برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
ویژگیهای رفتاری و گفتاری منافقین را در جلسه قبل با بیان مرحوم علامه مجلسی، در چند جلسه البته با هم مرور کردیم. رسیدیم به اینکه گاهی دورویی و دوزبانه بودن خوب است. لزومی ندارد انسان هرآنچه را که در دل دارد و هرآنچه را که اعتقاد دارد، به رو بیاورد. گاهی لازم است که آدم نعل وارونه بزند.
ماجرای بهلول معروف؛ جناب بهلول که داستانهایش بین ما معروف است، این شاگرد امام صادق (علیهالسلام) بود. زیرا زبان تند و تیزی داشت و نقد صریح میکرد. امام صادق (علیهالسلام) برای او پیغام فرستادند و فرمودند که خودت را به دیوانگی بزن.
در خیابان بود، در کوچه بود. وقتی به او گفتند، در گوشش یکی آمد و گفت: «حضرت فرمودند که خودت را به دیوانگی بزن.» خود را به دیوانگی زد و مأمورین همانجا آمدند دستگیرش کنند. تا آمدند دستگیرش کنند، شروع کرد ادابازی درآوردن و پرتوپلا گفتن. اینها کمی به هم نگاه کردند و گفتند: «این بنده بالاخانه را اجاره داده (کنایه از دیوانگی)، ولش کنیم برویم.» دیگر از آنجا به بعد کلاً در همین حالت ماند، در همین فضای دیوانهنمایی.
بعد سریعترین انتقادات را به هارونالرشید میکرد. شنیدید دیگر؛ ماجراهایش معروف است. آمد و رفت در کاخ هارون. هارونالرشید از همین سران دشمن اهل بیت بود؛ از همه پولدارتر بود، محدوده حکومتش از همه بیشتر بود. در کاخ هارون مستقیم رفت بالا و روی منبر هارون نشست.
سربازان هارون گرفتند و یک فصل زدندش. هارون وارد شد؛ هارونالرشید دید که دارند میزنندش. (البته معروف به رشید است. اصلاً «هارونالرشید» را ما فارسی میگوییم، غلط است. یا بگوییم: «رشید» یکی اسم و یکی صفت است. مثل «علیرضا». «علیرضا» غلط است دیگر. باید به امام رضا (علیهالسلام) بگوییم: «علی»، بگوییم: «رضا». «علیرضا» ترکیبش برای امام رضا (علیهالسلام) غلط است. «علیالرضا» مشکلات ادبی دارد.)
هارونالرشید آمد دیدش که دارند میزنندش. گفت: «باز چهکار کردی، فلان فلانشده؟» گفت: «هیچی اعلاحضرت، قربانت بشوم، تصدقت بشوم! من چند ثانیه به ناحق جای شما نشستم، مرا گرفتند و زدند.» بعدش میخواهد چه بگوید؟ شما که چند سال است به ناحق نشستهای، ببین چهکارت میکنند؟ مرا گرفتند و زدند، شما که چند سال است به ناحق نشستهای!
فضای دیوانهنمایی، به تعبیر علامه حسنزاده آملی در کتاب زیبای «الهینامه» (کتاب بسیار قدیمی هم هست؛ دو سه برابر بوده است، بس که ایشان به خودش نهیب زده و به خودش توهین کرده، چاپ نکردهاند. این مقدارش چاپ شده است.) در این کتاب ایشان میفرماید که: «الهی! یک عمر دیوانه فرزانهنما بودم و امروز فرزانه دیوانهنما.» خیلی فضایی دارد ایشان؛ یعنی این علامه حسنزادهای که در کتاب میبینید و در کلام میشنوید و این مقامات و اینها، آنچه از نزدیک میبینی، این نیست؛ فضای شوخی و طنز و بازی و عجیب و غریبی است. فرزانه دیوانهنما. الان فرزانه دیوانهنما.
نعل وارونه زدن، پس وقتهایی لازم است، مثل بهلول آدم ادای دیوانهها را درآورد. حالا ماجرا زیاد دارد بهلول؛ دیگر خودتان خبر دارید.
پس این نفاق خوب است، دوزبانه بودن خوب است، دورویی خوب است. دوزبانه بودن بد کجاهاست؟ وقتی که انسان پای منفعتش، عقیده را به خاطر منفعت به رو نمیآورد، نه به خاطر مصلحت. مصلحت و منفعت فرق میکند. وقتی مصلحت نیست، یک وقت منفعت نیست. نانم را از دست میدهم یا نانی از دستم میرود.
مجلسی تعبیری دارند؛ این را برایتان بخوانم، کمی توضیح بدهم و بیشتر از این مزاحمتان نشوم. میفرماید که اگر کسی آمد پیش شما، برای اینکه شرش را کم کنید، مجبور بودید با او گرم بگیرید. بعضیها اینجورند دیگر؛ بعضیها را مجبور هستی با او گرم بگیری که شرش را کم کنی. دنبال آتو میگردد، آمده است سوژه پیدا کند. هرکس دنبال سوژه و آتو میگردد، نباید به او آتو داد، نباید سوژه داد. این اخلاص نیست، صداقت نیست. عزیزم، دنبال آتو هستی؟ بفرمایید، دو عدد آتو دارم دستنخورده؛ مال یک خانم دکتر بوده، صبح به صبح میرفته است مطب. این دو آتو را بگیر و برو! بامزه است؛ از آنهایی که باید کمی سانسورش کنیم.
گفت که: «یکی از علما، از علمای فلسفی و عرفانی (وحدت وجودیام، دیگر شنیدید؛ وحدت وجود هم بحثی است که مفصل سرش اختلاف و دعواست.)» یکی از این علمای فلسفی و عرفانی، آقایی آمد منزلش. ایشان داشت ناهار میخورد. از این طلبههای ترمکی. این آقا فرمودند که: «آقا، ما داریم ناهار میخوریم، بفرمایید ناهار.» گفت که: «نه، ولی میآیم و مینشینم سر سفره، از شما سؤال دارم.» «بسم الله!» «یک لقمه، یک چیزی...» گفت: «نه، من ممنونم. همین؛ فقط سوالم را جواب بدهید.» گفت که: «به خاطر آنکه من وحدت وجودی هستم، نمیخوری؟» گفت: «بله دیگر.»
حالا ایشان فرمودند که: «وحدت وجودیها چه میگویند؟» گفت: «وحدت وجودیها میگویند: همه چیز خداست.» (البته این غلط است؛ خدا همه چیز است، نه همه چیز خداست.) بعد ایشان گفت که: «یعنی بنده قائل هستم به اینکه این نانی که دارم میخورم، خداست؟» گفت: «بله.» «یعنی قائل هستم به اینکه این غذایی که دارم میخورم، خداست؟» گفت: «بله.» گفت: «یعنی قائل هستم به اینکه تو که روبهروی من نشستهای، خدایی؟» گفت: «بله.» گفت: «فلان فلانشده! من تو را آن حیوان دوحرفی (درازگوش) هم نمیدانم، من تو را خدا بدانم و بخورم؟!» آقا، تندی هم هست؛ رندی با تندی از زیر جواب در رفتن.
آقا بین اهل سنت و شیعه زندگی میکرد، با هر دو در ارتباط بود. «شما چند خلیفه را قبول دارید؟» حالا این ضربالمثل معروف است. گفت: «مَن کَانَ بِنْتُهُ فِی بَیْتِهِ.» (با زبان عربی آشنا.) گفت: «من کسی را قبول دارم که دخترش در خانهاش بود؛ یعنی دختر پیغمبر در خانه او بود، میشود امیرالمومنین.» دختر اینها در خانه پیغمبر بود، میشوند خلفای اول و دوم. «جواب صریح به ما بده؛ چند تا را قبول داری؟» گفت: «ای بابا! چند بار بگویم؟ چهار! چهار تا، چهار تا.» (یک چهار تا را تأکید کرد، یا سه تا چهار تا بود، دوازده تا.)
«رندی و عشق و شبا و رندی مجموعه مراد است / چون جمع گشت، معانی گوی بیان توان.»
رندی لازم است، رندی. مخصوصاً اگر کسی میخواهد در مسیر خدا و اهل بیت و اینها باشد، رندیهای مضاعفی میخواهد. اگر کسی میخواهد در خانه موفق باشد، با همسر رندی میخواهد. مثلاً با همسر جور دیگری میتوانی صحبت بکنی. به این معنی نیست که در را باز بگذاری و هی خالی ببندیم برای همدیگر. این (به معنای) خالی بستن نیست؛ رندی داشته باش.
مرد باید دو جایش کبود باشد: یکی روی پلک چشمش، یکی روی زانویش. صبح که دارد میآید بیرون، خانم میگوید که: «داری میآیی، آن پتوی خوشگل که دیدم، از آن گلبافتهها بود، آنجا دیدم، یک دانه از آن پتوها بخر و بیا.» «بله چشم!» (کبودی بر چشمش برسد.) رندی خواننده در این باز شود دیگر تا ناکجاآباد میرود: «چگونه همسر خود را دور بزنیم؟» سلسله مباحث «چگونه همسر خود را دور بزنیم؟» (زهرا، دانشکده مهندسی آموزش).
در زندگی لازم است، کلاً لازم است. مخصوصاً اگر طرف حسابتان فضول است، اهل تجسس، که آدمهای فوقالعاده خطرناکاند. آدمهای اهل تجسس هی سؤال میکنند، فضولی میکنند: «الان کی اینجا بود؟ فلانی برای چه آورد؟ ناهار برای چه درست کردی؟ فلانی را هم آورده بودند یا نیاورده بودند؟» قشنگ مصداق حرف لغو است.
تجسس میکند. با رندی باید جواب داد؛ جواب دوپهلو: «شرایطش جور نیست»، «موقعیت فراهم نیست»، «برام مشکل پیش آمده است». حالا با جزئیات، با رسم شکل بعضیها توضیح میدهند: «الان ببین اینجوری شد، بعد آنجوری شد.» ساده هم هست، بنده خدا!
پس وقتهایی لازم است دورویی. فقط مثال دیگری بزنم و فردا... یکی از جاهایی که دورویی، زبان رفتار ماست. رفتار ما هم زبان دارد؛ فقط گفتار نیست. زبان حال؛ بله، زبان حال. یعنی چه؟ دروغ عملی. بعضی چیزها دروغ عملی است.
الان یک ماشین آمبولانس، این چراغ گردونش روشن باشد، (میکنندها متأسفانه) در ترافیک گیر کرده، چراغ گردون روشن میکند با صدای آژیر: «مریض! مریضم! هیچی ندارد!» بفرمایید، هم دروغ است، هم نفاق است؛ سرکار گذاشتن ملت است. یعنی من از زبان حالم میگویم که مریض دارم، کار اورژانسی دارم، در واقع اینجوری نیست. بعد به او بگویی: «دروغ گفتی؟» (میگوید:) «دروغ نگفتم! چراغ روشن است.» دروغ عملی است، نفاق عملی زبان حال است.
(بحث بکنیم، چون بحث مهمی است.) در مقابل کسی قرار گرفتی که قبولش نداری، با او مشکل داری، در حد اشکال ندارد. ولی این سر تکان دادن در برابر حرف باطلش، مصداق نفاق و این دوزبانه بودن است.
مصداق امروزیش «لایک» است. وقتهایی ممکن است «فالو» باشد. «آنفالو» بدهی؟ «آنفالو» که نمیکنی (به معنای تأیید است). «لایک» که قطعاً به معنای تأیید است. «ریتوییت» که قطعاً به معنای تأیید است. «فوروارد» که قطعاً به معنای تأیید است. مگر اینکه اگر قبول نداری، بزنی: «چگونه در فضای مجازی عارف شویم؟» (ظهوراً داشته باشیم). فرستادنش به معنای تأیید، به معنای قبولی است.
حضور گاهی به معنای قبولی است. من در جمعی که نشستهاند و همه چیز را دارند مسخره میکنند، نشستهام، حضور دارم. نشستنم معنای تأیید است. اینها میشود دوزبانه بودن و نفاق. توضیحاتی دارد. فردا، انشاءالله، در موردش بحث مهم و کثیرالابتلا است.
خدایا! در فرج امام عصر (عج) تعجیل بفرما، قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آلِهِ الطاهرین.
جلسات مرتبط

جلسه سی و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت