تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت : امام؛ امین حقایق و تنظیم‌کننده تجلیات قرآن

00:12:20
167

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

شبهه «نیازی به امام نداریم» و پاسخ‌های قرآنی

دوات و قلم؛ ماجرای تاریخی و «حسبنا کتاب الله»

ارجاع صریح قرآن به اهل ذکر

چرا وجود کتبی قرآن بدون وجود عینی امام ناقص است؟

محکمات و متشابهات؛ فهمی در دست راسخان

شب قدر؛ لحظه نزول قرآن بر قلب امام

ولایت کلیه الهیه و بحث ثقل اکبر

«لولا الحجة»؛ نقش امام در بقا و رزق عالم

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
سوالی را بعضی از دوستان برای بنده ارسال کرده‌اند. سؤال این بود که خب با این تعریفی که از قرآن شد، دیگر ما نیازی به معصوم و پیغمبر و امام و این‌ها نداریم؛ قرآن کفایت می‌کند. خب این شبهه وارد است. من جلسه قبل می‌خواستم در مورد این صحبت بکنم که فرصت نشد.
یک حرف معروفی را در تاریخ اسلام ما داریم؛ حتماً شنیده‌اید: ماجرای دوات و قلم. این ایام در ماه صفر، پیغمبر اکرم در بستر بودند و در حالت احتضار، فرمودند: «یک کتف گوسفند بیاورید با یک دوات؛ من یک چیزی برایتان بنویسم که آینده شما تأمین [باشد].» خوب، برخی بودند که دوست نداشتند؛ می‌دانستند چه چیزی قرار است نوشته شود. دوست نداشتند چیزی نوشته شود و مانع شدند. حتی تهمت زدند به پیغمبر؛ گفتند: «معاذ الله! پیامبر اکرم هذیان می‌گویند.» مانع شدند از اینکه این اتفاق بیفتد. این‌هایی که مانع [شدند]، یک واژه و عبارتی را به کار بردند؛ گفتند: «حسبنا کتاب الله. قرآن داریم دیگر! چیزی لازم نداریم. قرآن برای ما بس است.»
نکته جالبش این است: همان کسانی که «حسبنا کتاب الله» می‌گفتند، هفتاد بار گفتند «علی» و صد و خرده‌ای بار در قضاوت‌هایشان ارجاع به امیرالمؤمنین دادند! مگر شما نمی‌گفتید «حسبنا کتاب الله»؟ بسم الله! قضاوت کن! گیر افتادی، چطور نمی‌توانی قضاوت کنی؟ مگر نمی‌گویی قرآن بس است؟ ماجرا که اتفاق افتاده، از قرآن بیرون نمی‌کشی حکم را، استنباط نمی‌کنی؟ نمی‌گویی این خودش شاهد خیلی خوبی است برای اینکه این «حسبنا کتاب الله»، کلام تامی نیست، جمله دقیقی نیست؟ ما قطعاً به معصوم نیاز داریم از چند جهت.
برخی ادله، ادله فلسفی است که بحثش مفصل است؛ نمی‌خواهم خیلی باز کنم. ای کاش فلسفه بسط پیدا کند در حوزه‌های ما، دانشگاه‌های ما، مدارس ما؛ فلسفه کودک ما داشته باشیم. این حرف‌ها خیلی حرف‌های مورد نیاز است. با فلسفه راحت می‌شود مقام اهل بیت را اثبات کرد، توسل به اهل بیت را اثبات کرد، نیاز به اهل بیت را اثبات کرد. در سلسله طولی علل، ما نیاز داریم به اهل بیت؛ هر علت پایین‌تری و هر معلول پایین‌تری به علت بالاتر نیاز دارد و او موجب است برای او. این بحث‌های فلسفی [است] که ما باید توسل به اهل بیت و خلاصه استدلال [کنیم]؛ همان که قرآن تعبیر به سؤال می‌کند: «فاسألوا أهل الذکر».
خود قرآن [نیز] ارجاع به اهل بیت داده است. اگر «حسبنا کتاب الله» هم که باشد، باز خود کتاب الله ما را ارجاع به اهل بیت، اهل ذکر، داده است. اهل ذکر، اهل بیت‌اند؛ چون ذکر واژه‌ای است که در قرآن برای پیغمبر اکرم به کار رفته است. این استدلال‌های قرآنی را بدانید؛ این‌ها خیلی به درد می‌خورد. با دیگران که آدم بحث می‌کند، دستش پر است. «فاسألوا أهل الذکر» قطعاً اهل بیت را در بر می‌گیرد. از کجای قرآن؟ چون در سوره مبارکه طه، پیغمبر را به نام ذکر معرفی [می‌کند]: «رَسُولًا ذِکْرًا». پیغمبر ذکر است، خودش ذکر الهی است. لذا یکی از معانی «فاسعوا إلی ذکر الله» در سوره جمعه، این‌ها مراتب دارند دیگر. آدم‌ها مراتب دارند؛ یک عده «فاسعوا إلی ذکر الله»شان به خود نماز جمعه است، یک عده بالاترند؛ «فاسعوا إلی ذکر الله»شان به پیغمبر اکرم. این‌ها می‌دوند، شتابانند که بروند محضر پیغمبر. خود پیغمبر هم ذکر الله [است].
دلیل دوم این است که قرآن وجود کتبی و لفظی [است]، اهل بیت وجود عینی‌اند. وجود عینی می‌تواند وجود کتبی را تفسیر بکند. اهل بیت این حقایق را بروز داده‌اند. خب، ما حالا تا بخواهیم بفهمیم که این مسیر بروز حقایق چیست و چه شکلی می‌شود بروز داد، آن هم با این عباراتی که می‌شود از آن آدم به ورطه اشتباه بیفتد؛ آیات متشابه دارد. اهل بیت وجود عینی‌اند در بالاترین مرتبه؛ لذا سیره آن‌ها، کلام آن‌ها، همین‌قدر که حرف بزنند، کاری انجام بدهند، این خودش بروز عینی قرآن است. ما تا بخواهیم بیاییم [و] برویم سیر کنیم ببینیم که قرآن در این مسئله چه می‌گوید، همین معصوم را که ببینیم، خودش بروز کامل قرآن [است]. ضمن اینکه قرآن هم مقام تبیین را به پیغمبر داده است.
استدلال سوم این است که قرآن محکمات و متشابهات دارد. امیرالمؤمنین وقتی ابن عباس را می‌فرستادند برای مناظره [با خوارج]، [به ابن عباس فرمودند]: «ابن عباس! وقتی برای بحث با این خوارج می‌روی، استدلال به قرآن نیاورید؛ لِأَنَّهُ حَمَّالُ ذُو وُجُوهٍ.» خیلی جالب است در نهج البلاغه است. قرآن حَمَّال است؛ یعنی وجوه مختلف را در خودش حمل می‌کند. استدلال عقلی بیاور برای این‌ها، فلسفی بحث کن؛ قرآنی بحث نکنید. قرآن متشابهات دارد؛ آن‌ها هم که [اهل] اخذ به متشابهات. امیرالمؤمنین با خود قرآن روبرو [می‌شود]، قرآن ناطق با عینیت قرآن درگیر می‌شود، با کتابت و لفظ قرآن درگیر می‌شود. با عینیت قرآن، از عجایب عالم! قرآن متشابهات دارد؛ کی تشخیص می‌دهد محکمات و متشابهات را از هم؟ «و الراسخون فی العلم»؛ آیه ۷ سوره مبارکه آل عمران: «مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ». «إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ». [برخی می‌گویند] «یَقُولُونَ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا» استنافیه است؛ یعنی بحث تمام می‌شود. تحویل محکمات و متشابهات را فقط خدا می‌داند. حالا از اینجا بحث جدید این‌طور می‌گویند ولی عمده مفسرین می‌گویند که نه، «واو» واو عطف [است]. تحویل محکمات و متشابهات را چه کسانی می‌دانند؟ یکی خدا، یکی راسخون در علم. حالا باز خود همین هم از قرآن اثبات می‌شود که اهل بیت‌اند. در قرآن اثبات می‌شود که ما به امام نیاز داریم، قطعاً از وجوه مختلف.
ولی امام اگر ما را هدایت می‌کند، به باطن قرآن هدایت می‌کند. امام چیزی خارج از قرآن ندارد؛ چون ما حقیقتی خارج از قرآن نداریم. اگر ما حقیقت خارج از قرآن داشتیم، یعنی یک چیزی بود که حقیقت دارد و در قرآن نیست، اگر این‌طور بود امام دعوت به آن حقیقت می‌کرد؛ در حالی که این‌طور نیست. [آیات قرآن می‌فرماید]: یک آیه می‌فرماید: «فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ»؛ در سوره یاسین می‌فرماید: «فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ». هر آنچه از حقایق که در کتاب است، در امام است. ما به امام نیاز داریم؛ این است که [امام] ظرف مشیت خدای متعال [است]. با اینکه ببینید، این‌ها هر کدام ثقلین [هستند]؛ قرآن و عترت. مرحوم علامه میرجهانی رضوان الله علیه در کتاب شریف "ولایت کلیه الهیه"، ایشان ثقل اکبر را اهل بیت می‌دانند، در حالی که در روایات معمولاً ثقل اکبر را چه [می‌دانند]؟ قرآن. هر دو درست است؛ هر دو از یک لحاظ، چون اکبر و اصغر نسبی است دیگر. بزرگی و کوچکی نسبی است. از یک جهت قرآن ثقل اکبر است، از این جهت اهل بیت اکبر حقایق‌اند و امام دعوت به او می‌کند. یعنی امام دعوت [می‌کند]. از یک جهت امام ثقل اکبر است؛ چرا؟ چون ظرف مشیت الهی، امام است. یا [به عبارتی] کتاب قرآن ظرف مشیت الهی است، یا امام معصوم؟ شب قدر، قرآن در قلب امام نازل می‌شود. یا امام بر قرآن نازل می‌شود؟ بفرمایید: قرآن برای امام نازل می‌شود!
پس معلوم می‌شود که خود این حقایق در اجرایی شدنش، در اصل کونیتش، در اصل بودنش [نیازمند امام است]: «لَوْلَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»، «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَىٰ». همه این حقایق اگر ثابت است در عالم، به واسطه امام [است]. اگر او نباشد، فرومی‌ریزد؛ قالب‌ها و همه عالم در هم متلاشی می‌شود. در زیارت جامعه ملاحظه فرمودید دیگر: «به وجود شماست که آسمان‌ها و زمین برپاست.» حقایق به وجود شما ثابت است، عالم به وجود شما ثابت است، توحید به وجود شما ثابت است؛ چون ظرف مشیت است. قرآن هم با او معنا پیدا می‌کند. در اجرایی شدن قرآن، هر سال شب قدر که می‌شود، آن سال چه اتفاقی [می‌افتد]؟ هر روز حقایقی بروز دارد؛ این حقایق کجا تقدیر شده؟ در شب قدر. کی امضا کرده که این حقایق تبدیل [شوند]؟ امام معصوم. حقایق هست ولی او تنظیم [می‌کند]، تنظیم دیگری رقم [می‌زند]. همه‌اش کتاب است؛ کتاب در چه مراتبی نزول و تجلی پیدا کند، قرآن در تجلی خودش با چه سلسله‌ای بروز پیدا بکند، او در اختیار امام است. او است که تعیین [می‌کند] اولین اتفاق بیفتد، بعد آن اتفاق بیفتد، بعد آن اتفاق بیفتد. امین حقایق قرآنی است، ولی در اولویت‌بندی، تعیین، تنظیم، تقدیر، همه‌اش امام [است].
ان‌شاءالله که توانسته باشم پاسخ این سؤال را عرض بکنم.
خدایا! ما را با نور اهل بیت محشور بفرما. حقیقت قرآن و عترت را به ما بفرما.
و صلی الله علی سیدنا محمد و.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00