روایت امام صادق علیهالسلام از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله
چه چیزی ایمان را فاسد میکند؟!
رابطه ایمان و غضب
فیض الهی از بین میرود در صورتی که….
رفتار خدا، انعکاس رفتار انسان
اصل مومن کیست؟!
افزایش ایمان نتیجه چیست؟!
شباهت نسبت غضب و ایمان به سرکه و عسل
انسان بعد از غضب
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«عن ابی عبدالله علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل.»
امام صادق (ع) از نبی اکرم (ص) روایت کردند که غضب، ایمان را فاسد میکند؛ همانجور که سرکه، عسل را فاسد میکند. ساختار سرکه و عسل به نحوی است که اینها با هم تناسب ندارند و خاصیت یکدیگر را از بین میبرند. سرکه آثاری دارد، عسل آثاری دارد. اینها وقتی با هم ترکیب شوند، در یک جایی بخواهند قرار بگیرند، با هم جمع نمیشوند. ایمان و غضب هم این شکلیاند. ایمان از جنس عشق است، از جنس سعادت است، از جنس نور، از جنس وسعت؛ غضب از جنس تنگی و تاریکی و نفرت و ضیق. لذا اینها یکدیگر را خنثی میکنند و یک جا جمع نمیشوند.
حالا این هم که دوستان نوشتهاند که بحث قابلیت و اینها، این هم همین است؛ یعنی ما با اعمالمان، با توجهاتمان، با تعلقاتمان برای خودمان قابلیت شکل میدهیم. به یک معنا قابلیت را خدا میدهد؛ به یک معنا قابلیت را خودمان ایجاد میکنیم. به آن معنایی که ما خودمان قابلیت ایجاد میکنیم، این قابلیت مانع فیض میشود و فیض خدای متعال را قطع میکند. رفتارهایی که انسان از خودش نشان میدهد، این شکلی میشود. «اوفوا بعهدَی اوفِ بعهدِکُم»، «فاذکرونی اذکرکم». در آیات فراوانی از قرآن داریم که نحوه تعامل خدای متعال با ما را منوط کرده به نحوه تعامل خدای سبحان و وابسته به این است که ما چه شکلی با خدای متعال تا کنیم. «چون چنان بودی، بودیم آنچنان، چون چنین گشتی، گشتیم این چنین.» هر مدلی که انسان رفتار کند و تا کند، خدای متعال هم همان شکلی به او نظر میکند و توجه میکند.
اگر با ضیق رفتار کرد، با تنگی، با کمحوصلگی، خدا ما را نجات بده که اینها میشود غضب. این غضبی که نشان میدهد، غضب دریافت میکند از جانب خدای متعال. اگر با عشق و سعه صدر و حوصله و چشمپوشی و مدارا رفتار کرد، «ارحم تُرحَم». خدای متعال هم که مومن است دیگر «هو السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر». خدا مؤمن است. اصل مؤمن اوست. او به خودش ایمان دارد به معنای واقعی کلمه. او مؤمن حقیقی است به خودش، به حقایق عالم؛ چون او عینیت دارد با حقایق عالم. او خودش حقیقت است، او خودش عین حقیقت، او خودش اصل حقیقت، او خودش حقیقتالحقایق. برای همین به این حقایق ایمان دارد، باور دارد و باور او اصل باور است و باور از او سرچشمه میگیرد و به دیگران هم میریزد. این میشود ایمان.
اگر انسان ایمان نشان داد، ایمان دریافت میکند. «زادهم ايماناً»، «اگر زدناهم خدايا...». تعابیر این شکلی در قرآن اشاره شده به اینکه ایمان ازدیاد پیدا میکند. اگر رفتار مؤمنانهای نشان داد، خدای متعال هم رفتار مؤمنانهای با او نشان خواهد داد. نتیجهاش میشود افزایش ایمان. و غضب ضد ایمان است. غضب مفسد ایمان است. خراب میکند ایمان را. ظرفیتهای درونی انسان را از بین میبرد. شاکله انسان را خراب میکند. آسیب میزند به ساختار وجودی انسان. با مؤمن تناسب ندارد. انسانی که این شکلی است...
سند روایت که چه سند خوبی است، علی بن ابراهیم، پدر ایشان و نوفلی و سکویی و امام صادق علیه السلام که این سند، سند مورد اعتراض حدیث صحیحالسند است. حدیث بسیار مهمی هم هست.
حالا دوستانی که دستی در وادی طب و اینها دارند، اینها توضیح دهند برای ما که نسبت سرکه و عسل چیست و چرا سرکه عسل را فاسد میکند؟ از چه جهت؟ چه چیزهایی در سرکه هست که مفسد عسل است؟ البته یک چیزهایی در بحثهای شیمی که توی مدرسه میخواندیم و اینها... بازها چی و اینها... که بحثهایی که بود توی شیمی، از آن جهت یک چیزهایی توی ذهن آدم هست. سَرکه خاصیت اسیدی دارد. حالا اسید هم باز خودش چه ویژگیهایی دارد؟ این را خراب میکند. عسل چقدر شیرین است! نسبت سرکه و عسل هم جالب است. سرکه تلخ است، قالب یک "من و تو" است. بگو من و تو تلخ است، شیرین نیست. با کام انسان خیلی تناسب ندارد. عسل نه، عسل خیلی با کام انسان تناسب دارد.
نسبت غضب و ایمان هم این شکلی است. تلخکام است غضب. آدم هم کام خودش را تلخ میکند با غضب و هم کام دیگران. خدا ما را نجات بده از غضب که به آن دچاریم و رهایی از آن هم سخت است. نجات از آن سخت است. این ایمان را فاسد میکند. ایمان مثل عسل میماند. ایمان یک حقیقت شیرین است. مؤمن شیرین است. مؤمن دوستداشتنی است. مؤمن خواستنی است. مؤمن مورد انس واقع میشود. ولی وقتی غضب آمد، این آدم مؤمن تبدیل میشود به یک موجود تلخ و چندشآور و نفرتآفرین که باید از او فرار کرد.
سرکه معمولاً این شکلی است و طبع آدم به صورت اولیه به سرکه نمیکشد. حالا سرکه سیب را مثلاً اگر ملاحظه کرده باشید، سرکه انگور، هر کدامش همین شکلی است؛ یعنی ویژگی در آنها هست. حالا با ویژگی خاصی که هر کدام دارند، ولی تو این مشترکند که یکم اگر آدم بخواهد اینها را بخورد، یک ته استکان که میخوری، احساس میکنی که همه این گلو و معده و اینها دارد تکهتکه میشود. از همان بالا انگار شروع کرده، دارد هی برش میزند میآید پایین. خاصیت برشی دارد این سرکه. غضب همین شکلی است. تمام آن مسیری که جلوه میکند، برش میزند و میآید جلو، از درون انسان. مگر غضب برای خدا که آنجا هم برش میزند تاریکیها را، ظلمت را. اگر او را کسی نداشته باشد، آن هم ضعف ایمان است. غضب لله که آن هم خیلی مهم است، اصل اساسی است. آن هم میبارد، ولی شیطان را، نفس را، ظلمتها را، رذایل را، غضب لله خیلی آثار دارد. ولی اینجا این غضب نفسانی در روایت دارد پیغمبر هیچ وقت برای خودشان غضب نمیکردند. غضبشان لله بود. هیچ وقت لنفس نبود. برای خودشان غضب نمیکردند.
این غضب نفسانی میبُرد، همینجور از خود درون شروع میکند، از قلب انسان، میآید زبان انسان، بعد دیگر بروز پیدا میکند به هرکی که خورده، به هر کی شنیده و هر کی که مخاطب و متعلق این غضب بوده، همه را میبَرد، برش میزند و اینها را از درون متلاشی میکند. خدا ما را نجات بده. این میشود همین برشی که این سرکه دارد برای عسل و ایمان را از بین میبرد. انسان، انسان دیگری است. انسان بعد از غضب، انسان دیگری است. خدا کمکمون کنه از این رذیله بزرگ نجات پیدا کنیم انشاءالله.
و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...