چه کسی از رحمت خدا محروم است؟!
رابطه ریاست و هلاکت!
چه چیزی روح خشوع را از انسان میگیرد؟!
ابعاد متفاوت ریاست طلبی در انسان
آیه قرآن در مورد ریاست طلبی؟!
روایت امام محمد باقر علیه السلام در مورد ریاست
آیا انسان باید رئیس باشد یا چاکر وبنده؟!
خداوند چه کسی را فقیر دنیوی و معنوی میکند؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ مَلْعُونٌ مَنْ تَرَاثَهُ، مَلْعُونٌ مَنْ أَمَّهُ، مَلْعُونٌ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِهَا».
امام صادق (علیه السلام) فرمودند کسی که میخواهد در رأس باشد و رئیس باشد، به دنبال ریاست است، «ملعون» است، از رحمت خدای متعال به دور است. کسی که همّش رسیدن به رأس است، یعنی وقتی خودش را در رأس قرار میدهد، یک وقت همّش این است که رئیس باشد، تلاشش را میکند، یعنی فعالیتها را میکند برای اینکه رئیس بشود، این هم «ملعون» است. و کسی که «مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِهَا»، در نفس خودش حدیث نفس بکند به ریاست، در باطن خودش و در جان خودش هی بیاورد و پیگیر باشد اینکه به ریاست برسد، به عنوان یک هدف به آن توجه بکند و با خودش حدیث نفس بکند که مثلاً یک روزی اینها، همیشه ملعون از دایره رحمت الهی خارج میشود. حدیث نفس هم حجاب است، سبب محروم ماندن از رحمت میشود و انسان را دور میکند از رحمت الهی.
روایت بعدی: "عَنْ أَبِي مِيَّاهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ مَنْ أَرَادَ الرِّيَاسَةَ هَلَكَ". حضرت فرمودند: هرکی که ریاست بخواهد، هلاک میشود. در رأس بودن، اوّل بودن در امور دنیایی و سَر بودن، بنای ریاست و سَر بودن. «لَا تَكُونُوا رَأسًا وَ كُونُوا ...» حالا مضمون در همین باب خودمان هم هست که انشاءالله بهش میرسیم که: «إِنَّمَا الْمُسْلِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضٌ» این عبارت اشتباه است و عبارت صحیح: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» یا «إِنَّمَا الْمُسْلِمُونَ أُمَّةٌ وَاحِدَةٌ» است. همین روایت هم دارد که فرمود: اینکه دُم باشی بهتر از این است که رأس باشی. دُم یعنی در پشت، پُشتِ پُشت. اینکه تو کار خیر و تو امور خیر، آن پایینمایهها باشی و طَمَع کنی، بهتر از این است که تو جمع آن بالامالاهها باشی و رأس باشی. این رأس بودن و بودن امر مطلوبی نیست، یعنی با روح عبادت و عبودیت و بندگی و خضوع و خشوع منافات دارد و میگیرد انسان روح خضوع و خشوع را و روح طغیان را در انسان میدمد؛ روح سرکشی، روح استقلال، روح استغنا و روح تفرعن.
اگر انسان به دنبال ریاست باشد، به خاطر این است. گاهی در گروه تلگرامی، گروه واتساپی، آدم اعمال ریاست میکند اینجا، نشان بدهد که مدیر این گروه کیه، رئیس این گروه کیه، رئیس این مجموعه کیه، بفهمانند و حالیشان شود که اینجا صاحب دارد و بیکس و کار نیست. باید بالاخره حرف کی را گوش دهند؟ آخر این را بهشان دیکته میکنم و بهشان میفهمانم و بهشان حالی میکنم، یا حالا واقعاً مدیر هستم و رئیس هستم، یا اصلاً واقعاً مدیر و رئیس نیستم، و یک کس دیگری مدیر است، کس دیگری رئیس است که این دیگر بدتر میشود که من وارد چالش با او میشوم که خودم را به عنوان رئیس و حرف خودم را به عنوان حرف نهایی بگنجانم.
این هم شعبههای مختلفی دارد. حالا کسی ممکن است مثل بنده بگوید که: «ما که رئیس نیستیم جایی، ما که کنج خانهمان نشستهایم و به کسی هم کار نداریم، این روایت در مورد ما نیست.» نخیر، ابعاد بسیار وسیع ریاستطلبی و جلوههایش؛ فرض بفرمایید یک مسافرتی میرود آدم، یک کاروان. روح آدم روح سرکشی است، روح طغیان است، روح دستورناپذیری و دستوردهی است. توی مسافرت این میشود ریاستطلبی. گاهی همین مثلاً فضای مجازی، گاهی یک فرماندهی یک پایگاه بسیج، آدم دوست دارد فرمانده باشد، دوست دارد بالا باشد، این پایینمایهها نباشد. در مجموعهها همیشه آن بالامالاهایش را دوست دارد، این خردهریزها و دستورپذیرها و این پایینمایهها و اینها به آدم نمیچسبد. یک چیزی بگویم من انجام بدهم، نه شما یک چیزی بگو، بعد باز من یک چیزی میگویم.
گاهی افرادی در مجموعهها پیدا میشوند دیگر، که مثلاً زیرمجموعه، مثلاً یک کسی مدیر این زیرمجموعه است، اینی که زیرمجموعه است به ظاهر زیرمجموعه مدیر است، در واقع نظر خودش به این است که من دارم مدیر را اداره میکنم. یعنی آمده برای اینکه مدیر دستور بدهد، خط بدهد. خیلی هم پنهان است و زوایای پنهانی دارد در وجود ما. با مراقبه و محاسبه و اینها به صورت دقیق اگر باشد، انسان میتواند پی ببرد به این قضیه. به هر حال مواردش موارد بسیاری است. رأس بودن، سر بودن. دوست دارم رتبه یک بشوم، تکرقمی بشوم، شاگرد اول بشوم. حالا از جهت اینکه انسان درس را بفهمد و این حکایت از این بکند که این خوب درس خوانده و زحمت کشیده، این اشکال ندارد ظاهراً. اما اینکه شاگرد اول بشود، اگر دوم شد احساس خسارت کند، و یک جوری نسبت به آن شاگرد اول این میشود ریاستطلبی، رأس بودن.
بله، یک وقتهایی انسان را ملزم میکنند و چارهای نیست، انسان میپذیرد. این نکته را باید به آن توجه داشت دیگر، انسان خودش، خودش را قرار نمیدهد برای رأس بودن و برتر بودن. بله، این آیه قرآن که: «لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»، آیه بسیار مهم است که خدا کند ملکه بشود برای ما. این برتریهایی که آدم دوست دارد: منبر من شلوغترین منبر بشود، کانال من شلوغترین کانال باشد، مجموعه من بهترین مجموعه باشد، رتبه یک مجموعههای کشور باشد، کتاب من پرفروشترین کتاب سال بشود. وقتی کتابها را اعلام کردند فروش این کتابها را، آن کتاب من اول باشد، در رأس باشد. نمیشود.
ریاستطلبی فقط به این نیست که من دستور بدهم و یک عده انجام بدهند، آن هم یک شعبهاش است. یک شعبه دیگرش هم همین است که من دوست دارم در رأس باشم، اول باشم، بالا باشم، بالامالاها دوست دارم. گاهی در همین حد است که آدم بالا شهر را دوست دارد، از پایین شهر بودن یک جوریش میشود. بالا شهر را دوست دارد، بالا شهریها را دوست دارد. منبر جاهای خوب و مهم دوست دارد. بهترین دانشگاههای کشور، حالا بحث دانشجو بودنشه یا بحث استاد بودنشه یا بحث مبلغ بودنشه. من دوست دارم دانشگاه شریف آنجا بشوم مسئول نهاد مثلاً، نه مثلاً واسم فلان دانشگاه فلان شهر دورافتاده. در عالم هر کدام اینها هست دیگر، این رأسها هست. و در دانشگاه شریف هم بشوم آخوند اول دانشگاه شریف، ببینم آخوند اولشان کیست؟ او را یک جوری کله کنم، یک جوری خودم را عرضه کنم، یک جوری خودم را بیندازم جلو و بشوم اول اینها. بشوم اول کشور، محبوبترین شخصیت کشور، محبوبترین شخصیت خاورمیانه، محبوبترین شخصیت دنیا، محبوبترین شخص تاریخ. تمام هم نمیشود. به قول حضرت امام: «هرچی بره، میره جلو و هی هی هی هی این روح طغیان بیشتر قویتر میشود.»
به هر حال اینها چیزهایی است که به ما یاد دادند برای اینکه نجات پیدا کنیم. روایت بعدی هم از ابوربیع شامی از امام باقر (علیه السلام): «قَالَ لِي يَا أَبَا رَبِيعٍ لَا تَطْلُبَنَّ الرِّيَاسَةَ وَ لَا تَكُونُوا ذَنَبًا وَ لَا تَأْكُلِ النَّاسَ بِنَا فَيُفْقِرَكَ اللَّهُ». ای ربیع، ریاست را طلب نکن، طلب ریاست نکن. «وَ لَا تَكُونُوا ذَنَبًا»، اینجا ذَنَب بودن را هم، دنباله بودن را هم فرمودند: دنباله نباش. نه آن بالا باش، نه آن دنبالهها باش. نه دنبال خودت کسی را راه بینداز، نه دنبال کسی راه بیفت. نه مراد باش، نه مرید باش، مگر مواردی که حالا اولیاء خداوند و جنبههای الهی و نورانی پیدا میکند، آنجا هم مرید بودن باز جنبه ربانی پیدا میکند، نه دم و دستگاهی. بعضی وقتها ما آدمهای خوبی میشویم، ولی همانجا هم دم و دستگاه راه میاندازیم، آنجا هم باز شیطان است. نه جایی که واقعاً یک کسی است که از نفس عبور کرده و انسان به معنای واقعی کلمه، آدم به تعبیر برخی بزرگان، دور این میگردد. باید بگردد و پیدا کند و دورش بگردد، مطیعش هم میشود، تسلیمش هم میشود، روی حرفش هم حرف نمیزند، «إِن قُلْتُمْ» برایش نمیآورد، تابع و تسلیم و حرف شن میشود. اینجا خوب است، ولی در مجموع این است که معمولاً دیده میشود تو این مجموعههایی که حالا بعضاً ما میرویم، میبینیم یک رئیسی میخواهد وارد اطاقی بشود، جلوتر دو نفر جلو «تق تق» میدوند در را واسش وا میکند، دو نفر از پشت دارند می آیند، دو نفر بغل و چپ و راستش دارند. خب اینها نابود میکند آدمها را. این فیلمی که درآمده از آن مدیر فلان بانک، تشکیلات نظامی، وایستادند و یک سلام میدهند. که اینها دین برای آدم نمیگذارد، اینجور حرکاتی دین و دنیای آدم را نابود میکند. اینجوری که میفهماند: «ذَنَب» هم نباش، یعنی اینجوری هم نباش، نه رئیس باش و نه اینجوری چاکر و نوکر و مخلص و اینها باش برای کسی.
کسی را هم باد نکن. «ما را واسطه نانت نکن که خدا فقیرت میکند. نخواه از ما به نان و نوا برسی.» «لَا تَأْكُلِ النَّاسَ بِنَا». تو زندگی دنیا از اهل بیت به نان برسی، به پول برسی. از سخنرانی و روضه و منبر و مقاله و کتاب و موسسه و خادمی حرم و چه و چه و چه و چه دنبال دنیا نباش که این را واسطه کنی به دنیا برسی. دنیا را از ما بخواه، از خدا بخواه. در محضر الهی ما را واسطه کن برای اینکه خدا بهت روزی بدهد. بین مردم ما را واسطه نکن که به نان برسی که ببینی مثلاً ما اعتباری داریم، جایگاهی داریم، از این استفاده کنی برای اینکه اعتبار پیدا کنی که به نان و نوایی برسی، که اینجور اگر باشد فقیر میشود، خدا فقیرت میکند هم فقر معنوی و هم فقر مادی.
خدا انشاءالله به برکت بیبی حضرت معصومه (سلام الله علیها) که امروز روز رحلتشان است، همه ما را اهل حقیقت قرار بدهد، اهل نورانیت قرار بدهد و این ظلمات و سیاهیهای باطنیمان را به نور وجودی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) از ما برطرف بفرماید.
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
در حال بارگذاری نظرات...