روایت امام باقر علیه السلام
رابطه دو طرفه با خداوند
نتیجه عبادت خالص
روایت حضرت زهرا سلام الله علیها در خصوص ارتباط با خدا
غضب خدا با بندگان چگونه است؟
غضب به حق و غضب به ناحق
ارکان عبودیت در روایت امام صادق علیه السلام
انسان چه زمانی باید حلیم باشد؟
"غیرالمغضوب علیم" اشاره به چه افرادی دارد؟!
کجا غضب کنیم؟
کدام پیامبر برابر کافرین شدید الغضب بود؟!
غضب برای شیطان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. عن ابیجعفر علیه السلام قال: «مکتوب فی التورا فیما ناجی الله به موسی علیه السلام: یا موسی، امسک غضبک عمّن ملکتک علیه کف، انک غضبی». امام باقر (علیه السلام) فرمودند در تورات مکتوب است، در آنچه که خدای متعال با حضرت موسی مناجات کرده: «ای موسی، غضبت را مهار کن از کسی که من تو را مالک بر او کردم، اختیارش را دست تو گذاشتم. اگر چنین کنی، من هم غضبم را از تو نگه میدارم.»
این همین رابطه دوطرفه با خداست که فعل الهی با ما وابسته است به فعل ما با خدا؛ چنانکه عمل میکنیم در برابر حق، حق با ما عمل میکند؛ چنانکه بالا میفرستیم، حق پایین میفرستد. ایام شهادت بیبی دو عالم، زهرا مرضیه (سلام الله علیها) است. دو روز دیگر شهادت این بیبی بزرگوار است؛ امّ بیبی عالمین، سیده نساء عالمین. فرمود: «مَن أصعد الی الله خالصَ عبادته أهبط الله الیه أفضلَ مصلحته.» اگر کسی عبادت خالص فرستاد، مصلحت ناب و مصلحت کامل دریافت میکند. به میزان صعود عمل خالص، هبوط مصلحت بالاتر و افضل مصلحت است. مصلحت هم درجهبندی دارد، همانطور که اخلاص درجهبندی دارد. در هر سطحی از اخلاص که باشد، در همان سطح مصلحت دریافت میکند از جانب خدای متعال، مگر اینکه هیچ اخلاصی نداشته باشد که در این صورت هیچ مصلحتی از جانب خدای متعال دریافت نمیکند. آنچه که دریافت میکند، متناسب با مصالح او نیست؛ حالا یا متناسب با تقدیرات اوست، ابتلائات و در واقع گوشت تاباندن برایش. هرچه که میآید و به تعبیری: "شر نمانملی لهم لیزداو اسماً"، هرچه بهش میدهند برای این است که بیشتر غوطهور بشوی در این آلودگیها و کثافات.
پس این رابطه در فعل خدای متعال با ما، در مرتبه فعل، وابسته به این است که ما در عمل چه چیزی بروز بدهیم. غضب خدای متعال با ما هم همین شکلی است. اگر ما در قبال بندگان خدای متعال غضب نشان دادیم، تندی کردیم، تلخی کردیم، دل شکستیم، از ما میلرزیدند بیآنکه به ناحق از زبان ما واهمه داشته باشند، یا به ناحق از حضور ما واهمه داشته باشند. به حق اینها همهاش خوب است که از حضور آدم واهمه داشته باشند تا گناه نکنند، از زبان آدم واهمه داشته باشند تا القای شبهه و کفریات و اقراء به جهل و اینها نکنند؛ ولی نه! از حضور ما میترسند برای اینکه دست از پا خطا کنند، یک کاری میکنیم، یک داستانی درست میکنیم، یک سوژه دستمان میآید یا آتویی پیدا میکنیم، گزک میگیریم. این ترس، میترساند که یک کلمه حرف بزنند، چون میدانند که هزار تا سرشان خراب میکنیم. امام صادق (علیه السلام) در حدیث عنوان فرمود که کسی به چیزی گفت: «تهدیدت کرد، گفت یک کلمه بگی ده تا میگم.» بهش بگو: «ده تا بگی یکی هم نمیگم.» که حلم از ارکان عبودیت و رسیدن به علم است. حلم یعنی ظرفیت که خب، نوعاً هم هنگام غضب حرف میزنند به آدم. قسمت جهلش است، اثر نادانیاش است، اثر بیسوادیاش است. یا انسان منطقی استدلال میآورد، یا میبینی که استدلال کارگر نیست، فایده ندارد، بنا ندارد به اینکه استدلال بشنود، یا اصلاً زمینه، زمینه استدلالی نیست. برای شنیدن استدلال نیامده، عقدهگشایی کرده، خودنمایی کرده، حسادتهایش را خالی کرده، آمده بزند که آرام بشود. خیلی وقتها این شکلی است. اینجا چه کار باید کنیم؟ باید صبورانه و حلیمانه انسان برخورد کند، مهار غضب از کف ندهد، عصبانی نشود، تند نشود. خدا کمک کند ما اهل بشویم. اگر اینجا مهار کرد، خدای متعال هم در مرتبه فعلش غضب کردن به او را مهار میکند، جز مغضوب علیهم نمیشود. پس انسانی که غضبش را رها میکند نسبت به خلق خدا، خدای متعال هم غضبش را رها میکند نسبت به او، جز مغضوب علیهم میکند.
«اهدنا الصراط المستقیم». صراط مستقیم، صراط اینهایی است که مغضوب علیهم نیستند. «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم». «لأوا نعمتو دادی و غضبم نکردی و زاللم نشدند.» به که غضب میکند؟ یکی از موارد غضب آنجایی است که انسان غضبش رهاست، به ناحق غضب میکند، تند میشود. حوزههایش هم مختلف است، فراوان است. یک وقتهایی مربوط به امور دنیاست، یک وقتهایی فردی، یک وقتهایی اجتماعی. به موارد نادری هم هستش که واقعاً جای خشم است که آنجاها معمولاً ماها خشم نداریم. آنجایی که باید خشم داشته باشیم، حقی دارد از کسی تلف میشود، خورده میشود. اگر حق من خورده شد، آنجا صدام در میآید. هنوز که نوبت به من نرسیده؟ همین حرفهای مزخرفی که یک مشت کودن تئوریزه میکردند تو این مملکت و آدمهای از همهجا بیخبری هم تکرار میکردند اینها را که ما برای چی باید تو سوریه باشیم؟ ما برای چی باید تو لبنان باشیم؟ خب، این حرف خوانش دیگرش این است که اگر دشمن آمد تا کاشان، هنوز به تهران نرسیده، ما برای چی باید تو کاشان باشیم؟ آمد به تهران، پایین شهر را گرفت، میدان شوش را گرفت، هنوز به تجریش نرسیده، ما برای چی باید میدان شوش باشیم؟ تا نوبت من بشه، هر وقت آمدند سراغ من آن وقت صدام در بیاید؟ به من چه؟ من که تجریشنشینم. شوش به من چه؟ من که تهراننشینم، کاشون به من چه؟ من که ایراننشینم، اینها نداشتن غضب است در آنجایی که باید غضب داشته باشد. کین نوعاً برمیگردد به نقصان عقل و هدررفت غضب. انسان غضب دارد، جای دیگری دارد خرجش میکند. همانجا میبینی همین آدم را برید ببینید خشمش به کیست؟ مدافعان حرم و پاسدار و بسیجی و طلبه و به آن آدمهای ضعیف و تو محیط کارش و محیط ارتباطش، آنجا هرچه خشم داشته خرج کرده. اینجا که باید به حق خرج بکند.
ماجرای حضرت شعیب را داریم که خدای متعال ملائکه را نازل کرد. امت صد هزار نفر بود. هفتاد هزار نفر اینها مؤمن بودند، سی هزار نفر کافر بودند یا فاسق بودند یا مجرم بودند یا هر تعبیری. طبق روایت، ملائکه تعجب کردند که ما بریم همه را عذاب کنیم؟ عذاب نازل شد بر همه صد هزار تا. هفتاد هزارتایشان مؤمنند. قاعدتاً سی هزارتا را باید بریم عذاب کنیم. خدای سبحان فرمود که این هفتاد هزار تا غضب برای من نکرده، بیخیال دارند زندگیشان را میکنند. سی هزار تا مجرم، هفتاد هزار تا ساکت. چه فرقی میکند؟ همه همدستند. جامعه را فساد گرفته است. فسادی که از یک گوشه شروع شده و به پشتوانه سکوت این هفتاد هزار تا و سی هزار تا دارند کار میکنند، به پشتوانه عدم مقابله این هفتاد هزار تا پیش میروند. شریکند دیگر. لذا همه صد هزار تا را با هم عذاب کرد. این آنجاست که انسان باید غضب بکند. حقی دارد پایمال میشود، آبرویی دارد از بین میرود، مالی دارد تلف میشود، به ناموس کسی، به حریم کسی، به وطن کسی دارد تجاوز میشود. انرژیهای ابراز خشم اینجا برای خدا غضب کردن. همانجور که حضرت موسی (علیه السلام) هم اتفاقاً همین غضب را داشت و به تعبیر برخی، «شدیدالغضب بود، شدیدالغضب بود.» این مناجات خدای متعال به حضرت موسی که فرمود: «غضبت را کنترل کن.» خب، دیدید با حضرت هارون چه کرد حضرت موسی و خدای متعال هم توبیخش نکرد. کانّه به نحوی حق بود آنجا و جای خشم بود. یک کلمه خدای متعال در مورد آن خشم حضرت موسی توبیخی نکرده و بد نگفته، ملامت نکرده. فقط بیان حضرت هارون را نقل کرده که ایشان درخواست کرد: «که ظالمین را همکاسه نکن و به من حق بده.» و توضیحاتی که بعد هم برای خودش و برادرش طلب مغفرت کرد. به صورت کلی فرمود: «غضب نکن بر کسی که در اختیارت قرار دادم.» ایشان هم بر حضرت هارون غضب کرد. دو جنس غضب است: یک غضب نفسانی است، یک غضب الهی است. غضب نفسانی ممنوع است. حتی در امور معنوی که من به ظاهر شما را دارم نقد میکنم، نقد علمی به خاطر اینکه مطلب غلطی گفتید، ولی خشمم از چیز دیگری است. از این است که منبرchelon تو، طرفدارت بیشتر است، پر و بال من را نمیگیری، ما را تو دم و دستگاه خودت علوفه نمیرسانی، از قبل شهرت چیزی به من نرسیده، از قبل مالت چیزی به من نرسیدی، از قبل دم و دستگاه چیزی به من نرسید، من میروم حالا دیگر به ظاهر نقد علمی میکنم. آن هم نفسانی است.
غضب لله خدا روزی میکند. خدا کمک کند که این خشم را مهار کنیم و آن خشم را فعال کنیم. برای خدا غضب کنیم، جایی که حقی پایمال میشود. الان که مد شده، تا کسی بخواهد به کسی تذکر بدهد... یک زمانی همه به همهچیز بیتفاوت بودند. الان جو طوری است که نه، بیتفاوت نیستند. با تفاوت نسبت به کسی که بخواهد تذکر بدهد. نسبت به کسی که بخواهد تذکر بدهد، حالا این تذکر هم جالب است. شما یک کلمه اگر در مورد حجاب کسی بهش تذکر بدهی، هفت نفر پشت سرش درمیآید و حق نداری در مورد کسی فضولی کنی. ما چند شب پیش حرم حضرت عبدالعظیم، بچه کوچک تو بغلمان بود، دو دستی گرفته بودیم، وارد فروشگاهی شدیم. آنجا گفت که حاج آقا ماسک بزن. ماسک نزده بود. حالا دو تا دستم. محوطهام خیلی کوچک. مثلاً هیچی جا نبود. جای دید بنده خدا که دست ما بند و اوضاعمان هم خیلی مختصر بود. یک دو دقیقه شاید مثلاً یک دوری زدیم، آمدیم بیرون. دوباره میخواستیم، دوباره گفت: «آقا ماسک بزن.» میبینی دستم بسته است، اینطوری است؟ گفتم: «شما وظیفهات قبل از اینکه بچه را بغل کنی، باید ماسک میزدی!» خیلی جالب است. حالا همین اگر شما به پوشش کسی، حالا طرف اگر بچه بغلش بود و مثلاً روسریاش یکم عقب رفته بود که خب واقعاً آدم حق میداد، آنجا خب دستش بند است، واقعاً شرایطش هم نیست. دو دست هم بند است، دو دستش هم باز بود، احدی تذکر نمیداد و اینها و با پشتش هم درمیآمدند، ده نفر پشت سر او: «به تو چه؟ چیکار داری؟ فلان. دوست داره. شرایط زندگی خودت باش، فضول.» به ماسک که میرسد، نه! کاملاً حتی اگر دستت هم بسته است و شرایطش را هم نداری و اوضاع اینطوری و فلان و هالو! بله، شروع کرونا انقدر کم شده و مرگ و میرش هم انقدر کم شد و با همه این تفاصیل تو وظیفهات است. خیلی اینها جالب است. نکات جالبی است که آدم اگر بهش توجه بکند توی جامعه که چه میشود. برای یک جامعهای در بحث ماسک انقدر حقانیت هست و قشنگ همه میتوانند دخالت بکنند در حریم شخصی دیگران و به خودشان اجازه میدهند که جور از موضع قدرت دیکته بکنند به دیگری این مسئله را، ولی در مسائلی که حتی جنبه حقالناسی دارد، یعنی قطعاً پوشش او در زندگی من تاثیر دارد، در رفتار من تاثیر دارد، در اخلاق من تاثیر دارد، در خلقیات و کششها و انگیزهها و محبتها و نفرتها و تمایلات و هزاران چیز دیگر من تاثیر دارد، اینجا کسی حق ندارد چیزی بگوید. تو بنداز پایین! به تو چه؟ چیکار داری؟ و ده نفر از پشتش درمیآید. این بخشش خیلی جالب شده. یک زمانی یک چیزی میگفتی طرف اعتنا نمیکرد. الان یک چیزی بگویی ده نفر پشت طرف در میآید. خیلی جالب است. این بخشی است که دیگران روز نوآوریهای شیطان است و معلوم میشود که شیطان به شکوفایی رسانده این قضیه را. یعنی غضب لله که نیست، نه، غضب لشیطان برای حفاظت از حریم شیطانی در جامعه. غضبها فعال میشود. غضبها فعال میشود برای حفاظت از نفسانیات دیگران. یک بلوغ کافران است در جامعه و یک شرح صدر در کفر که غضبها فعال میشود برای حمایت از نفسانیت بقیه. چیزی هم گیر من ولی نفسانیت او را تامین کنم که حیوانیت در جامعه ازش صیانت بشود. یک نقطه اوجی است در حیوانیت. هیچ حیوانی به حمایت از حیوانیت دیگران قیام نمیکند، ولی انسانی که حیوان میشود، از هر حیوانی بدتر میشود و به قیام میکند برای حفاظت از حیوانیت دیگران، برای حفاظت از حیوانیت در جامعه. این اصل عجیب و غریبی غضبی که مهار نمیشود، تا کجاها که نمیرود، چه غوری در باطل پیدا میکند و میبینیم این خیلی رایج است متاسفانه. خدا کند که ما تربیت بشویم قبل از اینکه بمیریم و با دست خالی و حیوان بالفعلی از این دنیا برویم. خدای متعال عنایت بکند. بَر و انسان کند به حرمت و آبروی صدیقه کبری (سلام الله علیها).
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...