رفتار خدا با فردی که غضب خود را کنترل میکند!
هنگام عصبانیت چه رفتارهایی از انسان سرمیزند؟
تفاوت جمع شراب خواران با افرادی که به تنهایی نماز میخوانند؟!
رابطه صله رحم و قطع رحم با مشروب خوردن
از چه راهی عیوب باطنی را بپوشانیم؟!
چه موقع تذکر و انتقاد خصوصی باشد؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بِسم الله الرحمن الرحیم.
«اِنَّ سَیفِ بنِ عُمِیرَةَ اَمِنَ سَمِعَ اَبَا عَبدِاللهِ علیهِ السلام یَقُولُ: مَن کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللهُ عَورَتهُ.»
سیف بن عمیره از کسی که از امام صادق علیه السلام شنیده بود، نقل میکند که حضرت فرمودند: «کسی که غضبش را کنترل کند، کاستیها و عیوب او، امور مخفیانهاش را میپوشاند.» یعنی عمدتاً هنگام غضب است که انسان امور مخفیانه خودش را آشکار میکند، لو میدهد و برملا میشود.
میبینیم گاهی انتقادی از ما میشود، یا به حق یا به ناحق. عصبانی میشویم. آن موقعِ عصبانیت، رفتارهایی از خودمان بروز میدهیم که بعداً مایه شرمساری و رسوایی ماست و به نحوی میخواهیم بپوشانیمش و نمیشود. انسان بیآبرو میشود در وقتی که دارد رفتاری از خودش نشان میدهد و بعداً هم به هیچ نحوی نمیتواند آن آبرو را جبران و تأمین کند.
گاهی مواضعی میگیریم، حرفهایی میزنیم، برای خوشآمد عدهای، برای داشتن دستگاه و دفترودستکی. وقتی که تعدادی ما را با حق قضیه مواجه میکنند، آنجا برآشفته میشویم و کارهایی میکنیم. کسی میآید موضع میگیرد و میگوید که: «اگر دور سفره شرابی افراد دور هم جمع شوند، این جمعشدنشان پیش خدا محبوبتر است و مورد عنایت واقع میشود، به نسبت آن افرادی که جدا جدا دارند نماز میخوانند.»
انتقادها و صداها که بلند میشود، بعد باز موضع گرفته میشود در مقام دفاع و توجیه. اولاً که اینها را محصول انتقام سیاسی و فلان و اینها و محصول بیسوادی و نفهمی و لودگی و این حرفها قلمداد کردن، در قبال حرف حقی که آدم عاقل اینجا این را میشنود و خیرخواهی را میپذیرد. بعد اینها را دعوت کردند به اینکه از قیامت و معاد و خدا و اینها بترسید. حَربهها هم که الحمدلله هست.
جملهای که از کسی نقل میشود، اگر آدم بخواهد نقد بکند، حوالهاش میدهند به اینکه: «تو باید بروی کل سخنرانیهای من را گوش بدهی که بفهمی من چه میگویم.» خب، این بزرگواران که ادعایشان هم میشود و فضای مجازی را فکر میکنند که میشناسند، آنقدر باید دیگر فهمشان شکل گرفته باشد که بدانند در فضای مجازی دارند صحبت میکنند و مخاطب ممکن است دو دقیقه از حرفها را گوش بدهد، سه دقیقه را گوش بدهد، پنج دقیقه. چطور صحبت نشود که این پنج دقیقه را کسی بعداً بتواند در بیاورد؟ حالا تقطیع یک وقت به نحو جملهجمله جدا میشود، خب آنجا این حرف شاید بشود قابل پذیرش بشود. یک وقت یک پنج دقیقهای از یک سخنرانی داره جدا میشود، این فرق میکند.
خب، جوری حرف نزنید که بشود پنج دقیقهاش را این شکلی درآورد. بعد بعدش هم دفاع کنید. اول که میگویید تقطیع شده، این حرف. بدجوری دفاع میکنید که خب دوباره همان حرف را تأیید میکنید. چطور ناراحتید که میگویید این تقطیع شده و استناد به روایات هیچ ربطی ندارد؟ گفتیم در روایت آمده که اگر دور هم جمع شدند، اگر فاجر و فاجره خدا بهشان روزی میدهد. اگر از هم جدا شدند و آدمهای با تقوا، خدا اینها را محروم میکند. خب، آقای بنده خدا، این مضمون روایت چیست؟ مطلب چیست؟ تو میگویی دور سفره شراب جمع بشوند با هم، چون جمعشدن جمع موضوعیت دارد. روایت میفرماید که اینها که صله رحم میکنند، «یشتَمِعونَ و یَتَواصَون». جمع میشوند، مواسات دارند، دلسوزی برای هم دارند، به هم رسیدگی میکنند، ولو خودشان هم آدمهای فاجری باشند؛ یعنی جای دیگری گناه میکنند، اینجا جمع شدند برای صله رحم، اینجا جمع شدند برای رسیدگی به هم. اینها را خدا مورد توجه قرار میدهد و آنهایی که قطع رحم میکنند، آدمهای خوب و با تقواییاند، به خاطر این قطع رحمشان خدا محرومشان میکند. خب، این روایت کجا، مضمون کجا و این حرف پرت که اگر دور سفره شراب جمع شدند، خدا بهشان عنایت میکند و بعد هم که کسی نقد میکند، حمله میکنند سنگین و آدم تعجب میکند از دوستان خودی که جا میزنند سریع تا اینجور افرادی توجیه میکنند و کارهایشان را همیشه توجیهاتی دارند. اینها سریع: «آقا ببخشید، ما اشتباه فکر کردیم.» نه آقا، این مغالطاتی که اینها میکنند، آن بنده خدا که هر چه بهش میگویی آقا این را گفتی، میگوید: «نه، تو کامل سخنرانی من را گوش کردی.» تو این سخنرانی را کامل گوش کردی؟ شما اینجور حرف بزن که منی که کامل گوش نکردم، به شبهه نیفتم.
من وقت ندارم کامل گوش کنم. یک عده مریضاند، پنج دقیقه از تو حرفهایت در میآورند. تو یک جور حرف بزن که نتوانند پنج دقیقه را در بیاورند و بعد که حالا خودت هم که میگویی این را تقطیع کردند که بعد باز همان حرف را داری تأیید میکنی، که چرا گله از تقطیع داری، وقتی داری همان دوره همان حرف را میگویی؟
برای به دست آوردن دل فلان طایفه، مثلاً حالا یک حرفی هم میزنیم. مشکل همیِنهاست دیگر. برای به دست آوردن دل طایفهای نباید حرف زد. حرف درست و متقن باید زد. اینها میشود همان غضبی که نشان میدهیم. حالا آدم ناراحت هم اگر میشود، بر فرض، آیا ممکن است واقعاً ناحق باشد نقدهایی که میشود و حرفهایی که در مورد آدم میزنند؟ آنجا هم بروز غضب نیست، غضب نیست. مهار میکند خشمش را، حرفی نمیزند، واکنشی نشان نمیدهد. این آرام آرام انشاءالله در باطن آدم میخشکاند ریشه یک سری مشکلات را. محمد! بس است درگیریام. به خدا باید عنایت بکند. تبرئه نمیکنیم خودمان را. ما هم همین ویژگیها را داریم، همین عیوب را داریم. از خدا میخواهیم که ما را مهار کند، نفسمان را و نگذارد که ما خطا برویم و خطا کنیم و بپوشاند عیوب ما را. خودمان خودمان را رسوا نکنیم. این «کف غضب» باعث پوشش این عیوب و مشکلات درونی آدم میشود و هی پوش میشود تا کم کم انشاءالله برطرف بشود و از بین برود.
عیوب باطنی انسان هر چقدر بروز پیدا نکند، هی تضعیف میشود و میرود به سمت محو شدن. بروز پیدا کردنش و بروز پیدا نکردنش خیلی مهم است، خصوصاً موقع غضب. این عیوب باطنی انسان بروز پیدا میکند. افکار آدم، حرفهایی که در وجودش است، خودخواهیهای آدم، حسادتهای آدم، تکبرهای آدم. یک کسی یک حرفی میزند، شروع میکنم از خودم دفاع کردن، ضایع میکنم اجر هر کاری که تا به حال انجام دادم که مثلاً برای خدا انجام داد. «میدانی من چه کار کردم؟ میدانی من که بودم؟ میدانی من کجا چه کار کردم؟ میدانی کجا کمک کردم؟ من برای تو چه کارهایی کردم که تو خبر نداری؟» این یکی، این دو تا، این سه تا، این پنج تا. منت میگذارد. تحقیر میکند. این عصبانی شدنها مخصوصاً وقتی که ما نقدِمان میکند، پارودیمان میگذارند. موقع نقد، پارودی میزنند دیگر.
اگه واقعاً آدم استدلالی دارد، منطقی، شفاف، بدون عصبانیت، با استدلال، با آرامش، بدون تحریک، بدون تحقیر، همین را مطرح میکند. از همین حضرات خاطراتی هست که حالا بنا به خاطرگویی نیست و در مسائلی آدم بهره شخصی به برخی از اینها تذکر میدهد، حرف میزند، استدلال میآورد، واکنشها را میبیند. تکبری که در کلام، لجاجتی که در کلام، تحقیری که در کلام، عدم تبعیت از حقی که در کلام و رفتار آدم، مطمئن میشود که تذکر خصوصی و در خلوت و اینها فایدهای ندارد. همین است که وقتی هم کاری دارند، علنی انجام میدهند، راهکارش هم همین است که علنی آدم موضع بگیرد؛ چون میبیند که در خلوت تذکر میدهی، گفتوگویت را میکنی و رفتارها و واکنشها، واکنشهای سخیفی است. میبینی اصلاً بنا به اینکه آدم دنبال حق باشد و حق را بشنود و بپذیرد و اینها نیست. روحیه، روحیه دیگری است و حال و هوا، حال و هوای دیگری است. انشاءالله کمک کن مارا، پروردگار! نجات بده از این مشکلات درونیمان و این نقائص و کمبودهامان و مهار کن نفس ما را هنگام طغیانها و این جوش و خروشهایی که آدم را از حق بیرون میکند.
در حال بارگذاری نظرات...