باب چهل و ششم
کبائر چه مواردی است و چه تعدادی است؟
روح الایمان از چه کسی سلب میشود؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَرَأَيْتَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ يَنْزِعُ مِنْهُ رَوْحُ الْإِيمَانِ».
زراره میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم، این کلام پیغمبر را دیدید؟ (از نظر ادبی «أرأيت» یعنی «اَخْبِرْني»، یعنی «به من خبر بده»؛ منظور این نیست که «آیا دیدید؟» بلکه به معنای «نظرتان چیست؟ به من خبر بدهید که اینگونه است یا نه؟») زناکار زنا نمیکند، در حالی که مؤمن باشد. حضرت فرمودند: «ینزع من روحه الایمان» (کلام را تصدیق کردند)، ولی بله نگفتند. (بله یا خیر نگفتند که روحانی از شنیدنش جا خورده بود.) یعنی چه؟ یعنی کسی اگر زنا کرد، دیگر از دایره ایمان خارج میشود؟ حضرت فرمودند: بله، در لحظهای که دارد هر گناهی –نه فقط زنا، بلکه هر گناهی- واقع میشود، انسان ارتباطش با روح ایمان قطع میشود. اگر برگشت (مثل اینکه بعضیها میگویند میخواهند برگردند)، حضرت فرمود: خیلیها گفتند که برمیگردند، اما برنگشتند. تو میگویی «بالاخره طرف برمیگردد»! خیلیها میخواستند برگردند، ولی نتوانستند برگردند. این یک روایت.
روایت دوم، که امروز باب چهل و ششم میشود و این باب، باب مهمی است و روایت مهمی هم دارد، درباره تعیین کبائری است که اجتناب از آنها واجب است. سوال میکند از امام کاظم علیه السلام: «یَسْأَلُهُ عَنِ الْكَبَائِرِ كَمْ هِيَ وَ مَا هِيَ؟» گفتم: آقا، کبائر چند تاست و چیاست؟ «فَكَتَبَ الْكَبَائِرُ مَنِ اجْتَنَبَ مَا وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ كَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً». جالب است که حضرت در مقام کبیره، ارتکاب کبیره و مرتکب کبیره را دارم میگویم. (کبائر، کسی که اجتناب کند از آنچه که خدا بر آن وعده آتش داده است، گناهانش بخشیده میشود. به شرط اینکه مؤمن باشد.)
و سبع موجب (هفت چیزی که اینها کبیره هستند): قتل نفس الحرام (این دستهبندی در روایتهای دیگر فرق میکند؛ بعضی جاها با شرک شروع کردهاند، اینجا با قتل شروع کرده است.) حالا روایت دیگر: قتل نفس حرام (اولینش)، عقوق الوالدین (اینی که والدین ناراضی باشند و دلگیر باشند. عقوق الوالدین به این معناست. «عقوق» به معنای دلگیر شدن و رنجیدگی والدین)، و اکل الربا (نکات خیلی ریز و عجیبی دارد. حالا من یکی از نکاتش را امروز سر درس گفتم، طلبهها سنگکوب کرده بودند که حالا انشاءالله به آن میرسیم. فردا قیاسهایی که بین گناهان کردهاند، خیلی عجیب است. فردا میرسیم: خوردن مال یتیم بدتر است یا ترک صلات؟).
ترک صلات (ترک نماز در زمره) حضرت فرمودند: «همان کفری که گفتم، منظورم این کفر و شرکی گرفتن». ترک صلات خیلی عجیب است. و اکل الربا و التعرّب بعد الحجة (چهارمین چیز: تعرّب بعد الهجره). «تعرّب» به معنای این است که انسان وقتی مهاجرت کرده به مدنیت اسلام و تمدن اسلام، تعرّب کند، برگردد به تربیت عربیّت، به معنای بادیهنشینی و بیفرهنگی. (یکی از معانی «عربی» این است: به معنای شفاف و بیشیله پیله است. بیپیرایه است. زبان عربی از این جهت به آن میگویند عرب.) زبان بیپیرایه و شفاف نیست. بعضیها بیپیرایه هستند نسبت به آداب. اعراب دقت کنید. در قرآن این «اعراب» که گفته میشود، هم معنای خوب دارد، هم معنای بد دارد. آن وقتی که دارد فضیلتی را لحاظ میکند، «اعراب» میگوید: «وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ». یکی این است «اشد کفراً و نفاقاً اعراب». تو شدیدترین کفر و نفاق مال اعراب است. این اعراب پس معانی مختلف دارد. اینی که گفته میشود اعرابی، یا اعرابیون، به معنای همین بیفرهنگ، بیتمدن، دور از تمدن است. «تعرب بعد هجرت» به همین معناست. یعنی بعد از اینکه کسی هجرت کرده به تمدن اسلام، به مرکزیت اسلام، به مدنیت اسلام، دوباره تقرب کند، برگردد به همان فضای بیفرهنگ و فضایی که عاری از آرایههای تمدن اسلامی میشود: «تقرب بعداً و قذف المحصنه». محصنه زنی است که پاک و همسر دارد و از مسائل و آلودگیهای جنسی در امان است و پاکیزه است. کسی او را متهم بکند به اینکه -خدای ناکرده- اهل خلاف باشد، که حالا تو خودمان هم زیاد است دیگر. وزیر تعابیر زشتی که دلالت بر فحشا دارد، راحت میگوید فلانی فلانه. زنی که (تو فکر میکنی میشود با این کارها، حدش هم که مشخص است.) و اکل مال یتیم (ششمینش خوردن مال یتیم). هفتمین: «وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ» (روبرو شدن با دشمن). انفال هم ده فرار از (یعنی اینکه حالا نیایی مواجه با دشمن بشوی. یک وقتی مواجه با دشمن شدی، فرار کنی.) جفت هفتاد قرآن کبیره. چرا اینجا اینقدر گفتند؟ (در روایتهای دیگر بیشتر گفتند.) اطلاق تغییری بین اینها هست یا نه؟ اینها از باب نمونه است. این حصر، حصر اضافی است. حصر مطلق نیست که حضرت میفرمایند: که هفت (حصر اضافی است). یعنی اینکه نه اینکه ما محصور هستند این هفت تا و جای دیگر چیزی (ندارد). یعنی این هفت تا را به عنوان نمونه دارم بهت میگویم. شاید از این باب که بیشتر مرتکب اینها میشوند، مخاطب بیشتر درگیر اینهاست. گناهانی است که آن جامعهای که برایشان سوال (سوال) میکنند، بیشتر در معرض اینهاست. لحظات در مقام رتبهبندی و طبقهبندی (تو این روایت). روایت بعدی چرا حضرت دقیقاً دارند طبقهبندی میکنند و از کفر و شرک شروع میکنند و به ترتیب میآیند جلو که حالا انشاءالله جلسه بعد خواهیم (گفت.) الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...