تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و یک

00:25:56
127

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام مجدد دارم محضر دوستان خوبمان، دانشجویان عزیزمان، اساتید بزرگوارمان. ایام دهه فجر را تبریک عرض می‌کنم و [همچنین] آغاز ترم جدید [را]. ان‌شاءالله که این مسیر رشدی که شما عزیزان در آن بوده‌اید و هستید، با همین سرعت و با همین شتاب ان‌شاءالله استمرار داشته باشد، به آبروی صاحب این ایام، زهرای مرضیه (سلام الله علیها).
بحثی را قبل از این ایام، محضر عزیزان داشتیم. عنوان بحث این بود: «جایگاه صدق در نظام هستی». در مورد صداقت بحث می‌کردیم. از یک منظر دیگری گفتیم مهم‌تر از این است که حرف انسان مطابقت با واقعیت داشته باشد که به آن می‌گوییم صدق در کلام. [مهم‌تر] این است که خود انسان مطابقت با واقع داشته باشد؛ انسان، انسان واقعی باشد.
چیزی که مصداق یک چیزی است، به آن می‌گویند «مصداق». صدق این عنوان بر او صدق [می‌کند]، یعنی همه آن واقعیت در این هست. مصداق که می‌گوییم، یعنی چه؟ می‌گوییم: «اینجا مصداق یک دانشگاه است.» «این کلاس مصداق یک کلاس است.» «این درس مصداق یک درس است.» یعنی هرآنچه که به درس گفته می‌شود، به این [هم] گفته می‌شود؛ هرآنچه که به کلاس گفته می‌شود، به اینجا هم گفته می‌شود. این می‌شود مصداق.
قرآن می‌فرماید: «خیلی‌ها مصداق آدم، مصداق انسان نیستند: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ».» خیلی‌ها اسماً انسانند، ولی مصداق انسان نیستند. بر آنها صدق نمی‌کند؛ «انسان» بر اینها صدق نمی‌کند.
به این مناسبت وارد یک سری بحث‌های اخلاقی، عرفانی، کلامی، فلسفی، سیاسی، تاریخی و قبیل مسائل [شدیم]. البته ترکش‌هایی در فضای مجازی داشت که به ما منتقل شد و گفتگوهای داغی در فضای مجازی حول برخی از جلسات ما شکل گرفته بود که من خیلی خوشحالم و [هم] ناراحتم. چرا این‌قدر دیر دارد صحبت‌های ما اثر می‌گذارد؟ و برخی بزرگوارانی که طبعاً اینجا زیارتشان نکردیم و محضرشان نیستیم، موضع گرفتند نسبت به مباحث.
من خیلی خوشحال شدم و همین‌جا از همین تریبون دعوت می‌کنم از این عزیزانی که به نظرم از اساتید محترم دانشکده هستند؛ چرا گفتگوی پشت پرده؟ چرا پشت سر؟ وقتی که امکانش هست، گفتگوی روبرو [داشته باشیم]. بنده به شدت استقبال می‌کنم. این میکروفون در اختیار شماست. دوستانی که منتقل کردند و واسطه بودند، این حرف را برسانند یا صوت این جلسه را برسانند. ما منتظریم، آماده‌ایم.
ایام دهه فجر هم هست، فرصت خوبی هم هست. در مورد اصل انقلاب و اصل نظام صحبت بکنیم، مناظره بکنیم، گفتگو بکنیم. اساتید محترم هر کدام حاضرند. ممکن است بگویید از اساتید اینجا مثلاً عزیزان نمی‌آیند؛ مثلاً بحث‌ها تخصصی است. اساتید الهیات بیایند. اساتید الهیات نمی‌آیند، از حوزه بیایند. از حوزه مشهد نمی‌آیند، از حوزه قم بیایند. از حوزه نجف بیایند. ما آماده گفتگو و مذاکره هستیم. و کسی از مذاکره و این گفتگوی این شکلی [فرار نمی‌کند]. مذاکره علمی بالاخره معلوم می‌شود که وزن استدلال آدم چقدر است. در گفتگوها معلوم می‌شود تفاوت دیدگاه، معلوم می‌شود سؤالات جدیدی تولید می‌شود. سؤال جدید هم که تولید می‌شود، جواب جدیدی می‌خواهد.
استقبال می‌کنیم. ما طرفدار گفتگوی مونولوگ و یک‌طرفه نیستیم. این تریبون در اختیار عزیزی است که آمادگی دارد. حتی ممکن است بگویند: «آقا ما مناظره نمی‌کنیم.» اشکال ندارد. یک طرح بحث بفرمایید. دوستان ما هم اینجا، عزیزانی که هستند، ثبت و ضبط می‌کنند، برنامه می‌ریزند، قرار می‌گذارند. هر ساعتی، هر روزی، هر عزیزی که می‌خواهند پشت این تریبون [باشند، حضور یابند]. طبعاً فرصت باید داد که ما هم حرف‌هایمان را در مورد آن بحث‌هایی که [مثل] نظام فرعونی و نظام موسایی که بحث کرده بودیم، [بزنیم]. خب، خیلی چالش‌ها مطرح شد. موافقین خیلی جدی داشت و مخالفین خیلی جدی. دوستانی به ما پریده بودند، اشکالی ندارد.
من این جملات و این عباراتی که [در] آن جلسه [خواندم را] می‌خواهم از متن صحیفه امام برایتان بگویم. یک چند روزی ایام دهه فجر هم هست. یک دور مرور بکنیم. امام برای چه انقلاب کرد؟ به نظرم خیلی این مسئله، مسئله‌ای است که به آن غفلت شده [است]. چه موافقین انقلاب، چه مخالفین انقلاب، دارند اشتباه می‌زنند. یعنی آنهایی که دفاع می‌کنند، از اصل ماجرا دفاع نمی‌کنند، اشتباهی دارند می‌زنند. فلسفه این انقلاب و این نهضت و این قیام و این سر و صداها چه بود؟ امام خمینی دنبال چه بود؟
امام خمینی دنبال ارزانی بود؟ دنبال گرانی بود؟ دنبال رفاه بود؟ ولی در واقع دنبال رفاه نبود. واژه «رفاه» را من در کلمات امام، خیلی قبل از انقلاب ندیدم. البته امام قطعاً برای مردم خوشبختی می‌خواستند، وضعیت اقتصادی خوب می‌خواستند، این دیده می‌شود؛ ولی گشایش اقتصادی را من وعده‌اش را ندیدم از امام.
[می‌گویند:] «امام [در] ۱۲ بهمن، توی بهشت زهرا...» رفته بودیم با یکی از دوستان خیلی مشهور که شما می‌شناسید قم، خانه بگیریم. در املاکی نشسته بودیم، بنگاه. یک پیرزنی دید ماها را، فهمید ماجرا را. بعد قیمت‌ها را پرسید. چند سال پیش، بعد این بنگاه‌دار، یک‌جوری که ما [هم] بشنویم، شروع کرد با او حرف زدن. گفت که: «آقای خمینی وقتی آمد در بهشت زهرا، هی می‌گفت: «من آب را ارزان [می‌کنم]، من آب را مجانی می‌کنم، مجانی می‌کنم.»» بعد گفت که: «البته یکی به من گفت که این جملاتی که آقای خمینی گفت، منظورش چه بوده [است]؟ آقای خمینی با پا داشت می‌زد به قبرستان. منظورش به مرده‌ها بود: «آب را برای شما مجانی می‌کنم، گاز را برایتان مجانی می‌کنم، برق را برایتان مجانی می‌کنم.»»
این طنز ماجرا بود، ولی ماجرا این است که اصلاً امام خمینی ۱۲ بهمن در مورد این [مطلب] صحبت نکردند. این [پیرزن] گفت: «این صحبت مال اسفند ۵۷ بوده است.» امام ۱۲ بهمن چه فرمودند؟ در بهشت زهرا فرمودند: «دولت تعیین می‌کنم.» فرمودند: «خود این آدم [و] دولت این آدم غیرقانونی است. در دهن این دولت (منظور آن دولت) می‌زنم.» بعد اینها را فرمودند: «این محمدرضا، قبرستان‌های ما را آباد کرد و مملکت ما را ویران کرد.» اصلاحات ارضی که او آورد، مشکلات اقتصادی که ایجاد کرد... گزارش می‌کنم.
دقت کنید، ایشان می‌فرماید که: «مشکلات اقتصادی ما مشکلاتی است که سال‌های سال باید زحمت کشید. کار یک دولت هم نیست، کار یک قشر از مردم هم نیست. همه باید پشت به پشت هم بدهند، شاید بعد از ۲۰ سال تازه اصلاحات ارضی که او ایجاد کرده [درست شود].» مردم چه کار کردند؟ ما می‌خواستیم همه‌چیز ارزان شود.
بعد از سخنرانی امام، جمعیت هجوم می‌آوردند. از شدت عشق و علاقه به تریبون، یک عکس معروفی هست، عمامه از سر امام افتاده است. نمی‌دانم دیده‌اید یا نه؟ سرچ بکنید. امام می‌فرماید: «در این کتاب «برداشت‌هایی از سیره امام خمینی»، غلامعلی رجایی در جلد یکش نقل کرده است که امام فرمود: «والله قسم، قبض روح را جلوی چشمم دیدم از فشار جمعیت. ولی داشتم لذت می‌بردم از اینکه دارم بین مردم خراب می‌شوم، نابود می‌شوم، می‌میرم از این فشار جمعیت.»» فرمود: ««آن‌قدر به قفسه سینه‌ام فشار آمد، جانم به دهان رسید. یک لحظه قبض روح...»» جمعیت از شدت علاقه جذاب بود.
حرف اصلی امام خمینی چه بود؟ «انقلاب، انفجار نور بود؛ انقلاب، نور بود.» یاسر عرفات در دیدار امام که آمد (سال ۵۸)، [گفت:] «انقلاب انفجار نور است.» یاسر عرفات گفت: «امام این را نگفته، یاسر عرفات گفته.» این جمله که امام نگفته، آن‌قدر معروف است، بارها [آن را] تکرار می‌کند. جذابیت انقلاب به همین جمله [برمی‌گردد]. قبل از انقلاب [امام] یک جور تکرار می‌کند، بعد از انقلاب هم ادبیات امام عوض می‌شود.
[می‌گوید:] «یک کمی فشار بیشتری [برای] آدم ساختن [وجود دارد].» انسان... هفته قبلش [فرمود:] «دل خوش نکنید که ما آب و برق رایگان می‌کنیم. ما آمده‌ایم برای کار دیگر.»
غربی‌ها هستند. [می‌گویند:] «نوع دیدگاه بهتر شده [است].» [اگر هم] نباشد، راست می‌گویند یا دروغ می‌گویند؟ آمارهایی که می‌دهند، [می‌گویند] وضعیت ما خوب نیست؛ مثلاً فساد اداری و اینها [زیاد است]. [می‌گویند] خیلی خوب است [که] خودشان انقلاب [کردند، و] بهتر شده [است]. ولی اصلاً ما شاخصمان اینها نیست. [اینها را] مقایسه بکنیم؛ به خاطر اینکه متفاوت است. مثل اینکه یک نفری که دارد در آب راه می‌رود را با یک نفری که دارد روی خاک راه می‌رود مقایسه کنی و بگویی: «آقا تو در ۲۰ دقیقه چند متر راه رفتی؟» [این] فضای دیگری است. خودش [باید] مقایسه شود؛ با توانش مقایسه شود، با ظرفیتش مقایسه شود.
روزهای بعد بیشتر صحبت می‌کنیم. حرف اصلی امام چیست؟ خیلی متن از صحیفه آورده‌ام. به نظرم جذاب باشد برایتان اگر حوصله کنید. [چون] اول ترم [هستیم و] ایام امتحانات هم تمام شده، قاعدتاً حوصله‌ها بیشتر [است]. ان‌شاءالله چند جمله‌ای از امام برایتان می‌خوانم؛ آنهایی که برای مردم جذاب بوده است، حرف‌هایی که [سبب شد] مردم پای کار [بیایند]. چه چیزهایی [بوده است]؟ مردم عاشق چه [چیزی در] امام شدند؟
[امام] می‌فرماید که: «قرآن کریم که در رأس تمام مکاتب و تمام کتب است، حتی سایر کتب الهیه، آمده است که انسان را بسازد؛ انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل کند. تمام دعوت انبیا هم، حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوت‌ها هم برای همین معناست که انسان را انسان کنند؛ انسان بالقوه را انسان بالفعل کنند. و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهی و تمام احکام عبادی و همه چیزهایی که هست، همه اینها برای این معناست که انسان ناقص را انسان کامل کنند. قرآن کتاب انسان‌سازی است. کتابی است که با این کتاب، اگر کسی توجه به آن بکند، تمام مراتبی که از برای انسان هست، این کفالت دارد و به همه مراتب نظر دارد.»
یک سؤال: با یک اسکناس ۵۰ هزار تومانیِ تراول [که] تقلبی [باشد]؛ [یا] یک اسکناس ۵۰۰ تومانی [که] مچاله [باشد]، ولی واقعی.
امام آمد بگوید ما مچاله می‌شویم، تقلبی [بودن] خیلی‌خیلی غریب است. این یک‌جوری از انقلاب دفاع می‌کنند که کلاً این را می‌شوید، می‌برد! ولی هست؛ پنجاهی نیستیم، تراول نیستیم، زرق و برق نداریم، سر و صدا نداریم، شکوهی نداریم. [بله،] وضعمان خراب است، تعارف هم نداریم. این وضعیت مدرسه‌مان است، وضعیت دانشگاه‌مان است، وضعیت اقتصادمان است، مصرفمان است، وضعیت تولیدمان است. خیلی عقبیم. ۵۰۰ تومانی، ولی واقعی. می‌گوید: «مرد باش، ولی نیم‌کیلو [نه،] ۵۰۰ تن واقعی!»
بعد امام در مورد تمدن غرب... چرا من از امام می‌گویم؟ علامه طباطبایی نافمان را با المیزان بسته‌اند. جلد ۴ تفسیر المیزان... فردا [در موردش صحبت می‌کنیم]. جلد ۴ تفسیر المیزان، خیلی بحث کرده‌ایم، ولی هر سال هی باید بحث بکنیم، دائم باید بحث بکنیم. [در] جلد ۴ تفسیر المیزان آدرس دارم می‌دهم؛ مطالعه بفرمایید. ذیل آیه آخر سوره مبارکه آل عمران (شهادتینم را بگویم اول!). این حرف‌ها خیلی تند است. حرف‌ها مال سال ۱۳۳۸ [است]. بابای خیلی از ماها [هم] به دنیا نیامده بوده [در] ۱۳۳۸.
علامه طباطبایی در جلد ۴ تفسیر المیزان، ذیل آیه «اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون»، ذیل کلمه «رابطوا»، ۷۰ صفحه بحث کرده است. خیلی مختصر بحث کرده [و] خراب کرده! [می‌گوید:] علامه [با این بحث] کل فلسفه تاریخ شهید مطهری را که چهار جلد است، [که] شرح سه خط از این ۷۰ صفحه است [، خراب کرده است]. چهار جلد فلسفه تاریخ [درآمده است که] شرح سه خطش [است]. بقیه‌اش چیست؟ همین‌جا، کلیت بحث، اینجا بحث کرده است. جاهای دیگر اشاره‌هایی به آن کرده است.
در مورد اینکه تمدن غرب اصلاً تمدن است یا نه؟ ۱۳۳۸ [است]. هنوز ۴۱ هم نشده [که بگوییم] کشتار فیضیه و اینها [باعث شده] علامه خیلی روحشان متأثر شده، طلبه‌ها را کشتند و اینها، [و در] ۴۱-۴۲ انقلابی شده [و گفته:] «می‌روم الان تفسیر [می‌کنم]، می‌روم تو شکم همه‌تان!» [نه!] بحث علمی دارد می‌کند. [می‌گوید:] کمبود صداقت، قلب نظم غرب، تعهد اجتماعی و مسئولیت‌پذیری غرب... ایشان می‌گوید که اینها واقعی است یا نه؟ نظر شما چیست؟ کافرند؟ بی‌دینند؟ [علامه می‌گوید:] «مرده‌شور [این] ترکیب خیلی منظم [را ببرد!]» من به این تندی هیچ‌وقت بین علما ندیده‌ام. یعنی کسانی که منتقد غرب هستند، حالا [او را] فرستاده آن‌ور! [این] جذابیت علامه است، می‌کشد! خودش صاحب مکتب در فلسفه [است و] شاگرد علامه است.
جذابیت [همین است]. بعد می‌گوید که: «شماها نمی‌شناسید طباطبایی را!» طباطبایی مطهری تربیت کرد، [کسی] که مطهری می‌تواند دنیا را متحول کند، نه [خود] طباطبایی! مطهری‌اش [کافی است]! اگر دنیا بفهمد مطهری چه گفته است، متحول می‌شود. (علامه شاگرد سلوکی علامه طباطبایی هم نبود، این هم حالا در گوشی!)
علامه می‌فرماید که: «به نظر من، به جای «تمدن غرب»، یک واژه دیگر به کار ببرید: «توحش».» هیچ بویی از تمدن نبرده، ولی از توحش تا دلت بخواهد منظم‌اند! حرف را ببینید، تو را خدا! پیش‌داوری هم نداشته باشید. من فقط نقل قول دارم می‌کنم. دعوت کردم قبلش هم هر عزیز [که می‌خواهد] بسم‌الله.
چیزی [مخفی] ندارد. [علامه با] اسلوب قرآنی دارد حرف می‌زند. غربی‌ها نظم دارند؟ بله! می‌گوید: «با هم می‌روند یک مملکت را می‌درند، بعد می‌آیند منظم، مرتب، شیک و مجلسی با هم می‌خورند.» دیکتاتوری‌های قبل از این سوءتفاهم بود کلاً! یک نفر یک مملکت را می‌درید. اینجا یک مملکت، یک مملکت را می‌درد! به اسم دموکراسی! پیشرفته‌ترین نوع دیکتاتوری، دموکراسی است. عین تعبیر علامه طباطبایی، جلد چهارم.
[آنجا که می‌پرسد:] «به نام اکثریت، چه خبر است؟» [مثلاً در مورد] «چاوز»، [که] گفته بود: «از وقتی [که] مادر چاوز [را] بغل کردند، دیگر این کشور به روی خود آرامش ندید؛ کشور سابق نشد.» وضعیت الان ونزوئلا شکست‌خورده [است]. بعد [یکی] می‌آید تو خیابان، بعد می‌رود آن‌ور، به‌عنوان رئیس‌جمهور قانونی می‌گیرند! خیلی عجیب است واقعاً. [می‌گویند:] «تأیید نکنی، تحریم می‌کنم، فشار [می‌آورم]!» بعد جنگ نظامی ناتو! خیلی جالب است، یک‌نفره نیستند! سیصد میلیون [نفر] با هم می‌روند یک قبیله را می‌درند!
[می‌گویند:] «چرا [این] برای ماست؟ «کلی ذخایر زیرزمینی داری؟ برای من! اسناد بالادستی‌ات را من باید بنویسم! پول‌شویی‌ات را من باید مراقبت کنم!»» مرتب، با نظم، آرام. «همه استفاده می‌کنیم از این نعماتی که نصیبمان شده است.» [بعد] می‌ریزیم اینجا، دانشگاه می‌سازیم، اساتید جیب‌هایشان را پر می‌کنیم، شهرسازی قشنگ می‌کنیم. هشتاد تا کشور بلعیده‌ایم که این [جلوه] درآمده است! مستعمرات ماست اینها. [همه چیز] می‌آید از این‌ور و آن‌ور [و] می‌دانیم با هم [چه می‌کنیم].
امام اوایل [درباره] انسان‌سازی [صحبت می‌کرد]. می‌خوانم فردا برایتان. مخصوصاً کار کرده‌ام [روی] این [موضوع که] امام ادبیات قبل انقلاب و بعد انقلاب چه تفاوت‌هایی کرده است. امام خیلی پخته شد با انقلاب. فتاوایش که خیلی تغییر کرد: موسیقی عوض شد، شطرنج عوض شد، در مورد گ... تازه فهمید [گویی] چه خبر است [در] دنیا. خیلی فتوای امام عوض شد. دیدگاه‌های سیاسی و مبانی کلامی ما خیلی عوض شد. یکی‌اش این بود: تا قبلش فقط می‌گفت: «می‌خواهیم انسان بسازیم.» بعد [از] انقلاب هی می‌گوید: «ما نمی‌خواهیم وحشی مثل غرب بسازیم.»
قبل از انقلاب، تکنولوژی غرب [را] ابزار و آلات دست وحشی‌ها [می‌دانست]. [همین] پنج جولای [را ببینید؛] سفت‌تر به اینها داده [شد و] مردم پای این حرف‌ها آمدند. جذابیت امام اینها بوده است. البته یک عده اصرار دارند که این حرف‌ها شنیده نشود. [این] یک نفر و دو نفر نیست؛ یک پروسه سنگین و عظیم ۴۰ ساله در جریان [است]. در خود دوران حیات امام، امام را تحریف می‌کردند! در خود بیت امام! گفته [اند] حرف زیاد است. اصل حرف امام این بود: «ما آمده‌ایم آدم بسازیم.» ساختِ آدم واقعی سختی دارد.
[در] دانشگاه مازندران [بودم که] یکی از دوستان حرف خوبی زد، گفت: «حاج‌آقا، این حرف‌هایی که تو می‌زنی، من را یاد آن جوک می‌اندازد که [یک نفر] نشسته بود داشت ماست‌ها را می‌زد به دریا! [آدم می‌گوید:] مگر می‌شود؟ ولی تو همش می‌گویی: «اگر بشود چی می‌شود؟»» یک روزی می‌شود، دنیا را آدم‌ها می‌گیرند، نه گرگ نه میش. الان دنیا را گرگ و میش گرفته است. [به ما] قیاس [شده است که] ما می‌خواهیم آدم باشیم [یا] دریده شویم یا بخوریم یا خورده شویم؟ آدمیزاد [این‌گونه نیست]. پیام ما هم پیام انسان [سازی] است. این را ان‌شاءالله بیشتر فردا خواهم خواند.
خدایا، در فرج امام [زمان]، قلب نازنینش را از ما راضی بفرما! و صلی الله علی سیدنا محمد و...

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00