تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و چهار

00:16:35
141

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
بحث کلی ما در مورد قواعد حاکم بر ملکوت و نسبت این عالم با عالم ملکوت است؛ و عرض شد که آن شاهراه ارتباطی و واسطۀ ملکوت، اعمال ماست. در مسیر اصلاح اعمال دیدیم که اصلاح زبان، نقطهٔ اول است و اعمال نیز با زبان اصلاح می‌شوند. در بحث زبان، مباحثی در مورد نفاق و مسائلی از این قبیل، از جمله دوزبانه بودن، مطرح شد و از امروز وارد بحث جدیدی در این قالب می‌شویم و آن هم جایگاه صدق در عالم هستی است که بحث مهمی است و کمتر به این بحث پرداخته شده است.
بنا داریم مباحثی که مطرح می‌شود، مباحثی باشد که کمتر جایی به آن پرداخته شده است؛ روایات و نکاتی که در کتب اخلاقی کمتر گفته شده است؛ مباحثی که کمتر طرح شده‌اند. این‌ها را بیشتر به آن‌ها بپردازیم تا قابل عرضه باشد.
این عالم یک مزاجی دارد. ملکوت، جورهایی همان مزاج این عالم است. مزاج هر چیزی ملکوتی دارد، هر چیزی مزاج دارد. این خیلی نکتهٔ مهمی است. به نظرم، این بحث، بحثی است که خیلی به درد مهندسان می‌خورد. داستانی را شروع کنم؛ داستان عجیب و غریب مرحوم علامه طباطبایی (رضوان‌الله علیه). ایشان کتاب شریف «المیزان» را با قلم چوبی نوشت. به ایشان گفتند که: «خب، چرا شما با خودکار یا روان‌نویس نمی‌نویسید؟ الان که دیگر دورهٔ گذشته نیست که شما بخواهید آن‌قدر به خودتان سختی بدهید!»
آن هم - قبلاً عرض کردم - که کلمات را یک دور می‌نوشتند و نقطه نمی‌گذاشتند. فرمودند: «هر صفحه، ۱۵ ثانیه نقطه گذاشتنش از من وقت می‌برد و من در این حد وقت ندارم. باید کتاب را تمام کنم. وقتی می‌خواهد برای چاپ برود، مطالعه می‌کنم؛ چون باید یک دور دیگر مطالعه بکنم، همان موقع نقاطش را می‌گذارم.»
ایشان با قلم چوبی می‌نوشتند. به ایشان گفته بودند که: «چرا با قلم آهنی، روان‌نویس، خودکار یا این‌ها نمی‌نویسی؟» ایشان فرموده بودند: «مزاج آهن تند است. _انزلنا الحدید فیه بأسٌ شدید_ (سوره حدید، آیه ۲۵). این مطلبی که می‌خواهد [نوشته شود]، این مطلب لطیف، با آن قلم آهنی خراب می‌شود. مطلب لطیف را باید با قلم چوبی نوشت.»
مزاج، درک مهندسی خلقت و نقش این درک در مهندسی عالم ماده [است]. حالا شما ببینید دیگر! آن خانه‌ای که در آن آهن است؛ آن غذایی که با آهن خورده می‌شود؛ این قاشق آهنی؛ این‌ها چه می‌کند با ما؟ با روح و روان ما، با شخصیت ما! این صداها، این در و پنجره، و... . خیلی از بزرگان مقید بودند به این مسائل.
چقدر ما روایت داریم در مورد اینکه فرش زیر پایتان از چه جنسی باشد! حریر حرام شد. [درباره] داشتن صورت، [حتی] صورت خوب؛ بزرگان مقید بودند؛ عکس و پوستر و این‌ها نداشتند. مثل ما نبودند که مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت، یکی دو تا عکس اگر داشتند، آن هم به دیوار نزده بودند. یک گوشه، عکس برخی اساتیدشان، یک گوشه‌ای، لا‌به‌لای عکس‌ها [بود]. روایت داریم که جایی که صورت باشد، ملائکه وارد نمی‌شوند. حالا، ملائکه به ما گفتند، برای اینکه ما قواعد و چینش را بفهمیم، با زبان ما حرف زدند. دیگر ملائکه وارد نمی‌شوند، یعنی ملکوتش ضعیف می‌شود، آن نورانیت کم می‌شود.
چقدر روایت داریم در مورد دود کردن چیزهایی مثل عود! امام رضا (علیه السلام) مقید بودند به عود. همین اسم‌های مختلف و متنوع، گل‌های مختلف، بوهای مختلف. بوی گلاب، آثار ملکوتی‌اش چیست؟ گلاب خودش یک ملکوتی دارد، عسل خودش یک ملکوتی دارد. عجیب و غریب است دیگر! شهد گل؛ طلق! شهد گل خوردید؟ [دیدید] چقدر کم [کسی آن را چشیده است]؟ یکی از دوستانی که در این کار بودند، مقداری به ما دادند. شهد گل [را که] انداختیم، مثل زهر مار است! [این] شهد گل نیست، خیلی تلخ است.
آن روایت [مربوط به] آن زنبور عسل، این‌ها همش در قالب تمثیل برای ما بیان شده است. خیلی رابطه عجیبی [است]. پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) زنبور عسل را دیدند، فرمودند که: «این شهد گل تلخ است؛ چطور در عسل، شیرین تحویل می‌دهی؟» [زنبور] گفت: «یا رسول الله! با صلوات بر تو، ما این شهد گل را شیرینش می‌کنیم.» اللهم صل علی محمد.
و در روایت فرمود: «اخلاقت شیرین بشود، صلوات زیاد بفرست!» این ذکر، یک ملکوتی [دارد]. [در مورد آن] مفصل صحبت می‌کنیم. [اما] این بحث صدق را قدری پیش ببریم. از اول ترم بعد، ان‌شاءالله در مورد ذکر، بحث مفصلی باید داشته باشیم.
می‌فرماید: «جایی که اسم امیرالمومنین باشد، ملائکه حضور پیدا می‌کنند [و] ملائکه می‌آیند [و] عذاب را دفع می‌کنند.» در خانه‌ای که [چنین] باشد؛ [اگر] یک آیت‌الکرسی بالای سردرِ خانه باشد؛ گفتند که اجانینی که آسیب‌زا هستند، در آن خانه ورود ندارند.
حتی سرکه؛ مثلاً، سرکه هم خودش ملکوتی عجیب و غریبی دارد. سرکه همان شرابی است که چله گرفته است. شراب، وقتی [چهل] روز بماند، می‌شود سرکه. «عصیر عنبی» -به قول علما آب انگور [که] تخمیر می‌شود- می‌شود شراب [و سپس] سرکه. بعد، شراب عقل را کم می‌کند، شهوت را زیاد می‌کند. سرکه، عقل را زیاد می‌کند [و] شهوت را از بین می‌برد. با یک چله، برعکس می‌شود. چله گرفتی؟ چله‌نشین، حضورش برکات دارد.
یعنی، در خانه سر یک سفره‌ای، نان این‌شکلی است؛ ملکوت دارد. می‌فرماید: «ملائکه در پخت نان حضور پیدا می‌کنند.» [پس] نان ملکوت دارد. سر سفره‌ای که نان نبود، اهل‌بیت نمی‌نشستند. سر سفره‌ای که سبزی نبود، [نیز] نمی‌نشستند. سبزی ملکوت دارد، نان ملکوت دارد.
یا مثلاً، خیلی چیزهای عجیب و غریب دیگر. این سیره‌ها متفاوت بود؛ خورد و خوراک و وسایل و... . حالا، بعضی چیزهای عجیب و غریب هم هست دیگر، من به نظرم [اگر] بگویم، احتمالاً به مشکل می‌خوریم! برخی بزرگان مقید بودند [که] ماشین سوار نمی‌شدند. (کار نداریم حالا البته قدیمی‌تر بود، الان [چنین] نبود.) یا در خود ماشین مثلاً، یا فضایی که می‌نشستند، ذکرها [فرق می‌کرد]. پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) سربالایی ذکر می‌گفتند، سرپایینی [هم] ذکر می‌گفتند. خود فضا، محیط، اینکه بالای کوه باشی، در دریا باشی، روی زمین باشی، در خشکی باشی؛ این‌ها همه ملکوت دارد.
الان به آن «مزاج» می‌گویند [و آن را] اثبات کرده‌اند. صوت مزاج دارد. بعضی صداها گرم [است]. بعضی صداها، [مانند] صدای حیوانات [است]. بوها مزاج دارد. مکان مزاج دارد. فصل مزاج دارد. فصل زمستان، [که] «ربیع المومنون» [است]. مومن عاشق کدام فصل است؟ فصل زمستان! چرا؟ روزش کوتاه است، شبش بلند است. مومن عاشق است؛ مومن روز کوتاه می‌خواهد [و] شب بلند [برای روزه و عبادت]. روز، روزه می‌گیرد، شب، عبادت می‌کند. البته باز طبع آدم‌ها مختلف است، به فصل‌های مختلفی می‌گیرد. ولی فصل عبادت، [یا] ملکوت معنوی، [یا] ملکوت فصلی؛ آنی که بیشتر از همه تناسب دارد با مومن، این ماه و این فصل است. ماه رمضان و فصل زمستان، این‌جوری است. این‌ها هر کدام ملکوتی دارد.
امروز سر کلاس تفسیر با رفقای طلبه بحثی داشتیم؛ یک موضوعی دادم، گفتم: «روی این فکر کنید.» ابتلائات انبیا خودش یک حکایتی است. برخی انبیا ابتلائاتشان دریایی بوده است. حالا، این‌ها شوخی می‌کردند، می‌گفتند: «نیروی دریایی و هوایی انبیا این‌جوری بوده!» بعضی ابتلائاتشان آسمانی بوده است؛ یعنی یا سیرشان و رشدشان آسمانی بوده، یا ابتلائاتشان. بعضی ابتلائاتشان...
پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند که: «_لا تفضلونی علی اخی یونس_؛ مرا نسبت به برادرم یونس فضیلت ندهید.» حالا درست است، ما در مورد حضرت یونس هم فکر کنم یک روزی مفصل صحبت کردیم؛ کمی. چون قرآن، هر پیغمبری را که اسم می‌آورد، به پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید که از این الگو بگیر. یک پیغمبر فقط می‌گوید که: «از این الگو نگیر؛ مثل این نباش: _و لا تکن کصاحب الحوت_ (رفیق نهنگ)!» یونس، [که به این شیوه] «ذو النون» یا «صاحب الحوت» [نامیده شده است]. «نون» به معنای ماهی درشت و «حوت» هم که به معنای نهنگ است. این رفیق نهنگ بود، ماهی گنده بود.
بعد، پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مرا نسبت به برادرم یونس فضیلت ندهید؛ _فإن معراجی إلی السماء و معراجه فی البحر_ (معراج من به سمت آسمان بود و معراج او در دریا بود).» معراج [او] در دریا بود، در شکم نهنگ. معراجش [زمانی که] از آب افتاد بیرون، به او گفتند: «بالای سرش [بود]: _و أنبتنا علیه شجرة من يقطين_ (سوره صافات، آیه ۱۴۶).» [یعنی] درخت کدو رویش [رویید]. [این] درخت کدو رطوبت را می‌گیرد. الان هم فصل کدو است؛ هم کدوی حلوایی، هم کدوی سبز. خلاصه، برای رطوبت [گرفتن]، خیلی [مفید است]. عرض کنم که مزاجشان سودا و بلغم است. بابت سرما، آن‌ها که دموی [هستند]، بابت رطوبتش، کدو خوب است. کدو خیلی میوهٔ خوبی است، غذای خوبی است. [لفظ] «درخت» در مورد [کدو] به کار برده [شده]، با اینکه بوته است. قرآن می‌گوید «درخت». از آب که افتاد بیرون، درخت کدو رویش رویید که این رطوبت بدنش را گرفت. این معراجش این‌شکلی بود.
دریا یک مزاجی دارد. حضرت نوح، ابتلایش دریایی بود. پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، ابتلایش آسمانی بود. حضرت ادریس، ابتلایش آسمانی بود. این‌ها آسمانی بودند. حضرت سلیمان هم آسمانی بود. بعضی‌ها روی آب راه می‌رفتند، بعضی‌ها روی هوا می‌رفتند. حضرت ابراهیم، آتشی بود. نوع ابتلائات مختلف [بود].
خود حیوان‌های مختلف، این‌ها ملکوت دارند. حیوان ملکوت دارد. بهترین ملکوت، مال این حیوانات، [یعنی] ملکوت گوسفند است. بدترین ملکوت، ملکوت سگ است که اگر جای سگ حاضر باشد، ملائکه نمی‌آیند. بدترین تشبیه قرآنی [که] خدای متعال تشبیه به سگ کرده [این است]: «_فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ_». تشبیه به الاغ کرده: «درازگوش، _كَمَثَلِ الْحِمَارِ_». خاسئین که میمون [و] بوزینه [هستند]؛ این‌ها بدترین ملکوت‌ها را دارند. [و در مورد] خواب [این حیوانات]، این‌ها هر کدام حکایتی [دارند]. [مثلاً] خواب گوسفند، خیلی [مهم است]. فرمودند که: «اگر خدا حیوانی بهتر از گوسفند سراغ داشت، در ازای قتل اسماعیل، آن را می‌فرستاد.» وقتی اسماعیل سرش بریده نشد، جایش گوسفند فرستادند. قوچ [بود] که این معادل نفس انسانی به حساب می‌آید.
از یک طرف گوسفند، از یک طرف شتر. شتر باز جهتش فرق می‌کند. دستورهایی که دادند، این را بگویم. حالا می‌خواستم نکاتی را بخوانم، دیگر فرصت نمی‌شود. در دستوراتی که دادند [مثل]: گوسفند قربانی کنی، گفتند گاو بکش، گفتند شتر بکش. یادتان هست این‌ها را؟ پرنده بکش یا نه؟ گوسفندکُشی مال ماجرای اسماعیل بود. گاوکُشی مال کجا بود؟ سوره بقره، که این برای اینکه این مرده زنده بشود، گوشت گوساله به آن بزنید. و خود حضرت ابراهیم هم پذیرایی‌اش از مهمانانش گوساله بود؛ رفت گوساله کباب کرد. شتر مال کجاست؟ _وَنحَرْ_ (سوره کوثر، آیه ۲) شکرانۀ کوثر؛ سربریدن شتر الان در قم باب شده؛ چند سالی است میلاد حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) شتر می‌کشند.
سَرِ چهار پرنده، ماجرای حضرت ابراهیم بود. می‌خواست ببیند که قیامت چه شکلی است. به او گفتند: «چهار تا پرنده [بگیر].» چه چیزهایی بودند؟ طاووس، کلاغ، کبوتر، خروس. [هر کدام] نماد یک چیزی هستند. خروس نماد شهوت است، طاووس نماد زیورآلات و تجمل و این‌ها است. کبوتر [نماد] حرص و کلاغ [نیز نماد] حرص [است]. کبوتر هم سر در هوا بودن (سر به هوا و اهل بازی) [نماد این‌هاست]. و [حالا باید برایشان] معادل پیدا کنیم. گفته: «این چهار تا را اگر سر بریدی، می‌توانی مرده را زنده کنی.»
آنجا گاو است، اینجا گوسفند است، اینجا شتر است. هر کدام یک [نوع] پرنده است. هر کدام یک ملکوت [دارند]. پرنده‌ها ملکوت دارند. لذا خواب [دیدن] این‌ها حکایت [دارد]؛ این‌ها حکایت دارد.
بعد، حالا آن که سگ دارد، کم‌کم خلق و خو [یش] را می‌گیرد. دیگر [اگر] وفادار بشوند، خوب است [که] این [وفاداری] را از سگ بگیرند. [این] خلق و خو را می‌گیرد. گوسفند؛ چقدر روایت داریم در مورد [آن]! در خانه، فرمودند: «جایی که گوسفند باشد، یُقدس، [یعنی] آن خانه مقدس است.» تقدیس گوسفند؛ دارم عرض می‌کنم: پُشکلی که از آن می‌افتد، برکات دارد؛ مویی که از آن می‌ریزد، برکات دارد. حیوانات این‌شکلی هستند؛ این‌ها هر کدام ملکوتی دارند.
حالا، یک کلمه [برای] تمام. برای فردا که نیستیم، پس فردا، آقای دکتر، ان‌شاءالله [خواهیم بود]. ملکوت عالم و نظام عالم و مزاج عالم چیست؟ یک کلمه: «صدق»! خدا عالم را با مزاج صدق آفرید. کی در این عالم پیشرفت می‌کند؟ آن که صادق [است]. یک کلمه، شاه‌کلید رمز موفقیت چیست؟ «_الصدقُ النجاه_». [در مورد آن] صحبت بکنیم.
خدایا، در فرج امام عصر (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00