برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسات قبل، بحثی که مطرح شد، در مورد این بود که کمال انسان چیست و انسان واقعی و انسان حقیقی چیست؟ از کمال میشود فهمید انسان حقیقی [را]. چون در حیوانات و گیاهان، مسیر طی شدن کمال، مسیر تکوینی است. یعنی نوع حیوان در مسیری که باید حرکت بکند، حرکت میکند؛ از آن مسیر خارج نمیشود.
گوسفندها همانی هستند که باید باشند. با کلمه "باید" خیلی کار داریم. چند جلسه در مورد این "باید" میخواهیم صحبت بکنیم. "باید" کلمه بسیار مهمی است. گوسفندها همانی هستند که، بفرمایید، باید باشند. گوسفند را کی محقق میکند؟ آنی که گوسفندها باید باشند، خودشان آنی میشوند که باید باشند یا خدا آنها را قرار میدهد آنی که باید باشد؟ بفرمایید، انسان چی؟ انسان آنی که باید باشد، خودش میشود یا خدا او را آنی میکند که باید خودش؟
تفاوت اینجاست، تفاوت اینجا شروع میشود. گوسفندها همه همانیاند که باید باشند. درختها همه همانیاند که باید باشند. اگر ما با تراریخته و لایه اوزون، کود شیمیایی، سموم و اینها، نابودشان نکنیم، [آنها] هماناند که باید باشند؛ میوه هم همان است که باید باشد. ما همه را به هم ریختیم. "خلقالله"، مخلوقات خدا را ریختیم به هم. کل ساختار را خراب کردیم، دست بردیم تویش.
همه عالم همانی است که باید باشد. ما اگر خرابش نکنیم، همانی است که باید باشد؛ همان "نچرال"ش بهترینش است، همین که هست. انسان اگر دست نبرد تویش، ارگانیکش بهترینش است. ما میآییم خرابش میکنیم. ولی انسان چی؟ انسان اگر همانی که از اول آمده بماند، خراب میشود؛ باید دستکاریاش کرد. دستکاریاش کرد یعنی آن سرمایه اولیه که خدا به او داده را بگیرد، کار بکند، تزکیه بکند.
بعضی دوستان از من میپرسند، میگویند: آقا، کتابی معرفی کنید در این بحثها. میگویند این بحثهای عرفانی ما علاقه داریم، جذاب است. بعضی دوستان میگفتند: ما مثلاً در ریاضی قواعد داریم، فیزیک قواعد داریم؛ قواعد ملکوت را از کجا بخواهیم کشف کنیم؟ کجا میشود کشف کرد؟ گفتم کتاب خاصی من ندیدم؛ لااقل کتاب ویژه و منحصربهفردی [ندیدم] که باید نوشته شود [تا] معرفی بکنم به دوستان که با آن مشغول باشند.
انصافاً لبریز میکند آدم را از معرفت و سرریز حقیقت. این کتاب، کتاب "مقالات" از مرحوم آیتالله شیخ محمد شجاعی است. کتاب "مقالات" سه جلد است. جلد اولش تزکیه نظری، دو جلدش تزکیه عملی. عملیاش خیلی مسائل [دارد]؛ مثلاً کسی وارد عالم مثال بشود، چه اتفاقاتی برایش میافتد، نورهایی که میبیند چیست؟
یک استاد ایشان شهید علامه طباطبایی بوده. آیتالله شجاعی انسان گمنامی هم بود؛ رضوان خدا بر ایشان. یک انسان اهل نفس، اهل حقیقت. شوخی میکردند: "حال فلانی را بگیریم، یک دو دقیقه از سخنرانی آیتالله شجاعی برایش بگذاریم، قشنگ دیگر حالش گرفته میشود." هر وقت صدای ایشان به من میخورد، من کلاً فلج میشوم؛ همه حس و حال از من گرفته میشود. این حسی که آدم احساس میکند چقدر عقب است و دارد نابود میشود، این کتاب هم یک همچین رگههایی دارد. البته امیدبخش هم هست، کتاب خوبی است.
حالا اگر خواستید فایلهای صوتی گوش بدهید [و] حس و حال مطالعه اگر نبود، باز بین اساتیدی که هستند و بین سخنورانی که هستند، یک بزرگواری که ما خیلی ارادت داریم خدمتشان و قابل استفادهاند، جناب استاد اصغر طاهرزاده هستند. ایشان هم آثارشان بسیار قابل استفاده است که بنده معمولاً به رفقایی [که] گفتگو [و] مشاوره [دارند]، پیشنهاد میکنم آثار ایشان را. همه کتابهای ایشان روی سایت هست، رایگان؛ سایتشان "لبالمیزان".
و کل این سه جلد "مقالات" آیتالله شجاعی را ایشان تدریس کردهاند. صد و خوردهای جلسه است، از اول تا آخر تدریسش فایل صوتیاش هست. خیلی شیوا، جذاب، با بیان خیلی خوب. ایشان هم خودش اهل نفس، شاگرد علامه حسنزاده بودند، شاگرد آیتالله جوادی [آملی]؛ انسان اهل حقیقتی است. خود ایشان هم انسان بسیار قابل استفادهای است. بحثشان بحث خوب و قابل استفادهای است.
انسان پس باید چکار بکند؟ تزکیه بکند. تزکیه بکند یعنی دقیقاً چه گفتی؟ یعنی چه؟ این الان، این تزکیه یعنی چی که باید تزکیه کنیم خودمان را؟ باید چکار بکنیم؟ تزکیه، مسیرش، مسیر رشد فطرت است. یک سری حجاب و مانع میآید روی فطرت مینشیند، اینها را باید کنار بزنیم. فطرتت نباید گول بخورد.
فطرت... پارسال صحبت کردیم. دوستان لطف کردند، پیاده کردند، آماده است برای چاپ؛ اگر خدا توفیق بدهد در این ایام تعطیلی، انشاءالله ویرایشش بکنی. مباحث "مهندسی فطرت" پارسال دوازده جلسه اینجا گفتگو کردیم. رفقا زحمت کشیدند؛ الحمدلله یک چیز خوبی، تر و تمیز، درآمده. کتاب "مهندسی فطرت" را باید مهندسی کرد. دین آمده برای مهندسی فطرت، [تا] فطرت غبار نگیرد.
غبار چیست؟ غباری که روی فطرت مینشیند چیست؟ حواستان هست؟ دنیا تشنه این حرفهاست، ها! همه عالم تشنه این حرفهاست. غبار: توجهات به غیر خدا. در دعای ابوحمزه چی میگویی: "إن الراحل إلیک قریب المسافة"؟ کسی بخواهد سمت تو بیاید، راهی ندارد. راه تا خدا چقدر است؟ خدا فاصلهای از ما ندارد. خدا از ما به ما نزدیکتر است؛ از ما به ما نزدیکتر است.
با خودت خدا را اثبات بکنی، غلط است؛ نمیشود. با خودت خدا را؟ شما وقتی میگویی "من هستم"، دو تا چیز را پذیرفتهای. "من میاندیشم، پس هستم." "من میاندیشم، پس هستم." بزرگوار، چهار تا استدلال آوردهای تو یک جمله. "من" چیه؟ "میاندیشم" چیه؟ یعنی چی؟ پس "هستم"؟ آن "پس هستم" نتیجه نیست، علت است. چون هستی، میاندیشی؛ چون هستی، خودت را، "من" را گفتی. بعد "من هستم"؟ "هستم" یعنی چی؟
یعنی یک هستی هست، به من هم تابیده، درست است؟ هستی را پس پذیرفتهای. هستی یعنی چی؟ نمیگویم هستی یعنی چی. هستی یعنی کی؟ خدا. هستی یعنی خدا. "خداوندِ بالا و پستی تویی، ندانم کی!"
هرچه هستی... آخرین ترمین نمازخانه؛ آزمایش کن! بفرستمتان خدا را با رسم شکل توضیح بدهید! اینجا حق ندارم [بگویم] "هرچه هستی تویی". نه "هرچه هستی"؛ "هرچه هستی، هستی" نه! هستیِ تخم مرغ تو ننویس؛ تخم مرغ [هم ننویس]. هرچه هستی تویی، همه هستی، همه وجود تویی. نه اینکه "هستی" یا شعرِ خطاب نیست؛ [بلکه] "سیاه مصدر" است. همه هستی تویی، همه وجود تویی.
من میگویم "من هستم"؛ قبلش هستی را پذیرفتم. "هرچه هستی تویی"؛ من هستی را پذیرفتم که دارم خودم را میپذیرم. با تو دارم خودم را میبینم. تا تو راهی نیست. تو از من به من نزدیکتری. چی باعث میشود که نتوانم تو را ببینم؟ "إلا أن یحجبهم الأعمال دونک"؛ دعای چیست؟ ابوحمزه. فاصله نداریم. اعمالی که از جنس تو نیست، حجاب میشود. حجاب هم از خودم است. "تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز." پاشو از این وسط برو ببینم. حافظ خودش میگوید چیست؟ "من" نمیگذارد من خدا را ببینم.
توجهات به غیر خدا یعنی چی؟ از اینجا شروع میشود ماجرا. همه درگیری و بدبختی و سقوط از اینجا شروع میشود. صعود هم از اینجا شروع میشود. یک بحثی مطرح میشود تحت عنوان "اعتباریات". این بحث... [من] عاشق این بحثم، هر روز صحبت بکنم. خیلی خیلی جذاب است، خیلی شیرین است. چیزی که ما را نابود میکند، توجه به اعتباریات است؛ توجه به اعتبار [است]. غبار... غبار ره بنشان نظر توانی... حقیقت مشخص.
اعتباریات چیست؟ خوب دل بدهید، یکمی بحث فلسفی داریم ولی بحث دقیق است. خیلی چیزها تو اینها درمیآید؛ خیلی سؤالاتتان جواب میگیرد؛ خیلی از مسائل حل میشود؛ خیلی از انگیزهها ایجاد میشود؛ خیلی از دغدغهها رفع میشود. عالی است این نکات، عالی. ما که اینجا با هم زندگی میکنیم، در زندگی اجتماعی، دو جنس وجود داریم، دو جنس هستی داریم. بعضی چیزها هست، واقعاً هست؛ وجود حقیقی. بنا را گذاشتیم بر اینکه باشد: وجود اعتباری، وجود حقیقی. این دیوار الان هست، این میکروفون هست، این پایه میکروفون هست، بنده هستم، این فرش هست، شما هستید؛ حقیقی.
یک وجود اعتباری داریم. این فصل اول کتاب "رساله الولایه" است؛ دارم چکیده برایتان میگویم. یک دو سه جلسه احتمالاً روی این بحث، نقطه ورود به معنویت و آغاز راه برای رسیدن به حقیقت این تکه است، اینجاست؛ از اینجا شروع میشود. بعضی سرعتشان بالا [است]، زود رد میشوند؛ بعضی طول میکشد. بعضیها یک شبه رد میشوند، بعضیها در یک ثانیه رد میشوند. ساحرهایی که همراه فرعون بودند و به حضرت موسی ایمان آوردند، در یک لحظه رد شدند، رسیدند به آنجا. فاصله ندارد. حر در یک لحظه رد شد. اینها همه چی بود؟ وجود حقیقی بود.
زندگی میکنیم، نیاز به چی داریم؟ نیاز به اعتبار داریم. تحصیل علم کنی... خوب دقت بکنید، ها! مثال، مثال دقیقی است، با جزئیات دارم توضیح میدهم. تحصیل علم برای من کمال هست یا نیست؟ لازم داریم دیگر علم را. بله، انسان لازم دارد عالم باشد. علم را که از اول به ما ندادند: "وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا". وقتی از مادر به دنیا آمدیم، چیزی نمیدانستیم. بعد خوب یاد بگیریم؟
همین زمان تحصیل علم ما، یکهو محصل میشود، حاصل میشود؛ ضابطه میخواهد. یک جایی میخواهد به اسم مدرسه، درست است آقا؟ یک جایی میخواهد به اسم دانشگاه، یک جایی میخواهد به اسم حوزه. بله، اینجا درس میخوانند، درس یاد میگیرند. حالا ورود در اینجا برای همه آزاد است؟ همه را میتوانیم همینجوری بیاوریم، همه بنشینند هر چقدر خواستند یاد بگیرند؟ یا قانون میخواهد؟ خود مدرسه قانون میخواهد، ورود در مدرسه قانون میخواهد، درس خواندن قانون میخواهد. رتبهبندی میکنیم، میگوییم سال اول اینها را یاد بگیرد، سال دوم اینها را یاد بگیرد.
دقت [بفرمایید]: من این بحث را برای این وقت سال [مطرح میکنم] چون در طول سال بالاخره جمعیت بیشترند، رفقا بیشترند، خسته میشوند. اینها بحثهای علمیتر و دقیقتر [است]. مخاطب این ساعت و این روزها دیگر مخاطب ثابتی است. این بحث را اینجا مطرح کردیم. بحث از جهت غلظت ادبیات علمی بیشتر میشود دیگر؛ ببخشید. سعی میکنیم ساده بگوییم، البته شما که ماشاءالله [باهوشید].
مدرسه قانون میخواهد، رتبهبندی میخواهد. میگوییم به اینها کلاس اول. کلاس اول درس خودش را میخواهد، کلاس دوم درس خودش را. کلاس اول که میگوییم، الان واژه چیست؟ اعتباری. کلاس دوم اعتباری است، خود مدرسه اعتباری است، دانشگاه اعتباری است. الان اینجا چیست؟ در و دیوار است، دیوار و سقف و پنجره است. اسم این را گذاشتیم چی؟ نمازخانه. این دیوارها را بیشتر کشیدیم، آجرها را کنار هم کشیدیم، دو تا دالان باز کردیم، اسمش را گذاشتیم دانشکده. بغل بغل دانشکده، اینور و آنور فضا باز کردیم، اسمش را گذاشتیم پردیس. دانشکده از این دانشکده به آن دانشکده؛ مجموعه دانشکدهها اسمش را گذاشتیم دانشگاه.
دانشگاه فردوسی... دانشگاه کجاست الان؟ الان دانشگاه کجایی؟ اینجاست. دانشگاه کجاست؟ دانشگاه فردوسی کجا؟ اینجاست. خود دانشگاه حد دارد یا در و دیوار دانشگاه وجود خارجی دارد؟ ببینید: نه، وجود خارجی دارد، بله. دقیقاً شهر اعتباری.
خواستم دست به کتاب نبرم، دیگر مجبورم! بله، زیارت جامعه [است]. اشکال ندارد. کتاب "شرح رساله الولایه" از آیتالله جوادی آملی، صفحه ۱۲۰. همه معارف مربوط به مبدأ آفرینش... نمیخواستم الان بخوانم، دیگر دیدم ماشاءالله سرعتتان بالاست. کاملاً هر بحثی را بخواهیم مطرح کنیم... من فقط یک جمله بگویم، ببخشید؛ چون بحث دارد تبدیل به کلاس میشود، بحث از دستمان درنرود.
اشکال ندارد، اشکال ندارد؛ نقد علمی داشته باشیم. بالاخره ما یک شخصیت معیار میخواهیم یا نه؟ دسترسی نداریم الان ایشان به نظر شما. تو این کتاب این آخرش را ملاحظه بفرمایید، اینها همه آیات و روایت است که قرآن روایت است. فرق بین من و شما، فرق من و شما چیست؟ برهان است. برهان و عرفان، برهان و قرآن. برهان، استدلال دو دوتا چهارتا. یعنی روایت گفت خدا را قبول کن، پیغمبر ثابت بکند؛ پس به برهان رسیدید؟ آقا مگر پیغمبر باید اثبات بکند؟ نباید اثبات بکند؟ پس به برهان رسیدید؟ ضابطه من ثقلین است. بعد آخر به برهان میرسی. چرا؟ چون پیغمبر گفته "قرآن قبول کن". به پیغمبر میگوید: "برهانت چیست؟" میگوید: "من گفتم، دنبال برهان!" تمام شد دیگر! پس برهان میخواهد.
مرحوم علامه در "رساله الولایه" هر مطلبی را که میگویم، اول میفرمایند دلیل عقلی، بعد میفرمایند دلیل نقلی. هرچی که گفته، اول برهانش را گفته، [بعد] روایت. حالا و اگر دنبال حق باشد، مسیر عقلیاش را هم طی بکند، به حق برسد، دو تا اجر دارد؛ نرسد، یک اجر دارد. یعنی چی؟ بله، پس چی میگوید انقلابی امامش را بیاورم اینها را بخوانم برایتان؟
من یک بخشهایی از همین کتاب "مهندسی فطرت" که دارم به شما میگویم، یک بخشهایی از مباحث کاملاً عرفانی و فلسفی [است]. از "چهل حدیث" امام آوردند؛ بعد دیدم امام اینها را دقیقاً در صحیفه، در سخنرانی عمومی برای عوامالناس، همه اینها را گفته. خیلی تعجب کردم. کاملاً بحث فلسفی و عرفانی را در آثار عمومیاش گفته، در سخنرانی عمومیاش گفته. در مورد جنت ذات امام در سخنرانی برای کارگران اینها را گفته. نه اینجا؛ امام به رئیسجمهور اندونزی میگوید: "شما میخواهید بفهمید حرف اسلام چیست؟ ما درس خارج [داریم]."
یک مغلطه اینجا دارد میشود. میگوید: "تو داری میگویی، حرف تو؟ امام خمینی؟ الان امام خمینی فتوا داد [که] بریزید در خیابان، انقلاب کنید؟" حرف امام خمینی بود؟ یک حرف دین بود؟ برداشت شماست؟ عرض برداشت شماست. ایشان میگویند که نکات خوب است. همه معارف مربوط به مبدأ آفرینش، قبل از دنیا و نیز احکام و معارف متعلق به معاد پس از دنیا که دین عهدهدار بیان و شرح آنهاست، با زبان اعتبار بیان شده است.
مرحوم [علامه میفرماید]: همه احکام دین اعتباری است، اعتباری است. نه یعنی توهم است؛ اعتبار توهم نیست. اعتبار، اعتبار، قرارداد، قرارداد. الان اینکه میگوییم مدرسه است، اینجا دانشگاه است؛ نه یعنی توهم است. دانشگاه نیست، دانشگاه هست. قرار گذاشتیم که دانشگاه باشد؛ وجودش را از ما گرفته. ولی این در و دیوار دیگر بنا بر قرار ما نیست.
الان پس فردا ما خواستیم اینجا دیگر دانشگاه نباشد، موزه باشد؛ مشکلی پیش میآید؟ پارک باشد؟ تا الان نمازخانه بوده، فیلم ببینیم اینجا سالن همایش باشد. قرار ما بود. هر اعتباری پشتش یک حقیقتی هست، یک وجود حقیقی هست؛ توهم نیست. ولی مشکل کجاست؟ فردا ادامه میدهیم. مشکل اینجاست: اعتباریات برای این است که با دقت با اعتباریات زندگی کنی.
برای اعتباریات، مدرک اعتباری، استاد دانشگاه بودن اعتباری، هیئت علمی بودن اعتباری، حجتالاسلام آیتالله شدن اعتباری [است]. با اعتباریات درست زندگی کردن، درست است. اصلاً نمیشود بدون اعتباریات زندگی کرد. بدون کنکور، بدون دانشگاه، بدون اینها میشود؟ درس، استاد و دانشگاه و اینها که نمیشود، درست است؟ یک جایی میخواهد، یک کلاسی میخواهد. پیغمبر هم باشد، کلاس میخواهد، درس میخواهد. اعتبار: این را قبول میکنم، آن را قبول نمیکنند؛ این صلاحیت دارد، او ندارد. بله، نمایش اعتباری است دیگر. میشود شاگرد، میشود دانشآموز، میشود دانشجو. دانشجو بودن اعتباری است.
با [این] مشکل ندارد. برای اعتباریات زندگی کردن، کار را خراب میکند. آنی که فطرت را منحرف میکند، زندگی به سمت اعتباریات است. ریاست اعتباری است. برای ریاست زندگی کردن و کار کردن، [آن هم] اعتباری؛ برای ریاست کار کردن جهنم است، دور شدن از حقیقت. با ریاست کار کردن اشکال ندارد. برای ریاست کار کردن اشکال دارد.
فردا انشاءالله هفت هشت ده تا جمله از نهجالبلاغه برایتان میخوانم. آقا میگویند: "اینها سندش کجاست؟" نهجالبلاغه. کلمات امیرالمؤمنین میفرماید که: "این دنیای شما اصلاً، تعبیر دنیا یعنی همین، یعنی اعتباریات، دنیای شما از استخوان خوکی در دست جذامی برای من کمتر است." یعنی چی؟ فلاسفه میگویند: وجود اعتباری، وجود اعتباری از همه وجودها پستتر، کمتر است. دقیقاً کلمه امیرالمؤمنین است: اعتباری، حرف آخر، تمام.
آیا پروفسور سمیعی که معروف است، دیگر عمل جراحی که میکنم، آنقدر محو در عمل میشوم، آنقدر محو در عمل میشوم، هم خودم را فراموش میکنم، گاهی اسمم چیست، هم اسم این ابزار جراحی را گاهی فراموش میکنم؛ یادم میرود این اسمش چی بود؟ منظورم چیست؟ حالت فنا. آقا، این میشود فنا. مطالعه بفرمایید.
خدایا، عاقبت ما را ختم به خیر بفرما. در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
جلسات مرتبط

جلسه چهل و هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت