ادامه روایت ۲۴ خصلتی که برای امت پیامبر کراهت دارد
تنظیم شدن با ساعت خلقت
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. در ادامه رعایت پیغمبر اکرم در مورد ۲۴ خصلتی که کراهت دارد برای امت، میفرمایند: و کُره النوم قبل العشاء الآخره. یکی دیگر از چیزهایی که کراهت دارد، خواب قبل از نماز عشا است. در آن فضای تقریباً یک ساعته بین اذان مغرب و عشا، رسم بود در امت پیغمبر که نماز مغرب را پشت رسولالله در مسجد میخواندند. میآمدند خانه، یک تهسیمی، شامی میخوردند، یک استراحتی. بالاخره اول شب بود؛ تا غروب اینها مشغول کار بودند. دیگر مشاغلشان هم که مثلاً این عسلفروش بود، آن خرماتفروش بود، و کشاورز بود، و باغبان بود؛ آن شغلها این شکلی بود. چراغ و نوری هم که نبود، اول غروب دیگر کارها تعطیل میشد. همه برای مسجد جمع میشدند؛ یعنی جمعشدن همه اینها از محل کارشان در مسجد بود عمدتاً. بعدش دیگر میرفتند خانه، یک استراحت مختصری که باز برای نماز عشا برگردند پشت پیغمبر. بعضی اوقات در نماز چرتشان میگرفت، خسته بودند، خوابشان میآمد. اینجا میخوابیدند.
این خواب قبل از نماز عشا متناسب با فضای آن زمان این شکلی بود که اینها اگر آنجا میخوابیدند، دیگر نماز عشا را یا به جماعت پشت پیغمبر از دست میدادند یا کلاً از دست میدادند. موارد این جوری هم زیاد داشتیم که کلاً خواب میماندند، بعد از نیمه شب شرعی پا میشدند و خوابیده بودند، خسته بودند دیگر. که اینجا هم یک مجازاتی تعیین شد که اگر کسی نماز عشا را خواب بماند، باید روزه بگیرد. این هم بحث فقهیاش از اینجاست. هنوز هم برخی فتوا دادهاند که اگر کسی نماز قضا شود، باید یک روز کفاره روزه بگیرد. نه، این ناظر به آن ایام بوده. به هر حال این بحث خواب هم همین است؛ در این فضاست که اگر کسی خوابید، آن وقت این شکلی بود که نوعاً از نماز عشا میماندند.
حالا شاید بالاخره در آن وقت آثار فیزیولوژیکی خاصی هم باشد و آثار طبیعی خاصی هم باشد که بالاخره خواب در آن وقت، در آن تایم که بهش ساعت غفلت هم میگویند – الهین غفلت من اهلها در نمره که قصص فرمود _ که حضرت موسی در آن ساعت وارد شهر شد، گفته همین ساعت بوده. نماز غفیله را هم همان وقت میخوانند. غفیله از غفلت میآید، "ساعة الغفلة" که این ساعت غفلت دیگر بالاخره چون اول شب است و فضا هم که گرگومیش است، ابعاد کمکم تاریک میشود، بدن هم خسته از کار روز. دیگر وقتی بدن شما ممتد کار کردی، فعالیت کردی، یک نیم ساعت که میخواهی بنشینی، دیگر تجربه ده دقیقه همانا میرود تا چقدر... یک ساعت، دو ساعت همین جور از آن استراحت درنمیآید. این میشود ساعت غفلت که در ساعت نرمال آدم در زندگی، در سبک زندگی اسلامی، این جوری است. یعنی آن ساعت باید ساعت توقف فعالیتها باشد، مثل الآن نیستش که یخچال بعد از ظهر تازه کارش را شروع کرده و چهار و نیم اذان شده و تازه اول کارش است. نماز و اینها که اصلاً هیچی، و اصلاً خستگی هم ندارد تا یازده، یازدهونیم، دوازده ممتد کار میکند و بعدش میرود چایی، قهوه و چیزی میخورد. زندگی نمیچرخد.
بحث سر آن تنظیمشدن با ساعت خلقت و طبیعت، با ساعت عالم، که روز را "معاش" قرار داده و شب را "ثُبات" قرار داده. معاش یعنی زندگی، متن جاری زندگی و فعالیت روز، و به تعبیر قرآن ثُبات با سین، ثبات یعنی استراحت، تعطیلی. شب ساعت تعطیلی. شب نباید جایی باز باشد، شبنم چیزی بشود تهیه کرد مگر اقلام طبیعی و ضروری، و اینها. ساعتها باید این شکلی باشد که با خورشید. خودمان اول طلوع آفتاب همه باید مشغول فعالیت باشند. کلاً الآن نیست؛ شما اول طلوع آفتاب، خصوصاً تابستان، بیا بیرون ساعت پنج صبح، هیچ خبری نیست تا هشت. حالا زمستان یکم اوضاع بهتر است دیگر. حالا مثلاً دیگر تا ساعت هفت و اینها تقریباً میشود. وقت تهران کمکم میبینیم افراد دارند میآیند حالا در مترو اینور و آنور، ولی تابستان نه، پنج صبح هیچکس نیست. ما ساعتمان با خورشید تنظیم نیست؛ خودمان دوست داریم با درآمدمان و با بانک و با این حرفهاست. بله، خدمت شما عرض کنم که لذا تابستان مشاغل این شکلی میشود، زمستان مشاغل آن شکلی میشود. فضای شب زمستان بیشتر است. بیشتر استفاده بکنید، خوابش را بیشتر بهره بگیرید. بدن یک جوری تنظیم بشود که در طول سال... ببینید یک جور برنامهریزی طبیعی روزانه داریم که بدن خودش را تطبیق میدهد به یک ساعتهایی برای فعالیت و یک ساعتی برای استراحت.
یک برنامهریزی هفتگی داریم. چطور شما دیدهاید پنجشنبه، جمعه آدم یک حس خاص دارد؟ حس کار کردن ندارد. صبح شنبه جهنم، کوفته و فلان و اینها به خاطر همین است، یعنی بدن عادت کرده به یک جمعه با استراحت. جمعه تعطیل. خواستگاری بروم که طرف گواهی خواستگار برایت آمد و گفت صبح جمعه کوه میرود، باهاش ازدواج نکن! چون کسی که صبح جمعه قید خواب را میزند و میرود کوه، قطعاً به تو هم رحم نخواهد کرد و هیچ تعهدی برای تو هم قائل نیست. خب روز جمعه آدم کشش ندارد. ما خیلی چندین سال است که پنجشنبه هر روزمان تعطیل است. علافی و بطالتمان بشود. فضای کارمندی و اینها این شکلی است دیگر. فضایی مثل دانشآموز مدرسه که میرفتیم دانشآموز بودیم، قشنگ آن حس را چهارشنبه، پنجشنبهها هم کلاس میرفتیم، پنجشنبه ظهر که میشد قشنگ دیگر از آن ساعت مثلاً یازده صبح پنجشنبه کمکم بدن داشت خودش را تطبیق میداد برای یک استراحت دو روزه و دیگر آن یک ساعت آخر کوفت زهر مار بود. ظهر پنجشنبه تا میرفتیم خانه، اصلاً ظهر پنجشنبه میرفتیم خانه، رهایی از دنیا و آخرت میکردیم.
این تطبیق بدن با هفته است. یک تطبیق بدن با ماه داریم. یک تطبیق بدن با سال داریم. بدن باید عادت بکند به اینکه بیشتر فعالیتهایش در شش ماه اول سال باشد، بیشتر استراحتهایش در شش ماه دوم سال باشد. شش ماه دوم سال را بیشتر استفاده کنم. ببینید چطور خرسها خواب زمستانی و اینها دارند؟ یک جورایی در ما هم هست. چون خرس هم خیلی از جهت فیزیکی به انسان شبیه است، ما هم باید یک فضای خواب زمستانی داشته باشیم. در فضای زمستان بیشتر استفاده بکنیم از فضای شب و استراحت، و بیشتر برگردیم به خودمان. فرمان ربیع المؤمن است دیگر، بهار مومن است. وقت خلوت مومن است. روزه میگیرد، شبزندهداری میکند، انسش با قرآن بیشتر میشود. آن عباداتی که از جنس خلوت، از جنس جلوت هستند. مال آن یکی شش ماه انفاق و فعالیت و اردو جهادی و جنگ و جهاد، رسیدگی به یتیم و فلان و اینها را بگذار برای شش ماه اول سال عمدتاً. حالا در همه ایام باید باشد ولی عمده فعالیتهایش در شش ماه اول. برنامهریزی درسی اینها هم که میخواهد بشود، این شکلی باشد. نداریم. من نفهمیدم واقعاً چطوری است که ما تابستانهایمان تعطیل است؟ یعنی واقعاً هر چه فکر کردم نفهمیدم چرا ما باید این شکلی باشد که تابستان دانشآموز آنطور رها است، سه ماه. بعد پاییز و زمستان به کارش میکشیم. از کجا درآمده؟
ساعت طبیعی بدن این است که روز بیشتری ما داریم. در بهار و تابستان فعالیتهای بیرونی ما باید بیشتر در بهار و تابستان باشد. اگر دلیل گرما و این حرفهاست که الآن دیگر این حرفها را دیگر کسی نمیشنود. اصلاً خندهدار است! اینها واقعاً چیزهایی است که الآن هست و خنککننده است و اینها. معنا ندارد باهاش. شش ماه اول سال فعالیت قرار بدهیم، شش ماه دوم سال را بیشتر خصوصاً زمستان فضای خلوتمان و این روز کوتاه را با فعالیتهای کوتاهی همراه بکنیم. از این شب بلند برای استفادههای خلوت و تنهایی، حفظ قرآن بگذاریم. برای زمستان شبها بلند است، تنها، خلوت، تمرکز و حضور ذهن بیشتری دارد. دورههای مطالعاتی بگذاریم، مسابقه بگذاریم، مسابقه کتابخوانی بگذاریم، سخنرانی گوش بدهند، کتاب بخوانند. این شبهای بلند و که مینشینی و برایش مسابقه میدهیم، جُنگ و بازی و تفریح و اینها میذاریم. شبهای بلند و این شکلی پر میکنی که چقدر اینها خودش آسیب دارد. اینها مال شب است یا مال روز؟ مال ساعت میخواهد؟ خب اینها بالاخره ما زندگی میکنیم دیگر. متناسب ساختار عالم نیست. چقدر دقیق است که میفرماید خدا خوشش نمیآید از این خواب قبل از نماز عشا یعنی با این ساختار عالم و ساختار بدن تو تناسب ندارد. اینجا الآن وقت خواب نیست، آسیب نزن به خودت.
گفتیم کراهت هم همین است؛ یک فرصتی را داری از دست میدهی. این خواب الآن وقتش نیست. این دیگر میرود از دستت. این ابتدای شب را از دست میدهی. این را داشته باش، نماز عشایت را هم بخوان. این ابتدای شب آرامآرام آماده شو برای خلوت. بعد برو برای استراحت. استراحتی که باز از نیمه شب بلند شوی و استفاده بکنی از این شب. خب این هم از این.
و کره الحدیث بعد از عشا. خیلی دقیق است این. نکته فوقالعادهای است. خواب قبل از نماز عشا کراهت دارد. حرفزدن بعد از نماز عشا کراهت دارد. خیلی جالب است دیگر. گفتوگو و دورهمی و شبنشینی مگر فضای علمی و فضایی که ما را ببرد به فضای علمی که میگوییم نه، یعنی مباحثه درس خارج. یعنی فضایی که ما را ببرد به سمت خویشتن خویش، به درون ببرد. این جور گفتوگوهایی یک گفتوگوی معنوی باشد. حالا مثلاً عمدتاً بزرگان جلسات سیر و سلوکی مثل شبها بوده، یک خلوتی است. حالا مثلاً نکات اخلاقی خوانده میشود، گفته میشود. روایت معاد، مثلاً در این جلسات عمدتاً خوانده میشد. تذکراتی، احوالات علما، اولیا خدا، یک غزلی از حافظ مثلاً میخواندند. فضای خلوتی بود، یعنی آن معانسه هم توش بود. فقط دور هم بودن برای اینکه از هم حالی بگیرند و به هم منتقل بکنند حال درونی خودشان را و تقویت بکند این جور گفتوگویی، گفتوگوهایی که تشویش و اضطراب و بههمریختن و پراکندگی و اینها نه.
خب حالا روی این حساب پس مثلاً برنامه حرمش را آدم اگر شب بگذارد، خوب است. روزش به یک نحو خوب است، شبش به یک نحو خوب است. عباداتش، دعاهایش، زیارت عاشورایی که دارد میکند، قرائت قرآنش، اینها خوب است. همهاش برای شب خوب است. گفتوگوهایش هم خب مثلاً با همسرش گفتوگو میکند و گفتوگوهایی است که فضای درونی دارد نه فضای بیرونی. درگیریهای بیرونی اجتماعی در فضای بیرون نداشته باشد. فضای بیت باشد، داخل خانه باشد. برت گرداند به داخل خانه که آماده بشود کمکم برای اینکه سحر برگردد به خودت. سحر وقتی برگشت آرامآرام از فضای بیرون برگرد، اول بیا به سمت بیت، بعد از بیت برو به سمت خودت. واسه همین خواب قبل از نماز عشا کراهت دارد. حرفزدن بعد از نماز عشا که کراهت دارد. دیگر الآن وقت دورهمنشینی و مافیا بازی کردن و مافیا دیدن چه میدانم این چیزها نیست. وقتی این کارها نیست، وقت خلوت است دیگر. کمکم به سمت خود بیایید.
حالا ما سریالهایمان را میگذاریم شب و حالا سریالی که یک وقت برمیگردد سمت خودمان، یک وقت سلولی که درگیرمان میکند با بیرون. خب سریال وقتش روز است. یک زمانی یادم است تلویزیون زهرا سریال میگذاشت و اکثراً ظهر جمع میشدند سریال میدیدند با هم. ساعت یک مثلاً ساعت دو. یادم است این را قشنگ، دهه هشتاد، اوایل دهه هشتاد، اواخر دهه هفتاد. این شکلی بود. تلویزیون ساعت یک، ساعت دو سریال داشت. کانال یک، کانال سه و همه جمع میشدند دور هم و سریال میدیدند. خب یعنی خیلی ما فاصله گرفتیم. الآن در این شبهای بلند زمستان ساعت یازده شب تازه فیلم، دوازده شب یک فیلمی میگذارد! نمیفهمم یعنی چه؟ خب اینها تناسب ندارد با فضای ساختاری ما و آثارش هم جاهای مختلف ظاهر میشود و آسیبهایش در شخصیت او، در روانمان، در انگیزههایمان، در علاقههایمان، در تمرکزمان، در ارادهمان ناصرِیت ظاهر میشود، خودش را نشان از این روایت میدهد. نکات بسیار جالبی دارد روایت. معمولاً اینها به عنوان خرافه این مطالب خوانده و گفته میشود و برای دست انداختن دین است. دستبندازم بگویم چقدر از علم عقب است! ولی اینها را نشانه یکم تحلیل بشود معلوم میشود که چقدر علم از این معارف عقب است و چقدر این معارف سطحش عالی و بلند است. خدا انشاءالله ما را اهل عمل به این معارف قرار بدهد. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...