کراهت خدا نسبت به امت پیامبر از چند خصلت
معنای کراهت در روایات و احادیث چیست؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«عن صادق جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه علیهمالسلام». حدیث سلسلهالذهب از امام صادق علیهالسلام تا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. «قال رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم: إن الله تبارک و تعالی کره لکم أیها الامه أربعاً و عشرین خصلةً». حدیث شریف و نورانی و حدیث جالبی است. پیامبر اکرم فرمودند: «ای امت، خدای تبارک و تعالی برای شما از ۲۴ خصلت کراهت دارد و نهاکم عنها، از اینها شما را نهی کرده است.»
«کره لکم العبث فی الصلاة». این کراهتها و این تعبیر «کراهت» با آن راحتی که در فقه گفته میشود تفاوت دارد. خب کراهت در فقه یعنی نه واجب است، نه مستحب است، نه حرام است، نه مباح. بعضی کارها را میگویند مکروه؛ اینجا کراهت لزوماً به این معنی نیست. خدا خوشش نمیآید.
حالا یا آنقدری خوشش نمیآید (یعنی بالاخره آثار ملکوتی بد برای انسان دارد) یا خیلی شدید است این آثار ملکوتی. آثار ملکوتی بد که از آن تعبیر میکنیم به حرام و آتش دارد، به تعبیر قرآن حرام. آثار ملکوتی بد دارد در حد آتش، در حد سوزاندن. کراهت در حد سوزاندن نیست ولی در حد از دست رفتن فرصت است. یک وقت هست که فرصتی از دست میرود، یعنی یک امکان، یک استعداد سوخته میشود. ببینید، یک وقت هستش که یک کاری، آدم یک موقعیت خوبی را از دست میدهد. الان یک مزایدهای گذاشتند و یا مناقصهای گذاشتند و من میتوانم یک سهام خوبی از فلان کارخانه بخرم. خب اگر نخریدم چه میشود؟ از دست میرود. در حالت تجربه، سهام از دست میرود. درست شد؟ یک چیز خوبی را آدم از دست میدهد؛ محرومیت. ولی یک وقت هستش که هم محرومیت است، هم سوختن است، سوخت دادن است، سرمایه میسوزد. درست شد؟ در مناقصه من سرمایهام نمیسوزد اگر شرکت نکردم، ولی اگر در یک معاملهای شرکت کردم بدون توجه و بدون دقت، اینجا هم محروم میشوم از آن سودهای کلان و هم سرمایهام میسوزد. تفاوت مکروه و حرام این است.
معمولاً بد ترجمه میشود بحث مکروه و حرام. فکر میکنم اینکه حالا برو حالش را ببر، خدا اشکالی … بدش میآید. چرا بدش میآید؟ آثار ملکوتی بدش است که خدا بدش میآید. اصلاً اینکه خدا بدش میآید باعث آثار ملکوتی بد میشود و اونی که دنبال تقرب به خداست، دنبال سیر و سلوک است، مکروه را مثل حرام میبیند. رمز توفیقات گذشتگان به این بود که دستهبندی نمیکردند مکروه و حرام و واجب و مستحب. میگفتند: «یا خدا خوشش میآید یا بدش میآید.» اگر خوشش میآید باید... مکروه این است. هر وقت به تعبیر کراهت مواجه میشویم، سریع باید خودمان را جمع و جور کنیم که مبتلا به این نشویم و ما به چشم حرام بهش نگاه کنیم. و حالا آن کراهت فقهی او گاهی دارد، گاهی حرام است؛ یعنی این تعبیر کراهت اینکه اینجا گفتند در روایات گاهی حرام است، گاهی مکروه است، گاهی هم هیچ کدامش نیست. یعنی هیچ فقیهی نسبت به فلان مسئله فتوا به کراهت ندارد، مثل همین اولینش که بازی کردن مثلاً با صورت یا ریش، با انگشتر در نماز. تا آنقدری که در ذهن بنده است، هیچ فقیهی فتوا به این نداده که این کار مکروه است. اتفاقاً اصلاً مثال رایج برای بحث مباح است بازی کردن با مثلاً انگشتر. من در نماز انگشترمو ور بروم. به نظر بنده میآید اگر شما از مراجع تقلید سوال کنید آقاحکمش چیست، میگویند: «مباح است.» حتی برای مکروهش هم فتوا نمیدهد. ولی اینجا تعبیر حضرت چیست؟ «کراهت دارد.» کدام کراهت؟ یعنی آثار ملکوتی بدی دارد. نکن این کار را. فرصت از دست میدهی. چه فرصتی بدتر از فرصت توجه و تمرکز در نماز؟ فرصت توجه به حقتعالی را آدم در نماز از دست میدهد. این میشود محرومیت. پس یکیش «عبث» در نماز. عبث یعنی همین کار بیهوده و بیخود کردن در نماز، از بازی کردن گرفته، از انگشت مثلاً شکستن گرفته و این جور کارها.
«و کره المن فی الصدقه». ۲۴ تا را گفتیم. دومینش منت گذاشتن در صدقه. خب این دیگر حرام است. «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى». قرآن نهی کرده است از این کار: «صدقاتتان را باطل نکنید.» نشده حرام است. منت گذاشتن بر دیگری حرام است. کراهت به کار رفته در صدقه: منت نگذارید. این کراهت دارد. کراهت دارد منت در صدقه.
«و کره الضحک بین القبور». سومینش خندیدن بین قبرها. در قبرستان خندیدن. الان که گاهی دیده میشود که آن عزیز بزرگواری که دارد گوری میکند، گوشیاش دستش است. در اینستا کلیپ طنز میبیند، میخندد و دارند جوک میگویند با هم. بندکشی میکنند برای سنگ قبر. دارند جوک میگویند. مرده میشورند، مرده میشورند، دارند جوک میگویند. میگویند و میخندند و شوخی میکنند. آدم نمیفهمد یعنی چه. فضا فضای توجه است. اینها همهاش فرصت از دست دادن است دیگر. در صدقه وقتی منت میگذاری، فرصت استفاده بهینه از این صدقه را از دست دادی. همهاش میشود کراهت. با این صدقه چه چیزهایی که گیرت نمیآمد، همه را پراندی. وقتی هم در قبرستان میخندی، اینجا فرصت توجه بود، فرصت قرب بود، فرصت تحول بود. از دست دادیم. در غسالخانه پشت در غسالخانه نشسته. سالن انتظار. سرش در گوشیاش است. کلیپ طنز دارد میبیند. فلان فامیل قدیمی. وایسادم من دو تا جوان میگویند و میخندند. موقع دفن طرف پشت وایسادم. اینها که خوب، خیلی واضح است. حتی بین قبرهایی که الان طرف یک سال است، ده سال است، بیست سال است رفته. من مینشینم با مرده شوخی میکنم در قبرها.
بعد ما سریالهای طنزمان را که میبینیم، متأسفانه سریال پایتخت چهار را تازگی تلوزیون گذاشته بود، بچهها نگاه میکردند. شرط کرده بود، چی کرده بود؟ که بره در غسالخانه بشورنش و اینها. خب، یک فرصت توجه. این سریالی که اینقدر پربیننده است یا فرصتی که برای ماه رمضانم یاد مرگ میآید. همه خودشان را خیس کنند. یک فضایی که حالا با یک فضای لطیفی است، تذکری هم باشد توش. یک جوری مسخره کرد و از قبر و از جنازه و اینها ترسونده بود. طرف آمد دید از پشت در با حوله آمد و ترسید و از داخل قبرستان میدوید با جیغ و داد. بعد بالا با هلیشات قبر شب تاریک را نشان میداد که این صحنه چقدر میتواند اثرگذار باشد در آدم برای تحول. همه میخندیدند. یک فیلم طنزی دیگر وقت یادم ساخته بودند، موضوعش همین بود. کلاً دست انداختن مردهها و اموات و قبر. خیلی اینها بد است و هیچ، هیچ کسی هم نظارت بر این چیزها ندارد چون حرام فقهی نمیدانند. صدا و سیما با حرام فقهی اداره میشود. درش باز و گل و گشاد است که آن هم باید حتماً به بین برسد وگرنه آن هم فلان نیست. این سیستم و نگاه اهل بیت، نگاه سیستمی است. نگاه سیستمی با توجه یعنی مداربندی بر اساس فضای توجه رسانه و یک رسانهای باشد که توجه ایجاد کند برای مردم و با موانع توجه برخورد بکند. لااقل آقا اگر بخواهند فیلم این جوری نسازند، سراغ سوژه قبر و مرگ و اینها نروند. سوژه مرگ را میآوری، ملت را فقط میخندانی. بدی میشود که شما تابوت را که میبینی یاد فلان تیکه طنز و خنده جنازه را که میبینی. یکی از این بازیگران که تازگی هم از دنیا رفت. این اصلاً بنده خدا برند شده بود برای همین مردهها و اینها. بازیگر طنز بود. میمیرند و برمیگردند و فلان اینها و دیگر جو شده بود که مردنش هم با طنز همراه بود. یعنی آدم میگفت مثلاً زیر تابوت باشیم احتمالاً خندمان میگیرد. خیلی اینها بد است. خدا کراهت دارد از این کار. «نهاکم عنها.» میگوید: «نهی کرده خدا از این کار.» این هم سومی.
«و کره التطلع فی الدور». چهارم: تطلع. تتلو نیست. تطلع. منظور حالت مطلع شدن. طلوع آفتاب طلوع میکند، از یک جای بالایی احاطه و اشراف دارد. اطلاع که پیدا میکند این شکلی است دیگر، اشراف بر یک چیزی پیدا میکند. تطلع یعنی همین اشراف پیدا کردن و سر درآوردن و سر دواندن در کاری. «دور» هم که جمع «دار» است، یعنی خانهها. «تطلع بر دور» یعنی سرک کشیدن در خانهها. این هم جزو کارهایی است که خدا کراهت دارد. حالا این سرک کشیدن در خانهها طرق مختلفی دارد دیگر. میگفت که صدای تلویزیون را کم کن برای اینکه ببینم دعوای همسایه چی میگویند. همسایه بلند میشود، تلویزیون صدایش را قطع میکند. زیاد کنی گوشت نرسد. به ما چه که اینها دعوایشان سر چیست. تا آمدن پشت بام و چک کردن اینکه آن خانهاش ماهواره دارد و اینها. در حیاطشان چی دارند و لباسهایشان پهن است و چند طبقه دیگر. نگاه کردن در خانه، خیلی بد است و واضح. انواع و اقسام مختلف فضولیهایی که میکنند. گاهی ناهار بچه همسایه آمده با مامان دعوایشان میشود. چی میگویند سر؟ چرا دعوایشان میشود؟ سوالات، تجسسها و فضولیها. نامش میشود سرک کشیدن در زندگی دیگران.
و پنجمینش هم که حالا جلسه دیگر میخوانیم. «و کره النظر الی فروج النساء». پنجمینش این است که خلاصه به اندامهای جنسیتی بانوان نظر بکند. خب این کراهت دارد. تعبیر کراهت به کار بردن با اینکه خوب قطعاً برخی مصادیقش حرام است، اکثر مصادیقش حرام. حالت کنجکاوی و جستجو و پیگیری است و این اندامهای جنسیتی هم مطلقاً شعبه در نظر بگیریم. نه فقط یک بخش خاصی که بخواهد منحصر در اندام خاصی بشود که خب این زمینهساز میشود برای آن فسادها و آن انگیزههای حرام و آلوده خدایی نکرده. این دیگر باید مدیریت چشم و اینها... خدا کمک بکند به ماها، چشم پاک به ما بدهد که دنبال این مسائل نباشیم.
خوب پنج تاش را خواندیم. انشاءالله ادامهاش میماند برای جلسه بعد. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...