کار جوهر مرد است اما کدام کار؟!
توجه به وظایف اجتماعی در چه راستا باید باشد؟!
شهوت شناخته شدن
تعبیر امام عسکری علیهالسلام پیرامون علما در چه خصوص بود؟!
اصل خلوت چه زمانی است؟!
اثرات حرفهای مردم بر ما
حس انسان در دنیا
شباهت فضای اینستاگرام به….
با انسانها تعامل داشته باشیم اما در چه حد؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
از خدای متعال، این را تأمین میکند و درستش میکند. ما فکر میکنیم که باید بیرون برویم، کار بکنیم، شناخته بشویم. اگر شناخته نشویم، مشتری پیدا نمیکنیم. روابط اجتماعیمان محدود میماند. وقتی روابط محدود ماند، توسعه اقتصادیمان محدود میشود. توسعه اقتصادی منوط به روابط اجتماعی وسیع و هی خودمان را مشغول میکنیم، هی خودمان را آبوآتش میزنیم. در این جهت میخواهند بگویند که اینطور نیست. کار جوهرۀ مرد است؛ ولی کدام کار؟ کدام کار؟ ما مگر آفریده شدیم برای حمالی؟ ما مگر آفریده شدیم برای کار به این معنا؟ کار جوهرۀ مرد است، کار خود اصلاح، خودساختن، خودساختن ابدیت است، این خلوت و عزلت البته به معنای گوشهگیری و رها کردن وظایف اجتماعی نیست. وظایف اجتماعی را هم انسان باید به آن توجه داشته باشد که از باب ساختن خودش، ورود بکند.
نکات مهمی است که خب نوعاً توجه به آن، امثال بنده نداریم و خیلی به ما آسیب میزند. یک چیزی شنیدیم که باید بیاییم تو جامعه کار بکنیم و کار فرهنگی بکنیم. بعد با انگیزههای خوب وارد میشویم و معمولاً همین ماهایی که انگیزههای خوبی هم داریم، خدایی نکرده اگر دنیا به ما اقبالی نشان بدهد، کمی اوضاع روبهراه بشود، خرابکاری میکنیم که از لشکر یزید هم ساخته نبود. تعبیری که امام عسکری(ع) در مورد علمای سوء به کار بردند: «لشیعتنا من جیش یزید». فرمود: «عالم بد ضررش برای شیعیان ما از سپاه یزید بیشتر است.»
به ظاهر برای خدا و دین و پیغمبر و ولی شهوت شهرت و شناختهشده بودن و محبوب بودن و مرید داشتن و فالوور داشتن و ... . و این شهوت هی هی هی هی هی هی میرود، عمیق هم هست. آدم احساس میکند دارد وظیفه عمل میکند، دارد برای مردم خیرخواهی میکند، عدالتخواهی میکند، دارد با ظلم مبارزه میکند، دارد با فساد مبارزه میکند. دیگه نمونه جلو چشممان است که پناه میبریم به خدا از آن افرادی که برای اولین بار نام امام زمان(عج) را در سازمان ملل آوردند که تبدیل شدند به افرادی که برای اولین بار رئیسجمهوری که مردم را دعوت کرد به رأی ندادن در انتخابات. در واقع اوضاع از کجا به کجا کشیده میشود. همه سرمایه اجتماعیش را بسیج میکند برای زمینگیر کردن و فلج کردن نظام اسلامی. اینها نشان میدهد که ماها خیلی باید بیشتر به خودمان بپردازیم، خیلی باید برای خودمان وقت بگذاریم، خیلی نیاز به خلوت داریم، خیلی نیاز به وصل بودن به یکسری منابع داریم.
بله حالا اینکه مرد باید از خانه بیرون بزند تا هی به خانمش گیر ندهد، گیر ندهد. در روایاتمان هم هست که مرد طلوع آفتاب بیرون برود، غروب آفتاب برگردد. اینها مطالب درستی است. مرد باید اهل فعالیت باشد. ما حتی میدیدیم مثلاً اساتیدی که اهل مطالعه و اینها بودند، میگفتند که اصل در مطالعه بیرون رفتن از خانه است، رفتن به کتابخانه است. آدم مثلاً باید کتابخانه برود یا خود رفتن به مسجد و معابد و اینها. پیامبر اکرم(ص) سیرهشان بر همین بود. سیره اهلبیت عصمت(ع) هم به همین بود. امیرالمؤمنین(ع) در نخلستان عبادت میکرد، مشغول فعالیت بود، کار میکرد و آن چاههایی که امیرالمؤمنین(ع) کند و فعالیتهایی که کرد. در عین حال خلوتهای جدی. در واقع امیرالمؤمنین علیهالسلام. حالا با توجه به اینکه ما تو خانه دائم درگیر بچهها هستیم، چطور خلوت خستگی و کار غیر ؟ تمام تلاشم این است که کلاسها را باشم، آن که خلوت خاص است. بله اصل خلوت سحر. خدا انشاءالله نصیب همه ما بکند. آرام آرام هم باید شروع کرد دیگه با فشار نیست. اول اصل نماز شب، انشاءالله بنا داشته باشیم که ترک نشود. اگر ترک شد، قضایش را به جا بیاوریم حتماً و یک اوقاتی هم برای محاسبه و مراقبه و این چیزها داشته باشیم. یک حسابی برسیم از خودمان. امروز چهکارها کردم؟ سرانگشتی ببینیم درست بود؟ غلط بود؟ به درد میخورد؟ نمیخورد؟ یک حساب و کتابهای اینشکلی آدم حواسش به خودش باشد.
حالا به هر حال این تیکه اول برگردیم به روایت که بنده خودم را به شدت مبتلا میبینم به این فرازهایی که تو این روایات هست که حالا در ادامهاش میفرماید: «و ما علیک لم تسنّ الناس علیک؟». حالا چه میشود اگر مردم ثنا نکنند تو را؟ حالا مردم تعریفت را نکنند، چه میشود؟ لایک نکند، چه میشود؟ تشکر نکند، چه میشود؟ «و ما علیک ان تکون مذمومًا عند الناس اذا کنت عندالله محمودا؟». حالا چه میشود اگر مردم مذمت بکنند وقتی پیش خدا محمود باشی و خدا حمد بکند؟ خدا ازت تعریف بکند؟ شیر ؟ چه مشکلی پیش میآید؟ حالا مردم بد بگویند یا خوب بگویند؟
شما تصور بفرمایید. حالا اولین کلاسم گذشت. تصور کنید به بنده بگویند که مثلاً بهشت زهرا را دیدید دیگه، خیلی قبرستان بزرگی است. چند ده هزار نفر در بهشت زهرای تهران مدفوناند. بگوییم که مثلاً این اموات بهشت زهرا، ما که وارد قبرستان میشویم مثلاً بهمان سلام کرد، بهمان سلام نکرد؟ خوشحال شدم، ناراحت شدم؟ خوششان آمد، بدشان آمد؟ چه دخلی برای من؟ چه فایدهای برای من دارد؟ چه اثری در من دارد؟ اصلاً کی دنبال جلب توجه از این قبور است وقتی توی این بهشت زهرا قدم میزند؟ «من را میشناسند؟ نمیشناسند؟ خوششان میآید؟ بدشان میآید؟» مرده است دیگه. مرده، مرده یعنی هیچ. مرده یعنی دستتهی و خالی. مردن یعنی هیچی ندار. فقیر. تعریفش به دردم میخورد؟ نه مذمتش. اصلاً نیست که چیزی داشته باشد. یعنی هیچ اثری ندارد. اصلاً حضوری ندارد و وجودی ندارد که حالا بخواهد اثری برای آن مترتب بشود که من حالا بابت آن اثر نگران باشم یا امیدوار باشم. نه چیزی از قبل او به من میماسد میرسد، نه چیزی از جانب او از من گرفته میشود. نیست، نیست. میخواهد تعریف کند، این اموات قبرستان. اصلاً کی به اینها کار دارد؟ یک تیپی زدم امروز دارم میروم بهشت زهرا، اموات خوششان بیاید. این لباس خوشگله را پوشیدم، دارم میروم قطعه فلان. قطعه فلان میروم آنجا که اینها من را ببینند و تعریف کنند. آن حسی که ما تو عروسی داریم، اگر تک و تنها خواستیم برویم قبرستان، آن تیپی که برای عروسی میزنیم، برای قبرستان که نمیزنیم، درسته؟ تو قبرستان که همچین حالی نداریم. کفش پاشنهبلندها با این لباس فلانه و این مدل موهام اینجوری کنم. فرض کن تک و تنها میخواهم بروم قبرستان، هیچکس هم نیست. برای مردهها که کسی تیپ نمیزند.
به ما گفتند حسّتان تو این دنیا این باشد، تصور کنید داریم بین مردهها زندگی میکنیم؛ چون حقیقتاً همه ماها مردهایم و آدمها حقیقتاً مردهاند. حیّ و باقی خدای متعال. «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام». خب البته این را تمرین میخواهد و عنایت میخواهد از جانب خدای متعال، باورمان بشود و اثر کند. به هر حال حضرت میفرماید که تا جایی که میتوانید نروید به سمت اینکه شناخته بشوید و کسی به شما کاری داشته باشد و در معرض خودتان قرار ندهید. در معرض قرار ندهید.
بله دیگه، حالا این اینستاگرام و اینها، خصوصاً اینستاگرام، یک زمانه دیگری برایم رقم زده و یک ویترین، یک فروشگاه که هر کسی دارد خودش را عرضه میکند. من دنبال اینام که یک گوشهای وایسم و سروصدا کنم، چهار نفر دنبال خودم جمع کنم و چهار نفر، حواس چند نفر را به خودم جلب کنم و ... که تو فضای حقیقی چقدر سبک و مسخره است و تو فضای مجازی وقتی آمد، آن قبحش میشکند. هر کی یک گوشهای مشغولِ جمع کردن مشتری است و دقیقاً مهندسی معکوس همه معارف. چیزهایی است که تمدن غرب، فاجعهای است که تمدن غرب رقم زده. خدا انشاءالله نابود بکند این تمدن شیطانی را و بنا بکند تمدن الهی مهدوی که این خروجیهایش همین میشود، میشود این پلتفرمهایی مثل اینستاگرام که دعوا میشود و رقابت میشود. صبح تا شب برخی را درگیر میکند برای اینکه چهار تا مشتری بیشتر از خودمان بکنیم و ببریم. خودمان را گاهی تکهتکه میکنیم برای اینکه چهار نفر به ما توجه بکنند و اینجور، این همه مفاسد شکل میگیرد و این همه بیماریهای روحی و شخصیتی که گرفتارش میشویم و میشوند به خاطر این ساختار فاسد. در حالی که در حد ضرورت باید با دیگران ارتباط داشت، در حد رفع نیازهای ضروری و رفع نیازهای دیگران. محور رفع نیازهای دیگران است و رفع نیازهای ضروری خودم. مابقیاش دیگه حواسم به خودم است و کسب فضائل خودم و دفع رذائل خودم و ارتباطات معنوی، خلوتهای پاک و تمیز و شفاف با خدای متعال و اهلبیت عصمت.
ما میبینیم که مثلاً در مشهد هستیم، ماه به ماه نهالی برای زیارت پیش میآید، نه عطشی پیش میآید، فرصتی پیش میآید. هیچی به هیچی و داریم زندگی میکنیم. امام رضا(ع) هم ظاهراً تو این شهر هست. قساوت قلب بیشتر برایمان میآورد به خاطر اعراض از امام رضا علیهالسلام و کم گذاشتن در زیارت؛ ولی تفریحاتمان و برنامههایمان و دورهمیهامان اینها همهاش سر جایش برقرار است. فقط به زیارت همه کاره نهالی این همین ساختاریه که ساختار معیوبی است که در زندگی حاکم شده. خدا انشاءالله همه ما را کمک بکند و نجات بدهد از این مشکلات. و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...