بغض به امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛ ریشه دشمنی با حق در تاریخ
عدالت بینظیر امام علی (علیهالسلام) در تقسیم بیتالمال
گریه امام حسین (علیهالسلام) بر نفرت دشمنان از پدرش
تداوم بغض امویان و لعن علوی تا هفتاد سال بر منبرها
پیشنهاد یاری چهار هزار جن مؤمن به امام حسین (علیهالسلام)
پاسخ امام به جنیان و فلسفه امتحان الهی در عاشورا
وفاداری زعفر جنی و ماجرای وفات او در قرون اخیر
مناجات امام حسین (علیهالسلام) در دعای عرفه و نعمتهای بیپایان خدا
مفهوم رحمت و کرم الهی در نگاه عارفانه امام حسین (علیهالسلام)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. از بغض علی (علیه السلام). آیا امیرالمؤمنین (علیه السلام) کسی است که امکان داشته باشد انسان با او بغض بکند، با او دشمنی بکند؟ آیا در امیرالمؤمنین ضعفی است، نقصی است، کمبودی است که انسان با او دشمنی بکند، بغض بکند؟
کسی که هر هفته بیتالمال را جارو بزند و شاید هر هفته، بعد از آنکه بیتالمال را جارو زد، نماز هم بخواند. همانطور که در پاورقی هم آمده است: «علی (علیه السلام) هر جمعه بیتالمال را جارو میکرد و سپس آب میپاشید. سپس در آن دو رکعت نماز میخواند و میگفت: روز قیامت برایم شهادت بدهید.» خب، کسی که بیتالمال را این شکلی عادلانه تقسیم میکند، مردم با او دشمنی کنند؟ آنقدر مدافع حق مردم است، آنقدر نسبت به حقالناس دقیق است، میشود بگویید او را دوست نداریم؟ پس چه کسی را دوست دارید؟ امیرالمؤمنینی که اینطور حامی ماست، مدافع ماست، وقتی او را دوست نداشته باشیم، دیگر کی را دوست داریم؟ کی را میشود دوست داشت؟
حتماً کسی را دوست دارید که یک پول مهم و زیادی به رئیس عشیره بدهد و رئیس، خودش بداند چه کار میکند؟ بله، رشوه میدهند و آنهایی که با زدوبند کارشان پیش میرود، لابد آنها را دوست داریم دیگر. اگر علی را دوست نداشته باشیم.
حتی شنیده شده است، خدا میداند راست است یا نه، به لشکری که کربلا رفته بودند، تقسیماتی رسید از طرف حکومت که "سه درهم، سه درهم" بین هر کدام تقسیم میشد. به خود رئیس فامیل و عشیره هزار درهم داده شده بود، ولی او به هر کدام از افرادی که تحت ریاست او بودند، چند درهم ناچیزی میداد. رئیس قبیله هزار درهم گرفته بود و او به هر کسی سه درهم میداد، همه را خودش خورده بود.
با ولایتشان رفته بودند روبهروی اهلبیت جنگیده بودند. رئیسشان روبهروی امیرالمؤمنین امام حسین (علیه السلام). ببینید آدمیزاد کارش به کجا میرسد. آدمیزاد بدبخت کارش به همین جا میکشد که امثال ترامپ میشوند برایش امام.
«هر که گریزَد ز خَراجاتِ شاه، بارکشِ غولِ بیابان شود.»
وقتی حریم شاه، آدم فرار بکند و به شاه تن ندهد، باید برود برای غول بیابان بارکشی کند. وقتی آدم به امیرالمؤمنین و حکومت علی تن نمیدهد، برای همچین موجودات خبیثی، همچین حیوانات درندهای نوکری میکند، بدون مزد و منت؛ که او خود رئیس، هزار درهم خورده و به این سه درهم میدهد، تازه ممنوندارش هم هست.
در کربلا همه جور حرفی میزدند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمود: «لِمَ تَستَحِلُّونَ دَمِی، أَ حَلَالٌ حَرَّمتُ أَو حَرَامٌ أحلَلتُ؟»
چرا ریختن خون مرا حلال میدارید؟ آیا حلالی را حرام کردم یا حرامی را حلال کردم؟ یک ملعونی جواب داد: «لِنُحاربَکَ بُغضًا لِأبِیکَ.»
به خاطر بغضی که از پدرت در دل داریم، با تو میجنگیم. اینجاست که میگویند حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) گریه کرد. در پاورقی نقل میکند: رو به مردم کرده و گفت: «وای بر شما، چرا با من میجنگید؟ به خاطر حقی که ترک کردم، شریعتی که تبدیل کردم یا سنتی که تغییر دادم؟» به او گفتند: «بلکه با تو میجنگیم به خاطر نفرتی که از پدرت داریم و آنچه با بزرگان ما در روز بدر و حنین انجام دادی.» هنگامی که امام حسین (علیه السلام) سخن آنان را شنید، گریست.
در کربلا هم اباعبدالله (علیه السلام)، برای مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریست. عالم باید بر این مظلومیت خون گریه بکند که واقعاً از اول تاریخ، از اول عالم تا آخر عالم، مظلومی مثل امیرالمؤمنین نیامد و نخواهد آمد. مظلومی مثل امیرالمؤمنین نیامده و نخواهد آمد. با بچهاش میجنگند به خاطر کینه و نفرت از امیرالمؤمنین (علیه السلام)؛ چراکه آن کسی را که باید به او تحبُّب بکند، بغض میکند. دوست داشته باشند کسی که حلوای مردم را نمیخورد و میگفت: «حضرت رسول نخورده بود، این را من هم نمیخورم.» ببینید با چه دردانهای درمیافتادند. آخه، این رفتار را اگر کسی در امیرالمؤمنین ببیند، عاشق او نمیشود؟
روایت در پاورقی نقل میکند: هنگامی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با عدهای از اصحابش در منطقه "رهبه" بودند، ظرف فالوده هدیه آوردند. به اصحاب خود گفت: «دست دراز کنید و بخورید.» آنها دست دراز کردند. او هم دست خود را به سمت ظرف فالوده برد، سپس دست کشید. اصحاب گفتند: «ای امیرالمؤمنین، به ما گفتی دست دراز کنیم، خودت هم دست دراز کردی و بعد دست کشیدی؟» فرمود: «به یاد آوردم پیغمبر خدا از آن نخورده بود؛ پس خوشم نیامد که از آن بخورم.» این امیرالمؤمنین، حلوایش چه بود؟ خرمایی را که از مدینه برایش میفرستادند، تکه تکه میکرد، داخل ماست میریخت و حلوایش هم همین بود. وقتی یک نان هم ضمیمه میکرد، همین میشد غذا.
همچین شخصیتی را ازش نفرت داشته باشند، تا هفتاد سال هر کس منبر رفت، سرتاسر اسلام، تا هفتاد سال اول خطبه و سخنرانی لعن امیرالمؤمنین میکرد.
یاری اَجِنّه: چهار هزار از اجِنّه آمدند و به امام حسین (علیه السلام) گفتند – این کلمه اجِنّه، کلمه صحیحترش "اجانینه" یا "جان" است. اَجِنّه جمع "جِنّ" است. حالا چون در فارسی مابین ماها رایج است به جِنّ میگوییم اَجِنّه، حتی آیتالله بهجت هم از همین باب استفاده کرده و کلمه اَجِنّه را به کار برده است. – چهار هزار از اجِنّه آمدند و به امام حسین (علیه السلام) گفتند: «اگر اجازه بدهی همینجا که هستی، هنوز نرسیده به جیش کربلا، ما هلاکشان میکنیم. بدون اینکه اصلاً التقاء فریقین بشود؛ یعنی بدون اینکه دو تا لشکر با هم روبهرو شوند.» جِنّها آمدند گفتند: «آقا، قبل از اینکه به کربلا برسیم، ما لشکر دشمن را تارومار میکنیم.»
امام حسین (علیه السلام) گفت: «واللهِ مَن أَقدَرُ مِنکُم هستم.» یعنی بیشتر قدرت دارم؛ «اما اگر من کشته نشوم، این خلق من به چه چیز امتحان میشوند؟» ببینید قواعد حرکت اباعبدالله (علیه السلام) را. برخی کتاب نوشتهاند که امام حسین (علیه السلام) نمیدانستند که کشته میشوند. شهید جاوید کتاب نوشته، طرف عمامه به سر سالها در حوزه درس خوانده، کتاب نوشته که امام حسین (علیه السلام) نمیدانستند برای حکومت میرفتند، در راه حضرت فریب خورد. اینجا خود حضرت دارند میگویند که من قدرت این کار را بهتر دارم، دارم میروم برای اینکه این امت یک محکی بخورند.
در پاورقی نوشتهاند: «گروههایی از جنیان مؤمن نزد امام حسین (علیه السلام) آمدند و گفتند: ای مولای ما، ما شیعیان و یاران توییم. هرچه میخواهی دستور ده. اگر به ما دستور دهی همهی دشمنان تو را میکشیم، بیآنکه تو از جای خود حرکت کنی. برای از بین بردن دشمنانت کافی هستیم. خداوند به جنها پاداش نیک بدهد.» او فرمود: «اگر من در جای خود بمانم، پس این مردم بینوا چگونه امتحان میشوند؟ با چه وسیلهای آزمایش شوند؟ چه کسی در قبر من خواهد خوابید؟ در حالی که خداوند آن روز که زمین را گستراند، آن را برای من انتخاب کرد و پناهگاه شیعیان و دوستداران ما قرار داد.» ببینید، چه عجب تعابیری! این تعابیر. اگر من اینجا کشته نشوم، پس این حرم کربلا مال کی میشود؟ اعمالشان و نمازهایشان آنجا پذیرفته میشود. چه عهدی داشته اباعبدالله با خدا! من باید اینجا کشته بشوم، اینجا محلی باشد اینها بیایند نماز بخوانند، نمازشان قبول بشود. بیایند اینجا دعا کنند، خدا به اینها توجه کند. روز عرفه بیایند اینجا کنار این مزار، خدا قبل از اینکه به عرفات و به اینها، اینجا را نگاه کند. اگر من اینجا کشته نشوم، اینها چه میشود؟ به دعایشان مستجاب میشود و شیعیان ما آنجا سکونت میکنند.
جنیان گفتند: «به خدا قسم، ای حبیب خدا و ای فرزند حبیبش، اگر اطاعت امر تو بر ما واجب نبود و مخالفت آن برای ما جایز بود، با تو مخالفت میکردیم و همهی دشمنانت را پیش از آنکه به تو دست یابند، میکشتیم.» امام (علیه السلام) فرمود: «ما به خدا قسم از شما بر این کار تواناتریم؛ ولی باید هر کس هلاک میشود با دلیل و حجت هلاک شود و هر کس زندگی مییابد و سعادتمند میشود با دلیل و حجت باشد.»
ادامهی مطلب را میفهمم. پیرمردی بود. من خودم او را دیدم. شاید اصالتاً نزدیک به محل ما بود و ظاهراً شمالی بود. گفت: «داشتم میخوابیدم، دیدم قلقلهای برپاست. گفتم چه قلقلهای هست؟ گفت: زعفر جنی، همان که آمده بود برای یاری امام حسین (علیه السلام)، وفات کرده است. همین حالا وفات کرده است.» بنده از طریق دیگری هم شنیده بودم که بیست سال قبل آمده بودند و در بعضی از خانهها را زده بودند که «زعفر وفات کرد، رضوانالله علیه.»
آن پیرمرد میگوید: «در همان حالی که داشتم میخوابیدم، پرسیدم: جانشین دارد؟ پسرش جانشینش است؟» البته آن پیرمرد نگفت: «جسم آن کسی که خبر داده بود را دیدم.» همین قدر گفت که: «شنیدم، گفتند بله، جانشین هم دارد.» گفتم: «اسم جانشینش چیست؟» گفت: «اسم پسرش که جانشین پدر است، "کامل" است.» این را دیگر در آن خبر نشنیده بودم. این مطلب مخصوص به همان پیرمرد است.
جِنّها عمرشان یک سال، دو سال، ده سال، صد سال تا هزار سال، هزار و پانصد سال، پانصد سال، هفتصد سال. سنشان این شکلی است. اینجا هم زعفر جنی که وفاداری کرد در محضر اباعبدالله (علیه السلام) در کربلا، وقتی از دنیا رفت، همین سالهای اخیر، همین پنجاه شصت سال اخیر، قلقلهای به پا شد موقع وفاتش. بالاخره، مگر میشود کسی در دستگاه اباعبدالله (علیه السلام) – جِنّ و اِنسش ندارد – در دستگاه اباعبدالله (علیه السلام) وفاداری نشان دهد، محبت نشان دهد، دستش را نگیرند، بهش عنایت نکنند؟ آن هم این شکلی روز عاشورا بیاید بگوید: «آقا ما...» حضرت! این قلقله بعد از وفات او رخ ندهد، مگر میشود؟ حتماً مورد عنایت خاص قرار گرفته است.
بیایید دعای عرفهی اباعبدالله (علیه السلام) را ادامهاش را بخوانیم، انشاءالله که به برکت نفس نازنین آقا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، این دل ما هم یک تکانی بخورد، از این آلودگیها و تیرگیها و دلمردگیها نجات پیدا کند.
بسم الله الرحمن الرحیم.
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ المُستَغفِرِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ المُوَحِّدِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ الخَائِفِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ الوَجِلِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ الرَّاجِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ الرَّاغِبِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ المُهَلِّلِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ السّائِلِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ المُسَبِّحِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحَانَکَ إنّیِ کُنتُ مِنَ المُکَبِّرِینَ.»
«لا إلهَ إلّا أنتَ رَبّی وَ رَبُّ الْأَوَّلِینَ.»
«اللَّهُمَّ إِنّی ثَناؤکَ جَمِیلًا وَ أَخْلَصْتَ لِذِکرِکَ مُوَحِّدًا وَ إِقرَارِی بِآلائِکَ مُعَدِّدًا، مُقِرًّا أَنِّی لَمْ أُحسِنَ لِکَثرَتِهَا وَ سُبُوغِهَا وَ تَظَاهُرِهَا وَ تَقَادَمِهَا.»
الهی! این ثنای من بود که برای تو داشتم. به یاد تو موحدان مخلصانه ذکر گفتم. به نعمتهای تو اقرار کردم، ولی اقرار دارم نعمت را نمیشود شمرد. هم خیلی زیاد است، کثرت دارد، هم دائماً یکی بعد از دیگری، همانیم که میدهی. تو این تعداد بیشمار، هر یکی آن را سریع باز بعدش یکی دیگر میدهی. هم کثرت دارد، هم سُـبوغ (فراوانی) دارد، هم تظاهر دارد (همه به هم متصل است)، هم تقادم (دیرینگی) دارد. قبل از اینکه من باشم، نعمتهای تو بود، عنایتهای تو بود. تا الان هر چه به من تذکر دادی از این نعمتها، نعمتهایت را یکی بعد از دیگری برایم فرستادی. اینطور به من تذکر دادی. از آن وقتی که من را خلق کردی، نطفهای بودم، رتبهی کوچک، بیارزشی بودم، از آنجا به من عنایت کردی. قبل از به دنیا آمدنم، از آبا و اجداد و ارحام و امهات، نسل اندر نسل محافظت کردی تا من به دنیا بیایم، بتوانم به این عرصهی هستی پا بگذارم، اسم تو را به زبان بیاورم. چه شرافتی از این... «یا مَن ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ.» ذکر تو شرافت برای ذاکرین توست. من را شریف کردی، اجازه دادی اسم تو را به زبان بیاورم. نسل اندر نسل محافظت کردی. در سنین مختلف محافظت کردی. بیایم این ساعت اینجا دعای عرفه بخوانم، تو را صدا بزنم. اجازه دادی من هم تو را یاد کنم، اسم تو را به زبان بیاورم. چه نعمتی بالاتر از این؟ اجازه دادی تو را دوست داشته باشم، در این قلب آلودهی من.
«اَوَّلُ الاَمرِ مِنَ الاِغنَاءِ مِنَ البُؤْسِ، بِکَشفِ الضُّرِّ وَ تَسبِیبِ دَفعِ الْفَقرِ.»
من را رها کردی. ضررها را از من برگرداندی. زمینهی آرامش و آسایش و گشایش را برایم ایجاد کردی. تنگناها و سختیها را از من دور کردی.
«وَ تَفرِیجِ الکُربِ.»
تو در گرفتاریها شکافی انداختی، تنفسی کنم، فرجی حاصل شود.
«وَ العافِیَتِ فِی البَدَنِ وَ السَّلامَةِ فِی الدِّینِ.»
در بدن به من عافیت دادی و در دینم سلامت قرار دادی.
«وَلَوْ رَفَدَنِی الْأَتقَیٰ - ذکرُ نِعمَتِکَ جَمِیعَ الْعالَمِینَ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ مَا قَدِرتُ وَ لَا أَقدِرُ عَلَیٰ.»
اگر همهی عالمیان، از اولین و آخرین، بیایند کنار من، در ذکر نعمت، با هم جمع بشویم، یکی دانه از نعمت تو را با هم شکر کنیم، یاد کنیم. نه من قدرتش را دارم، نه همهی این خلایق توان شکر یکی نعمت تو را دارند. همین نعمتی که ما امروز توانستیم اینجا بنشینیم، جمع بشویم. چقدر مانع نمیشد؟ کار پیش بیاید، تصادف بکنیم، مریض بشویم، موانع مختلف. برای بچهمان اتفاقی بیفتد، خانهمان آتش بگیرد، عزیزی از دست بدهیم. هزار تا مانع بود که امروز ما اینجا نتوانیم جمع شویم. حالا جمع شدیم، مثلاً داریم دعای عرفه میخوانیم. هزار تا مانع بود اینجا که جمع شدیم، دعای عرفه نخوانیم. اینها نعمت است. میتوانست کاری بکند امروز اینجا جمع نشویم. کاری بکند نتوانیم دعای عرفه را دست بگیریم. نکرد. چرا؟ چون رحیم است، چون کریم است.
آقای بهجت میفرمود: آنهایی که دوست دارند به سمت خدا حرکت کنند، بدانند خدا خیلی بیشتر دوست دارد اینها به سمت خدا حرکت کنند. او خیلی مشتاقتر است. فرمود: «اگر یک قدم سمت من برداری، من ده قدم سمت تو راه را کم میکنم.» برایت... سفرش گذشت، دلخوش به ماه بودیم، به این چهل روز بودیم. حال دل ما چرا اینطور است؟ لابد صادقانه نمیآید. مخلصانه نمیآید. امثال من میبینم، اگر یک قدم هم برمیداریم، ده قدم عقب میافتیم؛ زیر پایمان خالی میشود. میبینیم ده متر عقبتر افتادیم. خدا که فرمود: «یک قدم بیایم، من ده قدم میایم سمتت.» لابد من صادقانه نیامدهام وگرنه او کم نگذاشته است. این همه نعمت، این همه لطف، این همه دستگیری، این همه چشمپوشی. یک جاهایی آدم کارهایی میکند، قطع و یقین میشود میگوید: «دیگر در به روم کلاً بسته میشود با این کاری که کردم. ابداً دیگر خدا به من محل نمیگذارد. ابداً دیگر شرایطی برایم فراهم... هرچی هم که تا حالا داده، ازم میگیرد.» تا این حرف را با خودش میزند، یکهو میبیند یک گشایشی از یک جایی درست میشود. این دل شکستگی یک کاری میکند.
**«بابا کریم»**
طرفی آمد به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «روز قیامت حساب ما با کیست؟» پیغمبر اکرم فرمود: «با خداست.» میگوید: «دیدند این شروع کرد بشکن زدن، خوشحال شدن.» حضرت فرمودند: «چیست این کارها؟» گفت: «کُلٌّ یَعمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ.» هر کسی بر شاکلهی خودش عمل میکند. وقتی حسابوکتاب با کریم باشد، غصه نداری. کریم، کریمانه رفتار میکند.
خدایا، ما را به عرفه برسان. ما را برای عرفه آماده کن. دلها روز عرفه با تو نجوا کنیم، با تو حرف بزنیم. این حال و هوا و این خیالات و توهمات و این آلودگیها و شرکها و تعلقات که نمیگذارد ما با تو گفتوگو کنیم، حالی برای مناجات و دعا داشته باشیم، حالی برای عمل داشته باشیم، اینها را از ما بگیر. به کرم، به ما...
«لَم أَقْدِر عَلَي وَ لَا عَلَي التَّالِی وَ تَعالَی مِنْ رَبٍّ کَرِيمٍ عَظِيمٍ رَحِيمٍ.»
تو خیلی عالیمرتبهای، ای رب کریم، رب رحیم.
«لَا تُحْصَیٰ وَ لَا یُبالِغُ ثَنَاءً عَلَيکَ.»
نمیشود نعمتهایت را شمرد. نمیشود به ثنای تو رسید.
«ولا تُکَافِی نَعْمَاءَکَ.»
نمیشود محبتهایت را جبران کرد. دیدی وقتی کسی با آدم محبت میکند، آدم شرمنده میشود. یک جوانی تازگی برای ما یک دبه دوغ آورد. تو فکر بودم چه شکلی برای این جبران کنم. اباعبدالله میفرماید: «اگر ما همه جمع بشویم، یک نعمت تو را جبران کنیم...» این همه محبت، این همه رحمت، این همه جبران نشدنی.
«لَا تُکَافِئُ نَعْمَاءُکَ.»
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَتْمِمْ عَلَیْنا نِعْمَتَکَ.»
نعمت را تمام کن بر ما. تمام نعمت ولایت امیرالمؤمنین. «الیَومَ أکْمَلتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی.» نعمت را بر شما تمام کردم. مرا اهل طاعت کن تا خوشبخت بشویم.
«سُبحَانَکَ لا إلهَ إلّا أنتَ. اللَّهُمَّ إنَّکَ تَجِیبُ.»
آدمی که مضطر میشود، از همه جا رانده و مانده میشود، تو جوابش را میدهی.
«وَ تَکشِفُ السُّوءَ.»
تو بدیها و زشتیها و سختیها را برطرف میکنی.
«وَ تُغِيثُ الْمَکرُوبَ.»
تو به داد گرفتار میرسی. «وَامِ مُستَغَیثٍ مُستَغَاثٍ، لَفَظُونَا خُلاصَ مِنْ هَذَا الْغَمِّ وَ هَذِهِ الْکُربِ.» نجاتمان بده!
«وَ تَشْفِی السَّقِیمَ.»
تو مریض را شفا میدهی.
«وَ تُغنِی الْفَقِیرَ.»
تو فقیر را بینیاز میکنی.
«وَ تَجبرُ الْکَسِیرَ.»
تو شکستگیها را بند میکنی.
«وَ تَرْحَمُ الصَّغِيرَ وَ تُعِينُ الْکَبِيرَ.»
تو به کوچکها رحم میکنی و تو به بزرگها کمک میکنی.
«ولَیسَ دُونَکَ ظَهِيرٌ.»
غیر از تو پشتوانهای نداریم.
«وَلَا فَوقَکَ قَدِيرٌ.»
و قدرتمندتر از تو نداریم.
«وَ أَنتَ العَلِیُّ الکَبِیرُ.»
«یَا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ.»
ای کسی که دست و پای اسیر در غل و زنجیر را باز میکند، از زنجیر درمیآورد. باب اسیر شهواتی، زیر غفلتهایی! دست و پایت...
«یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ.»
در بین انسانها و از همه ضعیفتر، بچهای که یک روزه به دنیا آمده، رزقش را کی میدهد؟ کی جاری میکند این شیر را؟ کی تولید میکند این شیر را؟
«یَا عِصمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ.»
ای پناه کسی که ترسیده و دنبال پناهگاه میگردد. هر وقت هر کی میترسد، آغوش تو باز است. پناه بیاورید، آرام...
«یَا مَن لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ لَا وَزِيرَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.»
«وَ اجْعَلْنَا مِن خَیْرِ مَن أَعْطَی الْمُنْعِمَةَ بِهَا مِنْ عِبَادِکَ.»
و ما را از بهترین کسانی قرار بده که نعمتهایت را به بهترین بندگانت دادی.
«مِمَّن نَعْمَتَهُ تَوَلَّاهَا.»
از بهترین چیزهایی که به بهترین بندهها دادی، با نگاه طمع داریم به همین. نه چون ما مستحقیم، چون کرم تو آنقدر زیاد است ما به طمع افتادیم. مای که نه اهل مراقبیم، خود را میگویم، نه اهل کنترلایم. از ابتداییات نمیتوانیم خودمان را نگه داریم. این زبان رها، این چشم، این قوهی خیال رها. این همه آلودگی، بریم با... همین که دست دراز میکنیم، دست ما را خالی برنمیگردانی.
در دعا فرمود: «هر وقت دعا کردی، دستت را گرفتی جلو. وقتی دعایت تمام شد، دست به صورت بکش.» فرمود: «چون این دستی که خالی در محضر حقتعالی دراز شده، خالی بر نمیگردد.» عنایتی به این دست شده. کی میشود ما هم از عشق تو بهرهمند بشویم؟ از آن جاذبههای خاص کی شامل حال ما میشود؟ من امید... در را روی ما نبستی که ناامید باشیم. اجازه دادی بیاییم دعای عرفه بخوانیم. ناامید نیستیم. عجب خوبانی میدهی. آنهایی که چله گرفتند، اربعین گرفتند، اهل مراقباند. هرچه به این خوبان رعایت میکنی، از طفیلی وجود آنها [ما هم] یک چیزی هم به ما بده.
«وَ بِدَعوَتٍ تَسمَعُهَا وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُهَا. إنَّکَ لَطِیفٌ بِمَا تَشَاءُ وَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.»
«اللَّهُمَّ إنَّکَ أقْرَبُ.»
از همه آنهایی که صدایشان میزنم، به من نزدیکتری. از رگ گردن به هم نزدیکتری.
«مِن كُلِّ عَجِيْبَةٍ.»
از همه کس زودتر جوابم را میدهی. خیلی مضمون این دعا هم زیباست. مشکینی میخواندند:
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ.»
خدایا، تو همانی که من دوست دارم. تو همانی که من میخواهم. هیچی کم! همانی هستی که من دنبالش میگردم. «فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ.» تو میخواهی.
«فَکَمْ مِن عَفْوٍِ.»
درست است، خیلیها عفو میکنند، ولی از بین آنهایی که عفو میکنند، تو از همه کریمتری. کریمانهتر عفو میکنی. یک جوری که خودم هم یادم نمیآید همچین کار بدی کرده باشم. اینطور میگذری.
«وَ كَمْ من عَطَاءٍ.»
در عطا از همه وسیعتر. عطا از همه کس که من درخواستم و با آنها مطرح میکنم. گوش تو شنواتر است. این برای امثال ماست که دیگران را میبینیم وگرنه گوش شنوایی در این عالم نیست غیر از حق. کسی جواب نمیدهد غیر از حقتعالی. توی نگاه ما که عالم را میبینیم. درگیر این عالم کثرات. این مال حال ما که به این و آن رو میزنیم. آقا، دارم میفهمم که تو بدون از همه اینهایی که داری به آنها رو میزنی، مهربانتر و بهتر و شایستهتر، زودتر میفهمی، بهتر جواب میدهی، وسیعتر عطا میکنی. اگر نه، چیزی نیست غیر از او. کسی نیست جز او. همه آیهای جلوهای از او. همه فقیرند.
«یا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا.»
تو در این دنیا رحمتهایت را چشیدیم. به رحمت تو زنده بودیم و زندگی کردیم. این رحمتها را بعد از مرگ از ما دریغ نکن. آنجا خیلی بیشتر محتاجیم. از همان اول که تو قبر میگذارند و میروند. ماییم و اعمالمان و حسابرسی. با این وضعی که داریم، با این حقوحقوقی که از دیگران ضایع کردیم، فقط نگاهمان به رحمت توست. «رَحمَةُ رَبِّکَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجمَعُونَ.»
«لَیسَ کَمِثْلِکَ مَسؤولٌ وَ لاَ سِوَاکَ.»
هیچکس مثل تو نیست. آنقدر راحت بشود خواسته باهاش طرح کرد. اصلاً در روایت فرمود، امام سجاد: «اگر میخواهی به مردم نزدیک بشوی ازشان چیزی نخواه. ولی اگر میخواهی به خدا نزدیک بشوی، ازش چیزی بخواه.» این فرق خداست با هرچی! بیشتر ازش بخواهی، بیشتر محبوبش میشوی، بیشتر دوستت دارد. مردم یک بار، دو بار، سه بار درخواست داشته باشی، دیگر جواب تو را نمیدهند. کوچک و ذلیل میشوی. صدا میزند: بیا از خودم بخواه! یا به خودم بگو! به غیر تو نمیشود به کسی دل بست، از کسی توقع داشت.
«دَعَوْتُکَ فَأَجَابْتَنِی.»
دعا کردم، اجابت کردی.
«وَ سَأَلْتُکَ فَأَعْطَیْتَنِی.»
درخواست کردم، عطا کردی.
«وَنَظَرْتُ إلَیَّ فَرَحِمْتَنِی.»
نشانم دادی، به من رحم کردی.
«ووثَقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنِی.»
بهت اعتماد کردم، نجاتم دادی.
«وَ کَفَیْتَنِی.»
کفایتم کردی.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ وَ رَسُولِکَ.»
واسطهای مثل رحمت را بردم به محضر رحمتالله الواسعه. «الا رَحمَةً لِلعالمینَ» ماست. رسولالله واسطهاش کردم اینجا.
«وَ اهِمْ لَنَا نَعْمَاءَ أَکبَرَ عَطَاءٍ.»
نعمتت را بر ما گوارا کن.
«وَاکتُبْنَا لَکَ شَاکِرِینَ.»
ما که نمیتوانیم شکر کنیم، ولی تو اسم ما را جزء شاکرین بنویس؛ حالا که ذاکرین جز ذاکرین نعمتهای خودت. ما را به حساب بیاور. آمین رب العالمین.
«اللَّهُمَّ یَا مَنْ مَلَکَهُ فَقَهَرَ.»
ای کسی که مالکی و قدرت داری.
«و قَدَرَ فَغَفَرَ.»
چون قدرت داری، قاهری بر ما. و عصیانت را کردی، ولی پوشاندی.
«وَ اسْتَغْفَرَ فَغَفَرَ.»
استغفار کردیم، بخشیدی.
«یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ.»
هر کس دنبال هرچی میرود، آخر دنبال تو میگردد. همهی کس در پیارت، چه هوشیار و چه... همه دنبال تو میگردند، حواسشان نیست. فکر میکنیم نان میخواهیم، اسم میخواهیم، رسم میخواهیم. نام، جلوهای از رحمت توست. ما در واقع تو را میخواهیم. فقط ما فقط به تو نیاز داریم. این پردههای غفلت و حجاب را از چشمانمان کنار بزن. بتوانیم... خیلی بد است برایم صبح تا شب در محضر تو، کنار تو، این جور زندگی کنیم. نگاه داریم غیر از تو... همه چی تکیه داریم غیر از تو.
آی، دست ما را بگیر تو این ایام عرفه دههی اول.
«یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ الرّاغِبِینَ وَ مُنتَهَى عَمَلِ الرّاجِینَ.»
هر کسی هر امید و توقعی دارد، در واقع به تو دارد. خودش حواسش نیست. غافل است.
«یا مَن أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلَماً.»
بر همه چیز محیطی. علم کامل داری. همه چیز در احاطهی محض توست.
«وَ بَسَطَ الْمُستَقِیِمِینَ رَأفَةً وَ رَحْمَةً.»
و اگر کسی بیاید عذرخواهی کند، رحمتت همهی وجودش را میگیرد. رأفت و رحمت و علمت همهی وجودش را میگیرد. سایه میاندازد.
«اللَّهُمَّ إنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَیْكَ فِی هَذِهِ الْعَشیةِ.»
در این ساعت به تو توجه کردیم. ما که نمیتوانستیم توجه کنیم. تو توجه کردی که ما توجه کنیم. تو اراده کردی که ما توجه کنیم. تو گذاشتی ما توجه کنیم. علتی شر. «رَفْدٍ بِالنَبِیِّ الْکَرِیمِ وَ بِحُرمَةِ عِترَتِهِ الْمُبَارَکَةِ.»
«بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ ਰَسُولِکَ وَ خِیَرَتِکَ عَلَی وَحْیِکَ الْبَشِیرِ.»
از سراج المنیر الذی انعمت به المسلمین وجعلته و رحمۃ للعالمین
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إبراهِیمَ وَ آلِ إبراهِیمَ. إنَّکَ حَمِیدٌ مْجِیدٌ.»
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ الْمُنْتَجَبِینَ الطَّیبِینَ أَجْمَعِینَ.»
«وَ تَقَمَّدْنَا بِعَفوِکَ.»
با عفو خودت ما را در فضای خاصی بپوشان. فضلت را، عفتت را بر تن ما کن.
«فَلَکَ حَجَّةُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصُنُوفِ اللُّغَاتِ.»
همهی عالم صداشان بلند است. به زبانهای مختلف دارند از تو گدایی میکنند. «یَسْأَلُهُ مَن فِي السّمٰوَاتِ وَ الاَرضِ، کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِي شَأنٍ.» سورهی الرحمن. مگر نفرمودند: «همهی عالم گدای مناند.» همهی عالم دارند گدایی میکنند، هر آن و هر لحظه.
«فَاجْعَلْ لَنَا اللَّهُمَّ فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ نَصِیباً مِن کُلِّ خَیْرٍ تُقَسِّمهُ بَیْنَ عِبَادِکَ.»
هر خیری که بین بندهها تقسیم میکنی، الان نصیب ما هم بکن.
«وَنُور تُهْدِی بِهِ.»
نوری که باهاش هدایتمان کنی.
«وَرَحمَةٍ تَنشُرُهَا.»
رحمتی که نشرش بدهی بر ما.
«وَبَرَکَةٍ تُنْزِلُهَا.»
برکتی که بر ما نازل کنی.
«وَعَافِیَةٍ تُجِلُّهَا.»
لباس عافیتی که بپوشانی.
«وَرِزقِِ تَبسُطُهُ.»
رزقی که بسطش بدهی.
«اللَّهُمَّ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ لَا تَجعَلْنَا مِنَ الْخَانِعِینَ.»
نکن، دست خالی ردمان نکن.
«وَلَا تُخَلِّنَا مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تُحْرِمْنَا مِنْ کَرَامَتِکَ وَ لا تُخَيِّبْنَا مِنْ فَضْلِکَ وَ لا تُعطِلْنَا مِنْ جُودِکَ.»
و در کرامت و [جود و فضل] چیزهایی که ازت توقع داریم، محروممان نکن. در روایت فرمود: «وقتی کسی امید خیری بهت دارد، امیدش را ناامید نکن.» یعنی چی؟ یعنی اگر مثلاً کسی توقع داشت، با خودش میگفت: اگر بروم فلانی بگویم گوشیتو بده میخواهم زنگ بزنم، جواب رد به ما نمیدهد. با این ذهنیت آمده. امید داشته بهت که کارش را راه میاندازی. امیدش را ناامید نکن. خب بعد توی دعای ابوحمزه فرمود: «تو بزرگتر از این هستی که امر به کاری بکنی بعد خودت اهل آن نباشی.» شماها به ما دستور دادید: «خدایا، تو گفتی اهلبیت گفتند وقتی کسی امید خیر به ما دارد، ناامیدش نکنیم، ذهنیتش را خراب نکنیم.» میشود ما به تو امید خیر داشته باشیم، تو ذهنیت ما را خراب کنی؟ ما خیلی خیلی به تو امید داریم.
«یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلًا طَوِیلًا.»
ما خیلی روی تو حساب کردیم. خیلی چشم داریم. میدانیم حالا حالا عنایت میکنی. عنایتت را قطع نمیکنی. میدانیم دست ما را میگیری. میدانیم تا آخرش دستمان را ول نمیکنی. میدانیم آخر ما را به مقصد میرسانی. حساب کردی. دستور دادی: «اگر کسی رویتان حساب کرد، ناامیدش نکنید.» میشود دوباره ناامید کنی؟
«لَا تَجْعَلْنَا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ وَ لاَ تَحْرِمْنَا مِنْ فَضْلِكَ وَ لاَ تَرُدَّنَا خَائِبِينَ.»
بِلَالَ فَضلِ ما نَعملُ أو مَن تَتَاقَا.» و ما را خائب مگردان و از درگاهت مطرود.
برو در خانهات ترک نکن. همهی این آلودگیها، کمکاریها، جهالت، بیتقواییها، بیمراعاتیها، بیوفاییها. هر وقت میاییم در خانهات بگذار لااقل یکم سر به این در بساییم. پوزهی خودم را میگویم. پوزه به این در بمالی. از پشت در بیرونمان جز این در جایی و نداری. به جز تو کسی را نداری. «وَ أَكْرَمُ الأَکْرَمِينَ.»
«الهی اقبلنا رَاقِدًا بَیتِکَ الحَرَامِ.»
آمین. عجب! بسته شد امسال در حج، چقدر ما بدیم. یکی یکی در آبرومان بسته میشود. حسرت لبیک گفتن کنار خانهی تو به دلمان مانده. کی میشود ما هم یک عرفه عرفات باشیم. هر کی رفته میگوید با حالات مختلف درجات معنوی مختلف. ما که توفیق حج نداشتیم تا حالا. میگویند عرفات حال عجیبی دارد. همه میدانند یکی از این حاجیها امام زمان است. میدانند جایی نشستند که آقا الان اینجاست. مشغول... امسال تنها، جیمون آقاونه. یا صاحب الزمان، آقا، امسال من هم یادتان نرود تو عرفات، مشعر، منی، تو طواف. ما را فراموش نکنید آقا جان، آمین.
«قاصِدًا وَ فَانِیًا عَلَی مُنَاحِینَ وَفَائاً وَ مَدَدْتُ إِلَیْکَ أَیْدِینَا فَهِيَ بِذِالْفِرَارِ مَعَصُّومَهٌ.»
سمت تو دست دراز کردیم. ببین از این دستها ذلت میریزد. در برابر تو ما کوچکیم، در برابر تو خواریم، در برابر تو...
«اللَّهُمَّ یَا ذَا العِزَّةِ مَا عِلْمِی وَ کَفَّیْتَنَا مُستَکفِیِینَ بِلاَ کَافِیٍ لَنَا سِوَاکَ.»
ما که جز تو ربی نداریم.
«وَلَا رَبَّ لَنَا غَيْرُکَ.»
«نَافِذُ فِینَا حُكْمُكَ، مُحِيطُ جَانِبِنَا عَلْمُكَ، عَدْلٌ فِي قَضَاؤُكَ.»
«اقْبَلْ مِنَّا الْخَیْرَ وَاجْعَلْنَا مِن أَهْلِ الْخَيْرِ.»
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا بِجُودِكَ عَظيمَ الْعَفوِ وَكَريمِ الِاسْتِغْفَارِ وَدَوَامِ أَيَّامِ الْبَلاَءِ وَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا أَجْمَعِينَ.»
و ما را از حالکی و رأفت و رحمتت خودت را از ما برنگردان.
«یا ارحم الراحمین.»
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِيهَا مِن مَن سَأَلَکَ وَ شَکَرَكَ بِفَضْلِکَ وَ تَابَ إِلَیْكَ فَقَبِلْتَهُ وَ تَوَسَّلَ إِلَيْكَ مِن ذُنُوبِهِ كُلِّهَا فَغَفَرْتَهَا.»
ای کسی که وقتی توبه کرده، توبهاش را پذیرفتی، و گناهانش را بخشیدی.
«یَا ذَاالْجَلاَلِ وَالْإِکْرَامِ.»
«اللَّهُمَّ حَقِّقْ لَنَا صَدَقَ أَنْ يَجِبَ لَهُ ثوابكَ.»
«و قَبِل تضرعنا یا خیر من سئل و یا ارحم من استرحم. یا من لا يخفی عليه اغمض الجفون.»
پلک زدن ما هم از تو مخفی نیست.
«و لا لحظ العيون.»
چیزهایی که با چشم میبینیم برایت مخفی نیست.
«و لا استقر في المكنون.»
آنچه که در پردههایی از حجاب است برای تو مخفی نیست.
«و لا من تود علیهم مرات القلوب.»
آنچه که تو دلها مخفی کردیم برای تو مخفی نیست.
«علی کل ذالک قد احصاه علم و بسطه الملک سبحانک و تعالی عما يقول الظالمون علوا کبیرا.»
«وَ بِوَاسِطَةِ مَنْ فِيهِنَّ وَ ما مِنْ شَيءٍ إلَّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ.»
«فلكَ الْحَمْدُ وَ الْمَجْدُ وَ الْعُلَا، یَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْعَنَاءِ وَ الْأَيادِي وَ الْجُودِ.»
«وأنتَ الْجَوَادُ الْکَرِيمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ.»
«اللَّهُمَّ ارزقنا رزقًا حلالًا طَیِّبًا، وَعَافِنَا فی بَدَنِنَا وَ دینِنَا وَ آخِرَتِنَا.»
«اللَّهُمَّ لَا تَمِّ کرْبي وَ لَا تَسْتَدْرِجْنَا وَ لَا تَقْطَعْنَا.»
«أسْألُکَ اللَّهُمَّ وَ أَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَکرمِ، یَااَللهُ یَااَللهُ یَارَحْمٰنُ یَارَحِیمُ. یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قُلُوبَنَا عَلَی دِينِکَ.»
«إنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.»
«الهی یا حمید به حق محمد، یا علی به حق علی، یا فاطمه به حق فاطمه، یا محسن به حق الحسن، یا قدیم الاحسان به حق الحسین.»
«اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ.»
خدایا به حق این ایام و این... به حق اربعین امام زمان، در این اربعین کلیمی، به حق ساعتمان، نماز او، عبادتمان، دعای او، سجدهی او، قنوت و رکوع و نماز شب او، نمازهای یومیه او، به تک تک نفسهای نازنین و پاک، فرج حضرتش را برسان. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل از ساقیهی سر سفره با برکت امام زمان مهمان فرما. شب اول قبر حجت بن الحسن به فریادمان برسان. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهلبیت (علیهم السلام) نصیب ما بفرما. مرزهای اسلام، شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. شر ظالمین را به خودشان برگردان. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، ولایت، اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابودشان کن. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت عنایت بفرما. الهی هر آنچه گفتیم و صلاح ما بود، آنچه نگفتی و صلاح ما میدانی، برای ما رقم بزن.
با نبی و آله، رحمالله من قرأ الفاتحة مع الصلوات.