تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و پنج

00:27:07
122

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته پیش درباره اراده و نسبتش با انسان واقعی نکاتی را عرض کردیم. مطلبی که حضرت امام (ره) در آثارشان فرمودند این بود که مرز بین انسان و حیوان اراده است؛ نه اراده‌ای که فلاسفه، مثل بوعلی، تعبیر می‌کنند؛ چون آن مقدار از اراده را حیوانات هم دارند. [حیوانات هم] انتخاب بکنند؛ حالا مثلاً گربه اراده می‌کند که روی این دیوار باشد یا روی آن دیوار، از این در وارد شود یا از آن در. این مقدار اراده منظور نیست. اراده به معنای عزم و تصمیم گرفتن است؛ اینکه از یک عالم برخیزد، وارد عالم دیگری شود، عالمش را عوض کند. کسی که این تصمیم را نگرفته، هنوز وارد حریم و حیطه انسانیت نشده است.
البته نکته بسیار مهمی که همیشه هم تأکید و تکرار کردیم این است که همه این مباحث، تشکیکی و دارای مراتب است. صفر و یکی نیست؛ اراده این‌طور نیست که آدم یا اراده دارد یا اراده ندارد. نه، اراده مراتب دارد. در این برخاستن از این عالم و ورود در عالم بعد، ما مراتب و درجات داریم. درجاتش هم به این است.
باز نکته بعدی و مهم: ببینید، ما همه مباحث روان‌شناسی را داریم بازتولید می‌کنیم. کاری که توقع می‌رود از حوزه و روحانیت، به نظر می‌رسد همین است؛ آن مبانی باید به این خروجی‌ها برسد. تفاوت روان‌شناسی ما با روان‌شناسی غربی چیست؟ در روان‌شناسی غربی، مدیریت رفتار و کنترل رفتار با شرطی کردن، اراده را در حد شرطی شدن فعال می‌کند؛ همان‌قدر که در مورد حیوانات. اینجا بحث، بحث دیگری است؛ نگاه هستی‌شناسانه ما متفاوت است. آن مبانی هستی‌شناسی عرفانی و فلسفی به این خروجی می‌رسد. مگر مبنای هستی‌شناسانه ما چیست؟ دقت! مبنای هستی‌شناسانه ما این است.
حالا من یک پرانتز باز کنم که البته مربوط به بحث است. گاهی بحث کمی سنگین می‌شود، از دست در نرود! می‌خواهم بگویم که اسلوب بحث و اساس بحث، محکم و سفت است.
ببینید، چند چیز است که در نگاه فلسفی ما تا وقتی حل نشود، همه مباحث می‌لنگد. مبانی حضرت امام (رحمت الله علیه) — چه مبانی سیاسی امام، چه مبانی فقهی امام، چه مبانی فلسفی و عرفانی امام — تفاوتی دارد که اگر کسی این تکه‌های اصلی‌اش را نگیرد، کلاً می‌لنگد. مبانی ایشان، مبانی ملاصدرا است. مبانی ملاصدرا دو سه نکته اساسی و کلیدی دارد که مفصل با هم گفتگو کنیم: یکی اینکه بین وجود و ماهیت، اصالت را به وجود می‌دهد. فلسفه غرب کلاً اصالت را به ماهیت می‌دهد. نکته دوم اینکه این وجودی که اصالت دارد، ذو مراتب و تشکیک است: وحدت وجود و حرکت جوهری. حالا وحدت وجودش را نمی‌گویم، ولی [طبق] حرکت جوهری، همه دارند به سمت مبدأ وجود حرکت می‌کنند.
مبانی اصلی امام و انقلاب، واقعاً کسانی که می‌خواهند انقلابی باشند و انقلاب را بفهمند، باید این مبانی را بفهمند. مبانی اصیل انقلاب اینهاست. انقلاب ما محصول اصالت وجود و محصول حرکت جوهری است.
انقلاب چیست؟ کجا می‌خواهد برود؟ بعضی وقت‌ها کارنامه‌ای هم که از انقلاب ارائه می‌دهیم، غلط است، اشتباه است؛ برای اینکه [می‌پرسیم:] قبلاً بهتر می‌خوردیم یا الان بهتر می‌خوریم؟ قبلاً عالم، عالم حیوانیت بود، [اما] ما می‌خواهیم وارد عالم انسانیت شویم. ما می‌خواهیم بشر را وارد حریم انسانیت بکنیم. آب و علف [او] قطع شود. آنهایی که آب و علف دستشان است، با آب و علف کنترل می‌کنند و فشار می‌آورند. البته ما وقتی انسان شدیم، به اقتضای نیاز انسانی‌مان، این مسائل را حل می‌کنیم. حضرت امام (ره) فرمودند: «آب و نان و امنیت و همه‌اش تعریف می‌شود و تأمین می‌شود با حریم انسانیت.» الان امنیتی که در جمهوری اسلامی حاکم است، با هیچ جای دنیا قابل قیاس نیست. امنیتش خودجوش است، مال یک عالم دیگر است، محصول یک عالم دیگر است. لذا اقتصادی هم که بعداً درست می‌شود، ان‌شاءالله محصول آن عالم است.
[آیا باید] گرگ باشیم یا بره؟ عالم حیوانیت تقسیم این دو تا می‌شود: همه یا گرگند یا بره. ما می‌خواهیم انسان باشیم؛ هزینه‌های انسان بودنمان را پرداخت می‌کنیم. گرگ‌ها چنگ می‌اندازند، بره‌ها هم نق می‌زنند [تا خورده نشویم]. از دو طرف فشار می‌آید؛ هم فشار گرگ‌ها، هم فشار بره‌ها. [خطاب به محمد:] محمد! تحمل می‌کنی؟ عالم را می‌سازیم، عالم دیگری می‌سازیم. اینها مبانی فلسفی و حکمی حضرت امام (ره) است.
بحث اراده کجای این ماجراست؟ به کدام سمت است؟ به سمت پیشرفت؟ توسعه پایدار یعنی چه؟ غایت چیست؟ ما آمده‌ایم اینجا به توسعه پایدار برسیم؟ اصلاً به توسعه برسیم، چه پایدار چه ناپایدار؟ مگر توسعه غایت است؟ توسعه با تعریف امروزی‌اش یعنی چه؟ توسعه و تکنولوژی مدرن، بسط قوای مادی [است]. بسط قوای مادی یعنی چه؟ دقت! همه کارکرد تکنولوژی مدرن چیست؟ امتداد می‌دهد دست و پا و چشم و گوش شما را. غیر از این است؟ شما با چشمت تا چند متر می‌توانی ببینی؟ بستگی دارد ابری باشد، نباشد؛ تا آن کوه‌ها را می‌توانیم ببینیم. تکنولوژی پیشرفت می‌کند، توسعه می‌دهد این دید شما را، بردش را افزایش می‌دهد. شما با چشمت مثلاً تا ۲۰۰ متر آن‌طرف‌تر را می‌دیدی؛ حالا من کاری می‌کنم تا ۱۰ کیلومتر. درست است؟ با گوش صدای مثلاً یک حریم ۵۰ متری را می‌شنوی؛ با طول موج مثلاً چقدر؟ [ما آن را] توسعه می‌دهیم، افزایش می‌دهد. با دستت یک مقدار کارایی داری، با دستت مثلاً ۵۰ کیلو بار می‌توانی برداری؛ من ابزاری به تو می‌دهم، یک دکمه می‌زنی ۱۰ هزار تن [بلند می‌شود]. ابزار بسط این قواست. به تعبیر حضرت امام (ره)، «حیوان مسلح و مجهز.» تعابیر خیلی تند است. تعابیر امام (ره) خیلی تند است، نمی‌دانم چرا اینها سانسور می‌شود. [ما] فنای در تکنولوژی را نمی‌خواهیم. تکنولوژیِ عالم انسانیت را می‌خواهیم. غبار نمی‌خواهیم، [که تنها خود را] بسط بدهیم تو عالم ماده فقط.
خیلی وقت‌ها اصلاً بسط قوای ماده لزوماً از راه ماده نیست. خیلی وقت‌ها شما اراده می‌کنی. در سوره مبارکه نمل و سبأ، چه ماجرای حضرت سلیمان (ع) آمده است. حضرت سلیمان (ع) برای [آوردن] تخت بلقیس، رقابتی انداخت بین شاگردان. [نمود] پیغمبر خدا، تکنولوژی‌اش این است: عفریتی از جن برخاست [و] گفت: «قبل از اینکه از جایت بلند شوی، من تخت را می‌آورم.» آصف بن برخیا — 'قالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ' — علم این است، کتاب انسان هم این است، انسان این است! یک کسی که یک مقداری علم داشت (گفتند یک حرف از یکی از اسماء [الهی] را بلد بود؛ ۷۳ حرف الهی است [و] مخصوص معصومین است)، یکی‌اش را داشت. به حضرت سلیمان (ع) گفت: «قبل از اینکه پلک به هم بزنی برایت می‌آورم.» [یعنی] قبل پلک زدن، یا 'قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ'. [آیا با] پلک زدن، با اراده، [می‌شود] تحریم [را کنار زد]؟ سایت را بستند؛ بابا! وی‌پی‌ان می‌روم! از یک عالم دیگری تصرف می‌کند در ماده.
یک حرف خطرناک بزنم: [درباره] اهل بیت، علم اهل بیت چه شکلی است؟ 'إِذَا أَرَادُوا أَن يَعْلَمُوا، يَعْلَمُونَ.' [وقتی] اراده می‌کنند بدانند، می‌دانند. علم اهل بیت [و] انسان این شکلی است! ما دقیقاً برعکس شدیم. یک جوری پارتی‌بازی و رانت‌خواری. می‌دانی؟ مثلاً این‌جور علم را! من این همه بروم خودکشی بکنم درس بخوانم، بعد [آنها] همین‌طور اراده بکند، بفهمد؟ این عدالت است؟ خدایا، اشتباه می‌زنی! داری اشتباه می‌روی! اصلاً مسیر رفتن به علم اینها نیست. به امام صادق (ع) [کنایه از کسی] گفت: «من می‌خواهم علم یاد بگیرم، کجا بروم درس بخوانم؟» حضرت فرمود: «تعلیم و تعلم رفت و آمد ندارد، کلاس ندارد، درس ندارد، مشق ندارد؛ به انسان علم می‌دهند.» بله، این فرمول‌ها و قواعد و اینها [که ما داریم]، ممکن است [آنها] ندهند [و ما] نتوانیم حل بکنیم. قرارداد ماهاست. عصا دستش است، آپشن‌های مختلفی دارد؛ حالا [بخواهد] از سنگ آب در بیاورد، می‌زند آب در می‌آید؛ [بخواهد] از آسمان غذا بیاید؛ بزنم تو زمین، یک چیزی دربیاید؛ بزنم [و] یکی برود تو زمین. اراده مهم است.
آیت الله بهجت (ره) می‌فرمود که: خیلی خطرناک! ببینید عالم انسانیت چه عالمی است؟ آیت الله بهجت (ره) می‌فرمود که من داشتم روزنامه مطالعه می‌کردم؛ اخبار سیاسی و اینها را از تو روزنامه‌ها درمی‌آوردم؛ این روزنامه، آن روزنامه، [تا] جا نمانم یک وقت، [و] از همه مسائل باخبر باشم. آقای بهجت! بگویم، دیگر الان از چشم [همه] می‌افتد! آقای بهجت را ما تصور خوبی نسبت بهش داشتیم. روزنامه نمی‌خواندند، تلویزیون نمی‌دیدند. کسی ندیده روزنامه خواندن‌های بهجت را؛ تلویزیون دیدن ایشان را هم کسی ندید. خیلی بد است، نه؟ حسین‌ها! نماد تحجر است! گفتش که پدرم [رضوان الله علیه] آمد کنارم، گفتم: «می‌خواهم در جریان باشم.» این مرد بزرگ، این انسان [به معنای واقعی]، فرمود که: «داشته باش! جمله را! کولاک است این جمله! با همه عالم می‌شود تحدی کرد. هر کس یک [مانند] بهجت رو کند، من به آن مکتب ایمان می‌آورم. نوکر این اعلام بهجت [هستم].» چه کسی بهجت، [علامه] طباطبایی، [امام] خمینی و اینها را دارد؟ هر کس دارد، من ایمان می‌آورم! آقای بهجت به من فرمود: «بعضی‌ها هستند صبح تا شب روزنامه می‌خوانند، [اما] تا یک ماه قبل را نمی‌توانند بهت بگویند چه شده. بعضی‌ها هستند تو عمرشان روزنامه نخوانده‌اند، [اما] تا یک ماه بعد را بهت می‌گویند چه می‌شود!» گرفتی چی شد؟ این حرف صلوات نداشت؟ ماجرا چیست؟
خب، بله. حالا حضرت امام (ره) روزنامه می‌خواندند، گزارشات به ایشان می‌رسید. همه را هم نباید توقع داشته باشیم. حالا اگر کسی انسان کامل شد، همه‌اش هی اراده بکند [که:] «الان تو سوراخ چه خبر است؟» اینها هم نیست. «بگذار من بروم تو 'مود' ببینم دارد چه‌کار می‌کند.» این حرف‌ها نیست. با روال طبیعی زندگی می‌کنم. اهل بیت (ع) هم همین‌جور بودند. [مثلاً در مورد] پسر ما کجاست؟ [یعنی در موارد عادی که] مخالفین بودند، حضرت می‌خواستند که فضای ذهنی اینها را — یعنی یک جور مدیریت بکنند. بالاخره خیلی وقت‌ها نعل وارونه زدن است دیگر؛ از یک فضایی درآوردن [و به] یک جور دیگر [بردن]. اراده می‌کند، خدای متعال بهشان می‌فهماند. انسان این است! ببین، همه چیز بسته به اراده است. توی عالم دیگر زندگی می‌کند، از یک جای دیگر زندگی می‌کند. عزم فعال شده است. عزم وقتی فعال می‌شود، خیلی کارایی دارد، خیلی کار می‌کند.
درسم را سر وقت بخوانم و سر وقت بخوابم، سر وقت بیدار شوم، در این حد مشکل دارم! خیلی بالاست! ما چه کار بکنیم؟ فعلاً راه بیفتیم.
نکته نگاه هستی‌شناسانه‌ای که به خروجی می‌رسد، اینجاست: ما تعریفی که از عالم داریم این است: همه عالم تجلی خداست. شما اگر می‌خواهی اراده داشته باشی، باید مظهر اسم «مرید» خدا باشی. آقا! [می‌گوییم:] «مریدی» جز خدا ندارم؛ آن هم خداست. مرید به معنای اراده [کننده]. یک «مرید» در عالم بیشتر نیست؛ یکی است؛ فقط [او] دارد اراده می‌کند. بله، ما اگر اراده‌مان فانی شد در اراده او، اراده‌مان می‌شود [که] همه عالم [مطيع ما شود]؛ همه عالم می‌شود مطیع اراده. بزرگان به این می‌گویند ولایت تکوینی. ولایت تکوینی اهل بیت (ع) در اوج‌اند، برخی بزرگان هم در مراتب پایین‌تر.
یک آقایی از علمای تهران در قید حیات است، خدا حفظشان بکند. یک کسی می‌گفت: «من حج می‌خواستم بروم. بین خودمان باشد، دیگر در گوشی [بگویم]: در فرودگاه برایم مشکلی پیش آمد. پاسپورتم یک مشکلی داشت و اینها. اینها گفتند نیم ساعت لااقل طول می‌کشد. پروازم ۲۰ دقیقه بعد بود. بعد زنگ زدم به آن عالم که الان تهران است، [یک] انسان فوق‌العاده‌ای [است]. به ایشان گفتم که: 'آقا! من از پرواز دارم جا می‌مانم.' [و با گله‌مندی] گفتم که: 'عرفان، سلوک، شاگردی اهل بیت، همه‌اش برای من [بیهوده است]!' [عالم] گفت: 'رفتم.' و پروازش عقب افتاده بود. ولی [باز هم گفت:] 'بازم یک ربع کم داری، نمی‌رسی!' [راوی می‌گوید:] دوباره زنگ زدم [و گفتم:] 'درست کردی؟ یک ربع کم دارد! به من دارد فشار می‌آید! دارم اذیت می‌شوم! بدو دیگر! چه کار می‌کنی؟' گفت که: 'دوباره گذشت و چه کار [کردم]؟ [باز] زنگ زدم.' خلاصه با اراده خیلی وقت‌ها کارها صورت می‌گیرد.
شهید آشتری (ره) راننده کمونیستی داشتند. این راننده، ولی [بعد از] این داستان، [یعنی بعد از این] راننده کمونیست، مسلمان شده بود. گفته بود: «از کجا [رسیدیم که] اذان شد، نماز بخوانم؟» یک پنج دقیقه رفتیم جلوتر و اذان شد و اینها؛ ماشین خراب شد. ایشان پیاده شد، رفت، با خیال راحت وضویش را گرفت، نمازش را خواند. «السلام علیکم» که گفت، ماشین درست شد! سوار شدیم و رفتیم. فهمیدم این اراده کرد [که:] «وایسا! نماز بخوانم.» و مرا نگه داشت. اراده این است؛ اصل اراده این است.
خب، کی آدم [این‌طور] جور می‌شود؟ وقتی اراده فانی شود در یک اراده بالاتر. سیر ما این است: اراده را باید فانی کنیم. اگر این اراده فانی شد در آن اراده، هر چه تو اراده کنی، او اراده می‌کند. اراده‌ای نداری از خودت. امام حسین (ع) به امام سجاد (ع) فرمودند که: «پسرم، چه می‌خواهی؟ 'مَاذَا تُرِيدُ؟'» [یعنی:] «چه اراده کردی؟» [امام سجاد (ع)] جواب داد: 'أُرِيدُ أَنْ لاَ أُرِيدَ.' [یعنی:] «اراده کردم که اراده نکنم.» اراده را فانی کنیم. اولین مرتبه‌اش چیست؟ بحث‌های اعتباریات یادتان است با هم صحبت می‌کردیم؟
حالا من بحث عزم را [که در] تفسیر المیزان و اینها آورده بودم، ان‌شاءالله شنبه برایتان چند نکته خیلی مهم در تقویت اراده عرض می‌کنم، از آیات قرآن. قالب کلی‌اش را بگویم. بستِ اعتباریات خاطرتان است با هم صحبت می‌کردیم؟ اعتباریات ویژگی‌اش چه بود؟ یک عالم واقعی را می‌آوردیم در اعتباری، به واسطه اعتباریات سیر می‌دادیم به آن عالم واقعی. [مثلاً] سقف بسازی که ماندگار باشد، بماند، نریزد؛ این چند فرمول می‌خواهد. اینها را که رعایت بکنی، عمل بکنی به این فرمول‌ها، سقفی که می‌سازی می‌شود استاندارد. یک نظام اعتباری می‌ساختیم برای نظام واقعی. درست است؟ راه رسیدن به واقعیت، آن نظام اعتباری بود. اگر فرمول‌ها را عمل نمی‌کردی، آن دیوار می‌ریخت، آن سقف می‌ریخت. این نظام اعتباری به آنجا می‌رساند. حالا یک نظام واقعی داریم: عالم لاهوت است، عالم جبروت است. عالم اعتباریات [چیست؟] به اعتباریات عمل کن! اینها فرمول‌های هندسی عالم است. هندسه خودش [کاری می‌کند که] همه چیز میزان می‌شود. سقفی که من برایت در نظر گرفتم، شریعت [است]. کمترین مرتبه شریعت چیست؟ حلال و حرام. خیانتی می‌کنند آنهایی که توجیحات و توجیحات هچل هفت، حلال و حلوا بازی درمی‌آورند سر اختلاس! [می‌گویند:] «من این را داشته باشم، دروغ بگویم، خوب است؟» این چه بازی‌ای است بین این و آن؟ این حرام و آن حرام، این حلال. و [بعد] مستند می‌ساختیم.
یک جایی رفته بودیم با هم، اینها. به فیلمبردار گفتم که: «آقا، حالا سامرا بودیم ایام درگیری با داعش و اینها.» به فیلمبردارمان گفتم که: «ببین، تا اینجا آمدی، حیف است یک نمازی هم بخوانی.» مدافعان حرم و اینها بودیم، کسی زائر نبود سامرا. گفتم که: «ببین، اینها الان دیگر فضا خیلی خوب است، این حرم، جای شما سامراست.» اینها [را] دروغ [نمی‌گویم].
دروغ نگویم، خودش مصالح عالم است، ملات عالم. این خودش ریز و درشت هم ندارد. فرمود: «بدترین گناه این است که یک گناه اراده‌ات را نابود می‌کند.» اراده کن از این حریم حلال و حرام بیرون نیایی. یک چیزی بگویم؟ بریم! خطرناک است، می‌ترسم، نمی‌دانم. با هم رفیق شدیم دیگر؛ شما با زبان ما آشنایی.
یک بزرگی بود در یزد. ما خدمت ایشان رسیده بودیم. خیلی فوق‌العاده بود، خدا رحمتشان کند. حالا اسم نمی‌آورم. خیلی انسان وارسته و بی‌نظیری بود. ایشان خیلی عنایت به «معراج السعاده» داشت. [می‌گفت:] «معراج السعاده» را اگر بخوانی [و] به آن عمل کنی، بخوانی [و] بفهمی، موهایت می‌ریزد، سنگین است. [اگر] یک صفحه بخوانی، یک سال مقید شوی [و] عمل کنی، سال اول کم و کمترین تعدادی که می‌توانی ببری، ۱۵ نفر است.
[مثال آن مثل این است که بگویی:] «سلام، می‌خواهم بروم ماست بگیرم؛ [اما اگر بگویم] یک سر بروم کالیفرنیا [و] بیایم، همان روز اول تعطیل می‌شود!» [یعنی این‌قدر کار سختی است.]
سطح استفاده از عالم می‌آید بالا. او مسلط به عالم ماده می‌شود. آن وقت اراده می‌کند. بحث این است: آدم باید سوار بر همه عالم ماده [شود]. برای اینکه سوارش شوی، 'خَلَقَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا'. در تکنولوژی مدرن، همه سوار بر توأند. تو در خدمت اینهایی. تو [نباید] بعد از اینها جا نمانی، [بلکه باید] خدمت برسانی. پیشرفت نباشد، مدرنیته نباشد [که انسان را به خدمت گیرد]. بحث این است که الان چه کسی سوار چه کسی است؟ انسان کجای ماجراست؟ غرض و غایت نهایی کیست؟ پیشرفت برای پیشرفت [نیست]، هنر برای هنر [نیست]؛ نه! هنر برای انسان [است]، پیشرفت برای انسان [است].
[این] برنامه [است]؛ [تا کجا] من را بخورد؟ تا اینجایش من این را خوردم. نگاه، نگاه هندسی عالم است؛ تا کجا سواری [می‌دهی]؟ از کجا به بعد دیگر سوار توأند؟ مرحله اول است: همین اراده و حلال و حرام تو را سوار بر عالم می‌کند. خیلی‌ها با همین مراحل ابتدایی، ابتدایی! یعنی بعضی‌ها ترک یک حرام، دو حرام کردند، تشرفات پیدا کردند؛ حرم می‌رفتند، سلام می‌دادند، جواب سلام می‌گرفتند، ملائکه را می‌دیدند، خواب‌های الارض پیدا می‌کردند. ماجراها داریم. بنده خودم چیزهایی دیدم از بعضی‌ها. بعد [پرسیدم:] «از کجا آوردی؟» [پاسخ داد:] «اراده کردم، آوردم!» [مثل آنکه] گفت: «آن انگشتر عقیقی بود که بابات وقتی از دنیا رفت، تو دهنش گذاشت.» سوار بر عالم! این‌جور آدم‌هایی که دیدیم، چه کار کنیم؟ ماجراها هست، از اینها ماجراها هست.
خدا عاقبت ما را ختم به خیر بفرماید. در فرج امام عصر (عج) تعجیل بفرماید. قلب نازنینش شاد باد.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00