‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
"بسم الله الرحمن الرحیم. عَنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّينَ."
امام صادق علیهالسلام فرمودند که اگر کسی مال غیرحلالی کسب کند، خدا سه چیز را بر او مسلط میکند: یکی ساختمانسازی، یکی آب و یکی گل. جالب است که سند این روایت هم جالب است؛ ابن ابی عمیر در سند این روایت هست. جناب برقی از راویان سلسلۀ جالبی در حوزه است. متن حدیث هم متن عجیبی است. مال حروم پیدا کنی؟ خدا تو را در ساختوساز میاندازد. عقوبتش این است. شاید منظور این باشد که حالا لزوماً هرکی ساختوساز دارد که عقوبت مال حرامش نیست. شاید منظور این باشد که این دیگر به آن بهرهمندی و اینها نمیرسد، و پول روی پول میآید و این میافتد در عطش ازدیاد پول و کاسبی و پول درآوردن و برای ساختن. "اللهُ عَلیه مُسَلِّط" میکند خدا بر بنا، آب و گل را. انگار این دیگر تحت تصرف و سیطره و بردگی ساختمانها درآمده که هی اینجا بسازد و آنجا بسازد و هی دیگر میافتد تو کار ساختوساز و هی ازدیاد این ملک و خانه و اینها. مال حروم بزرگ، مال حروم کوچک، انگار ساختمانسازی سختی دارد که حتی مثلاً کمی هم که خانه را چیز میکنی، بالاخره ذهنتو انگولک میکند یا خانوادهات انگولکت میکنند. غیرحلالت فرقی نمیکند؛ زیاد شود، کم باشد، هر مال غیرحلالی که بیاید خدا یک جور تو را درگیر ساختوساز و آب و گلت میکند.
شاید هم منظور سیل باشد و مثلاً حالا زلزله و فلان و اینها باشد، خانه خراب میشود دوباره باید بسازی. خیلی دیگر حالا اینجور تعابیر اهلبیت، بله، تو این سه تاییها دلالتی داشته. آب را بر او مسلط میکند، گل را مسلط میکند، بنا را مسلط. بنا را از آب و گل جدا کنیم؟ شاید هم منظور آب و گل همینجا همان عناصر توسعه مادی است. اینها دیگر همش یعنی بنا یک جلوه است، آب و گل هم همینطور است. یعنی عمده توسعه مادی و توسعه در زندگی آدم از راه همین آب و گل و خشت و آجر و سنگ و حالا بنا هم که حالا به نحو کلیاش آهن و ستون و گچ و فلان و دیگر همش همینها میشود. یعنی شاید منظور این است که این مال حرام را خدا میبرد آنجاها، این را خرجش میکند که عملاً یک جاهایی روزنههایی، یا خودت مثلاً به قول شما کرمش به تنت میافتد که این پولی که آمده، گوشی خونه را باید همی بزنیم یا نه؟ خدا مسلط میکند بهت، یعنی مبتلایت میکند به اینکه یک مشکلی به هر حال توی همین، یعنی این پولها همینجوری خرج میشود. این پولها، ذات پول حرام سختیآفرینی و بعد نداشتن برکت و همراه با خرابیهای زندگی است. یعنی آبادی ندارد. به ظاهر هم اگر آبادی باشد، آبادیهای همراه با خرابی است. یعنی یک جوری است که خلاصه آره، درگیرت میکند.
بله، واقعاً همینطور و به ظاهرش طرف دارد مثلاً یک خانه بزرگتر میسازد و یک ویلایی دارد میسازد. این همۀ عمرش را، معمولاً هم اینجوری است که این میسازد و زحمتهایش پای این است و فرسودگیاش با این است و بعد عشق و حالش با نسل بعدی و وبالش مال این. بیماری و تنش و سکتههایش و اعصابخوردیهایش و چکهایش و افزایش قیمتها و پول کارگر و بیمه و هزار تا کوفت و زهرمار مال این بنده خداست. و تمام که میشود، دیده شده مواردی که طرف خانه را ساخت، چهار طبقه و تهران، یکی از اقوام، پدرش درآمد به معنای واقعی کلمه. اواخر دهۀ ۷۰ بود که شروع شد. یک دو سه سال هم شاید زمان برد تا سال ۸۰ یادم است. و دیگر ۸۰ی خانه به ثمر نشسته و اساس آوردند، نشستند و سکته زد و رفت. و دیگر افتاد خانه دست ورثه و بقیه. و دیگر افتادند تو عشق و حال و اینها. و حالا تو آدم نمیشد بهش گفت حرومخور، ولی خب حالا خیلی آدم مقیدی بنده خدا نبود. به هر حال این درگیریها و فرسودگیها، بعد آخرش هم سودش و ثمرش و عشق و حالش مال یکی دیگر. بدبختیاش مال من. اینها همش میتواند لحاظ شده باشد در این جمله: "سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْبِنَاءَ" و خلاصه درگیر آب و گلت میکند.
لقمه حلال واقعاً رفع نیاز میکند و آرامشآفرین است و گرهگشا. حلال این شکلی است. "بَقِیَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ". منظور حضرت شعیب آنجا این است که این مال حرام و این اضافیها را ول کنید. همین کوچولو بقیةالله. بقیةالله به معنای اینکه آن چیزی که خدا باهاش بقا بهت میدهد. هم خودش بقا دارد، هم مظهر اسم بقای الهی است و هم به هر آنچه که تو با این پوله میخواهی برا خودت هزینه بکنی و فایده داشته باشی، آن هم برات باقی است. خب به قرینه مقابل، مال حرام "مُفِیدُ مَفادُ فانی ما عندكُم ینفَدُ و ما عندالله باق." این چون عنداللّهی است و حلال است و ریشه در ملکوت و عوالم بالا و دارای کلمۀ طیبه است، این میماند و این آثارش هم ماندگار است و خیر و برکتش هم میماند. دنیات را تنگ میکند، آخرتت را تنگ میکند. هم نیاز تو را به معنای واقعی کلمه تعمیر میکند و حاشیهها و پیرامونش آسیبهایی برات ندارد؛ نه برای جسم و روحت، نه برای زندگیت، خانواده، سایر اموالت. مال حرام نه. مال حرام چون آتش است، ذات آتش خرابی و سوختن و از بین بردن اینهاست. "يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا." یک وقتی میآید هم خودش سوخته است از الان. چرا سوخته؟ فرض کن این را سوخت دادیم. من اگر به هرچی بخورم، سوخته. و میخواهی واسط سقف سر خونت بشه، سقف بالا سرت بشه، همونم برات میشود سوخت، میشود درد. سقف بالا سرت آن اول مغز سرتو میسوزاند. انقدر که این فکر تو را درگیر میکند، تشویش و اضطراب و مشکلات و اینها. هر جایی هم که این میچرخد، این پول چون آتش است و ملکوتش هم شجرۀ خبیثهای است که «ما لَها مِن قرار» به جای بند نیست و بلکه بند بودنشم به آتش و نشست و جهنم و فلان اینها. هر جایی که میافتد خرابی به بار میآورد و نه برکتی و نه آخرش هم وبال و اینجا هم فقط استرس و اعصابخوردکن و مشکلات. یا مشکلات جسمی، یا مشکلات روحی، یا مشکلات خانوادگی، یا مشکلات اقتصادی. و همینجور به موازاتی که دارد میچرخد همش به خودش آسیب میآورد. این هم که خدا آب و گل و اینها یعنی درگیرت میکند با همین امور، با همین چیزهایی که حالا به اسم توسعه مادی دنبالشی، مشغول به همینها میکند و همینها میشود دردسرها.
"سَلَّطَ اللهُ عَلَیه" خدا مسلط میکند، مشغولت میکند به آب گرفتن. اما "مسلط میکند" یعنی یک کاری میکند که این آب پدرتو درمیآورد. این گل پدرتو درمیآورد. همچین برده زرخرید و تو چنگ این باشی از اینور به اونور میکشوننت تو هزار و یک قضیه. خدا انشاءالله همه ما رو اهل بندگی بکنه و حلال نصیبمون بکنه و با برکاتش از حرام نگهدارد. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...