فاصله طبقه اجتماعی
تجملگرایی؛ مباهات؛ فخر فروشی
افتخار به ابزار آلات موسیقی
جایگاه امربه معروف در آخرالزمان
آثار تحلیل غلط بزرگان!
چه کسانی را در ملکوت آسمان نجس صدا میزنند؟!
باطن زندگی آخرالزمان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
«این میلیونی، یه لیوانش میلیونیه.» حالا بعضاً اینها در مورد برخی از مسئولین ماست: «پنکه شخصی او ۱۵ میلیون مثلاً قیمت؛ دیوان مخصوصش مثلاً ۵ میلیون قیمت.» کمتر، بیشتر؛ خیلی عدَدش ملاک نیست. بههرحال، هزینههای میلیاردی برای اون مسائل، اون پتوی او که او میخوابه، از این قبیل چیزها. اینها همه هزینههای میلیاردی؛ بعد میبینید که اینهمه کودک کار در سطح جامعه، اینهمه زبالهگرد در سطح جامعه، اینهمه تکدیگری در سطح جامعه.
حالا اون آدمهای متدین شریف که با مدرک لیسانس، با مدرک دکترا، رو میآره به مشاغلی که ربطی به مدرک او نداره و تناسب اجتماعی اصلاً با مدرک او نداره، مشاغل بسیار دونی که مجبور به خاطر تأمین هزینههاش اینجا زندگی کنه. اینها همش میشه نمونههایی از آشکار شدن فقر و مشکلات اقتصادی. «وَ یَتباهَون فی الناسِ»، در بین مردم مباهات خیلی دیده میشه: چشموهمچشمی، کلاس گذاشتن، رقابت سر مادیات. تا بفرمایید: این قالپاق ماشینش، اون بوقش، اون سیستم صوتی که رو ماشین بسته؛ شیرآلاتی که در منزل استفاده کرده، سرویس آرکوپال و چه و چه و چه و چه و چه و چه! همش موارِد و مصادیقی است برای مباهات.
«وَ یَستَحسِنون الکوبهَ»؛ بعدی اینه که اینها خوبه؛ همین طبل و معازف هم که همون ابزارات و ابزارآلاتِ در واقع رقص و آواز و موسیقیهای حرام، اینها خوب میدونن این چیزها رو. کلاسشو میذارن، یعنی دورههای آموزشیشون رو میذارن. در منزل کسی پنهان نمیکنه اینها رو؛ جلوی چشم میذارن، افتخار بهش میکنن و به عنوان یک نماد تزیینی هنریشون هم اتفاقاً به حساب میاد. «یَستَحسِنون…» عکس پروفایلشو میخواد بذاره، از فلان ابزار خلاصه غنا استفاده بکنه برای اینکه مثلاً زیباست، یک مفهومی رو میرسونه. از یک گیتاری، حالا مثلاً تنبک، یک دایرهای، هرچی. حالا اونش که حلال نیست.
«وَ یُنکرُ الأمرَ بِالمَعروفِ.» امر به معروف منکر میشه. «وَ النَهیَ عَنِ المُنکرِ.» امر به معروف و نهی از منکر خودش میشه منکر. میشه فضولی تو زندگی بقیه، دخالت تو زندگی بقیه. یادتونه دیگه؟ همین ایام خیلی نگذشته، کار رسانهای که میکردم که کسی اگر به اون کسی که وضع حجاب بدی داشت تذکر میداد، این سریع گوشیشو در میآورد، شروع میکرد از اون ناحیه منکر فیلم گرفتن و فرستادن تو پیج فلان. زن بیمار در آمریکا که از اینجا فرار کرده، آدم پلید و کثیف و خبیثی که بیمار روانی و شخصیتی بود و هست، برامون تو پیجش منتشر میکرد و میکنه البته هنوزم؛ ولی خب حالا با یه فضای دیگری. یعنی اینکه آن کسی که "منکوب" در جامعه و ذلیل و خوار در واقع جامعه و به چشم تحقیر بهش نگاه کنن، اونیه که در نهی از منکر میکنه، نه اون که منکر انجام میده.
حالا تو منکر هم لزوماً فقط حجاب نیست. دایره منکر واسع است. خب این منکر هم دایره وسیعی داره. گاهی ممکنه از بزرگانی صادر بشه. اینم حالا نکتهای است. حالا خیلی قصد پرداختن به این مطلب رو ندارم. ما برای علما و مراجع احترام فوقالعاده قائلیم و دستشون رو میبوسیم، ولی برخی از تحلیلهای غلط بر اثر این تحلیلهای غلط در جامعه، اینها واقعاً چیزهایی نیست که بشه به سادگی از کنارش گذشت. حالا کسی داره نقد میکنه. البته اگر توهین میکنه، این جای پذیرش نداره؛ ولی اگر نقد میکنه، ولو نقد یک عالم بزرگ، ولو نقد یک مرجع تقلید، اینها نباید به سمتی بره که فضا، دهانها بسته بشه برای نقد علما. در واقع وقتی که یک عالمی هرچند بزرگ و مقدس و محترم، تحلیل غلطی رو داره به جامعه پمپاژ میکنه، تحلیلی که مدتها مردم به خاطر همین تحلیل و همین حرف و همین شعار گرفتار گرفتاریهای فراوان ریز و درشتی شدن که حالا سالها از اینها در نمیاد. حالا اینها بههرحال مسائلیست دیگه که کسی اگر نهی از منکر بکنه، "منکوب" با عناوین مختلف هم یه جوری خلاصه که نهی از منکر میکنه رو از میدان به در میکنند.
بههرحال، مطلب آخرم فرمود که اون وضعیت این زمانه رو آخرالزمان به چه نحوی است؟ این آدمای معکوس، واژگون، به هم ریخته، اینها رو در آسمان، در ملکوت آسمان صدا میزنند به اسم: «اَرجاسُ وَ العَنجاسُ». ارجاس و انجاس: رِجس و نِجس. پلید، خبیث، آلوده، ناپاک، کثیف؛ تعابیری که در ترجمه کلمات میشه به کار برد. در ملکوت آسمانها این شکلی میشناسن. به عنوان انسانهای مطهر، مهدب، مذکا، کسی اینها رو نمیشناسه. به عنوان عناصر آلوده، پلید، خبیث، به این وجه و این وضعیت در باطن عالم شناخته میشن. ملکوت، ملکوت آلوده و کثیفی است که خب این در دوران ما قشنگ به وضوح دیده میشه که انگار باطن این زمانه ما، باطن این دوران ما، باطن شهر ما، روزگار ما، پلیدی و خبیثی و آلودگی است.
دوست عزیز در کتاب «شنود»، ماجرایی که "ایشون" میفرمود از یکی از شهرهای ما که میگفت: «توی اون بزرگراه میرفتم، میدیدم کثافت، نجاست، کل این بزرگراه رو لبریز پر کرده.» همه تا خرخره تو این کثافتن. تو خونههاشون هم؛ خونههاشون هم همینطور. ۱۰ درصد حالا از شهر تهران یاد میکرد. ۱۰ درصد بودند که اینها پاک بودند و این آلودگی رو نداشتند و همه غرق بودن توی نجاست. داشتن زندگی میکردن، میخوابیدن، بیدار میشدن، تلویزیون نگاه میکردن، غذا میخوردن؛ غرق در این نجاست. و این، همین نجاست زندگی آخرالزمان و ملکوت زندگی آخرالزمان، حقیقتی است.
دوست عزیز و دوستداشتنی ما، واقعیت رو خدای متعال بهش نشون داد. چند شب پیش صحبت بود، میگفت: «که من بعد از این واقعه هم خیلی از مسائل میدیدم و متوجه میشدم و به مرور از اینها البته فاصله گرفتم و به روال طبیعی برگشتند.» بههرحال وضعیت زمانه ما وضعیت این شکلی است. از خدای متعال میخواهیم که ما را از این کثافات و آلودگیهای این دوران، خصوصاً در فضای مجازی، خصوصاً در فضای مجازی. دیشب به یه عزیزی میگفتم: «یکی از درهای جهنم، اینستاگرام.» درهای جهنم که باز شده به روی ما، ملت ما. همینجور آتشی که داره ازش. تو کارهای خوبش و وضعیت خوبش جهنمه، چه برسه به چیزای بدش. خوب خوباش که مثلاً سخنرانی، دعوت به دین، این حرفا، اوناش نوعاً آلودگی توش فراوانه، چه برسه به کارهای بدش. مشخصه در یک وضعیت این شکلی هستیم که نجاست همه جا رو پر کرده و سراسر غرقیم در آلودگی و نجاست و رِجس.
از خدای متعال میخوام به برکت اهلبیت که: «لِیُذهِبَ عَنهُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ». از این خاندانی که خدای متعال رِجس رو از اینها دور کرده، دست ما را در دست این اولیای مطهر قرار دهد و ما را از این آلودگیها و کثافتها در این دوران آخرالزمان نجات بده. انشاءالله. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...