‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«ان جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه عن علی علیهم السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله ثلاثه یشفعون الی الله عزوجل.»
امام صادق از پدرشان، از آبایشان، از امیرالمؤمنین روایت کردند، که پیامبر اکرم فرمودند: سه دستهاند که در محضر خدای متعال شفاعت میکنند و شفاعتشان هم پذیرفته میشود: «الانبیا، ثم العلما، ثم الشهدا.» اول انبیا، بعد علما و بعد شهدا. که همین هم باز علتی است بر فضیلت مقام علما بر شهدا.
با پدرم که خودشان از علمایند، رفته بودیم تخت فولاد (پدرم خیلی متدین بودند). آنجا به زیارت قبور علما رفتیم. یکی از اقواممان اصرار داشت که به مزار شهدا برود و میگفت: «ای پدر ما،» گفت: «این پیغمبر، فلان شهید...» هی گفت. آخر برگشت به پدرم و میگفت: «حاج آقا، یعنی شما واقعاً انبیا را از شهدا بالاتر میدانید؟»
او فضیلت شهدا را شنیده بود. ما معمولاً چیزهایی که شنیدهایم، درباره فضیلت شهداست، نه در مذمت انبیا. بیشتر چیزهایی که شنیدهایم، ترک اولیای انبیا بوده و گوشت تابیدنهای انبیا بوده و از این قبیل؛ بیشتر شنیدهایم. و زندگینامه شهدا را که خواندهایم، همه کرامات و قضای الهی نبوده، یک فضای روانی است که ما داریم که شهدا از همه سی سال کار کرده بودند. اینکه حرف عایشه چقدر سنددارتر شده بود نسبت به حرفی که شما گفتی، به خاطر جو رسانهای است که سی سال کار کرده بودند، دیگر. یعنی نامهای به بصره میزند، به قول شما، چه انقلابی در بصره میکند برای کمک. و از این طرف، خود حضرت فاطمه زهرا که از زبان پیامبر شنیده بودند که فاطمه، اگر کسی به او ظلم بکند، به او زور بگوید، تعدی بکند، انگار به من کرده. این را آنقدر بالا نتوانستند که آن حرف را بالا میدانستند.
علما هم جالب است، دیگر. یعنی معمولاً که معمولاً تصور نیست، یعنی معمولاً در ذهن ما این است که شهدا خیلی از جونشان گذشتهاند. این عالم چهکار کرده؟ تمام لحظات عمرش از جونش، از خوشی و تفریح و لذت و از همه چیزش خدمتی کرده؛ چه درس خوانده، چه درس داده، چه مطلبی منتقل کرده، زحمت کشیده به پای آن شاگرد، به پای آن کتاب، به پای مدرسه. آیتالله مرعشی را شما ببینید چه زحمتی کشید. این کتابخانه را به پا کرد. نمازهای سیجاری که پاهایش ورم میکرد. پولش را میگرفت، کتاب خطی میخرید و اینها. یک عالمه شیعه است. همینطور در فضیلت بقیه علما که آدم واقعاً متحیر میماند از زحمتی که این بزرگان کشیدند و تلاشی که کردند. خیلی واقعاً عجیب و غریب است. این هم یک روایت.
پس، شفاعت اول انبیاست، بعد علما و بعد شهدا. حالا اینکه بعد اینها هستند یعنی چه؟ یعنی مثلاً انبیا کم میگذارند؟ بعد علما... ظاهراً خدا دایره را وسیعتر میکند، دیگر. یعنی بهانهها را بیشتر میکند. اینها خوب، هی درجه پایینتر میآید، نزدیکتر میشوند به مردم. بهانهها از بین مناسبتها بیشتر میشود، دیگر. یک کسی با آن پیغمبر یک سر و سری داشته، حالا به خود پیغمبر هم نه، با آن عالم هم بیسر و سری بوده (که حالا اینجا میگویند ولو به در خانهاش با محبت نگاه کرده). یعنی به آن پیغمبر ابراز محبتی نکرده، اظهار تعلقی نکرده، ولی به این ابراز تعلق... باز به نسبت علما، شهدا باز معمولاً دایرهشان وسیعتر و مردمیتراند، دیگر؛ همگانیترند. یعنی باز جذابیت شهدا. شما بهشت زهرای تهران که میروید، مزار شهید پلارک را ببینید، خیلی جالب است. آنجا همه رقم آدمی را میبینید که شاید در عمرشان اینها یک بار پایشان را در مسجد هم نگذاشته باشند، شاید یک بار حرم هم اینها نرفته باشند. قطعاً خیلیهایشان درس اخلاق و آخوند و اینها که اصلاً ندیدهاند. نماز هم مشخصاً خیلیهایشان نمیخوانند. ولی یک شهیدی که قبلش بو میدهد، گلاب میدهد! همین فقط شنیده و میخواهد بیاید ببیند. واقعاً بو... ناقص بودن بپاشد دیگر. کار از پیغمبر ساخته نیست، برو عالم پیدا کن. دیگر کار از عالم ساخته نیست، برو شهید پیدا کن. خوب، این که نیست. قطعاً شهید هم تربیت شده آن عالم است و عالم هم تربیت شده نبی. همه ذیل ولایت آن، بالاترین بحث بهانهجوییهای خداست که دنبال بهانه میگردد برای اینکه هدایت بکند و رحمتش را جاری بکند و رحمتش را وسعت بدهد.
حالا آنهایی که با انبیا، آنهایی که تابع بودند، متدین بودند، خب با انبیا میآیند (شفاعت). آنهایی که حالا معمولاً ابراز ارادت... حالا جنبههای علمی و بالاخره آن رابطهها و همسایه بودن، هممحل بودن، همشهری بودن. فلان آقا مال شهر ماست و مرجع تقلید مثلاً همشهری. تعصبش، آن جنبههای عاطفی که واقعاً یک علاقهای ایجاد... خیلی بیشتر کاری که کردند. خوب، شما میبینید ابراز علاقهای که مردم به حاج قاسم سلیمانی کردند، طبعاً به خیلی آیتالله مصباح نکردند. تشییع جنازه، تشییع پیکر آیتالله مصباح کجا؟ تشییع پیکر حاج قاسم کجا؟ در حالی که حاج قاسم حسنةٌ من حسنات آیتالله مصباح، حسنات امام، حسنات و حسنات رهبر. حاج قاسم در واقع شکار مرحوم شهید کامیاب بوده. شهید کامیاب یکی از شاهدان درس تفسیر حضرت آقا بوده. یعنی با دو واسطه، انگار یکی دو واسطه محصول انقلاب. اول حضرت آقا شاگرد شاگرد...
خب، آن ابراز علاقه و حجیت و اعتباری که حاج قاسم داشت، متأسفانه خود حضرت آقا ندارد، دیگر، در جامعه. آن موجی که حاج قاسم ایجاد کرد از طاها، با کلامشان و اینها نتوانستند بنا به دلایل و شرایطی. به هر حال، شهید و موقعیت شهید و مظلوم. بله، حتی شهید حججی، بله. آن حالی که جونش را این داده و تمام شده، ازخودگذشتگیهایی مثل حضرت آقا فهمیده نمیشود که اینها محسوس نیست، اینها معقول است. بله، کم است که این از آبرو گذشته و هر روز دارد میگذرد و ازخود گذشته راه خود را پا گذاشته، روی شهوت پا گذاشته، روی قدرت پا گذاشته، روی جاه و اینها. اینها محسوس نیست. ولی اینکه روی جون پا گذاشته، این خیلی مخصوص زودتر واکنش و عاطفه نشان میدهد. برای همین هم وقتی دایره رحمت وسیعتر میشود، این هم برمیدارم. احتمالاً راز بحث شفاعت که اینها به این ترتیب شفاعت خدای متعال شامل حالشان میشود. انشاءالله که همهمان مشمول شفاعت انبیا و علما و شهدا، همه با هم باشیم، انشاءالله. الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...