جنبه طهارت است که «مِنّا اهل البیت» شدن، میشود آیه تطهیر. خود مقام اسع اساس... یک بحث خیلی گسترده و فوقالعادهای است. بحث سنگینی است. بحث اسع اساس را عقل ندارد. خود اینها را به همدیگر پیوند دادن، یک شبکه عظیمی از معارف است که همه حول تبعیت میچرخد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی» آل عمران ۳۱. باز رابطه این بحث تبعیت با محبت خدا چیست؟ خیلی فوقالعاده است.
«إتِّباعُ أمرِنا وَإرادَتُهُ الوَرَعَ»
یکی از موارد اتباع امر ما و اراده این امر، ورع است. ورع از مصادیق این اتباع امر و اراده است. «فَتَزَیَّنُوا بِهِ»، «خودتان را زینت کنید به ورع»؛ «یَرحَمکُمُ الله». این میشود جزای شرط. اگر شما زینت کنید خودتان را به ورع، خدا شما را رحم میکند و مشمول رحمت الهی میشوید. «وَ کایِدُوا أعدَاءَنا یُنجیکُمُ الله». به واسطه این ورع با دشمنان ما کید حیله و تدبیر کنید. "کید" هم به معنای حیله است؛ یعنی خود ورع باعث میشود که حربه داشته باشی در برابر دشمن. کیاستی میآورد، ابتکار عمل دست توست. «یُنجیکُمُ الله»، خدا مرتبه... خب این حدیث.
«أُوصیکُم بِتَقْوَی اللهِ وَالْوَرَعِ و الْإجْتِهاد» وسائل الشیعه، جلد ۱۸، صفحه ۴۴
جدا از همدیگر ترجمه کرد. علم لغتشناسی، بحث خیلی مهمی است. غریب الفرق ورع، اجتهاد و تقوا. این سه تا از همدیگر در نهجالبلاغه مفصل (و در غرر)؛ یعنی ما کتابی دقیقتر از جهت واژهشناسی از غرر حکم و درر الکلم نداریم. محکمترین کتاب از جهت واژهشناسی و آشنایی با واژههای شریعت؛ چون میدانید که همه این فرهنگ را واژهها تشکیل میدهند. برای همین کتاب بینظیری است برای شناخت واژهها، تفاوت واژهها از همدیگر.
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِيهِ» غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۴۵۱. اجتهادی که ورع در آن نباشد، به درد نمیخورد. پس با همدیگر چیه؟ مقوّم اجتهاد است.
حالت بیطمعی، بیحرصی، اینها میشود بیاشتهایی نسبت به معصیت. نه تنها معصیت نکردن که میشود تقوا، تهاشی دوری از معصیت میشود تقوا. اینجا خیلیها میگن آقا ورع چیه؟ در امور شبههناک. اصلش ورع را در برابر طمع گذاشتن.
ایمان اتم کامل. باب ثبات ایمان در کافی که حضرت فرمودند: «برخی ایمانها، ایمان عاریتی است. برخی ایمانها ثابت.» به همه شماها «ایمانتون عاریتیه، باید ثابت بشه.» بعد گفت آقا چیکار کنیم که ایمان ما ثابت بشه؟ حضرت فرمودند: «اونی که از ایمان خارج میکنه، طمع است. و اونی که در ایمان نگه میداره...»
ولی توی کتاب عقل و جهل توی روایت فوقالعاده برای شناخت واژه، آنجا ضد ورع، چیز دیگری میآورد. حالا الان از ذهنم رفت. آن هم باز خوبه که نگاه کنیم. در صورت اینها، اینی که نسبت به محارم الهی تبرّع تبرّي... خود واژه باید اول لغوی حل بشود، بعد ببینیم. الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...