دستور پیامبر اکرم صلی الله و علیه به کنترل غضب
عاقبت عدم مهار غضب
انسان با غضب خود چه کارهایی میکند؟!
زمینه ساز غضب
عصبانیت بیجا، از دست دادن یک عمر عبادت
ترس از زلزله یا غضب نکردن خانواده؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث قال: سَمِعْتُ ابی یَقولُ: عطا رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم رجلًا بَدَویًا فقال: "انی اَسکُنُ البادیةَ، فعَلِّمْنِی جَوَامِعَ الْکَلِمِ." فقال: "آمُرُکَ اَنْ لا تَغْضَبَ." فعادَ علیه الاعرابی المسئله ثلاثَ مَرّاتٍ حتی رَجَعَ الرجلُ إلی نفسِهِ، فقال: "اللَّهُ اَسْأَلُ اَنْ لا یَأمੁਰُنی صلی الله علیه و آله و سلم إلا بِالْخَیرِ." قال: کانَ ابی یَقولُ: "اَیُّ شَیْءٍ اَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ اِنَّ الرَّجُلَ لَیَغْضَبُ فَیَقْتُلُ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ وَ یَقْذِفُ الْمُحْصَنَةَ."
امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی فرمودند که از پدرم امام باقر (علیهالسلام) شنیدم: «مردی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. مردی بیاباننشین و بدوی بود. به حضرت عرض کرد که من ساکن بادیهام، در این بیابانها زندگی میکنم. به من جوامع الکلم یاد دهید؛ یعنی چیزی که همه چیز را دربربگیرد.» حضرت فرمودند: «من به تو امر میکنم که غضب نکنی، خشمت را مهار کنی و کنترل کنی.» انگار همه دستورات پیامبر و هر آنچه که در امر سعادت هست، در این جمله، در این یک قضیه نهفته است. اعرابی سوالش را برای بار دوم و سوم مطرح کرد و هر سه بار حضرت همین را فرمودند. "حتی رجع الرجل الی نفسه." به خودش برگشت و گفت: «من دیگر بعد از این قضیه که پیغمبر به من امر کردند، سوالی نمیکنم؛ چون پیغمبر چیزی به من دستور ندادند مگر به خیر.» ایشان فرمودند: «این که گفتند چیزی جز خیر نبوده.»
امام صادق (علیهالسلام) فرمود که پدرم میفرمود، یعنی حدیث را که پدرم امام باقر (علیهالسلام) نقل کردند، بدین گونه فرمودند که «حالا چه چیزی شدیدتر از غضب است؟ سختتر، بدتر و شدیدتر؟» آدمیزاد گاهی غضب میکند و در نتیجه این غضبش، جانی را که خدا محترم شمرده است، میکشد و در حال غضب به یک زن شوهردار قذف میکند، "یقذف المحصنه." به یک زن پاکدامن تهمت و نسبتهای آنچنانی میدهد. همینهایی که الان در جامعه ما متاسفانه مثل نقل و نبات ریخته است. فحش مادر و فحش خواهر و فحش به همسر. طرف عصبانی میشود، مهار ندارد. این زبان و این دست و پا، دست به چاقو بردن و دست به قمه بردن و دست به تفنگ بردن و دست به بمب بردن، دست به موشک بردن... نامش غضب است دیگر. این آل سعود خبیث و ملعون را ببینید که چه کار میکنند در یمن، اینها غضب است دیگر. غضب وقتی مهار نمیشود، اینجور میشود.
به چه جرمی؟ برای چه؟ چه کار کردهاند این مردم؟ چه ظلمی در حق آل سعود کردهاند؟ مردم فلسطین چه ظلمی در حق صهیونیستهای خبیث و کثیف و ملعون کردند؟ مردم ایران چه ظلمی در حق آمریکای شرور و خبیث؟ این همه ظلم، این همه فشار، این همه تنگ گرفتن برای چیست؟ چون نوکری نمیکنند؟ چون تسلیم نیستند؟ چون دست به سینه نیستند؟ غضب وقتی مهار نشود، دیگر حد یقف ندارد. میرود تا آنجا. از همین چیزهای کوچک شروع میشود و این غضب فعال میشود. میرود تا جاهایی که دیگر آدم چشم باز میکند، میبیند که به راحتی دارد آدم میکشد، به راحتی دارد در قتل مشارکت میکند، به راحتی تهمت میزند. عصبانی که بشود، دیگر نمیداند که چه کار میکند و چه کار خواهد کرد. دیگر نمیداند که چه کار خواهد کرد.
حضرت امام (رحمت الله علیه) به نخست وزیر دوران خودشان فرموده بودند که «عصبانی که میشوی، یک کارهایی میکنی که خودت هم نمیفهمی.» حالا قریب به مضمون. «یک دفعه یک کارهای عجیب و غریب میکنی وقتی عصبانی میشوی.» خب آن نخست وزیر دهه شصت بود. دیدی در دهه هشتاد غضبش چه کرد با این ملت و این مملکت؟ فتنه هشتاد و هشت و بعد، هر چه تحریم شدیم به واسطه فتنه هشتاد و هشت بود. سلب حیثیت و آسیب امنیتی و بینالمللی که این ملاعین در فتنه هشتاد و هشت به مملکت زدند، زمینهساز اجماع جهانی بود علیه جمهوری اسلامی و این تحریمهایی که کمر ملت را شکسته. جالب است که آن ادعای یازده میلیون تقلب، آن وقت انتخابات بعدی با سیصد هزار تا رفیقشان رأی آورد و رئیس جمهور شد.
غضب این است، اگر مهار نشود. این غضب لزوماً با جیغ و داد نیست. ممکن است با بیانیه دادن باشد؛ یعنی آدم به ظاهر هم نشسته و دارد لبخند میزند، در دل این غضب را دارد و از یک طرق دیگری این را خالی میکند، پیاده میکند، اجرایی میکند. به هر حال اگر انسان خودش را مهار نکند و غضب را به دست نگیرد، میرود تا هر جایی که میرود و هیچ جا متوقف نمیشود. هر چه راهش بیاید و هر مانعی که بخواهد بین او و خواستهاش، بین او و انگیزههای نفسانیاش، بین او و تمایلاتش و امور مطلوبش بخواهد فاصله بیاندازد، برمیدارد از سر راه. فرقی نمیکند هر کی میخواهد باشد. رفیقش باشد، مطلوبش باشد، بچه باشد، معصوم باشد، پدر باشد، مادر باشد، امام زمان باشد، فرقی نمیکند. هر کی بیاید سر راه «اینو من بردارم، این مزاحم منه، این مانع منه.» «بین من و شهوتم دارد مانع میشود.»
در یکی از شهرهای مازندران، روستاهای مازندران، یک آقایی عاشق خانمی شده بود. به او گفته بود که «شرط رسیدن به من این است که باید سه تا بچه داشت و زن داشت. من با تویی که زن و بچه داری، ازدواج نمیکنم.» این هم تبر برداشته و رفته بود، هم زنش را کشته بود و هم سه تا بچههایش را و آمده بود که به این خانم برسد که اعدامش کردند و در همان قبرستان روستا، کنار همان چهارتایی که کشته بود، دفنش کردند. پناه میبریم به خدا. آدم این است، آدمیزاد موجود عجیب و غریبی است. بین او و شهواتش، بین او با ریاستش بخواهد مانع بشود، چشمش را میبندد و این شمشیرش را فقط میچرخاند. هر کی بیاید سر راه، میزند.
این ایام ایام فاطمیه است، ایام شهادت مظلومانه مادر موسی صدیقه کبری. وقتی احساس میکند آدمیزاد مانعی برای ریاست و قدرتش دارد پیدا میشود، فاطمه زهرا هم که باشد، روی او پا میگذارد و رد میشود. نه، پا میگذارد اینجور به خاک و خون میکشد. صدیقه اطهر، این نور محض را، این عصمت محض، این محبت و رأفت و شفقت محض را به خاک و خون میکشد. غضب این است. اگر مهار نشود و تمرین نشود و کار جدی نشود؛ به خدا خود گوینده بیش از همه درگیر است و مبتلاست و گرفتار این حرفها. از یک موضع اصلاحشدهای نیست که بگوییم خودمان را رها یافته میبینیم. نه، گرفتاریم و یک جاهایی یک دفعه بروز میکند، یک دفعه بروز میکند. یک دفعه آدم تو فشار قرار میگیرد، یک دفعه آدم بین او و مطلوبش فاصله میافتد. فشارهای دیگران بر آدم. یک جاهای دیگر آدم استقامتش را از دست میدهد، صبرش را از دست میدهد. یک دفعه عنان از دست میدهد و اختیارش و کنترلش را از دست میدهد. دیدهایم همهمان، یک دفعه چه به زبانمان میآید؟ یک دفعه چه بد از دست و پایمان جاری میشود از اعمال خشم؟ یک دفعه چه رفتارهایی از خودمان نشان میدهیم؟ یک کسی را یک دفعه مصلوب الحیثم میکنیم؟ یک دفعه چشم را میبندیم، هر چه به دهانمان میرسد میگوییم.
گاهی خدایی نکرده نسبت به خدا و اهل بیت و بزرگان و خوبان و یک دفعه یک نفر را میخواهیم بزنیم، کل خاندان او را حملهور بهشان میشویم. از یک نفر عصبانی هستیم، دهها نفر را مورد هتک قرار میدهیم. دیدهایم اینها را. در خودمان میبینیم اینها را. در خودمان، وقتی غضب رها میشود و مهار نمیشود. دیدید این سگی که یک دفعه در میآید، یک دفعه قلادهاش ول میشود، یک دفعه زنجیرش را پاره میکند؟ دیگر چیزی جلودارش نیست تا به مطلوبش نرسد که یا باید پاچه این را بگیرد یا میخواهد به آن خوراک برسد یا میخواهد کسی را دور بکند تا به مطلوب خودش نرسد. چیزی جلودارش نیست، اصلاً چیزی نمیشناسد، چیزی نمیفهمد. قوه غضب امر عجیب و غریب پناه میبریم به خدا. خدای متعال رحمتی بر ما جاری بکند. سکینه و آرامش جاری بکند. اول تعلقاتمان را بگیرد. زمینهساز این غضبها همیشه همین تعلقات است. غضبمان برای خدا باشد. تعلقی جز به خدا نداشته باشیم. غضبمان همیشه برای خدا باشد و آرامش و رحمت و سکینه خدای متعال به ما جاری کند که از این خشمها در امان باشیم. از این خشمها برای امور بیهوده. میپیچد جلویش، پیاده میشود، شیشه ماشین طرف را میآورد پایین، بوق میزنند بغلش. چه میدانم. هر چی. اینقدر زیاد است این موارد که مخزن غضبهایی که ما با همسر و فرزندمان داریم. به قول مرحوم آیت الله بهاءالدین میفرمود: «مرگ بر آمریکا میگوید، خودت تو خونه آمریکایی برای زن و بچت.» پناه میبریم به خدا. خدا خودش ما را کمک کند. خودش ما را نجات بدهد. خودش دستگیری کند از ما. خودش ما را تربیت کند، اصلاح کند، تزکیه کند. وزیر عیوب از این نقائص، از این مشکلات که محرومیتهای بزرگی میآورد برایمان.
برنامههای پهلوانی آیت الله پهلوانی تهرانی به ایشان از عالم غیب گفته بودند: «گاهی یک عصبانیت نابجا، سی سال زحمت آدم، بیست سال زحمت معنوی آدم را هدر میدهد، به باد میدهد.» خیرینها، هشدارهای مهمی است. ایام سالگرد زلزله بم است. ایشان بعد از زلزله بم در جمع شاگردانشان فرموده بودند که «زلزله که امتحان نیست. از امتحان زلزله آدم بخواهد سربلند بیرون بیاید که سخت نیست.» زن و بچه، غضب نکردن اینها امتحان است. اخلاق خوش داشتن با اینها امتحان است. زلزله که چیزی نیست. زلزله دلشکستگی آدم توش دارد. ایجاد کردنش کج است در برابر خدا. اینجاها طغیان آدم. این چرا شور شد؟ آن چرا دیر شد؟ من گشنمه، من خستمه. حرف نزن، صداتو بالا نبر. چرا اینو نیاوردی؟ چرا اونو بردی؟ چرا اینو شستی؟ چرا جمع کردی؟ چرا اینو نخریدی؟ چرا اونو خریدی؟ و و و و و… خدا خودش فقط با فضل و رحمت خاصش ما را کمک کند و نجات بدهد از این امور.
**الحمدلله رب العالمین.**
در حال بارگذاری نظرات...