برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. عنوان کلی و جامع بحث، «درک مهندسی خلقت» بود و تأثیرش بر معنویت. به این مناسبت، وارد بحث ملکوت شدیم و قواعد و نظام حاکم بر ملکوت.
به مناسبت بحث ملکوت، رسیدیم به یک واژه کلیدی و حیاتی که آن هم "عمل" بود. عمل انسان است که ملکوت را رقم میزند و همه ملکوت تحتالشعاع عمل انسان است.
به مناسبت عمل انسان، وارد یک نظام هماهنگ شدیم؛ در اینکه مجموعه نظام هماهنگ در رفتار انسان چیست. دیدیم که نقطه کلیدی و اساسی اعمال در زبان است؛ زبانی که اعمال را به آن جهت میدهد. و قرآن فرمود: «قُولُوا قَولًا سَدِیدًا یُصلِح لَکُم أَعْمالَکُم»؛ یعنی قول سدید داشته باشید، اعمالتان درست میشود. معلوم میشود که انسان از راه زبان و دهان اصلاح میشود. اگر زبان اصلاح شد، انسان [نیز اصلاح میشود].
در بحث اصلاح زبان گفتیم بزرگترین بیماری — به تعبیر امیرالمومنین، «أکبر الأدواء» — بزرگترین درد و بزرگترین خطری که انسان را تهدید میکند. حضرت در نهجالبلاغه فرمودند: «الکفر و النفاق و القی و الضلال». این چهار چیز خطرناکترین مشکلات و بیماریهاست: کفر، نفاق، بیهدفی و بدهدفی. «قی» بیهدفی و «ضلال» بدهدفی [است]. انسان هدف را داشته باشد [اما] مسیر را گم بکند؛ یا هدف ندارد، یا هدف دارد [اما] مسیر متناسب با هدف را بلد نیست. این چهار [چیز] خطرناکترین بیماریها [هستند].
در اصلاح زبان، این چهار [چیز] را باید اصلاح کرد. اصلاح کنیم به چه چیز؟ کلمه کفرآمیز نگوییم. انسان از راه کلمات کفرآمیز کافر میشود. قرآن فرمود: «اگر یک جمعی نشستند، آیات خدا را مسخره میکنند، دور هم نشستهاند، استهزا میکنند، فلان عالِم را دارند مسخره میکنند...»
در مملکت خودمان از برخی حضراتی که خیلی مُعمّرند، سن زیاد دارند، خیلی مسنتر از اینها داریم، کسی صدایش درنمیآید. هم بیرون، کسی صدایش درنمیآید. نسبت به سن بعضیها فقط حساسند و منتظرند که حضرت عزرائیل سراغ بعضیها فقط بیاید. در جمعشان، در محفلشان، ذکر تمسخر اینها از دهانشان نمیافتد. در پیجشان، ذکر تمسخر اینها از دهانشان نمیافتد. قرآن میگوید: «از آن جمع بیرون برو!» یعنی اگر پیجی هم این را میگذارد، آنفالو کن! اگر گروه [یا] کانالی هم اینجوری است، لفت بده! در آن فضا حضور نداشته باش! «حتی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیرِه». [یعنی تا زمانی که] وارد یک حدیث [دیگر،] وارد کلام و گفتوگوی دیگری که شدند، [آن وقت میتوانی] بیایی تو جمع اینها.
گفتوگو [و] اثر پست بسیار مخربی دارد؛ خوب هم شنیدنش و هم گفتنش. گفتنش که دیگر هیچی. همراهی با اینها در کلام که دیگر هیچی. در حد یک سر تکان دادن اگر باشد، همان روایات عجیبوغریب داریم، داستانهای عجیبوغریب داریم. شاید یک وقتی اشاره کنم. حالا چون بحثمان سرعت بیشتری بگیرد، فعلاً وارد [بحث جزئیات] نکنیم.
صحبت کردیم: مقامات اولیای خدا را تکذیب نکن! آقا فلان آقا فلان حال را داشته، فلان آقا فلان کار را میکرده؛ تکذیب نکن. من نمیدانم، من خبر ندارم. خدا فهمش را به من عنایت بکند. لزومی ندارد همه جا آدم تکذیب بکند وقتی چیزی را نفهمیده.
بله، یک وقت یک نسبتی دارند به قرآن، پیغمبر و اهل بیت میدهند: «شراب مخصوص امام باقر چه بوده؟ حضرت یک عرق خاصی استعمال میکردند در دهانشان.» [اینها دروغ است]. مقامات اولیای خدا را تکذیب نکن. تکذیب میکند با این حرفش. حالا در روایات هم چیزهای عجیبوغریبی داریم.
در سوره مبارکه ممتحنه، آیه اولش [است]. شأن نزولش را این گفتند: یک خانمی باخبر شد که مسلمانها میخواهند حمله کنند به یهودیها. میرفت آن سمت. یک نامهای را که یک بابایی داده بود — رفیق رفقایش بین یهودیها بودند — نامهای داد به این خانم، به این پیرزن. [آن زن] گیسویش [را باز کرد و] این نامه را [در آن] بست. پیغمبر اکرم از طریق وحی باخبر شدند که این دارد نامه را میبرد [تا] اطلاعات عملیات [را] لو بدهد که ما داریم حمله میکنیم. حضرت به امیرالمومنین و به چند نفر — [که] در تاریخ معروفند — گفتند که: «بروید این خانم را دستگیر کنید.»
اینها آمدند به پیرزنه گفتند که: «نامه را بده.» گفت: «نامه؟ نامه؟ نامه؟» نفر اول برگشت. نفر دوم هم برگشت. امیرالمومنین آمدند. فرمودند که: «نامه را بده! نامه را بده!» فرمودند که: «تو سه بار پیغمبر را تکذیب کردی [و گفتی] نامه ندارم.» در تاریخ اسلام [آمده]: با ترس و لرز [گفت]: «من غلط کردم! من قصدی نداشتم! اینها من را گول زدند! اغفالم [کردند].» گوگل میگوید: «من ندارم.»
تکذیب پیغمبر این شکلی است. به همین سادگی است. تکذیب خیلیخیلی گاهی ساده است. بعضی چیزها واقعاً آدم تعجب میکند.
گفتم شاید اینجا برایتان [جالب باشد]. حالا چون اوشین هم از دنیا رفت یکی دو روز پیش، این هم بگوییم جالب است. بازیگر نقش اوشین. ایامی که اوشین پخش میشد، سال ۶۳ به نظرم بود. تلویزیون، رادیو... رادیو یک مصاحبهای میکند — معروف است، حالا شاید [آن را] شنیده باشید. رادیو مصاحبه میکند. ایام میلاد حضرت زهرا [سلام الله علیها]. سؤال این است: میآید از [افراد] تو خیابان، از زنها و مردم میپرسد: «الگوی زندگی شما کیست؟»
[مثلاً میگوید]: «آیا مثلاً حضرت...» حالا سؤال در پیچوخم [است]. آیا [سؤال این است]: «آیا شما حضرت زهرا را در زندگی الگو قرار [دادهاید؟]» [میگویند:] «خیلی خوبند، خدا حفظشان کند.» مثلاً: «الگوی زندگیت کیست؟» میگوید: «اوشین.» میگوید: «حضرت زهرا؟» میگوید: «نه، همان اوشین.»
صحیفه امام را بخوانید. خیلی جالب است. امام سریع یک بیانیه صادر میکنند به رئیس وقت سازمان صدا و سیما که آقای محمد هاشمی، برادر مرحوم هاشمی رفسنجانی [بود]. نامه میزند: «مصاحبهشونده، مدیری که ناظر پخش بوده، [کسی که] رادیو [آن را] پخش کرد؛ اگر ملتفت بودهاند به اینکه توهین به ساحت حضرت زهرا سلام الله علیها کردهاند، حکمشان اعدام است.»
غلطی [است که] یک چیزی گفت. آقا حالیش نبود. اهل بیت، به همین سادگی، تکذیب اینهاست. [وقتی] گفتی مسائل مهمی است، در جامعه ذهنها را خراب میکند. مقام اهل بیت را داری [با این کار] توهین میکنی.
آقا، آزادی بیان چی میشود؟ [اینها را] از امیرالمومنین بشنوید. [ایشان در باب] آزادی بیان [فرمودند:] «خوب است.» اینها آزادی بیان نیست. نقد داریم. مثل آدم حرف داری، روش داری، استدلال داری، بگو. کنایهات برای چیست؟ توهینت برای چیست؟
قبول داریم، باور داریم. خود امیرالمومنین [را ببینید]. برو [پیش] علی. بیا. آمد پیش امیرالمومنین، دوران حکومت امیرالمومنینه. «من اگر این کار را بکنم، کسی پشتم نماز نمیخواند.» [کسی] قطعاً گفت: «یا علی!» حضرت فرمودند: «ثکلتک أمک! [مادرت به عزایت بنشیند!]» مادرت به عزایت بنشیند! «بگو یا امیرالمومنین! چه مرگت است؟ بگو یا امیرالمومنین!» «یا علی» چیست؟ برای آدم [معمولی] حرف بزن! یا امیرالمومنین [نامی است که] نوازش یتیم، اشک، گریه، مهربانی، قداست [را تداعی میکند]. داری [آن قداست را] میشکنی! یعنی اعتراض نکنی؟ نقد نکنی؟ نقد به خودم بگو. [این] مسخرهبازیهای ایرانیها در مناطق فارسینشین [را] درنیاورید! دنبال من [نیفتید].
تو مشهد محضر علامه طباطبایی بودیم. کتاب نیامده [بود]. یکی بود خیلی اظهار ارادت میکرد به علامه مرحوم علامه. حالا این هم از آن معضلاتی [است که] خیلی دانشگاه از ما میپرسند که: «آقا سیگار خیلی اذیتم میکند.» ولی از حسرتهایی که در عمرم میخورم اینکه چرا محضر علامه نبودم [تا] یک دو تا پوک بزنم، فوت کنم تو صورت [ایشان]! اصلاً خوردنی است این سیگار!
[سیگار] تو دستشان بوده، [وقتی] تمام شد، در این زیرسیگاری خالی کردند. یکی از اینها که خیلی ابراز ارادت [میکرد]، انگشتش را زد در این کاسه زیرسیگاری. اینجور [کرد]، یک همی زد مثل ماست. قشنگ به سر انگشت گرفت، به این پلکهاش میمالید، به صورتش، به لب و دهانش. علامه نگاهشان میکردند. «مسخرهبازیها چیست؟»
خلاصه ابراز ارادت. [او] یک حرفی دارد میزند، گوش بده. بازیها چیست؟
امیرالمومنین فرمود: «دنبال [اینها] نیفتید.» دستور میدهند، باید عمل کنیم. آدم [میگوید]: «یا علی!» یعنی چه؟ «امیرالمومنین را قبول ندارم.»
زبانها را باید کنترل کرد. بله، حاکمیت [و] مسئول [باید] زبانها را کنترل بکند. مسئولیت دارد. حرف مفت [نزن]. آقا آزاد باشند همه! «آقا آزادی بیانم! من دوست دارم بگویم فلانی ولد الزناست، آن یکی هم ننه [اش] فلانی است، آن هم باباش.» آزادی بیان! فلانی از فلانی طلاق گرفته، [تو] تکذیب نکردهای! استدلالش این است: «این چه دینی است؟» دقت کن تو حرف زدنت. حرف [بیخود] بزند، این را باید گرفت بست. زبانی که اینجور است، اهل بیت باهاش برخورد میکردند. خیلی برخوردهای شدیدی داشتیم با کسانی که...
پیغمبر آمد وقتی فتح مکه کرد. ببین بحث کنترل زبان و بحث هنر چقدر مهم است. رسانه، روش رسانهای و فیلتر پیغمبر. ببین این [است]. پیغمبر وقتی آمدند مکه را فتح کردند، ابوسفیان را بخشیدند. بخشیدند؛ یعنی فرمودند که: «اعدامش نکند. نمیخواهم جنگ و دعوا و خونریزی راه بیفتد. فضا به تشنج کشیده [نشود]. آزادی ندارند.» همه را آزاد کرد. ابوسفیان، سران قریش، اینها را آزاد کرد.
یکیشان یک زنی بود که رقاصه و عرض کنم که یک هنرمندی بود که ادا درمیآورد. آقای پیغمبر و اصحاب پیغمبر را مسخره میکرد. استندآپ کمدی میرفت. [فرمود:] «فلانی و فلانی، فلانی [اعدامشان] واجب است.» کوتاه نمیآید. فیلتر هنرمند. برخورد با هنرمندان. آدم حرفی داری، هنری داری، عرضه کن. مسخرهبازیها چیست؟
چکیدهای از بحثهای قبل آن بود. از فردا میخواهم یک بحث جدید و مهمی را با هم شروع بکنیم. امروز این نقطه را مرور بکنیم. بقیهاش برای فردا. پس چی شد؟ زبان [در] کدام حوزه باید کنترل [شود]؟
نسبت به کفر، نفاق. نسبت به کفر، همین تکذیبش گسترده است. یک حرفی میزنی، کاملاً این تکذیب اهل بیت، کاملاً تکذیب حقایق، توهین به مقدسات. آزاد نیست. آبروی کسی [که] وسط [است] به خطر میاندازی. عجیبوغریب داریم. بزرگان شیعه [بودند]. یکی یک چیزی گفت. یکی از بزرگان شیعه که خیلی اهل بیت بهش علاقه [داشتند] و خیلی تعریف ازش کردند، دوران امام کاظم [علیهالسلام]. یک جملهای گفت توی مناظرهای قرار گرفته بود. یک چیزی گفت.
هارون الرشید از حرف او فهمید که اینها قائل به امامت امام کاظم [علیهالسلام] [هستند] [و] کار شبکهای و تشکیلاتی میکنند. چون حضرت نفوذ کرده بود تو خود تشکیلات هارون، یعنی معاون اول هارون الرشید، علی بن یقطین بود. آدم نفوذی امام کاظم [علیهالسلام] بود.
یکی از این بزرگان بسیار بزرگ شیعه یک جملهای گفت. او از حرف این فهمید که حضرت دارد کار شبکهای میکند. [هارون] دستور [داد] امام کاظم [علیهالسلام] را در زندان کشتند. بعد امام رضا فرمودند: «خون پدرم به گردن فلانی است. [در] قیامت باید شفاعتش کنیم تا برود.» خیلی شخصیت بزرگی [بود]. چه خبر است اینجا؟ کشتن داد [به خاطر] نفاق.
صحبت کردیم. یک عنوان مهمی که در کنترل زبان [هست]: نمیگوییم فقط میگوییم: «غیبت نکن، نمیدانم چیچی، لغو نگو.» اصل لغویات اینهاست عزیزم! [این] کلمهای که گفتم، بفرمایید، گفتم لغو نبود. بفرما! این بازی شیطان است. خیلی بازی شیطان است. اصل ماجرا دارد. یکی از اینها نفاق است. نفاق چیست؟
فرمود: «دوزبانه باشی.» دوزبانه بودن با خدا، دوزبانه بودن با اهل بیت، دوزبانه بودن با مردم، دوزبانه بودن با مومنین نفاق است. یک مقداری در موردش صحبت کردیم. یک مقداری فردا در موردش انشاءالله صحبت میکنیم.
علامه مجلسی در جلد ۷۲ بحار، یکی دو صفحه نکات فوقالعاده کلیدی و کاربردی فرمودند. بسیار عالی. بحثهای اخلاقی و کاربردی [هست]. صادق [است]: نفاق، دوزبانه شدن است؛ دوزبانی. ایمان وارد مجاری ادراکی، احساسی و عملی و رفتاری انسان میشود. [اگر] از زبان درست شد، از طریق زبان، ایمان وارد میشود. چون نفاق از طریق زبان وارد میشود، ایمان هم از طریق زبان [وارد میشود]. اگر کفر و نفاق در حوزه زبان نبود، کفر و نفاق در حوزه قلب هم نخواهد بود.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما.
جلسات مرتبط

جلسه سی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت