ضرورت احیای مجالس و ذکر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
تحلیل پیوستگی سقیفه تا کربلا در جریان تاریخ اسلام
تبیین روایت «شیعتُنا أصبرُ منّا» و معنای صبر ناآگاهانه
مقایسه صبر حضرت خضر و حضرت موسی در مسیر سلوک
نقش استقامت در تداوم مسیر تربیتی و معرفتی
تفاوت دانستن اهلبیت و ندانستن شیعیان در ابتلا
آگاهی اهلبیت از زمان ظهور و صبر مؤمنان بر ندانستن
غربال مؤمنان در دوران پیش از ظهور امام زمان (عجلاللهفرجه)
پیوند معرفتی بین غدیر، سقیفه، عاشورا و ظهور
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. فصل بعدی کتاب «رحمت واسعه» اشاراتی در باب تاریخ سیدالشهدا و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام.
خب، ماه رجب هم تناسب با –یعنی هم ماه رجب تناسب با اباعبدالله دارد و هم ماه شعبان. ماه رجب امروز روز میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام، همانطور که روز میلاد امام جواد علیه السلام، روز پانزدهم رجب روز وفات حضرت زینب سلام الله، بیست و هفتم رجب روز حرکت اباعبدالله از مدینه به سمت مکه است؛ بعد دیگر به سمت کربلا. لذا این ماه رجب ارتباط دارد با اباعبدالله علیه السلام. ماه شعبان هم که ماه امام حسین علیه السلام، ماه میلاد ایشان، امام سجاد، حضرت علی اکبر. لذا این بحث ما اینکه در ماه رجب و شعبان و اینهاست، بیربط با امام حسین علیه السلام نیست. هر روز ماه عاشوراست و هر روز باید متوجه به اباعبدالله علیه السلام باشیم. امام حسین، محرم و صفر، عاشورا و اینها نیست. مطالب خیلی خوبی در این بخشها هست؛ تحلیلهای فوقالعادهای با آن دید حکیمانه و خدابین بهجت. مطالب خیلی خوبی را میفرمایند، با آن علم سرشار که سرچشمه در حقیقت دارد و از آن چشمه فیاض ایشان این علوم را گرفته، با این باطن پاک و لطیف و این بیان تنبهآمیزی که ایشان دارد، امید است انشاءالله که به کمک ما بیاید و باعث شود توجهاتی در ما ایجاد شود.
ابتدای کربلا، غدیر. علاوه بر این، مجالس عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام، مناسب است که مجلس عزای برای خود حضرت امیر منعقد شود. ما در بحثهای شهرشناسمان نکاتی عرض کردیم در این باره که واقعاً ما مجلس در خور امیرالمومنین علیه السلام خیلی کم داریم. ضعفی است برای ما. ماه رجب حق امیرالمومنین ادا نمیشود. الان شما در حالی که سه روز مانده تا میلاد امیرالمومنین علیه السلام، هیچ خبری، هیچ مجلسی، هیچ بیانی، هیچ حرفی نیست. سالهاست این چنین است و باید این بد رفتهها گرفته بشود در مورد امیرالمومنین علیه السلام. ماه رمضان هم که سه شب قدر، درگیریهای این شکلی و هیچ اعتنایی عملاً به امیرالمومنین علیه السلام باز نمیشود. وقتهای دیگر هم کم است. عید غدیر هم که یک روز، آن هم بیشتر ختم به دید و بازدید با سادات و اینها معمولاً میشود. واقعاً جلسات منحصر به امیرالمومنین علیه السلام، به ذکر امیرالمومنین علیه السلام، ذکر فضائل امیرالمومنین علیه السلام، ذکر مظلومیت، ذکر مصائب امیرالمومنین، تاریخ امیرالمومنین خیلی کم است. به نسبت امام حسین علیه السلام قطعاً خیلی کمتر است. خب این واقعاً حق این نیست، این خوب نیست. میفرمایند که باید مجالسی برای امیرالمومنین علیه السلام هم منعقد بشود.
اگر آنجا حق غصب نمیشد، اینجا هم عاشورا پیدا نمیشد. عاشورا نتیجهی سقیفه است. مسیری از سقیفه شروع شد که غدیر را رها کردند و به سمت سقیفه رفتند. این مسیر استمرار پیدا کرد تا رسید به شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام. روایت «شیعتنا اصبر منا و بر اساس روایت دیگر ذالک الناسبرنا علی ما لعلم و صبررو علی مالا».
اصل روایت این است: «نحن صبرنا و شیعتنا اصبر». امام صادق علیه السلام فرمودند: «ما صبر میکنیم؛ ولی شیعیان ما از ما صبورترند». این «صبورتر» نه یعنی کمالشان از ما بیشتر است، در حقیقت یعنی فشار بهشان بیشتر میآید. شاید قبلاً یک بار اینجا من این را توضیح دادم، یادم نیست، الان میگوییم. مثلاً ما مسافتی را میخواهیم برویم، مسافرت میخواهیم برویم، از اینجا میخواهیم برویم قم. دوازده ساعت، ده یازده ساعت تو راهایم. این چند ساعتی که تو راهییم من و شما خسته میشویم، حوصلهمان سر میرود، تحمل میکنیم. بچهها هم خسته میشوند، حوصلهشان سر میرود. آنها اگر تحمل کنند، بیشتر از ما تحمل میکنند. لذا شما میگویید: «من که تو این مسیر رفتم، صبوری کردم؛ ولی این بچه از من صبورتر بود». صبورتر بودن بچه به خاطر این نیست که از من کمال بیشتری داشت، به خاطر این است که حوصلهاش کمتر بود، با همهی این حوصلهی کم تحمل کرد. اینکه شیعیان اهل بیت صبرشان از اهل بیت بیشتر است، معنایش این است؛ نه یعنی ما سبقت گرفتیم از اهل بیت در یک کمالی؛ ما از این کمال، از آنها بیشتر داریم. نه. کمحوصلهایم، کمصبریم، نمیدانیم، آگاهی نداریم. آدم بزرگی که پشت فرمان نشسته، میداند میتواند دو ساعت دیگر به تفریحگاه برسد، یک ساعت دیگر برای پمپ بنزین وایمیایستیم. سختیهای مسیر را میشناسد، مسیر را میداند، آخرش میرسیم، بلد است چه کار بکند که خسته نشود، حوصلهاش سر نرود، به چیها فکر بکند، به چیها فکر نکند. بچه هیچ کدام از این مهارتها را ندارد؛ لذا بیشتر حوصلهاش سر میرود، با این حال تحمل میکند. اینجا از این باب میگویند صبور.
روایت میفرماید که: «شیعیان ما از ما صبورترند». چرا؟ «ذالک انا صبرنا علی ما نعلم و هم صبر و علی مالا یعلمون». ما صبر میکنیم بر آنچه که میدانیم، آنها صبر میکنند بر چیزی که نمیدانند. ما میدانیم این سخت است، یا نتیجهاش چیست، آثارش فلان، ابتلا فلان، گرفتاری بعدش چه اتفاقی میافتد. اینها نمیدانند و صبر میکنند. این میشود «اصبر» بودن. اینها مثل صبر حضرت خضر و صبر حضرت موسی. هم خضر صبور بود، هم موسی صبور بود. البته باز کمصبری کرد در آخرین ماجرا. این صبور بودن خضر از سر علمش بود، از آگاهی و احاطهاش بود؛ و حضرت موسی تا حدی که علم داشت صبوری میکرد. آن قدری که علم نداشت، باید صبوری میکرد که نکرد و استادش را از دست داد. این شرط سلوک با استاد، از این ماجرای «همسفری» *اینجا "مسابقه" گفتید که به نظرم "همسفری" یا "ملاقات" منظور شما بوده است نتیجه میشود که شرط اساسی صبر است. اگر استاد، استاد راه رفتهای است، کار بلد است، چم و خم راه را میشناسد، باید دنبال او راه افتاد. چون میدانیم که علم دارد. ما در واقع دنبال علم راه میافتیم و تو این مسیر جهالتها و ناآگاهیهایی که داریم را صبر میکنیم، حوصله ی غرغر و سر و صدا نمیکنیم. این استقامت خیلی مهم است، شرط اصلی حرکت استقامت است. اگر استقامت باشد، قطعاً نتایج حاصل میشود. قطعاً مسئله این است که مردم استقامت نشان نمیدهند و معمولاً زود خسته میشوند، میبرند. «نتیجه نگرفتیم، یک سال هم پیش فلان آقا رفتیم، هیچی». «یک سال هم، شش ماهه نیست». یا آن آقا، آقا بوده یا آقا نبوده. اگر آقا نبوده که غلط است. اگر آقا بوده، غلط کردی که برگشتی.
یک کلمهای که: اگر آن آقا، آقا نبوده، غلط کردی که رفتی. اگر آقا بود، دو برابر غلط کردی که ولش کردی. داشته باشید. خیلی چوبها تو این ماجرا هست. اگر آن آقا نبوده و رفته، این چوب میخورد. اگر آقا بوده و ولش کردی، دو برابر چوب. «اثری ندیدم». اثر مال خود من است. یا آن آقا بوده یا نبوده. آقا نبوده که نبایدم اثر میدیدم. اگر آقا بوده، صلاحیت دارد یا ندارد؟ اونی که میخواهم ازش حرف بشنویم این اصل مسئله است. اگر صلاحیت دارد، کند پیش میرود؟ به ما چیزی نمیگوید؟ کتوم است؟ محل نمیگذارد؟ جواب تلفن نمیدهد؟ هیچ کدام توجیه معقولی نیست. هیچ! تو گوشمان هم اگر بزند، دیگر از ماجرای خضر و موسی که دیگر بدتر نیستیم. دیگر جلو چشممان آدم بکشد! او اگر صلاحیت دارد، جایگاه الهی دارد، جایگاه استادی دارد، آدم هم اگر جلوی ما کشت، ما باید استقامت نشان دهیم. عرض من روشن است. استقامت خیلی تو این مسیر صبری است، صبورتر باید حوصله کرد.
خلاصه فرمود که: «اینکه منتقم خواهد آمد»، روایت است. «اما آنها خود میدانند که منتقم خواهد آمد، حتی ساعتش را میدانند». اهل بیت میدانند که منتقم کی میآید. این هم نکتهی مهمی است. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خودشان وقت ظهورشان را خبر دارند، وقتش را، ساعتش را. ما نمیدانیم. ما باید صبر کنیم. الان تو این اطلاعات قبل از ظهوریم دیگر. انشاءالله این اطلاعات برای استقامت ماست. میخواهم ببینم چقدر پای کارید، چقدر جدیاید، چقدر مردانه ؟. خبر دارند. ما صبرمان اثر ندانستن اوست و بعد استقامت میکنیم تا به نتیجه برسیم. فقط راهش فقط استقامت است، کم نیاوردن، نبریدن، خسته نشدن، دلزده نشدن. و البته هی سختتر میشود، زمینه برای دلزدگی بیشتر میشود و غربال میشود، خالصها خودشان را نشان میدهند و معلوم میشود کیا خالصاند، که باور دارند از عمق جان. این نکتهی اساسی، اینکه میفرماید: «غیب را نمیدانند». «ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء». بگو که من اگر غیب میدانستم، برای خودم همهی خیرها را فراهم میکردم و هیچ سویی به من نمیرسید، بدیها و اینها نمیرسید. حتی شاید هم در روایت باشد که خودشان فرموده باشند ما زمان ظهور را نمیدانیم. میخواهم بفهمیم که ما زمان ظهور را نمیدانی یعنی متکی به خود نمیدانند. آن به آن باید تعلیم امداد از غیب باشد. پس آنها «بالله» میدانند، به «انفسهم» نمیدانند. خودشان باشند و خودشان، نمیدانند. اگر خودشان باشند ولی افاضهی خدا، میدانند. لذا بعضی جاها میگویند ما غیب را نمیدانیم، بعضی جاها غیب را میدانند. این همین است که در جایی که غیب را نمیدانند یعنی وقتی که نقل باشد... چه ربطی به امروز هم دارد؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: «الامام بعدی محمد ابن علی، و بعد محمد ابن علی». بعد از من، امام، محمد پسرم امام جواد علیه السلام است.