ادامه باب چهل و پنجم؛ وجوب اجتناب از کبائر
۴۰ سپر انسان که از بین میرود
نفوذ پذیری در چه افرادی بیشتر است؟!
چه کسی در بغض اهلبیت علیهمالسلام قرار میگیرد
تعبیر "حاجت خدا" به چه معناست؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. وجوب اجتناب از کبائر، باب ۴۵ از جهاد با نفس. باب وجوب اجتناب از کبائر. یک روایتش را خواندیم، روایت دوم:
"عن الحبی، عن ابیعبدالله علیه السلام فی قول الله عزوجل: ﴿ان تجتنبوا کبائر ما تُنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلًا کریمًا﴾"
اگر اجتناب کنید از کبیرههایی که از آن نهی میشوید، بدیهای شما را میپوشانیم و شما را وارد مکانی با کرامت و ارجمند میکنیم. «کریم» به معنای با کرامت است. «مدخل» نیز جایی است که انسان وارد آن میشود. با «مدخل» فرق میکند؛ «مدخل» یعنی خود انسان داخل میشود، اما «مَدْخَل» یعنی تو را داخل میکنند.
«مدخل کریم». در تفسیر و توضیح این آیه، حضرت (علیه السلام) فرمودند: "الکبائر التی اوجب الله عزوجل علیه کبرائه"؛ هرآنچه که خدا آتش بر آن واجب بکند، این کبیره است. هرآنچه که وعده آتش به آن داده شود.
روایت دوم: "عن عبدالله بن مسکان، عن ابیعبدالله علیه السلام قال: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: "ما من عبد الا و علیه اربعون جِنّه"؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: هیچ بندهای نیست، مگر اینکه چهل سپر (جِنّه) دارد، "حتی یعمل اربعین کبیره" تا اینکه چهل کبیره مرتکب شود. "فاذا عمل اربعین کبیرة انکشفت عنه الجُنَنُ"؛ وقتی چهل کبیره انجام داد، چهل سپر از او برداشته میشود. پس با هر کبیرهای، یکی از سپرها میریزد.
این سپرها، سپرهایی هستند که از بلا، آفات، چشمزخم، سحر و از اینجور مسائل جلوگیری میکنند. چه کنیم چشم نخوریم؟ گناه نکن. چه کنیم سحر نشویم؟ گناه نکن. گناهی که سپرت را میاندازد، بعد چشمزخم اثر میکند، سحر اثر میکند، بدخواهیهای دیگران و نفوذ دیگران. این چهل سپر وقتی انسان داشت، احدی نمیتواند در او نفوذ کند. شیاطین نمیتوانند نفوذ کنند. مُنفذی برای نفوذ ندارند.
انسان با عمل خودش زمینه را فراهم میکند برای اینکه آنها (شیاطین) ولایتش را به عهده بگیرند، دیگران بر او سوار شوند، تصرفاتی مثلاً یکی در دیگری بکند. قدرت دارد نفوذ کند در دیگری، تصرف کند. خب در چه کسی میشود تصرف کرد؟ در کسی که این سپرها را ندارد. کسی که این سپرها را داشت، در او تصرف معنا ندارد، نفوذ معنا ندارد و از انواع اقسام بلایا و آسیبها هم در امان است. کاشفیت نسبت به او هم رخ میدهد؛ یعنی آنی که اهل دیدن ملکوت است، میتواند وضعیت این بابا را بفهمد که این چه کرده. میبیند گناه او را میبیند. البته برای خدای تبارک و تعالی و ائمه معصومین (علیهم السلام)، با فرض این چهل تا هم رؤیت حاصل است. ولی حالا در مورد معصومین (علیهم السلام) اراده نمیکنند که ببینند. در خدای تبارک و تعالی هم اراده نمیکند که ترتیب اثر بدهد به رؤیتش، به توجهش. توجه فعلی حاصل نمیشود. ولی این چهل تا که افتاد، دیگر توجه فعلی هم حاصل میشود. لذا برای مراتب پایینتر از اولیا هم فاصله میفهمند این چه کرده. تا چهل کبیره، یک دانه غیبت مثلاً، معادل چهل گناه کبیره است. یکهو با یک گناه، هر چهل پرده و چهل سپر.
با دو سه طریق دیگر هم روایت را نقل میکند. (کل روایت را بفرمایید اگر مرتبط است با مطلب). "حتی یعمل اربعین کبیره، فاذا عمل اربعین کبیره، انکشفت عنه الجنَن". وقتی چهل کبیره کرد، سپرها کنار میرود.
"اللهم علیهم" (خداوند خدا رحم میکند که)... "بنده من را با بالهایتان بپوشانید". "فتستره الملائکه باجنحتهم"؛ ملائکه با بالهایشان میپوشانند. یعنی چهل سپر میافتد، باز ملائکه میپوشانند. "قبیح الا قارفه"؛ باز هر گناهی که دم دستش بیاید، انجام میدهد. (حتی جلو پانویسهای خوبی هم از مرحوم فیض و اینها آوردهاند که حالا مطالعه شود، نکات خوبی دارد در مورد اینکه این سپر چیست و فرقش با بال ملائکه چیست).
"بعد یمتدح الی الناس بفعله القبیح"؛ تا اینکه اِمتِداح میکند به مردم، منتفع میشود از مردم با فعل قبیحش، تفاخر میکند. "و یقول الملائکه: یا رب هذا عبدک"؛ ملائکه میگویند: یا رب! این بنده تو هیچ گناهی نبود که مرتکب نشود و "انا لنستحی مما یصنع"؛ ما از کارهای او خجالت میکشیم. "فیحیی الله عزوجل علیهم"؛ خدا به آنها وحی میکند: "شما هم فضای فعلی ذلک". خیلی روایت فوقالعادهای است. وقتی اینجور شد: "اخذ فی بغضنا اهل البیت"؛ اینجا دیگر میافتد در بغض از اهل بیت. از اینجا، سیئات از اعمال به ذات میرود. "فان ذلک ینهتک ستره فی السماء والارض"؛ دیگر ستری در آسمان و زمین برایش نمیماند. و این الان "عدو خدا شد و ثبت علیه حقت علیه الضلاله"؛ بر او ضلالت ثابت شد. "ثبت انه عدو لله لما تبین انه عدو لله"؛ تبیین، یعنی دیگر مال ذات شد، دیگر مال عمل نیست. یک وقت عمل مخالفت با ولیالله دارد، وقتی که نه، عمل رسوخ میکند در ذات، "انه عمل غیر صالحه". خودش عین عمل غیر صالح است. فرزند نوح هم که باشد، "لیس من اهلک"؛ این دیگر اهل تو نیست. خودش مسابقه است با عمل غیر صالح، به حمل شایع. همه وجود خودش مصداقی است از عمل غیر صالح.
سیئات نفوذ میکند در ذات. "فیقول الملائکه: یا رب هذا عبدک"؛ اینجا ملائکه میگویند: خدایا، این بنده تو "قد بقیه محطوکالستر"؛ و حال آنکه پوشش او هتک شده، چیزی برایش نمانده. "فیحیی الله عزوجل علیه"؛ خدا به اینها وحی میکند: "لو کانت لله فیه حاجه ما امرکم ان ترفعوا اجنحتکم"؛ اگر خدا به این حاجتی داشت (این منظورم باز حاجت فعلی است، یعنی در مسیری بود که یک سر سوزن بروزی داشت از افعال الهی، از جلوههای الهی، از کمالات الهی، این تعبیر حاجت اینها یک وقت اشتباه نشود، یعنی خدا اگر بهش نیاز داشت، نیاز ندارد). حاجت اینجا به معنای اینکه بروزی داشت، سر سوزنی جلوه داشت، اگر حاجتی داشت خدا به این، به شما امر نمیکرد که بالهایتان را بردارید. این باب کبائر، کافی. حالا ان شاء الله این بحث چیزمان (بحث وسایلمان) تمام بشود، بحث جهاد با نفس کتاب کافی را از اول شروع میکنیم. مباحثه ان شاء الله خدا بخواهد. بله، روایات فوقالعاده است چقدر روایت غریب است. واقعاً غوغاست مخصوصاً توضیحاتش، حالا توضیحات ملاصدرا (پدر خانم) که محشر است. در همین شرح کافی، توضیحات ایشان، توضیحات ملاصالح اخباری خودش نکات خوبی باز آنجا پیدا میشود. مازندرانی نکات اذیت روایات دیگری که میآورد. ملاصدرا جهت تحلیل مباحث خیلی عالی تحلیل. فیض هم نکات پاورقی خوبی دارد. خود شیخ حر (عاملی)، بعضی جاها خیلی خوب. روایت زیبایی بود. ای کاش کل روایت را اینجا در جهاد با نفس میآورد. این هم از روایت امروز. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...