تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و هشت

00:30:20
126

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.**
دیروز وعده کردیم عباراتی را از کتاب شریف «لُب اللُباب» از علامه طباطبایی با هم مرور کنیم. این کتاب محصول جلسات خصوصی عرفانی و معنوی مرحوم علامه طباطبایی بوده که برخی شاگردان ایشان این کتاب را تقریر کرده‌اند. این کتاب با برخی تغییرات چاپ شده که تقریر مرحوم علامه تهرانی است. برخی تقریرهای دیگر هم در شرف چاپ است؛ برخی‌شان هم چاپ نشده و احتمالاً نخواهد شد.
این متنی که تقریر مرحوم علامه تهرانی است، می‌فرمایند که شرح تفصیلی طریق و کیفیت سیر الی الله در سیر و سلوک اولین قدم چیست؟ اولین قدم از این متن (این کتاب)، عرض کردم تا حالا چیزی نخوانده‌ایم و بعداً هم نخواهیم خواند. فقط همین یک تکه را می‌خوانیم؛ چون کتابی است که به استاد نیاز دارد. این کتاب را نمی‌شود همین‌جوری خواند و پیش رفت؛ استاد معنوی، نه استاد تدریس. احتیاج به استادی دارد که قدم به قدم راهکار بدهد و دست آدم را بگیرد، ببرد. بسیار زیباست.
یعنی حالا ببینید ربط مسائل فرهنگی، سیاسی، عرفانی و تمدنی با همدیگر چیست. این‌ها همه‌اش با هم یکی است. ما تفکیکش می‌کنیم؛ می‌گوییم: «مسائل عبادی-سیاسی». عبادی-سیاسی نداریم. سیاسی عین عبادی است و عبادی هم عین سیاسی. حالا ببینید از تو این‌ها هم مطالب سیاسی درمی‌آید، هم عرفانی؛ عین عرفان. چقدر چالش‌برانگیز! می‌گویم مسائل عرفانی، می‌گوید: «آقا! شما بروید تو حوزه‌ها همان اخلاق عرفانی، حاج آقا بحث‌های اخلاقی-عرفانی بگو، بحث‌های سیاسی نگو!» خیلی خوب. آمدم کتاب عرفانی می‌خواهم. شما مواظب باشید من سیاسی نشوم! امروز باشد؛ قول می‌دهید؟ ببینیم حالا سیاسی می‌شویم یا نمی‌شویم.
اگر الان شما این متن را منتشر بکنید در رسانه، موضع می‌گیرند یا نمی‌گیرند؟ کسی تحریک می‌شود یا نمی‌شود؟
اولین قدم (از مراحل و مراتب) سیر و سلوک، ترک عادات و رسوم و تعارفات است. آداب و رسومی که الان جاری است را باید رها کنی، اگر می‌خواهی در مسیر خدا بیایی. دارم از رو می‌خوانم‌ها! علامه طباطبایی با این‌ها شاگرد تربیت کرده، شاگرد عرفانی تربیت کرده، به مقامات بالا هم رسیده‌اند با این حرف‌ها. رهبر معظم انقلاب فرمودند که هدف حکومت اسلامی این است که افرادی مثل علامه طباطبایی تربیت کند.
اولین قدم چیست؟ ترک عادات و رسوم و تعارفات. توضیح: و دور انداختن امور اعتباری. اعتباریات، دو هفته است که داریم در موردش صحبت می‌کنیم که سالک را از طی طریق منع می‌کند. کدام اعتباریات؟ اعتباریات توهمی، اعتباریات فیک. اعتباریات توهمی و فیک کدام‌ها بود؟ پشتوانه واقعی نداشت، پشتوانه به وحی نداشت، پشتوانه وحی نداشت.
از سر کیف‌حال خودمان با همدیگر قرارداد می‌کنیم؛ با یکی حال می‌کنیم، با یکی حال نمی‌کنیم. جایی که حال کرده، یا یکی زور داشته، حال کرده، گفته بقیه باید انجام بدهند. خیلی این‌جوری است دیگر. دستور می‌دهد: «ما أُریکم إلّا ما أری.» (حرف فرعون در قرآن)
در نظام تمدنی فرعونی، قانون بر چه اساسی نوشته می‌شود؟ آن که قدرت دارد، قانون نوشته دیگر. چه کار داری؟ می‌شود آداب و رسوم و تعارفات، این امور اعتباری را کنار بگذاری. و منظور آن است که سالک به طور اعتدال در بین مردم زندگی نماید. (در مورد اعتدالش صحبت می‌کنم.)
بعد از امور اعتباری بی‌سر‌و‌ته، جلیقه ضد گلوله بستم، دارم می‌روم تو بحث. امور اعتباری بی‌سر‌و‌ته چیست؟ پشتوانه ندارد، خب یعنی چه؟ روایت نداریم برایش؟ اگر دست من بود، کتاب درسی نوشته در دانشگاه، همه را پاره می‌کردم؛ نیست، ریختم دور. اصل حرف‌ها اینهاست.
آقا! الان ما تو خیابان می‌خواهیم برویم. چراغ قرمز یعنی چه؟ توقف. چراغ سبز یعنی حرکت. اعتباری است دیگر. اعتبار روایت دارد؟ آیه قرآن داریم؟ آیه قرآن دارد که از روی خط عابر پیاده رد شد؟ مثلاً سوره توبه آیه ۵۰ فرموده که از ۸۰ تا بالاتر بروی، من می‌دانم و تو نمی‌فهمی؟ اینجا کمربندی است، توقف ممنوع. اگر وایسی، توقف دو تا ضربدر (است)، وایسی، جریمه است. با جرثقیل. ملائکه دارم. جرثقیل‌اند اینها. چرا؟ آفرین! پشتوانه‌اش چیست؟ امر عقلی است. آن امر عقلی هم کارکردش کجاست؟ تشخیص مصلحت می‌دهد، تشخیص مفسده می‌دهد.
خوب دقت کنید! خیلی اینها مهم است. خواهش می‌کنم دقت کنید. التماس می‌کنم. خیلی مهم است. خیلی مسائل حل می‌شود. خیلی شبهات حل می‌شود. الان ما این چراغ قرمز وای‌می‌ایستیم. آقا! عقل گفت: «وایسا» دیگر. عقل می‌گوید: تو ماشین داری، او هم ماشین دارد. سر این چهارراه همه با هم بخواهیم برویم، تصادف می‌شود، ترافیک می‌شود. یک حساب و کتابی می‌خواهیم. ما قرارداد می‌کنیم: قرمز که شد، تو وایسا؛ سبز که شد، تو برو. پشتوانه‌اش هم امر عقلی است. محدوده‌ای هم که این عقل دارد در آن دخالت می‌کند، چه محدوده است؟ مصالح و مفاسدی که با عقل می‌شود کشف کرد. می‌شود کشف کرد. (عقل) نظر می‌دهد در همان محدوده‌ای که دارد کشف می‌کند، بیشتر از آن نظر نمی‌دهد.
آقا! مستحب است؟ نمی‌دانم واجب است؟ حرام است؟ مکروه است؟ من الان می‌روم بهشت، می‌روم جهنم؟ نصف شب من یقین دارم چراغ سبز است، رد می‌شوم. بعد می‌روم (می‌فهمم) قرمز بوده. گذاشته بودند داور. بعد طرف شوتید، ضربه ایستگاهی بود، شوتید، با فاصله ۵ متر در دروازه رد شد. این سوت زد، گفت: «گل! عزیزم، نیتش را داشت، ثوابش را نوشتم، گل محسوب می‌شود.» آقا! من نیتش را داشتم که از این چراغ قرمز رد نشوم. قرمز است؛ بهشت.
چه اتفاقی می‌افتد؟ ملکوتش چیست؟ «ملکوت» کار ندارم. می‌گویم: اینجا این‌جوری بخواهد هر که بخواهد. در مسیر، خاری، خاشاکی چیزی بود، بردار تا ماشین بقیه پنچر نشود. اگر ببینم از ماشینت داری آشغال می‌اندازی، جریمه‌ات می‌کنند. آقا! من قصد داشتم میخ بیندازم، به خاطر اینکه کسی جریمه نشود، به خاطر اینکه کسی پنچر نشود، نینداختم. دعا می‌کنم برایت. با نیت خوب. می‌گوید: «اینها مربوط به ملکوت است. اینها دیگر ربطی به من ندارد.»
کسی اگر آمد تو خیابان، خاری افتاده، یک چوبی افتاده، یک میخی افتاده، این را برداشت، نیتش این بود که به کسی ضرر نرسد: «وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» (یک خوار از سر راه من أَمَاطَ الْأَذَیٰ عَنِ الطَّرِیقِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ - از آیت‌الله مکارم شیرازی شنیدم). کسی سر راه که می‌آید، یک چوبی، خاری، خاشاکی، میخی، سیخی، «وجبت له الجنة»، بهشت به او واجب شد. (این) می‌روند می‌آیند. این حکمش چیست؟ این کار را نکن. این کار را بکن. (آیا) اثر ملکوتی‌اش را این‌ها اصلاً نظر می‌دهد؟
درست است. بین خودتان هر چه قرارداد دارید، عمل کنید. مدارایی که با هم دارید، عمل کنید. احکام دین، این هم جزو نکته دوم. احکام دین: یک بخشش عبادیات است، یک بخشش معاملات. عبادیات بین من و خدا، معاملات بین من و بشر. آخوندی کنید! این اصطلاحات را استفاده کنید.
معاملات هم دو جور است: تکّی، یک وقت دو نفره است. تکّی‌اش را بهش می‌گویند ایقاعات (مثلاً وقف یا طلاق). عقود (مثل خرید و فروش) دو نفره است دیگر. من باید بخرم، شما باید بفروشید. یک نفره نمی‌شود. معاملات وقتی دو نفره نیست (من یک نفره وقف می‌کنم یا طلاق یک نفره می‌دهم)، ولی ازدواج جزو معاملات است. حالا معاملات نه یعنی جزو خرید و فروش. معامله دو طرفه است. عقدی که دو طرفه بسته می‌شود. طلاق یک طرفه است.
احکام معاملات به دردتان می‌خورد‌ها! احکام معاملات را خدا نیامده از صفر یک چیزی بیاورد. از صفر چیزی نیاورده. می‌گویند امضایی است. آیه‌ای که آمده در مورد خرید و فروش چی گفته؟ گفته: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» (همین خرید و فروش‌هایی که بینتان هست). ۶ جلد مکاسب شیخ انصاری را دارم برایتان توی دو جمله خلاصه می‌کنم:
بین خودتان. اسلام کهنه بشود؟ اصلاً چه خزعبلاتی است؟ می‌گوید: «اینها سنت‌گرایی، بنی‌گرایی، دوگم‌اندیشی، تحجر، قدیمی، سنتی، زمان!» تو عرف بهش می‌گویند: «خرید و فروش.» بی‌من امضا کردم. مثلاً قراری نباشد، کسی سر کسی کلاه نگذارد. چیزی که داری می‌فروشی، معلوم باشد. چیزی که می‌خری، معلوم باشد. پولی که داری می‌دهی، (و) متعاقدین (فروشنده و خریدار)، مشخص باشند. ربا نشود: «حَرَّمَ اللَّهُ الرِّبَا». اگر از یک جنسی می‌خواهی بدهی، از همان جنس بگیری. زیادت (کیل و موزون) عرض کنم خدمت شما که از یک جنس باشد (مماثلت)؛ زیادت، کیل و موزون (از یک جنس باشد)، یکی از یکی بیشتر باشد، به پیمانه (و) یک کیلویی باشد. حالا وزن یا وزنی است (یک کیلویی و کیل و فلان و هر چه)؛ یا پیمانه‌ای است، یا وزنی است، یا شمارشی است. هر چه هست؛ (فقط) بیشتر نباش. این سه تا قاعده را گفته.
آقا! بیت کوین معامله است؟ بله. دو طرفش معلوم است؟ بله. خریدار، فروشنده معلوم است؟ بله. مفسده‌ای برایش بار نمی‌شود؟ نه. حلال. مفسده بار می‌شود؟ حرام. شما همان پول، آن هم به یک کالا، به کالا تخم‌مرغ بدهی، گوجه‌فرنگی بگیری. این‌ها را مثلاً سرتان می‌شود. بیشترش را دیگر سر در نمی‌آوری، (ولی) سر درآوردنی. احکام دین این‌ها را تأیید می‌کند. حالا اگر من‌درآوردی بود، پشتوانه نداشت، پشتوانه عقلی هم ندارد. تعقلم را اثبات کردم، حالا می‌خواهم مثال بزنم. اشکال ندارد.
الان این ازدواج‌های ما، طلاق‌های ما، مردن‌های ما حساب و کتاب عقلی ندارد. برای مرده مجلس ختم، گل برده‌ایم، ۲.۵۰۰. هشتاد تا گل آورده‌ام. نبرم، زشت است؟ آیه داشتیم؟ روایت داشتیم؟ عقلت گفت؟ کدام بی‌عقلی بهت گفت؟ همه این بی‌عقل‌ها دخالت بکنند. عقل می‌گوید: از باب احترام به مرده یک دقیقه سکوت. ربطی به عقل ندارد. از باب احترام به مرده روی قبرش گل بگذار، شمع بگذار. به مرده ما توهین کردی؟ توهین (مورد) محسوب می‌شود؟ احترام به (میت) محسوب می‌شود؟
ازدواج، راه معنوی سیر و سلوک و رشد وابسته به این است که از این اعتباریاتی که پشتوانه عقلی ندارد، در بیایید. فرهنگ توهم مدرنیته بر پایه فرهنگ توهم بنا نهاده شده است. الان صدای گلوله باید بیاید. امور عقلایی‌اش، بله، من قبول دارم. نظم تو خیابان عقلایی است. البته با نظام جزایی‌اش کار ندارم‌ها! آن را خیلی عقلایی من نمی‌دانم؛ یعنی برایم روشن نیست. عقلایی که تو اگر یک بار از سرعت مثلاً عبور کردی، فلان شد، این‌جوری تصادف بکنی، قیمت کلاً دیگر تعطیل است و بیمه هم آنجا حکم شاهرگ دارد. بیمه بهت ندهند، برو بمیر دیگر! اصلاً ماشین این‌قدر مجازات، این‌قدر کیفر، (آیا) نظر می‌دهد یا نه؟ ولی اصلش عقلایی است.
آقا! یک سرعتی را باید، یک کفی را در نظر بگیریم، یک سقفی را در نظر (بگیریم). لاین‌بندی کنیم با شرایط جاده: شب باشد، روز باشد، بارانی باشد، آفتابی باشد، جاده کفی باشد، کوهستان باشد. عقلی است؛ روشنم هست. اگر من (قوانین) را رعایت نکردم، بله، دین هم گفته. گفته که این هم بگویم: بخش خطر این مسائل (را) رعایت نکردی، اگر مردی، خودت را به کشتن (دادی)، خودکشی (است). تو جاده کوهستان، جاده هراز، شب باران، ۱۲۰ تا دارد می‌رود، (مثل کسی که) قرص برنج بخورد، مردن او خودکشی است دیگر. مگر (چنین کسی) سالک الی الله بوده که در حال سیر سماوات باشد؟ نه آقا! این خودکشی است. معصیت بوده. سرعت بیشتر (یا) نه، این سرعت کمتر (یا) نه، این مقدارش.
با ازدواج: بله، برای ازدواج این مقدار جهیزیه می‌خواهد، شیربها می‌خواهد. توی معاشرت‌هایمان خیلی مثال دارد‌ها! یکی دو تا نیست، هزار تا مثال دارد. تو صله رحم‌مان، اصل صله رحم روشن است. یک مقدارش هم عرفی است. اصلاً شما از مراجع سؤال می‌کنی، می‌گوید: «آقا! قطع رحم یعنی چه؟» الان مثلاً شما سال به سال، عید به عید، عید نوروز به کسی زنگ نزنی. آقا! ما اگر نرویم هفته‌ای یک بار یک روز خانه ننه‌بزرگمان نباشیم، ناهار نخوریم، می‌گوید: «قطع رحم کردی!» از دور بوس بفرست.
«شما شیر پاک خورده‌اید که این فتوا را می‌دهید.» عقلی؟ شرعی؟ نه، رسم و رسوم بین ما. اگر می‌خواهی زندگی عقلی داشته باشی، از این رسم و رسوم (خارج شو). سیسمونی از کجا آمده؟ بله، ولیمه مستحب است. یک مقدارش عقلی است. زن گرفتی، ولیمه بده. حالا ولیمه یعنی مثلاً یک دست شیشلیک، شاندیز، نمی‌دانم چی‌چیه شاندیزی. اگر به من ندهی، این اصلاً به حساب امتیاز محله را از دست دادی. رسم و رسوم الکی ما بین خودمان قرار می‌گذاریم. سر عقد باید این‌ها را ببریم، پاتختی باید این‌ها را ببریم، جهیزیه باید این را بدهی، برای بابای دختر این، برای ننه‌دختر آن، برای خانمتان. فرهنگ توهمی و جعلی. روشن.
آقا! حرفم روشن. خسته شدی؟ ببخشید اذیت می‌کردم. این چند جمله را بخوانم. اعتدال داشته باشی، نه کامل از مردم بریده، نه کامل بین مردم. به چه معنا؟ دقت (کنید). به معنای اینکه هر چه بین این‌ها رسم بکنم. مثلاً آقا! بین مردم یکی را با یک لباس دوبار ببینند، مسخره می‌کند. عقلی دارد؟ مبنای شرعی دارد؟ ملکوت دارد؟ من اگر با یک لباس (باشم)، از جهت ملکوتی آثار وضعی بدی دارد؟ تعارفات و کشفیات (را) بخوانم.
خیلی اگر بخواهی فاصله بگیری، ملامت می‌شوی. حالا مرد این است که روبروی این کشفیات مردم بایستد، تمسخر بشود، فحش بشنود و بایستد. از اینجا سیر و سلوک با تقوا، (فقط) با تقوا از اینجا شروع می‌شود. عروسی‌های ما را نمی‌آیی؟ خاک بر سرت! ازدواج می‌کنیم، کادوی سر چی‌چی به ما ندادی؟ مبنا دارد؟ عقلی؟ از این ماجراها آدم باید دربیاید. از این توهمات باید دربیاید.
نقطه اول، نقطه اول رشد فردی و اجتماعی، اصلاح فرهنگ است. این را بگویم. تمام. ۵ دقیقه. ۵ دقیقه قول می‌دهم تمامش کنم. تایمر بگذارید. نقطه اول اصلاح. نقطه اول رشد. اصلاح فرهنگی. فرهنگ شخصی، فرهنگ اجتماعی.
یک سؤال جدی: انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی؟ (گزینه حضار:) «این‌ها.» شما برای شاخص موفقیت (یک چیز)، ترازتان چیست؟ چه شکلی کشف می‌کنیم؟ یکی‌اش قبل و بعدش. آها! نکته اصلی برای نمره‌دادن به هر چیزی، یک تراز، یک شاخص داریم. حالا شاخص‌ها متفاوت است. نقطه مطلوب واقعی، یعنی آن (چیزی) که الان در بیرون هست و دارد نتیجه می‌دهد.
هدف کلاس، روش نقد است. الان این‌ها کلاس روش نقد است که از چیزهایی که غریب است بین ما و خیلی هم مهم است. اکثر نقدهای ما مشکل دارد. نق‌نق‌زدن نقد نیست. نقد یعنی چه؟ نمره می‌دهی به مسیری که طرف رفته تا آن هدف. شما فیلمت را با چه هدفی ساختی؟ چقدر این هدف درآمده؟ هدفت این بوده که مثلاً آن بزهکاری اجتماعی را بکوبی، دعوت کنی به فلان کار خوب، این دعوت نشده؟ بازیگر استفاده کردی با آن هدف؟ چقدر به آن هدف نزدیک شدیم؟
حالا انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی، هدفش چی بوده؟ «جمهوری.» جمهوری که قالب است. جمهوری که محتوا نیست. قالب است. با چه محتوایی؟ «اسلامی.» برای نقد جمهوری اسلامی باید چه شکلی نقدش بکنیم؟ بگوییم چقدر اسلامی هست؟ چقدر اسلامی شده است؟ چقدر در اسلامی بودن تقویت شده است؟
حالا برای اسلامی شدن، یک ساختار و یک نظام (لازم است). اولین نقطه‌ای که باید اسلامی بشود، چیست؟ «فروش حکومت؟» با نظام ما کار داریم؟ آفرین! فرهنگ! اعتباریات! اساس اعتباریات توی جامعه چیست؟ قانون. اساس قانون توی جامعه چیست؟ قانون اساسی. قانون فرعی داریم، قانون دانشکده، قانون دانشکده مهندسی، قانون دانشکده پزشکی، قانون دانشگاه فردوسی. قانون اساسی. پس اولین نقطه چیست در اصلاح جامعه؟ قانون. قانون اساسی. قانون اساسی ما اسلامی هست یا نیست؟
اشکال جدی‌شان این است: اصل دعوا سر قانون اساسی است. یعنی آمریکایی‌ها مشکل جدی‌شان (این است) که قانون اساسی اسلامی است. آن‌ها بیشتر اذعان دارند به این تا خودمان که «این اسلامی است، اسلامی است، اسلامی است.» چقدر اسلامی‌تر شده است؟ چقدر به این اسلامی (بودن) پیاده شده؟ چقدر اسلامی پیاده شده است؟ جمهوری (جمهوری لیبرال، جمهوری لایک). ترازشگر. درست است؟ منطقی است حرفم یا نه؟ دارم استدلالی صحبت می‌کنم. موضوع (مان) آخوندی (است). حرف محتوایی که می‌خواسته داشته باشد و محک بزنیم، گفت: «جمهوری اسلامی.» بعد با اسلامی (بودن) محک بزنیم. محک (را) تو کجا (بزنیم)؟ بله، من بیایم نگاه کنم تو زندان گرفتن، یکی را زدند، این اسلامی است؟ نخیر. پس تمام شد. رتبه‌بندی دارد. تحویل گرفتی که قانونش اساساً هیچ تعهدی به اسلام نداشته. حالا متعهد شده. این نقطه اول پیشرفت با آن هدفی که داشتید. لیبرال هدف... همه مسائل اسلامی کردی. پیشرفت دربیاید. ناظر گذاشته که اسلامی باشد. پیشرفت تو مقام اجرا، سعیت را کردی اسلامی باشد. پیشرفته عمل نکردی؟ چرا عمل نشده؟ باز مشکل به فرهنگ برمی‌گردد. اجرا همیشه مشکل فرهنگی دارد. تمام شد.
یک اصلاح فرهنگی وقتی صورت بگیرد، به اجرا کشیده می‌شود. فرهنگ‌سازی. فرهنگ‌سازی اجرا در می‌آید.
**طرح مسئله برای جلسه بعد:** چرا غربی‌ها از ما قانون‌پذیرترند؟ مشکل ما چیست که ما قانون‌پذیری‌مان ضعیف و در مقام اجرای قانون به مشکل برمی‌خوریم؟ سؤال خیلی مهمی است. سؤال مهمی است. جواب مهم‌تر. ان‌شاءالله فردا وارد بحث.
**خدا در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما.**

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00