تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و دو

00:25:46
123

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
عزیزان، بحث درباره این بود که فلسفه انقلاب در نگاه امام (ره)، دفاع از انسانیت بود و ایشان از انسانیت کوتاه نمی‌آمدند. ایشان همه رفتارها و حرکات [انقلاب را بر اساس] انسانیت تعریف کردند و دیدند که مسیر انسانیت جواب می‌دهد. روی نمونه، می‌خواهم [ببینم آیا] کار را درست انجام می‌دهند [و آیا کسی که انجام می‌دهد] وجدان کاری دارد [و] اصالت دارد یا ندارد؟ یعنی ما به دنیا آمدیم برای اینکه منظم باشیم؟ آیا نظم، غایت و هدف است یا وسیله؟ سرعت وسیله است یا هدف؟ در قلب سرعت، [هدف] راحتی است؛ راحتی هم در واقع آرامش است. حالا [فکر می‌کنیم] خیلی آرامش [داریم]. [شاید هم به مخاطب می‌گوییم:] «آه، دمت گرم که حال ما را خوب می‌کنی! چقدر حال من با دیدن تو خوب است!» آیا این خوب است؟ سؤال [این است]: واقعاً گاوها حالشان خوب نیست [که این‌قدر] آرامش پیدا می‌کنند؟ [یک مثال دیگر:] آقا، ماشین [جلوی شما] وایستاده [و شما می‌گویید] «با زن و بچه برو کنار!» [اما راننده] یک نگاه بهت می‌کند [و راه هنوز] بسته شده [است. با این حال،] طمأنینه و آرامش مطلق از این وجود نازنین می‌بارد؛ [او] خیلی سرحال [و] خیلی ریلکس [است].
گوسفندها تا حالا گزارشی مبنی بر اختلاس نداشتیم! اختلاس! [اما] گزارش [از] کانادا، [از] صندوق ذخیره ارزی، [از] دامداری فلان جا [می‌رسد]. ارتقا یافتن میمون‌ها! تفاوت چیست؟ پیشرفته‌ترین [انسان‌ها می‌گویند]: «یک قدرت مغزی دارم [که] نظام [آن را] به استخدام می‌گیرد.» قدرت [یعنی] وقتی قرار است که نظم شما [تحت سیطره] یک نظام، [یا] به یک شخص هژمون، مسلط باشد؛ [و] قدرت [هم] انسان باشد و منظم هم باشد. آخه ما خوبیم [اما] حزب [و] وضعیت [را این‌گونه] می‌بینیم. این هم کارگردانان شماست، آن هم درس خواندن‌های [شماست که منجر به] مسئول شدن [شما] می‌شود. انقلاب قرار است که تولید انبوه امام خمینی (ره) باشد.
حتماً [کتاب] «امام خمینی [به روایت] رجایی» (بخش اول، جلد دوم) فوق‌العاده است؛ دیوانه‌کننده! [اما این حقایق] محصور مانده در حصار صدا و سیما و سیاست. امام [به دلیل] نظم [شان، مثالی است که] می‌شود یک کسی آدم باشد و منظم باشد. البته در غرب نظم خوب است ها! خیلی جالب است؛ مثلاً در لندن [همه] منظم باشند. کارکنان منزل امام در نجف اشرف از حرکت و سکون و خواب و بیداری و نشست و برخاست ایشان [حیرت می‌کردند]. امام ساعت یازده و نیم بیدار می‌شدند. [در مثالی دیگر،] امیرالمؤمنین [هنگام ورود به جایی] ابتدا پای چپ را بر روی پله منزل، مدرسه و مسجد [می‌گذاشتند؛ اما من (راوی)] همیشه با پای راست [می‌رفتم].
آشپز امام می‌گفت: «من برنج می‌خواستم پخش کنم، [که] اهل منزل، [یا] یکی از اعضای دفتر، گفتند: "آقا، شیر آب منزل چکه می‌کند!"» ساعت هشت، امام اخبار را گوش می‌دادند. [همین که] دو سه دقیقه طول می‌کشید، [اوضاع را] خلاصه می‌کردند. [همه چیز، حتی اخبار] نگران‌کننده [هم] هماهنگ بود [با برنامه ایشان]: حرکت ورزشی، پاسخ [به] اجازه [ها]، قبض وجوهات، ملاقات، معاشرت با افراد خانواده، خوراک، نظافت... [انگار] خدا بسته [برنامه ایشان را] بیرون داده [بود و ایشان] اتومات [عمل می‌کردند]. بعد از خلاصه اخبار ساعت هشت، [به] جماران می‌رفتند. [برنامه ایشان] جابجا نمی‌شد.
بعد [هم] گفتند که کاغذ [و] مرتب [بودن هم لازم است]. انقلاب اسلامی آمده برای ساختن افرادی [از جنس] تولید امام خمینی (ره). [مثلاً در یک روایت یا درس، شنیدم:] در فرانسه، [وقتی امام] از بلوار رد می‌شده، [متوجه] انسانیتِ زرد و این‌ها [شده است. ایشان] در فرانسه رفتن [را] طولانی کردند، از آن سنگ‌فرش‌ها عبور کردند، برگشتند [و] آمدند. روز شهادت حاج آقا مصطفی که [واقعاً] خیلی تلخ بود، مصطفی [که] امید آینده اسلام [بود، او را] ترور کردند. در این فاجعه بزرگ و مصیبت کمرشکن، برنامه درس، نماز و مطالعاتشان، [حتی] مطالعه فرادرسی‌شان، [سرجایش] بود. [ایشان] رفته [بودند]؛ کتاب [می‌خواندند، یا] قرص [مصرف می‌کردند؟ یا در حال] التماس و توسلی [بودند؟]
امام [در زمان جنگ، وقتی] موشک [به] نزدیکی بیمارستان [اصابت کرد، و] این شیشه‌ها که آن موقع عقب و جلو شد، نبض امام چه شکلی شد؟ هیچ تغییری نکرد. مخصوصاً [با دیدن] اختلاف مسئولین، [می‌گویم:] این [بحث] مهم است، نه آن! این [اختلاف] به مردم ضرر می‌زند، این به اقتصاد ضربه می‌زند، این به سیاست ضربه می‌زند، این به معیشت مردم ضربه [می‌زند]. آدمیزاده [باید] آدم بشود. [ما که] درس می‌خوانیم، تمرکز نداریم، ذهن [مان] پراکنده است. یک برنامه می‌ریزیم [مانند] نماز اول وقت؛ [می‌بینید که] وقت هم آدمت می‌کند.
انسان عارف وارسته [امام خمینی] دنیا رفت [و] قبل از [اینکه] ملت صحبت [کنند، او خود] صحبت [کرد]. نماز صبح مشغول تعقیبات نماز بودم. آقا روح‌الله [به خوابم] آمدند اینجا. [وقتی] سیزده [ساله بودم،] آقا روح‌الله آمدند. [ایشان] بسیار شاداب و خوشحال و در کمال آرامش، خودش را ناجح می‌دانست. خوشحال بود از این موفقیت. احساس موفقیت [خودم] را غلط کردم؛ [کسی که] هیچی نمی‌فهمد، آدمیت [را] آدم [نمی‌فهمد].

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00