روایت امام باقر علیه السلام
یلحثون به چه معناست؟
چه کسانی دل گرگ دارند؟
صبر تلخ!!
بوی ناخوشایند اعمال باطنی
فتنه دنیاطلبی
دنيا طلبی با پوشش دین
دین ابزاری برای رسیدن به مادیات دنیوی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«جعفر بن محمد عن ابیه (علیهم السلام) قال: أنا الله تبارک و تعالی انزل کتاباً من کتبه علی نبیٍ من انبیاه، فیه: انه سییکون خلقٌ من خلقی یلحسون الدنیا بدینٍ یلبسونه مسوکاً و هم علی قلوبٍ کلوبِ ذئابٍ، اشدَّ مرارتاً من الصبرِ، و السنتهم احلی من العسلِ، و اعمالهم الباطنه انتن من جیفٍ. أبی یخادعون؟ علی ِیَشترون؟ فبعزتی حلفتُ لأُتیننّ لهم فتنهً تُدعاء خِطامُها حتی تبلغ اطراف الارض، تترک الحلیم منهم حیراناً.»
امام صادق (علیه السلام) از پدرشان امام باقر (علیه السلام) روایت میکنند که خدای تبارک و تعالی کتابی از کتابهایش را بر یکی از پیامبرانش نازل کرد. در آن کتاب این بود که: «بهزودی خلقی از خلق من میآیند که دنیا را با دینشان میلیسند.» «سییکونُ خلقٌ»؛ اینها بعداً میآیند که «یلحسون الدنیا.» یعنی لحظه، این حالت لیس زدن، میلیسند دنیا را با دین. شما کاسهای را اگر دستتان باشد، انگشتی را میآورید و بهواسطه انگشتتان آن محتوای کاسه را برمیدارید و لیس میزنید. اینها از کاسه دنیا با انگشت دین میلیسند؛ یعنی دین تا جایی که با آن بشود دنیا به دست آورد، چه سلبش، چه ایجابش.
یعنی یک وقتهایی میتوانم از شما بکنم و در مقام مخاصمه با شما از دین مایه بگذارم که شما دست از حق و حقوقتان بردارید. خدا و پیغمبر را میکشم وسط، از صبر میگویم، از ایثار میگویم، از گذشت میگویم. اینجا همهاش حرف دین است؛ چطور دست از حق و حقوقت برداری. یک وقتی هم جلب منفعت برای خودم است. از حق و حقوق خودم میگویم، حق و حقوق خودم را میکشم وسط. «حق الناس»، فلان، اینجا این جوره، آنجا آن جوره، این طور میشود. هرچه آیه و روایت را میآورم وسط که حقّم را بگیرم. یک وقتی هرچه آیه و روایت را میآورم وسط که تو از حقّت بگذری. یک وقتی هرچه آیه و روایت را میآورم وسط که حقّم را بگیرم. در هر صورت از دین دارم نهایت استفاده را میکنم. میلیسم برای رسیدن به دنیا. یک بخشش، یک بخشش هم نفاق است؛ یعنی در یک جامعه دینی خودم را با تظاهر، اهل آن چیزهایی نشان میدهم که برای شما ارزش است.
میدانم شما به شهدا علاقه داری، به حاج قاسم سلیمانی علاقه داری، به امام زمان علاقه داری، علاقه داری به اربعین علاقه داری. اینها را مطرح میکنم برای اینکه در پوشش اینها نظر شما را جلب بکنم، منزلتی پیدا بکنم پیش شما و به دنیایم برسم. "یَلحسُون" هم با ح جیمی و سین سهنقطه است. «یَلحسُون الدنیا بدینٍ یَلبسُون مسوکاً و هم علی قُلوبِ»؛ اینها تن میکنند این پوست میش را «الا قلوبٍ» بر دلهایی که «قلوبِ ذِئابٍ» مثل قلب گرگها است. اینها دلهایی مثل دل گرگ دارند. لباس میش به تن میکنند، پوست میش به تن میکنند، روی این دل گرگ خودشان را مهربان و مظلوم و ساده نشان میدهند. در حالی که پشت این ظاهر فریبنده، یک دل وحشتناک دارند و آدم وحشت میافتد وقتی که این دل را میبیند.
«اشدُّ مَرارتاً مِن الصَبرِ.» دلهایی که از صبر زرد هم تلختر است. خب! صبر یک گیاه بسیار تلخی است که بعضاً خاصیت دارویی هم دارد. این صبری هم که گفته میشود، از همان بابی است، این هم کام انسان را تلخ میکند. اینها دلهایی دارند که از صبر، از این گیاه تلخ، تلختر؛ ولی زبانهایی دارند که از عسل شیرینتر. حرف که میزند، خیلی قشنگ است. دلش سراسر کینه و نفرت و سوءظن، رمیدن از این و آن و بدبینی به این و آن؛ ولی حرف که میزند از محبت مردم و از دوست داشتن همه و از خوبیها و زیباییها و موفقیت و فکر مثبت و کوفت و زهرمار، خیلی حرف بلد است. خیلی زبان، زبان شیرین نیست؛ ولی وقتی بروی با او در خلوت مواجه بشوی، میبینی که یک دلی دارد که سراسر کینه و نفرت و تیرگی است. «و اعمالٌهُم الباطنة انتنُ مِن الجِیَفِ»، مردار بدبوتر، حال به هم زنتر.
میفرماید که: «آیا اینها به من مغرور میشوند یا اینکه میخواهند من را گول بزنند یا به من جرئت دارند؟» «به عزتم قسم میخورم که «لأُتیننّ لهم فتنةً» فتنهای را برایشان مقدر میکنم که «تُدعاء خِطامُها حتی تبلغُ اطراف الارض» این زمام این فتنه را رها میکنم. زمامش رها است تا آنجایی که این فتنه برود و اطراف و جوانب زمین برسد. آدم با ظرفیت هم، دیگر سرگردان و حیران میشود، گیر بیفتد که چه کار باید بکند. وقتی دنیاطلبی اینجور غالب بشود، خصوصاً با دین، دنیاطلبی در پوشش دین اینجور اگر بشود، فتنهها میآید و امور مشتبه میشود. تاریکی همه جا را میگیرد.
تا برگردیم به آن سرِ راستی با خدا و از این دورنگیها دربیاییم. از این ظاهر مظلومانه معصومانه نشان دادن در پس آن قلب تیره و تاریک و منزجر کننده و قلب، در واقع گرگ، یک دل گرگ و با ابزار دین، دنیا لیسیدن؛ کاسبی دنیا کردن. دنیا ابعاد وسیعی دارد. با ابزار دین به شهرت رسیدن، با ابزار دین به موقعیت رسیدن. خودم را عارف نشان بدهم، عالم نشان بدهم، متقی نشان بدهم، اهل مناسک نشان بدهم. هر جایی ثمرات خودش را دارد. چهار تا حرف از عرفا میزنم، شما فکر میکنید که منم مثلاً اهل این حرفها. جای دیگر سودش این است که از جهت اقتصادی برایم کاربرد دارد. پناه میبریم به خدا از این رذائل و از این مشکلات و گرفتاریها و بدبختیها که دامنگیرمان است، مبتلا؛ با خدا روراست نیستیم و صادق نیستیم، دین را ابزاری کردیم، پلهای کردیم برای اینکه به آلاف و علوفی برسیم. به موقعیتی برسیم، یک جایگاهی پیدا کنیم، شهرتی پیدا کنیم، ثروتی پیدا کنیم، مریدی پیدا کنیم. گاهی توی فضاهای خودمان انقلابی نشان میدهیم، بسیجی نشان میدهیم، از یک سری مزایایی میخواهیم بهرهمند بشویم. توی آن فضا هر جایی به نحوی این دین را آدم ابزار میکند. خودمان را سید معرفی میکنیم، سید نشان میدهیم. نامش دیده شدهها، موارد این شکلی فراوان دیده شد. باز هم خودمان را سید معرفی میکنیم و نشان میدهیم. چون میدانیم بعضیها به سادات خیلی علاقهمندند، احترام میگذارند. اهرمی بکنیم، ابزاری بکنیم برای اینکه به چنگ بیاوریم و با آن دنیا پیدا بکنیم. دنیایی نصیب خودمان بکنیم و چه کار بکنیم. از این قبیل قضایا زیاد است و ابعاد فراوانی دارد. ابعاد فراوانی دارد. با ابزار دین کسی بخواهد به دنیا برسد، این عقوبت الهی را دارد و هم عقوبت فردی دارد، هم عقوبت اجتماعی دارد. خدا انشاءالله ما را نجات دهد از این رذائل و مشکلات.
باب بعدی که انشاءالله فردا واردش میشویم، باب خطرناکی است. از الان باید خودمان را آماده کنیم. باب سنگینی است، باب غضب است و مباحث مربوط به غضب که بحثهای سخت و کمرشکنی است و حسابی به آن گرفتاریم. خیلی هم دشوار است رهایی با ۵۳. انشاءالله به آن میرسیم و از نور کلام اهل بیت انشاءالله خدای متعال ما را هم نجات دهد از این گرفتاریها و مشکلات.
انشاءالله. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...