آرام نمودن قوه غضب
روایت امام صادق علیه السلام
غضب مومن چگونه است؟!
ویژگیهای افراد مومن
رضایت و غضب مومن
مومن ضابطه دارد؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. باب ۵۳: باب وجوب آرامنمودن قوه غضب از اینکه موجب ارتکاب حرام شود و بیان آنچه که غضب را برطرف میکند.
قال ابوعبدالله علیه السلام: «اِنَّ المؤمنَ الّذی اذا غَضِبَ لَم یُخرِجه غَضَبُهُ مِن حَقٍّ وَ اِذا رَضِیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی باطِلٍ وَ اِذا قَدَرَلَم یَأخُذ اِلّا اَکثَرَ مِن مالٍ».
امام صادق علیه السلام فرمودند: مؤمن کسی است که وقتی غضب میکند، غضبش او را از حق خارج نکند و وقتی هم که راضی میشود، رضایتش او را در باطل داخل نکند. وقتی هم که قدرت دارد، بیش از آنچه که حقش است و متعلق به اوست، برندارد.
مراعات مرزها و حریمها و حدود، اینها مهمترین ویژگیهای مؤمن است. مؤمن حریمها را میشناسد، مرزها را میشناسد و نفسش را مقید و محدود میکند به این حریمها و ضوابط. کسی که نفسش رها و وِل است، وقتی غضب میکند، غضب او تا هرجا بخواهد میرود. وقتی هم راضی میشود، رضاوتش به هرجا بخواهد میرود. یک روزی سر حال باشد، دیگر نسبت به همهچیز اوکی است، هماهنگ است، روال است. روزی هم که سر حال نباشد، نسبت به هیچچیز هماهنگ نیست. یک روز از دروازه رد نمیشود؛ یک روز از سوراخ سوزن رد میشود. یککم که بهش محبت میکنی، دیگر میبینی که همهچیز را ندید میگیرد. خوشش که بیاید و راضیش که بکنی و هدیه که برایش بیاوری، دیگر همهچیز را کنار میگذارد و چشمپوشی میکند از همهچیز. وقتی هم که اعصابش خرد باشد و بابت چیزی گله داشته باشد، دیگر روی همهچیز پا میگذارد. ماها خیلی به این روحیات مبتلاییم و این هیجانات و احساسات وقتی غالب میشود، خیلی اینشکلی میشویم. خصوصاً خواهران و خانمها در این زمینه بیشتر با چالش مواجهاند. وقتی عصبانی میشوند، روی همهچیز پا میگذارند. عمدتاً و معمولاً آنهایی که تربیت نشدهاند؛ آنهایی که تربیت شدهاند، نه. مؤمن و اونی که حضرت هم بحث مؤمن را آوردهاند، اونی که تربیت شده، چه مرد باشد چه زن باشد، اینجوری نیست. اونی که تربیت نشده، اینجوری است. خصوصاً در خانمها بیشتر است و رایجتر است. خانمهای تربیتنشده به این مسئله نزدیکترند که عصبانی که بشود میگوید: «به همهچی چشمپوشی میکنه. من تو خونه تو هیچ خیری ندیدم. یه بار نشد فلان کار رو بکنی. یه بار نشد حرف منو گوش کنی. یه ذره از صبح تا حالا محبت ندیدم. سر سوزن به درد من نمیخوره.» این نگاه کلان اینشکلی، یکباره همهچیز را ندید گرفتن، برگردم راضی بشود، دیگر وقتی خوشش بیاید، باز از آنور دیگر به هیچ مرزی قائل نیست و حاضر است هر کاری بکند. وقتی خوشش بیاید، دیگر هر گناهی را به آن تن میدهد. اگر رازش بکنند، بتوانند نظرش را جلب بکنند، دیگر در همهچیز نظرش جلب میشود و از همهچیز کوتاه میآید. اگر عصبانیش بکنند، قید همهچیز را میزند. اگر راضیش کنند، از همهچیز کوتاه میآید. خب این اگر عصبانی شد، نباید قید همهچیز را بزند؛ باید حواسش باشد که از آن حد رد نشود. وقتی هم که راضی شد، باز نباید چشم بپوشد. فضای رفاقت... یک رفیق یککم محبت میکند، دیگر از همهچیز چشمپوشی میکنیم. حالا پیش موسیقی میگذارد، نه دیگر. حالا طرف دلخور میشود، چیزی نگویم. یعنی چه؟ حال محبت کردی، مهمانش شدیم؛ اصلاً پذیرایی کرده. نسبت به حجابش مثلاً تذکر ندهم؟ نسبت به فلان قضیهاش تذکر ندهم؟ واکنش نشان ندهم؟ این تواضع سیرۀ بزرگان خیلی دیده میشود که این مراعات مرز و قانون و حریم... مرحوم آیتالله العظمی بهجت رضوانالله علیه خیلی اینشکلی بود. خیلی فوقالعاده. طبیبی که برایش کار میکرد با عشق و جون و دل و پول هم نمیگرفت. آیتالله بهجت محبت بهش میکرد؛ لبخند میزدند؛ دست را صورت میکشیدند. این آدم خوب ریشش را زده بود. دست و صورت میکشیدند و میگفتند که: «خدا انشاالله درجاتت را بیشتر کنه. یه دو درجه این ریشهها رو بذار که درجاتت افزایش پیدا کنه.» خوب الان دیگر این دکتره و به ما کمک کرد و دیگر وقتی راضی بشویم، دیگر روی همهچیز چشمپوشی کنیم. دیگر وقتی هم که عصبانی میشویم، روی همهچیز چشمپوشی کنیم. در هر دو حالت، آنجا به همه خوبیها چشم میپوشیم، آنجا به همه بدیها چشم میپوشیم. نه! مؤمن وقتی که راضی میشود، از بدیها چشمپوشی نمیکند. وقتی خوشش میآید، از مرزها رد نمیشود. وقتی هم بدش میآید، از مرزها رد نمیشود و به ناحق نمیافتد.
حالا این خروجش از حق خیلی ابعاد گفتاری و ناحقی ندارد و رفتار ناحقی ندارد؛ ظلم نمیکند به طرف. میگوید: «عصبانی کرده منو؛ کاری بیش از آنچه که استحقاق اوست در مقام مقابله انجام نمیدهم. حقش همین حد است، بیشتر نیست. بیشترش دیگر ظلم است. بیشترش تهمت است. بیشترش غیبت است. بیشترش حق الناس است.» «اذا غضب، لم یخرجه غضبه من حق» وقتی که غضبناک میشود، غضبش او را از حق خارج نمیکند. وقتی هم که راضی میشود، رضایتش او را در باطل... «لم یدخله رضاه فی باطل» در باطل از حق خارج نمیشود. چشمپوشی بکن اینجا. نه! اینجا طرف اگر محبتم میکند، بابت انگشتر طلاش هم تذکر میدهم. بابت حجابش هم تذکر میدهم. من که وقتی عصبانی شدم، تذکر میدهم. ما معمولاً اینشکلی هستیم. مغازهدار کارمان را اول پیشش سنجیم. بعد ببین مثلاً حجابش خوب نیست؟ اگر خوب ما را تحویل گرفت که ندید میگیریم حجابش را. اگر با او بد برخورد کرد، یک تشر را دادم، سر حجابش میزنم. معمولاً اینجوریم دیگر. نه! به همان مقداری که حق است و به همان نحوهای که حق است، چه کارمان را راه انداخت چه کارمان را راه نینداخت. آنی مرضی خداست آنی که دستور خداست. حالا بحث حجاب یک نمونه است، موارد دیگر هم هست. حالا ارتباطاتمان دارد. حق و باطل خیلی وسیع است.
وقتی هم که قدرت دارد، قدرتش نمیگذارد که بیش از آن چیزی که سهمش است بردارد. این حق را به خودش نمیدهد که حالا من چون میتوانم – چون اختیارش با من است و چون توانش را دارم – بیشتر بردارم. نه! مقید است به همان حد، به همان اندازه. بعضی بزرگان دیده میشوند و دیده شدهاند. دیدار رهبر معظم انقلاب در حرم امام رضا علیه السلام، روز اول سال شب شام؛ از ساعت و تالار آینه بالا شرکت میکنند و اینها تا قبل کرونا. بعدش معمولاً میوهها سر سفره همینجور هست و چیزی هم نیست که مثلاً محدودیتی هم ندارد. با خودش میوهها را پر میکند و یقه را پر میکند و در دستش پرتقال و سیب و اینها با خودش میبرد. یکی از اساتید بزرگوار، یک دانه پرتقال برداشت. عرض شد که: «آقا! بیشتر بردارید. میشه برداشت. جا دارید. بردارید.» فرمودند که: «نه، یکی بسته. تبرک است. تبرک یکی بس است.» خب اینها محصول نفسی است که روی خودش کار کرده، نفسی که یک عمر با خودش مبارزه کرده، یک عمر خود را مقید و محدود به ضوابط و حدود کرده و افسارش را در دست گرفته، نگذاشته این هرجا میخواهد برود، هر کار میخواهد بکند. امثال بنده که میآیند، جوجهها دیگر غلط میخوریم. هرچقدر میتوانیم، وقتی میتوانیم، برمیداریم دیگر. تا جایی که میتوانیم. اینجا به این میوه از این سفره که میرسیم، آنقدر که میتوانیم، برمیداریم. ولی حضرت فرمود که وقتی قدرت دارد، آنقدر که میتواند برنمیدارد. آنقدر که سهمش است، برمیدارد. سهمش یکی است. «ریخته بله، گذاشتند.» نخیر. «رقیب من چه؟ بقیه شاید میخواهند بروند جهنم. بقیه تربیت نشدهاند. بقیه دوست دارند همه کرونا بگیرند. بقیه دوست دارند سرطان بگیرند. بقیه دوست دارند همه دیابت بگیرند. خوب من هم ببرم دیگر، غافل جا نمانم. بقیه به ما چه؟» بله! بقیه اینجور جاها میافتند توش. توی این کبابیها، خلال دندان اجرای عمومی دارد. برای دستمال کاغذی گذاشتهاند، ۶۰ تا برمیدارد. کاغذ گذاشتهاند، ۵۰ تا برمیداریم. از این تراکتهای تبلیغاتی گذاشتهاند، ۲۰ تا برمیدارد. میخواهد باخبر بشود چیست؟ آدم نگاه میکند، به دردش میخورد، نیازش میشود با خودش میبرد. وقتی میتوانیم برمیداریم. این روی قاعده عمل نکردن، روی قاعده نبودن مؤمن چه شکلی نیست. عمامه ضابطه دارد و حد دارد.
خدا کند که ما هم مؤدب بشویم. بنده و امثال بنده و مؤمن بشویم، تربیت بشویم، مؤدب بشویم؛ به ادب الهی و آن چیزی که حضرت حق جل جلاله از ما میخواهد.
الحمدلله رب العالمین
در حال بارگذاری نظرات...