برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
سؤالی که جلسه قبل مطرح شد و قرار شد که این جلسه در موردش صحبت بکنیم و به پاسخ برسیم، این بود: چرا جلوهای که در تمدن غرب هست از قانونپذیری، در بین ما نیست؟ چرا نمای کلی ما قانونگریزی است و در نمای کلی زندگی در غرب، در زندگی مدرن، قانونپذیری؟ مسئله کجاست؟
البته ممکن است شما در این سؤال من خدشه کنید و بگویید: «قبول ندارم؛ چون پیشفرض را قبول ندارم. کجا اثبات شده که ما کاملاً قانونگریزیم و آنها کاملاً قانونمند؟» و ممکن است با فکتها و آمارها، شما در اصل سؤال خدشه بکنید.
همراهی میکنم با کسی که ممکن است خدشه کند. میگوید: «خب آقا، اینهمه آمار بزهکاری، جرم، جنایت؛ توی مدرسه تفنگ را میکشد، چند نفر را میکشد! اینها نماد قانونمندی است؟ دروغ نمیگویند؟ اینهمه توی دوربین مخفی آدم میبیند، اینهمه دروغ؛ آیا اینها دروغ نمیگویند؟ یا با همین قوانینی که برای ازدواج هست، اینهمه فرزند نامشروع؛ آمارهایی که خودشان میدهند.»
من در مقام جواب نیستم؛ دارم سؤال را از موضع مخالف بررسی میکنم. بر فرض اینطور باشد، اگر اینطور باشد، سؤال میکنیم: چرا ما آنها را قانونمند میدانیم؟ از این موضع دیگری میخواهیم بحث و بررسی بکنیم؛ از این موضع قرآنی.
ممکن است از این موضعی هم که من دارم جواب میدهم، کسی از جوابش خوشش نیاید. مشکلی ندارد؛ ولی مسئله این است که این پاسخ قرآنی است، پاسخ قرآنی است، پاسخ متناسب با هندسهٔ خلقت عالم. عالم اینجور آفریده شده است.
فوتبال دیدهاید؟ چقدر قانونمندی رواج دارد! یک نیمتنه از خط آفساید رد میشود، آفساید میگیرند. همین آفساید، گل را مردود میکند. همان گلی که مردود شده، تیم را میبازاند. تیمی که میبازد، چند ده هزار یا چند صد هزار دلار بهش خسارت وارد میشود. کسی هم اِنقلتی نمیآورد. قانون فوتبال این است.
«این نیمتنه تو آفساید بوده!» «توپ به دستت خورده یا دستت به توپ خورده؟» میگویند: «تو این کارشناسی، کداماش مشکل دارد؟ کداماش حرام است؟ مکروه است توپ به دستت بخورد، مکروه است کسی با این مشکل ندارد، دستت به توپ خورده مشکل ندارد.»
من در پیادهروی اربعین بودم. برخی دوستان، طرف نماز دارد میخواند، این رو شیب دارد نماز میخواند. پیشانی را گذاشته بالا، پاها پایین. «انگشت فاصله است!» بهش میگوید: «حاجآقا، نمازت باطل است.» [میگوید:] «اینقدر گیر ندید! خدا توپهای فوتبال را هم ببیند، نمیگوید خدا کریمه؟ یک نیمتنه را چشم ندارید ببینید؟ حالا جلو بوده، ملت تمارض کرده، اگه خودش خودش را انداخته، کارت زرد؛ اگه انداختندش، کارت زرد با اون یکی! چقدر پیچیده!»
بعد [میگویند:] «نیتِ خو! تو قصدت این بود که من را فریب بدهی؟» «قصد؟» «از کجا فهمیدی؟» «مدل افتادن نیماری بود! اینجوری افتادی زمین معلوم بود!» اینقدر دقیق است فوتبال، محشر است واقعاً. یک چکیدهای از عالم است اینها.
قوانینش جالب است. اعتباریاتش خیلی قشنگ است. اصلاً اعتباریات است که عالم را قشنگ میکند. تیمهایی برندهاند که اعتباریات را لحاظ میکنند.
«ان اکرمکم عند الله اتقاکم.» هرچه بیشترین اعتباریات را مراعات کنی، نزد خدا گرامیتری. قانون است. قانون جدید فیفا این است: توپ کاملاً از خط رد بشود، ویدئوچک (VAR).
درست است، ادبیات فوتبالمان را به رختان نکشیم که ما از بچگی فوتبال بودیم و اینها. یک اتاق روزنامه فوتبالی داشتم. البته نمیدانم چه شد، مادر ما این را چه کرد، خبر ندارم. یک اتاق، روزی دو سه تا روزنامه فوتبالی میخواندیم؛ از ۱۰-۱۱ سالگی دیگر غرق در فوتبال، فانی فوتبال بودیم، یک زمانی این قوانین.
بعد [میگویید:] «آقا، تو فوتبال جالب است. تو فوتبال لخت بشوی، کارت زرد. بیرون لخت بشوی، مشکل ندارد.» مثلث سبز؟ الان نصف تماشاچیها لختاند. آن مهم نیست اصلاً! آن [مربی] میآید که تو مستطیل سبز... چه گفتم؟ مثلث گفتم؟ تو این مستطیل سبز. آقا، آزادی! فلان! این حرفها. خیلی جالب است.
این مربی از آن خطکشی اینورتر بیاید، اخراج! چقدر همهچیز میزان! دلیلش چیست؟ میگوید: «ببین، قانون گذاشتیم بیشتر حال کنیم. اینجور فوتبال جذابتر است. قانون است که فوتبال را جذاب میکند.»
این ادابازی خندوانه هست. خندوانه هم خیلی عالی است؛ خیلی میشود رویش تحلیل کرد. یک تحلیل وقتی ارائه دادیم، خیلی جالب بود. یک بحثی در مورد سقیفه و خندوانه و اینها به موضوع ربط دادیم. اینها را به همدیگر، گودرز و شقایق را به هم پیوند بدهیم. مردم آمدند نشستند. همه قوانینی که اینجا گذاشتند: «آقا، لب بزنی امتیاز کم میکنم.»
«این قانون را گذاشتیم، میخواهیم بیشتر کیف کنیم.» «قانون برای کیف کردن؟» بله! «حالگیری کنیم؟» «عدالت میخواستیم رعایت کنیم؟» «کدگذاری که میکنی، اونی که بلد نیست شکست میخورد.» «احساس کنم این را کد گذاشتی، امتیاز کم میکنم!» شش امتیاز کم شد.
خودشان عصبی میشوند. مردم تعجب میکنند. «برای چی الان تو عصبی؟ جدی گرفتی؟ تو آمدی اینجا بازیگری! من آدم نیستی، تو یک ابزاری برای هیجان من.» تعریف سلبریتی این است در تمدن غرب: فعال کنم. «جدی گرفتی ماجرا را؟ امتیاز ما کم شد!» اصلاً آمدی اینجا. اعتباریات اینجا برای این است: «انما الحیاة الدنیا و لعب و لهو.» [سوره عنکبوت، آیه ۶۴]
همه مادهٔ قانونی که اینجا دارد گذاشته میشود برای کیف و حال و لعب است، دور هم باشیم. این قانون را چقدر میشود با آن مخالفت کرد؟ چقدر انگیزه برای مخالفت با این قانون وجود دارد؟
جواب میخواهم بروم در قرآن، اهل بیت. فقط بزنید بروم! من... مردم بنیاسرائیل! چه عجب مثالی! مردم بنیاسرائیل همان مردم بودند دیگر؟ زمان فرعون هم همان مردم بنیاسرائیل بودند، زمان موسی هم همان مردم بودند. بله، نژادشان که عوض نشد. بله آقا، حضرت موسی هم که نرفت روستاها آدم بیاورد! میگفتند: «از روستا آدم!» تو راهپیمایی از روستاها نرفت آدم بیاورد. مردم مصر بودند دیگر، همینها به موسی ایمان آوردند.
قرآن را با سؤال میخوانید یا نه؟ شده سؤالی از آدم از قرآن بکند، جواب نگیرد؟ محضر قرآن سؤال بکنم، چه جواب میدهد؟ دیوانه میکند آدم را!
خدایا! مردم حضرت موسی، مردم فرعون، نژادشان فرق میکرد؟ نخیر! قانونپذیریشان... بله. خیلی! مردم فرعون همه موش، مردم موسی همه شاخ! چرا آقا؟ چهکارش داری؟
نه رنگش، سنش، این چقدر کار کرده باشد، صفر باشد، دست دوم باشد، با جزئیات...
مردم امیرالمؤمنین، مردم خلفای قبل؛ همه ساکت، آرام، سربهزیر، قانونمند. صدا در میآمد، اعتراض میکردند: «آقا، گرانی است!» پیش میآید دیگر. ساطور دستش است. ساطور رفته. مردم را با چند مدل میشود قانونمند کرد؟
یکی با ساطور، جواب داده در طول تاریخ. قوانین جزایی، کیفری سنگین. «جریمه را پرداخت میکند: چهل تومان.» «آی فلان فلانشدهها! چهل تومن بابت بیست تا سرعت! هشتاد تومن فلان فلانشده بابت فلان فلانشده! هشتصد هزار تومان!» ماجرا دارد ها!
چرا ما تربیتپذیریمان ضعیف است؟ پارسال بحث نظام تسخیر در موردش صحبت کردیم. کار تربیتی، کار فرهنگی، کار رسانه، کار آموزشیمان ضعیف است، بلکه تعطیل است. اینکه جدی... بله، این را قبول دارم؛ یک نقطهٔ قوتی در تمدن غرب، ولی...
ولی هندسهٔ عالم این شکلی است. قانونی که [اجرایی باشد]، انگیزه برای مخالفتش نیست. خدا اینجور آفریده. قانونی که واقعی باشد، انگیزهها تازه برای مخالفت شروع میشود.
پیغمبر اکرم به ابوذر فرمود: «یا اباذر! الباطل حلوٌ خفیف والحق ثقیلٌ مر.» باطل هم سبک است، هم شیرین؛ حق هم سنگین است، هم تلخ.
«از دست میدهی.» «از دست... چهکار کنم؟» «دردسر دارد.» «بچهٔ من است؛ شیرش بده، بزرگش کن.» «تو گوشیها صبح تا شب عرق ریختن، نمیخواهم!» «زایمان دارد.» «کو زایمان؟ درد زایمان دارد!» «سر پول اول خیلی اذیت شدم. من باشم، دیگه پو بیاورم؟» برایتان واقع نمیشود که دردسر دارد. عروسک دردسر ندارد، بچهٔ واقعی دردسر دارد. بله، عروسک تا صبح گریه میکرد، نگذاشت بخوابیم. بلبل همه جا گرفته. حالا صدای بچه، زایمان دارد؟ نه، هزار تا مصیبت دیگر دارد.
مهربان، وفادار، فداکار. ازدواج دردسر دارد. بچههای سوسول عزیز از این عزیزان سوسولمان پرسیده بود که «تو چرا ازدواج نمیکنی؟» تعبیر را ببین! نقلقول. گفت: «آدم به خاطر یک پاکتی نمیرود گاو بخرد.» «آدم به خاطر یک پاکتی نمیآید گاو بخرد.» راست میگوید. با نگاه او، راست میگوید. با نگاهی که او دارد، راست میگوید. یک پاکت شیر میخواهد! این اصلاً تصورش از زندگی همین است. راست میگوید. علف میخواهد، جو میخواهد، هزار تا مصیبت دارد. تلگرام تأمین میشود. شما میدانی قیمت طلا چقدر است؟ همهچیز فیکش جذابتر است. قانون هم همینطور است. ساطور یک بخشش برمیگردد به این فیکه.
انگیزه تو قانون فیک، شیطان اصلاً اینجا دخالت کلاً ندارد، کمکت هم میکند، اذیتت میکند. بله، هندسهٔ عالم این است.
نماز خواندم، خیلی چسبید. [شیطان] نداشتم. شیطان نشسته [و میگوید:] «اللهاکبر، سبحانالله.» روایت: «خواب بود، معاویه برای نماز صبح بیدارش میکرد.» شیطان را [فرستاد]. «پاشو! وقت نماز.» «یک جا پنج هزار نماز باطل، کجا میتوانم درست کنم؟» «پاشو بریم مسجد!» اذیتت میکند.
جواب سؤال: خدایا! چرا زمان فرعون اینها قانونمندتر بودند؟ بحث موسی که رسیدن، دو تا آیه قرآن جوابش [است]. آن سال امیرالمؤمنین هم از نهجالبلاغه جوابش را میدهم برایتان.
۵۴ [آیه] عجب! علامه طباطبایی سه کلمه در تفسیر این آیه مطلب فرمودند؛ ولی همان سه کلمه، به نظرم سه سال میشود با آن بحث کرد. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ.» (زخرف/۵۴) فرعون کار سختی نداشت برای اینکه مردم را راه بیندازد. مردم را خفیف کرد، مطیع شدند. «فَاسْتَخَفَّ»؛ عقل را گرفت، راحت شد.
عقل مردم را گرفت، حکومت کرد. مردم با توهم اداره کردن سخت نیست. مردم با عقلانیت اداره کردن... همه انواع و اقسام تخیلات، از غرایز جنسی، از اعتباریات فیک، هرچه بگویید؛ نقل زیادیه. «این فیلمها را ببین، این تصاویر را ببین، اینجا باید بروی.» هرچه که درت بیاورند از این دغدغهها و از این انگیزه نسبت به واقعیت و از این اندیشه... «آخوندی!» بعد احساس میکنی آرامش را. «دیگه با ما آرامش را احساس کنید!» «با ما تفاوت را احساس کنید!» «لذت نمیبری؟» «آرامتر نیستی؟»
انگیزه هم هست برای اینکه عمل کنیم. اطاعت میکردند، حرف گوش میدادند. داشته باشید، بهش میرسم که چرا اینها اینجوری بودند. سوره صف، آیه ۵: «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ.» (صف/۵) آن کجا، آن کجا! اهرام ثلاثه هنوز تو کفشاند که اینها را چهشکلی ساختند. تهِ قانون، نظم، وزن. الان کجا نظمِ زمان فرعون؟ کجا ریاضیات، مهندسی؟ کولاکاند!
حتی عمل جراحی! از این سینههای... آن کتابهایی که چاپ شده، عمل جراحی مغز باز، عمل جراحی مغز در حال هوشیاری. سینوهه عمل جراحی میکرده. خیلی جالب است دیگر. نظم، قانون، تمدن، تکنولوژی. اوج مظلومیت این پیغمبر خدا! «ای مردم، ای قوم من، چرا مرا اذیت میکنید؟» رسول الله! فاسقین. مردم فرعون فاسق بودند، مردم موسی هم فاسق بودند.
مگر یک اتفاقی بیفتد. فاسق در برابر فاسق چیست؟ متقی. تا با تقوا نشود، همین است. «شلاق دستم بگیرم با شمشیر...» میدانم اگر شمشیر دستم باشد همه راه میافتید. یا باید عاقل بشوی، تقوا پیدا کنی. همه مطالب نهجالبلاغه در مورد تقواست. شاهکلید ورود به تقوا هم یاد مرگ است.
دارد سخنرانی علنی میکند تو جنگ جمل. میخوانم برایتان یک چند جملهاش را. موضع سیاسی دارد میگیرد علیه مخالفینش. دو کلمه میگوید، ده کلمه در مورد مرگ صحبت میکند. شلاقی که [همان] شلاق عقلانیت این است. شلاق عقلانیت: یاد مرگ است. شلاق فیک: همین جریمه و زندان و این حرفهاست. امیرالمؤمنین زندان نداشت.
این هفته پیش، در مقایسهٔ درس خارجی که شنبهها داریم، یک سند تعلیم و تربیتی داریم تنظیم میکنیم که استاد عزیز ما فرمودند: «از تاریخ چیزی اثبات نشده که امیرالمؤمنین زندان داشته باشد.» زندان نداشت. فرعون [افرادی را] فرستاد [به زندان]؛ از یوسف [نیز] فرستاد [به] زندان. زندان خود زندان، یک چیزی است دیگر. الان بحث در مورد جرایم کیفری که آقا طرف چک را پرداخت نکرده، میفرستی زندان که بدتر است که!
بعد میرود بغل قاتلها مینشیند. تازه قتل، مصیبتش مختلف است. درسش را حذف میکند، نمیدانم از مدرکش را میگیری، نمیدانم بیرونش میکنی، اخراجش... اعتباریات صحبت کردیم که قانون لازم است ها، ولی شلاق نه. بله، گناهی کردی، ظلمی کردی، این کلاغه هست.
بخش دوم بگویم. تمام. حضرت موسی مشکل برخورد؛ چون اینها فاسق بودند، آدم نشده بودند. امیرالمؤمنین هم به مشکل خورد. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۶. عجب تعابیری! این یکی از سران مخالفین امیرالمؤمنین، همسر پیغمبر، یکی از همسران پیغمبر، در خلفای قبلی با همهجور بوده. با خلیفهٔ آخر به مشکل خورد. خلیفه وایسادند حذفش کنند، [علی] حمایت کرد. ابن ابیالحدید از استادش، ابو یعقوب نقل میکند.
من تعبیرم را برایتان آوردم از این بابا در شرح نهجالبلاغه، جلد ۹. میگوید که «کلام شیخ ابییعقوب رحمه الله: ولم یکن یتشیع و کان شدیداً فی الاعتزال.» استاد من، ابو یعقوب که شیعه نبود و به شدت معتزلی بود، اهل سنت بود. او میگفت: [از او] مفصل نقلقول میآورد در مورد همسر پیغمبر که با خلیفهٔ سوم به مشکل خورد که حذفش کند. طلحه را بکند رهبر. همهکارها صورت گرفته. طلحه رهبر نشد، امیرالمؤمنین رهبر شد. خلیفه با علی به مشکل خورد. مردم را جمع کردند از مکه و جاهای مختلف آوردند، جنگ جمل را راه انداختند به خونخواهی خلیفهٔ سوم. بزرگوار بودند. جنگ را راه انداخت، زدند و سپاهش را متلاشی کردند. خودش هم دستگیر کردند. تحتالحفظ، چهل تا زن را امیرالمؤمنین لباس مردانه تنشان کرد. با شمشیر این را فرستادند با احترام و عزت برگردد شهر.
که وقتی برگشت شهر، خب، ببین علی به همسر پیغمبر نامحرم فرستاده. آزاد بشود. دو نفر تو مسیر به این خانم توهین کردند. امیرالمؤمنین گرفت، نفری صد ضربه شلاق زد به این دو نفر. میفرماید که در خطبه ۱۵۶ – [پرسشی پیش میآید:] چرا [چنین مطالبی را] موقع نهجالبلاغه نمیخوانیم؟ [پاسخ این است که این] سؤال سیاسی است، [و گویی مقدر شده که] جوابش اینجا نباشد – فرمود که: «أَنَّى أَتَيْتُمُونِي وَإِنِّي حَامِلُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَى سَبِيلِ الْجَنَّةِ، وَمَوَاقِعُ مُرَّةٌ وَمَوَاطِنُ مُرِيرَةٌ.» سختی زیاد دارد، تلخی هم زیاد دارد. «و اما فلانَه» – از مخالف اسم نمیآورد – «فلانه [آن خانم]» – «فدرکها رأی النساء» – کینههای قدیمی که داشت، زد بیرون. که اینجا ابو یعقوب مفصل آن را گفته، ابن ابیالحدید نقل کرده. «کَمَرَجَلِ الْغَيْنِ.»
کلام امیرالمؤمنین اینها مظلومیت را میرساند. «با شاخصهای حکومت امیرالمؤمنین، غیر ما ائتلیت لم تفعل.» زمان خلفای قبلی اگر این اتفاق پیش میآمد، این کارها را نمیکردند. «من چون علی بودم، با من این کار را میکردند.» ابن ابیالحدید توضیح میدهد اینجا، میگوید: «اگر فلانی خلیفه بود» – یکی از خلفا را اسم میآورد – «و فلانی هم بعد خلیفهٔ سوم، همین مدلی خلیفه میشد، همه این اتفاقها زمان خلیفه میافتاد.»
متن برایتان آوردم بخوانم. «همین اتفاقها میافتاد.» «عمر بل الخلاف بعد قتل عثمان علی الوجه الذی قل علیه تفعل و هذا حق تجدو علی عمر ما تجده علی علی.» «اگر کاری که این خانم با علی کرد با فلان خلیفه انجام میداد، آن خلیفه اول میکشت، جنازهاش را میسوزاند، تکهتکه میکرد، به باد میداد.» «بعد: حرمة الولاء.» «میداند من حرمت نگه میدارم؛ حرمت پیغمبر و الحساب علی الله.» حساب واگذار کردم به خدا. «من را میشناسی؛ میداند علی عرب [اینهاست].»
«علی تقوا دارد.» راحتاند، هر غلطی دلشان بخواهد میکنند. مظلومیت کسی که میخواهد مجری قانون باشد. برای همین قانونگریزی باب میشود. بلدند دیگر. اینجور ادارهٔ مملکت سخت است.
تو خطبهٔ شقشقیه، جملهٔ دیگر... وقت نمیشود برایتان بخوانم. «فلانی که آمد در رأس حکومت، شلاقش دستش بود، شمشیر هم دستش بود. ساکت.» به من که رسید، میدانند. «بعد حالا همه صداها درآمده به اسم انتقاد از حکومت.» چیز خوبی است! هشتاد تا دادگاه. اینها مشکلاتی که هست سر راه...
کلیدواژهای که لازم دارد چیست؟ تقوا. فردا که جلسهٔ آخر این باشد، روی تقوا انشاءالله بیشتر صحبت میکنیم. بقیهاش [بماند تا] تعطیلات میانترم تمام بشود، بحث را ادامه خواهیم داد؛ چون بحثمان تمام نشده.
اجتماعی، نه رشد سیاسی. مگر اینکه از این فاز در [بیاییم]. تقوا نمیخواهد؛ یکم بیعقلی میخواهد، یکم تندی میخواهد، یکم جذابیت و لذت آنی میخواهد. آنها اگر باشد، قانونمندیاش هم میآید. آنها را ندارید، باید توقع داشته باشید. تقوا هم سخت است. پدر صاحب بچه درمیآید.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش...
جلسات مرتبط

جلسه پنجاه و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت