ارتکاب معصیت؛ ضابطه اصلی در فهم محبت مذموم دنیا [00:31]
ارتکابِ کار حرام برای رسیدن به ریاست؛ محدوده خطرناک حبّ دنیا [00:55]
ریاست حرام؛ کسی که بدون صلاحیت مقامی را اشغال کند [01:35]
مهار حبّدنیا در حدّ حلال و حرام => امید به رهایی کامل از این رزیله اخلاقی [03:30]
ریاستهایی که موجب نفاق و ریا میشود [04:14]
محاسبه و مراقبه؛ تنها راه توجه به عیوب خود [05:19]
پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآله)؛ سعی کن پایین باشی و در رأس نباش [06:47]
عاقبت بخیری در ریاست خیلی کم است! [09:44]
کسی که در حیطه ریاست قرار میگیرد باید چند برابر دیگران اهل محاسبه و مراقبه باشد [10:51]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. در حدیثی از امام سجاد علیهالسلام، حضرت شعبههای حب دنیا را برمیشمردند که یکی از این شعبهها "حب الرئاسه" یا «آب ریاست» بود. ضابطۀ اصلی در فهم محبت به دنیا که مذموم و خطرناک است، ارتکاب حرام است. حب ریاست البته ریشههای باطنی و عمیقی دارد که آنها هم رذایل به حساب میآیند و آفاتی دارند؛ ولی آن محدودۀ خطرناک وقتی است که انسان بهخاطر رسیدن به ریاست و علاقۀ به ریاست، مرتکب حرام بشود. حالا این حرام گاهی حرامهای خیلی بزرگ است، گاهی حرامهای بزرگ و گاهی حرامهای کوچک. به هر میزان که باشد، به همان میزان خطر دارد.
یک وقت برای رسیدن به ریاست آدم میکشد؛ یک وقت قطع رحم میکند؛ یک وقت دروغ میگوید؛ تهمت میزند؛ غیبت میکند؛ میخواهد ریاستش را به هر قیمتی که شده، نگه دارد. گاهی خودِ ریاست هم ریاست حرامی است؛ در یک جایگاهی من قرار میگیرم که صلاحیتش را ندارم؛ جایگاه من نیست. خب، کم نبودند و کم نیستند متأسفانه در همین مملکت خودمان آدمهایی که این شکلی بودند؛ طرف کمترین صلاحیت و عرضه برای ریاست را ندارد، ولی خودش را میکشد برای اینکه رئیسجمهور بشود، رئیس مجلس بشود، وزیر بشود. چقدر دروغ میگویند! چقدر دغل و حقه میکنند! چقدر لابی میکنند! انواع و اقسام کارهای عجیب و غریبی که آدم میبیند. چقدر تهمت میزنند! چقدر رقیبشان را خراب میکنند و برایش پروندهسازی میکنند! یا برای خودشان به دروغ رزومهسازی و سابقهسازی میکنند! همۀ اینها میشود علامتهای حب ریاست.
این دیگر، انسان لااقل در این مرتبه باید مدیریتش میکند و کار به اینجا نرسد؛ چون بههرحال این محبتها در همۀ ما هست؛ محبت به ریاست، به ثروت، و به کلام، راحت است. اینها همه را ما داریم. مهم این است که لااقل در نقطۀ حرام، آنجا مهارش کنیم و نگذاریم منجر به حرام و گناه بشود. ریشۀ گناه این محبتهاست. اگر در مرتبۀ گناه این را سوزاندیم، انشاءالله امید میرود که آرامآرام بتوان این رذیلت را مهار کرد و همین که به مرحلۀ ظهور نرسد، خودش مهمترین برد برای انسان است. البته خود همین هم خیلی سخت است که یک انسان مهار بکند این رذایل را و او را به گناه نیندازد. گناهانش هم بسیار متعدد و متنوع است. هر کدام از اینها گناهان فراوانی دارد.
مثلاً ریاست گاهی انسان را به نفاق میاندازد، به ریا میاندازد. خیلی وقتها خود انسان متوجه این قضیه نیست. برای اینکه رئیس بمانم یا رئیس بشوم، هی شروع میکنم به گزارش دادن. حتی ممکن است این گزارشها، گزارشهای درستی باشد و واقعی باشد. هی میگویم: «آقا من فلان خدمت را کردم، من این کار را کردم، من آن کار را کردم، اینجا رفتم، آنجا رفتم.» و متوجه نیستم که اینها همش ریا یا سمعّه است. یا از اول به این انگیزه انجام دادم که بعداً ببینید. انگیزهام این است که شماها باخبر بشوید؛ بههرحال انگیزهام مشکل دارد؛ انگیزهام فاسدی است که خود همین گناه است؛ گناه کبیره است. ریا گناه ک...
قاعدتاً کسی متوجه این مسائل در خودش نمیشود، مگر اینکه اهل محاسبه و مراقبه باشد. راهش فقط همین است؛ ظاهراً راه دیگری ندارد. اینکه انسان بخواهد ملتفت به عیوب خودش بشود و خودش را بیابد، راهی جز این ندارد که دائماً خودش را بپاید، خودش را محک بزند و هی از خودش سوال کند: «کجایی؟ چهکار میکنی؟ آن کار را برای چه کردی؟ این کار را برای چه کردی؟» و تشر بزند روی این. چون آنها خوششان میآمد گفتی، بعد خودش را وادار کند به اینکه در یک شرایط مقابلی قرار بگیرد؛ کارهایی انجام بدهد که هیچکس باخبر نشود؛ کارهایی انجام بدهد، به نام دیگران ثبت بکند، بعد آنجا میبیند چقدر بهش فشار میآید. بعد آنجا میبینی چقدر دروغ میگوید و خالی میبندد و آنجا میبیند چقدر این حب ریاست سایه انداخته بر همۀ وجودش. رئیس بشود؛ این هر جا هم که میرود دنبال آن بالا بالاهاست، اصلش را میخواهد، پایینمایا نمیخواهد؛ زیردست نمیخواهد باشد.
برعکس آن روایتی که از نبی اکرم نقل شده: «کُنْ ذَنَبًا وَ لَا تَکُنْ رَأْسَا»؛ سعی کن دم باشی، سر نباشی. آن پایینمایا باشی که آنجاها به نجات نزدیکتر است. آن بالا بالاها معمولاً عاقبتش خیلی خیر نیست. ما در این سالهای انقلاب تا به حال در رؤسای دولت، غیر از شهید رجایی رضوان الله تعالی علیه که ۲۰ روز رئیسجمهور بود و به شهادت رسید، هیچکدام از اینها را دیگر ندیدیم که واجد اقلیات اخلاقی و فقهی و اینها باشند.
رؤسای دولت در این مملکت، از بازرگان گرفته، تا بنیصدر گرفته، تا میرحسین موسوی گرفته، تا هاشمی رفسنجانی گرفته، تا خاتمی گرفته، تا احمدینژاد گرفته و تا روحانی گرفته؛ هیچکدام از اینها را بهعنوان یک انسان عادل و معتدل و متشرع به معنای واقعی نمیشناسیم. انسانی که واقعاً آدم با طیبخاطر باشد اینها نماز بخواند، ظلمهای کلان از اینها سراغ نداشته باشد. از هرکدام از این آقایان سابقۀ ذهنی ما ظلمهای کلان است؛ یعنی حقالناسهای بزرگ. هرکدامشان به نحوی، یکیشان آمد نسلی را زد، نابود کرد؛ خسارتهای بزرگی از این جهت. یکی دیگر مشکلات فرهنگی؛ یکی دیگر مشکلات اقتصادی. البته هرکدامشان ماشاءالله جامعیتهایی دارند؛ یعنی میشود گفت که هرکدام در حوزههای مختلف توپهایی را آباد کردند و منحصر به حوزه نیست؛ ولی خب نمایان است اهمالکاریها و سستیهایی که داشتند؛ اگر نگوییم تعبیر «خیانت» را گاهی به کار نبریم. بههرحال گردنگیرشان است.
حالا انشاءالله که این آقای فعلیمان، این با یک شانۀ خالی از زیر این مسئولیت بیاید بیرون و حقالناس و گرفتاریهای ابدی برای خودش درست نکند. انشاءالله وعدههایی که داده، بهطور محقق بکند. آن قضیۀ مسکنی که مثلاً ایشان وعده داده را بتواند محقق بکند وگرنه اینها حقالناسهای سنگیناند. اساساً محدودۀ ریاست، محدودهای است که کمتر کسی از آنجا جان سالم به در میبرد و عاقبتبهخیریاش کم است؛ به خاطر اینکه سطح توقع و سطح مسئولیت خیلی بالاست. حجم امتحانی که آنجا دارد صورت میگیرد، بسیار گسترده و عمیق است. خیلی به سختی کسی میتواند از این حجم وسیع سرفراز بیرون بیاید.
از خدای متعال میخواهیم که همۀ ما را کمک بکند و البته مسئولینمان را هم خدا کمک بکند. بدون رئیس هم بههرحال نمیشود و نمیشود هم که همه شانهها را خالی بکنند از ترس. خود همین نقض غرض میشود و بدتر میشود. کسانی که دیگر هیچ اهلیتی ندارند، آنها کار دست میگیرند. بههرحال، حضور در این عرصهها هم لازم است؛ ولی با استغاثه و تضرع و زحمت مضاعف. با تلاش مضاعف باید کسی که در حیطۀ ریاست قرار میگیرد، چند برابر بقیه اهل مراقبت باشد؛ اهل حلال و حرام باشد؛ اهل محاسبه و مراقبه و کشیک نفس باشد؛ وگرنه باخته است؛ وگرنه سوخته است. خیلی بیشتر از دیگران باید مراقب خودش باشد؛ خیلی بیش از دیگران به خودش فشار بیاورد؛ با خودش بجنگد؛ وگرنه سوخته است.
خود همان دو تا در روی آدم باز کردن و کفش جفت کردن و بنر زدن و «صلی علی نبی، مهدی آمد» یا «یاور مهدی آمد». بعد از این تعابیر، آدم اگر حواسش به خودش نباشد، از تو خودش را به چنگ نگرفته باشد، با دو تا از اینها «رفته» میشود. آدم میبینی یک امضا از تو چقدر قدرت دارد و چقدر پروپاچههایی میافتند که «اینجا بمانم»، «آنجا بمانم». با یک کلمه از تو چقدر جابجا میشوند؛ چقدر میروند بالا، میآیند پایین؛ چقدر تأثیرات دارد در همهچیز. خب، به همان میزان هم حساب و کتاب الهی است. حساب و کتاب الهی! آن آقا برگشت گفت: «فلانی رأی نداشت. من ازش او را از نیمدرصد آوردم، شد رئیسجمهور.» خب، این نشان میدهد چقدر آدم با یک کلمه کار انجام میدهد. تو در جایگاهی هستی که چهکارهایی میتوانی بکنی و به همین دلیل چهحساب و کتاب سختی داری. تمام این ۸ سالی که این آقا رئیسجمهور شد، به واسطۀ اینکه به قول تو، با حرف تو رئیسجمهور شد، همه را اول برای تو نوشتند؛ همه را به پای تو نوشتند. حتی ۵ سالش را اصلاً در غیر این دنیا نبودی تو، ولی بازم برای تو نوشتند. خیلی امر خطیری است. خیلی خطرناک است و خیلی مراقبت و دقت میطلبد. خدای متعال همۀ ما را کمک بکند از شر نفسمان. در
الحمدلله ربالعالمین.
در حال بارگذاری نظرات...