تبیین معنای دقیق «عند قبر الحسین» در ازدحام و خلوت حرم
توسعه حرمهای اهل بیت بهعنوان نشانه گسترش حضور معنوی
نسبت گودال قتلگاه، تل زینبیه و مدفن حضرت سیدالشهدا
اهمیت استخاره در بالاسر امام حسین و شیوه صحیح انجام آن
مقایسه کعبه و کربلا در احادیث امام صادق علیهالسلام
تفاوت دیدگاه شیعه و وهابیت درباره سجده بر تربت حسینی
معنای حقیقی بوسیدن عتبه و ضریح در ادبیات عارفان شیعه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنتالله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
«منظور از عبارت "عند قبر الحسین علیه السلام" در روایات معلوم است.» در پاورقی، «قبر الحسین» را توضیح میدهد. پاورقی این است: «از آنجا که نزد قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژگیهای مهمی دارد، تعبیر "عند قبر الحسین" در روایات متعددی بهکار رفته و مطالبی درباره آن مکان شریف بیان شده است.» از جمله از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «مَنْ بَاتَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ لَیْلَةَ عَاشُورَاءَ لَقِیَ اللَّهَ مُلْتَخّاً بِدَمِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هر که شب عاشورا کنار قبر حسین «عند قبر الحسین» بیتوته کند، یعنی شب را سر کند تا صبح، روز قیامت خدا را در حالی ملاقات میکند که به خون خود آغشته است.
همچنین از آن حضرت روایت شده است که: «أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قُبْرَانِ یَبْکُونَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.» که چهار هزار فرشته در اطراف قبر حسین علیه السلام هستند که همگی ژولیده و غبارآلودند و تا روز قیامت بر آن جناب میگریند. رئیس ایشان فرشتهای است که به او «منصور» گفته میشود. هیچ زائری به زیارت آن حضرت نمیرود، مگر اینکه این فرشتگان به استقبالش میروند؛ و هیچ وداعکنندهای با آن حضرت وداع نمیکند، مگر اینکه این فرشتگان مشایعتش میکنند؛ و مریض نمیشود، مگر اینکه عیادتش میکنند؛ و نمیمیرد، مگر آنکه ایشان بر او و جنازهاش نماز میخوانند؛ و پس از مرگش از خدا برای او طلب آمرزش میکنند.
قبر الحسین کجاست؟ این زمین به این وسیعی کجایش «عند قبر الحسین» است؟ همین که شخص شروع کرد به قُرب قبر حسین علیه السلام، «عند قبر الحسین» صادق است. یعنی از هر جایی که دیگر میگوییم به حرم نزدیک شدیم، دیگر رسیدیم، دیگر از آنجایی که آدم وقتی حرم را میبیند، دیگر احساس میکند الان زائر حرم به حساب میآید، به حرم رسیده؛ از هر جایی که این احساس را پیدا کرد، این میشود «عند قبر الحسین.»
یک وقت خلوت است، یک وقت شلوغ است. فرض کنید مثلاً ایام اربعین که میرویم، خیلی قُلقُله است، از یک جا جمعیت متراکم است. از همان جایی که جمعیت متراکم است، و لو مثلاً یک کیلومتر تا حرم فاصله است، «قبر الحسین» همانجا آدم میتواند زیارت کند، نماز بخواند. همه هرچی که آنجا کنار قبّه دعا مستجاب است، اینجا همانجا قبّه است. همینجا که یک کیلومتر الان فاصله است، چون ازدحام زیاد است، از همان جایی که دیگر انسان خودش را توی حرم میبیند، یعنی زیارت را در دسترس میبیند، ضریح را در دسترس میبیند، یعنی متصل میبیند، اینجا دیگر جمعیت به هم متصل است تا ضریح. روشن است چی میگویم؟ یک وقتی هم خلوت است، هیچکس نیست، اینجا دیگر داخل حرم باید برود. وقتی خیلی شلوغ است، فرض بفرمایید ممکن است انقدر شلوغ باشد که اصلاً وارد کربلا نتواند بشود. اینجا همان بیرون کربلا «عند قبر الحسین» خصوصاً اگر طوری باشد که مثلاً یادم میآید در اربعین، کربلا به اندازهای شلوغ میشد و اندازه اجتماع میشد که از همان جایی که آدم از اتومبیل پیاده میشد، مثلاً همان گاراژی که مطابق و رودرو با در قبله صحن حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، از آنجا ابداً دیگر کسی نمیتواند حرکت کند و بیاید، مگر در غایت صبر و طمأنینه که آیا بگذارند یک قدم جلو برود یا نه. مثل همان که میگویند اگر سوزن بیندازید به زمین نمیرسد. از آنجا تا به صحن چقدر مسافت است؟ چند تا خود حرم چقدر مسافت است؟ حالا اگر یک وقتی چنین شد و انسان قادر نبود راه برود، همین الان هم اگر راه را باز کنند، شاید جمعیت برسد به اینجا که خدا میداند از چند فرسخی اینطور ازدحامی میشود که آدم نمیتواند قدم از قدم بردارد. همه اینها «عند قبر الحسین» صادق است، خصوصاً در مواقع ضرورت که آدم میفهمد «عند قبر الحسین» یک جای دیگر واقعاً نمیشود. کنار ضریح داری نماز میخوانی، آقا دو کیلومتر فاصله است، ضریح نقرهای و اینها که موضوعیت ندارد، آن اتصال به امام حسین و آن... اینجا حرم توسعه پیدا میکند. چطور الان حرم امام رضا پنجاه سال پیش چقدر بود؟ «صحن جامع رضوی» داشت؟ چه میدانم «ایوان طلا» این طرف، «صحن غدیر»، «صحن کوثر»، «صحن هدایت»، «صحن چی»؟ هیچکدام از این صحنها پنجاه سال پیش نبود. درست است؟ الان اضافه شده، جزو حرم هست یا نیست؟ فرض بفرمایید بیست سال دیگر پنج راه را مثلاً همهاش را بکنند صحن، وحید که نیست، توسعه بدهند از آنور تا چهارراه شهدا را بکنند صحن. مغازه بود دور تا دور حرم. ما بچه بودیم، یک مقدار یادمان میآید، همهاش مغازه بود. همه را خراب کردند. اصلاً یک فضای سبزی بود دور حرم، چمن بود. قبلترش که کلاً بازار بود. ابن بطوطه میگوید: «من را آوردند مشهد، وسط قصابیها و اینها یک دری وا بود، گفتم اینجا کجاست؟ دیدم یک قبری است.» قرن هفتم میگوید: «که دیدم که از این چراغها گذاشتند، یک قبر جلو، یک قبر عقب، دیدم که هرکی میآید به این عقبی لگد میزند، یک لگد به آن میزند.» یک زیارت اهل سنت بوده. ابن بطوطه، حرم امام رضاست. آن هم قبر هارون الرشید وسط بازار، وسط مغازهها. یک دری وا بود، من را بردند. بازار تهران مثلاً دقیقاً این شکلی است وضعیت امامزاده. یکهو وسط دو دهنه مغازه میبینی یک در کوچولو، یک صحنه [و] یک حرم. حسین امامزاده، امامزاده چلتنه. آن امامزاده چیست؟ امامزادههای بازار تهران این شکلی قبلاً اینجوری بوده. حالا فرض کن امامزاده را توسعه بدهند، پنجاه تا مغازه اطرافش را خراب کنند. کسی بگوید: «آقا اینجا قبلاً مغازه بوده، اینجا که حرم نمیشود.» همیشه حرم وقتی توسعه پیدا میکند، همین است دیگر. امام حسین وقتی شهید شدند، اینجا اول یک تکه خاک بوده، بیابان بوده، بعد حرمش کردند. پس حرم بند به این نیستش که اینجا باید حتماً فقط قبر باشد و ضریح باشد. اینها را ما میسازیم، بعداً توسعه میدهیم. همه خیابان را حرم میکنند. حرم به اینها نیست. حرم به آن جایی که انسان میبیند دیگر، اینجا یکسره شده، یکسره متصل است از اینجا تا خود قبر اصلی. «عند قبر الحسین» یک وقت این اتصال کمتر است. حرم امام رضا که میروید مثلاً به ضریح اینجوری است، مثلاً دور ضریح شلوغ است، مخصوصاً مثلاً شهادت امام رضا. حالا امسال که شهادت امام زمان [عج] دیگر خاص شده دیگر، ضریح خبری ازش نیست. بعد دور ضریح شلوغ است، بلکه تو صحن هم، صحنهای متصل به ضریح هم شلوغ است. صحن جامع رضوی، از صحن جامع رضوی دیگر جلوتر بخواهی بروی، به سختی باید قدم برداری. شما تو همان صحن جامع رضوی، یعنی ضریح آنجا توسعه پیدا کرده، صحن جامع رضوی هم پر شده، مثلاً موقع سال تحویل است، آمده تا فلکه آب. فلکه آب برات «عند قبر الحسین» است. آدم لازم نیست زور بزند خودم را برسانم به حرم و ضریح و بروم حتماً آن جای بالاسر. اینجا که اینجوری متصل میشود، یکسره میشود.
این مطلب خیلی مهمی است از آقای بهجت که یکی از نکات خیلی جالب این کتاب است. پس میفرمایند که آنجایی که تو «عند قبر الحسین» است، [با] نسبت به ۱۰ فرسخی و ۲۰ فرسخی که مثلاً خارج از چهار فرسخ است. تو روایت آمده حرم چهار فرسخی، از دور تا دور مزار شریف اباعبدالله، ۴ فرسخش میشود حرم امام حسین. حالا اگر جمعیت اینجوری بود، تا ۲۰ فرسخ هم که رفت، حتی ۱۰۰ فرسخ هم، همیشه حرم امام حسین است، فرقی نمیکند. یکی میشود، متصل میشود.
یک بحث دیگر در مورد حائر حسینی مطرح میکنند. حائر لغتاً یعنی «ما خار فیه الماء»، گودی که آب درش جمع میشود. «حار»، یعنی حیرت. آب میآید، دیگر حیرتزده میشود، متحیر میشود، وامیایستد، متوقف میشود. توی گودال که میافتد، حیرتزده میشود، نمیتواند بیرون بیاید. این میشود حائر. گودال. میگویند حائر، یعنی حفیره [حفرهای] که توش آب جمع میشود. حائر تقریباً مثل «حفیره واسعه» است، گودالی که وسعت دارد، بزرگ است، که در آنجا دیگر آب بیرون نمیریزد و به این طرف و آن طرف سرایت نمیکند، بلکه همانجا فرو میرود تا کمکم آرامآرام برود تو خاک. این مطلب بعدها زمان متوکل ملعون انجام شده که ارسال آب به آنجا کرده است. متوکل آب انداخت به حرم امام حسین، دیگر شخم زد اینجا را، منطقه زراعی کرد. یعنی خود قبر اصلی را انداخت زیر آب. کارهایی که نکردند، یعنی در طول تاریخ با این امام مظلوم. همیشه هم البته همه سرافکنده و نابود شدند، همه یکی بعد از دیگری زبالهدان تاریخ رفتند. به هر حال هرکی هر شیطنتی داشت، شیطان کینهها دارد از امام حسین علیه السلام در قرنها و همیشه با این نوچهها و نوکرانش زخم توانسته به امام حسین و محبینش و زائرانش و شیعیانش زده، هم آن موقع، هم الان، همیشه هم همین. هیچکس مثل امام حسین کمر شیطان را نشکسته، دم و دستگاه شیطان را به هم نریخته. هیچکس مثل امام حسین کاری که امام حسین با شیطان کرده، کینهاش همیشه است. این متوکل هم که خودش ابلیس انساننما بوده، همینجوری بود. آب انداخت و چندین بار خراب شد. آنی که تو ذهن من است، ۱۸ بار فقط خود او تخریب [شد].
حتی در روایت هم نقل شده است که: «کَانَ لَا یَبْلُغُ»، یعنی به خود قبر مطهر آب نمیرسید. قبر مطهر [را] زیر آب انداخت، ولی آب توی قبر حائر آب حیرتزده شد، رسید و دیگر تکان نخورد. آب روی قبر آمد وایستاد. اینطور هم نقل شده است که حالا تو پاورقی میگویند که شهید در کتاب «ذکری»، این شهید اول میفرماید که: «هنگامی که متوکل دستور داد که قبر حسین علیه السلام را آب روانه کنند تا قبر و نشانههای آن را از بین ببرد، آب در این مکان دور زد و به قبر نرسیده برگشت.» آب دور زد، این شد حائر حسینی. حائر حسینی علی ایحال حفیره است و این را الان هم ما میبینیم. یعنی تا زمانی که ما در کربلا بودیم اینطور بود. خیلی خیلی اطراف خود حرم سیدالشهدا علیه السلام، اطراف صحن، نسبت به خود بلد، یعنی خود شهر، در غایت نزول است. یعنی خیلی پایین است. حرم به نسبت شهر خیلی پایین است، گود است. اگر دقت کرده باشید، مخصوصاً شما پلهها را بشمارید. حرم حضرت عباس علیه السلام مثلاً شاید قبلاً پله بود، الان پلهها را صاف کردهاند، صاف. مثلاً قبلاً ۱۰ تا پله میخورد، [برای اینکه] همه از حرم عباس تا میآمدند تو صحن، بعد تازه خودش سرداب دارد، آن پایین کلی باید برود پایین تا بشود سرداب. حرم امام حسین، [اگر] حرم حضرت عباس ده تا پله میخورد، حرم امام حسین ۱۵ تا یا ۲۰ تا پله میخورد. خیلی پایینتر از حرم امام عباس بود. باز گودی قتلگاه اینها همهاش پایین است به نسبت شهر کربلا. یک حفرهای است، حائر یعنی حفره. این محل شهادت این شهدا، خیمهگاه البته بالا بوده. خیمهگاه را روی تپه زده بودند و تل زینبیه هم باز یک تپه دیگری بود جلوتر که اشراف داشت به آن گود. ولی خود محل شهادت و محل دفن شهدا گود پایین است، در غایت نزول است. یعنی خیلی پایین است به نسبت شهر. خود این حرم خیلی خیلی پایین است. شاید کعبه و مکه هم همینطور باشد. مسجدالحرام هم اگر رفته باشید دیدید لابد که از بیرون که میخواهی سمت مسجدالحرام [بروی]، ماشین همیشه دارد با یک شیبی میآید پایین. رفتید دیگر؟ کیا رفتند؟ از بیرون میآید پایین، میآید پایین، میآید پایین، میآید پایین. مسجدالحرام قشنگ روی شیب اینجوری دارد. ها! یک شیب خیلی زیادی دارد که موقع برگشتن اذیت میشوید، سربالایی بیایید. آدم خسته میشود. یک شیب این شکلی دارد مسجدالحرام. مسجدالحرام به سمت کعبه همینجور یک خط صاف اینجوری مثلاً زاویه سی درجه. قشنگش را از زاویه سی درجه باشد، یک خط صاف از بیرون به کعبه همینجوری باید بروید پایین. یعنی کعبه در نهایت گودی، خیلی گود است کعبه.
واضح و آشکار بود که تل زینبیه چه ارتفاعی دارد و تازه سطحش تقریباً با خیمهگاه مساوی است. صحن خیلی تنزل دارد نسبت به این طرف، یعنی تل زینبی. خود حرم مقدس هم خیلی تنزل از صحن دارد، یعنی باز خود ضریح به نسبت صحن خیلی پایین است. بودند کسانی که گفتند ما موفق شدیم، رفتیم داخل سرداب حرم. آن پایین، دو نفر برای بنده نقل کردند که رفتیم و قبر مطهر را هم از دور دیدیم. نرفته بودند داخل و خود قبر اصلی را دیده بودند. یکی از آنها گفت قبر مطهر داخل غرفه بود، اتاقکی درست کرده [بودند]، یک اتاق مانندی بود که میگفت سر آدم میخورد به سقفش و سقفش همان سطح خود ضریح و متصل به ضریح است. این سرداب سقف این سرداب میشود همینی که بالایش ضریح درست کردهاند، [مثل حرم امام رضا] خیلی فاصله [ندارد] بین سرداب [و] ضریح و متصل به ضریح بالای یک چنین غرفهای واقع شده است. ایشان اینطور میگفت. پیرمرد بود. همان شخص قبر حمزه و همه اینها را توصیف میکرد. آن وقت تازه واضح و آشکار بود ما که اینجایی که مدفن حضرت در کربلاست، چقدر از خود مقتل شریف بالاتر است. یعنی محلی که حضرت را کشتند با جایی که دفن کردهاند، محل شهادت حضرت پایینتر از محل دفن است. یعنی آوردند بالاتر دفن کردهاند. آدم در مقتل چقدر باید پلهها را پایین برود تا به جایی برسد که محل شهادت سیدالشهدا بوده است. و آنجا هم باز علامتی گذاشته بودند که هرچه بوده، زیر این بوده، نه خود این. یعنی باز گودی قتلگاه هم آنی که بوده از گودی قتلگاه گفتم، باز پایینتر از این بوده. اسراری است دیگر، خدا میداند چرا اینجوری است.
میگویند حضرت در قسمت مدفن از پایین تشریف آوردند - اینجایی که حضرت را دفن کردند - از اسب آمدند پایین. وقتی دید این مردم رجاله دارند به طرف حرم میروند، این آدمهای پست اراذل و اوباش همینطور نشسته خودش را تا به بیرون از آنجایی که در آن افتاده بود، کشید. یعنی امام حسین وقتی دیدند که این لشکر کوفه دارند به سمت خیمهها حمله میکنند، خودشان را کشیدند بالا از این گودی رضا. محلی که حضرت را به شهادت رساندند پایینتر بود. حضرت خودشان را به سطح زمین نزدیک کردند که این لشکر به سمت حرم و خیمهها حمله نکنند. تا جایی که توانستند خودشان را به اینها نشان دادند. دریایی از روضه است، غصههای سینهسوز. از مدفن به طرف خیمهگاه تشریف میآورد. سمت خیمهها را روی زمین میکشید امام حسین علیه السلام. شاید تشریف آوردند تا همین جایی که مقتل است. تا این مقدار توانسته است بیاید به زحمت زیاد. تا اینجا تشریف آورد و به مردم گفت: «یا شیعة آل ابیسفیان! النساء لیس علیهن النهرج.» ای شیعیان ابوسفیان، بر زنها حرجی نیست. پاورقی این تکه از مقتل را نقل میکند: «امام علیه السلام پیوسته میجنگید تا اینکه دشمن بین او و حرمش قرار گرفت. پس بانگ برآورد: وای بر شما ای دنبال روان و آل ابیسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمیترسید، در دنیای خود آزاده باشید، اگر عرب هستید، همانطور که چنین میپندارید، به نژادهای خود برگردید. ندا داد ای فرزند فاطمه!» چی فرمود؟ حرفم این است که: «من با شما میجنگم. شما با من. بر زنان گناهی نیست. پس تا من زندهام، این سرکشها و نادانان و طاغیان خودتان را از تعرض به حرم من نگه دارید.» بعد میفهمند که در کتب، در کتب در دسترس این مطالب پیش از واقعه فرو افتادن امام از اسب بیان شده. بعد از افتادن از اسب، یعنی وقتی روی زمین بودند خودشان را میکشیدند و این را میفهمید تا اینجا تشریف آورده و اینجا شده است مقتل. آنجا هم محل سقوطش بوده است. بعد که میخواستند بر او نماز بخوانند، باید او را از این پایینیها در میآوردند. بنابراین او را آوردند تا جایی که دفن شده. تو گودال که نمیشد نماز میت خواند. بعد امام حسین علیه السلام را آوردند به یک سطحی از زمین که بشود نماز خواند.
مقصود این است که مقتل و تل زینبیه سطحشان خیلی خیلی اختلاف دارد. مقتل و مدفن با خود صحن و صحن هم با اطراف صحن در زمان ما کاملاً معلوم بود که تل زینبیه نسبت به صحن حضرت سیدالشهدا بسیار بلند است. الان همه را صاف کردهاند، ساختمانسازی کردهاند. قدیم مشخص بود که این ارتفاع تل زینبیه به نسبت صحن امام حسین زیاد است.
مطلب بعدی که میفرمایند، نکات جالبی است در مورد کربلا و حرم. مطالب قابل استفادهای هم هست. همهاش یک استخارهای است در بالاسر سیدالشهدا علیه السلام. این را هر وقت مشرف شدیم، انشاءالله انجام بدهیم. خیلی استخاره جالبی است و گرهگشاست. خیلی. در بالای سر حرم هم باید انجام [بشود]. حالا خانمها بالاسر اصلی حرم مال آقایان است. تا آنجایی که میتوانند بیایند به سمت بالاسر، آنجا انجام [بدهند]. صد مرتبه مثلاً بگوید: «استغفر الله برحمته خیرتا فی عا.» این ذکر را صد بار [بگوید]. بعد «هرچه وقع فی قلبه»، هرچه در دلش افتاد، عمل بکند. اصل استخاره این است. الهامی باید باشد. نماز استخاره و نام هم همین است دیگر. آنی که علامه طباطبایی کشمیری فرموده بودند، [این است که] بلندی پشت بام برود، نماز استغاثه بخواند، نماز استخاره بخواند، به امام زمان متوسل بشود. بنشیند ببیند به دلش چی میافتد. [نه] کسی که یک کار میخواهد انجام بدهد، دنبال این است که همان حجت پیدا کند، توجیه پیدا کند. بنشیند خالی ببیند، قشنگ دل هدایت میشود به یک سمتی که این کار را اگر بکنی اینطوری میشود، آنجوری میشود، آنجوری. این استخاره خیلی مهم است.
خب، این حرم، چرا اینجا آداب اینجا در نظر گرفته شده؟ حرم امام حسین. ما فقط آن بخشهای مربوط مثلاً به عزاداری و سینهزنی و اینهاست برایمان. حرم که مثلاً برویم آنجا عزاداری کنیم. بخشی از آداب حرم امام حسین آن گریه و روضه و نوحه و ماتمسرایی و اینهاست. یک بخش دیگر که بخش خیلی مهمی است، آن ارتباط قوی با حقتعالی است. تا میتوانی اینجا دعا کن. شیخ عباس هم تو این بخش از آداب حرم که رسیده، گفته: «صحیفه سجادیه دستتان باشد. حرم که میروید، یک دور صحیفه سجادیه را بخوانید. همه این دعاها اینجا مستجاب است، دعا برای والدین، دعا برای همسایه، دعا برای فرزند، دعای مکارم الاخلاق.» همه آنجا فضای استجابت دعاست. یکیش بحث استجابت است. نمازهایی که آنجا دارد، نمازهای طولانی، خود نماز امام حسین از آن نمازهای طولانی است که دو و نیم ساعت الی سه ساعت طول میکشد نمازش. این نماز، نمازهای دیگری که هست، ادعیهای که هست، زیاراتی که هست، اذکاری که هست، اذکار خیلی عجیب و تو آدابش خلاصه، خیلی کارهای متنوعی گفته شده. اینجا را فقط به چشم یک محلی برای ماتمسرایی نباید دید. اینجا نقطه اتصال یک عبد به ربش است. اینجا جرقه میزند. تعبیر مادیاش را اگر بخواهیم بگوییم، چطور دو تا سیم را میآورند به هم میزنند، جرقه میزند؟ اینجا آن نقطه رسیدن این دو تا سیم به هم است. خب، وقتی دو تا سیم به هم رسیده، شما یک سیم دیگر هم بیاوری به این دو تا سیم متصل کنی چی میشود؟ از اتصال این دو تا سیم، این هم برق میگیرد. درست است؟ صد تا سیم دیگر، این مثال مادیاش ها! مثال مادی پرت است. اگر صد تا سیم دیگر هم بیاورید آنجا متصل کنید، از این محل اتصال و تلاقی این دو تا، آنها هم روشن میشود، انرژی میگیرد. اینجا محل تلاقی و اتصال عالم ملک و ملکوت است، حرم امام حسین علیه السلام. هر اتفاقی که میافتد، از اینجا در عالم ماده رقم میخورد. واسه همین فرمود که روز عرفه اول به اینجا نگاه میکند، بعد به مکه. چون دین خدا از اینجا زنده ماند، از اینجا حیات پیدا کرد. اینجا نقطه اتصال دین بود که امام حسین همه دین را روی زمین نگه داشت. اینجا نقطه اتصال به ملکوت است. از اینجا پس از بالا به پایین ریخته، از پایین هم بالا میرود. میآید تو هر مناسبتی به ما گفتند برو کربلا. شب عید فطر برو کربلا، شب عید قربان برو کربلا، شب نیمه شعبان برو کربلا، شب جمعه برو کربلا. هر عیدی، هر مناسبتی، هر هدیهای میخواهی، هر عطیهای میخواهی، کربلا محل جاری شدن رزق و عنایت است، از آنجا جاری میشود، از آنجا میآید.
یک بحثهایی مثل استخاره است آنجا. حجابی نیست، قلب انسان متوجه خداست، متوجه ولی خداست. آنجا چیزی به قلب انسان بیفتد، این مثل وحی است. از این تعلقات و آلودگیها درآمده آدم. فضا آماده است. برای این [است که] اساتید میفرمودند: «برنامهریزیهاتون را بروید تو حرم انجام بدهید. چه حرم امیرالمومنین در نجف، چه حرم سیدالشهدا در کربلا، حرم امام رضا در مشهد.» حرم که میروید، قلم کاغذ دستتان باشد. این را به بقیه اساتید فرموده و الهاماتتان را بنویسید. محل الهامات، «قل الهامات»، از چه جهت؟ از جهت آن لطافت قلب. الهام همه جا هست. قلب چون لطیف میشود، یک دریافتیهایی پیدا میکند که تا حالا نداشته، دیگران ندارند. لطافت قلب. آقای بهجت حرم امام رضا مشهد. منزلی که بودند، فضای کتابخانه درست کرده بودند و اینها. آقا نشسته بودند. خیلی خوب. آقای بهجت هم کمحرف بودند، هم خصوصاً تو این مسائل هیچی نمیگفتند. آقا به من گفتند که: «امروز در حرم برایم مکشوف شد.» علیآقا خیلی روی این چیزها حساس بود و ضبط میکرد اینها. خواست خدا بود که این گوهر زمانه ما آقای بهجت معارفش هدر نرود، این آقازادهاش کنار ایشان باشد و این معارف را ضبط بکند، برساند. «امروز برایم در حرم مکشوف شد.» گفت: «من برق از سرم پرید. حرم امروز برایم روشن شد که اگر کسی دردی، بیماریای چیزی در بدن داشته باشد، آن بخشی که درد دارد و مشکل دارد، آن بخشی که بیماری پیدا کرده، حالا بیماری پوستی یا مثلاً ورمی، دردی، پادرد دست درد، پوست مشکلی دارد و همینطور بیماریهای مختلف، آن بخش را به هر کدام از دیوارهای حرم (دیوارهای حرم امام رضا) با نیت شفا اگر بزند، خوب میشود.» علیآقا گفتش که: «من اتفاقاً دستم به گوشه کتابخانه گرفته بود، بریده بود، چند روز گذشته بود، جوش نمیخورد. شبش من هم حرم با همین نیت زدم، سریع خوب شد.» گفت: «یک آقایی هم یکی دو روز بعدش آمد، از شهر دوری آمده بود آقا را ببیند، اصرار اصرار. گفتم: کارت چیست؟ گفت: من بچهام تومور مغزی دارد، خوب نمیشود، هرچه دوا و دکتر عمل بگو.» پدرم این را گفته: «بعد چند روز پیام داد که ما بردیم بچه را سرش را حرم مالیدیم، بعد چند روز دیدیم خوب شد.» حتی تومور مغزی را با همین نیت، با نیت شفا، همان بخشی که دچار مشکل است. عروسک خب اگر مصلحت باشد و شرایطش باشد دیگر و [نه از] همان بحث مقتضی و مانع که یک وقت صحبت کردیم. مقتضیاش هست، حالا شاید از جهت دیگر مانع داشته باشد. کسی پایش مشکل دارد، دستش مشکل دارد، چشمش مشکل دارد، گوشش مشکل [دارد]، مشکل تکلم دارد، این زبانش را برساند به دیوار حرم، و همینجور مشکلات دیگر. اینجا دارالشفا به معنای تکویناً. خدا شفا را در این زمین نازل کرد. شما در و دیوار میبینید، اولیای خدا اینجا در و دیوار نمیبینند. اینجا را یک حصاری از شفا میبینند. اینجا چهاردیواری نمیبینند. دور تا دور اینجا را شفا پر کرده. دور تا دور اینجا را سلام پر کرده. اسم «شافی» پر کرده. اسم «از سلام» پر کرده. اسم «العزیز» پر.
غرض اینکه آقای بهجت هم اینجور دریافتهایی داشتند در حرم که مطلب اینقدر درست [است]. حرم از اینها زیاد است. سفارش بوده به اینکه درس و مباحثه و مطالعه اگر دارید، بروید تو حرم انجام [بدهید]. آثار فوقالعادهای دارد. درسی که تو حرم مطالعه بشود، مباحثه بشود. در همین از قدیم علما مقید بودند که درسها را تو حرمها میدادند. حرم حضرت معصومه [س] همیشه درسهای خارج علما تو حرم [بود]. حرم امیرالمومنین، آن نورانیتی که آنجا دارد، دل کاملاً آماده برای دریافت [است]. اینجا میفهمند که استخاره را تو حرم انجام بده. این ذکر را بگوید. هرچه در دلش افتاد، همان کار را بکند. هرچه در دلش افتاد. هیچ قید دیگری ندارد. هیچ قیدی که اگر به دلش افتاد اینطور بود انجام بده، به دلش افتاد آنطور بود انجام نده. گفتن امام صادق هرگز بندهای نبوده که نزد سر حسین، البته این باید بالاسر باشد دیگر، صد بار در امری از خداوند عزوجل طلب خیر کند، به حمد الهی و لا اله الا الله و سبحان الله بگوید. پس قبلش هم یا بعدش هم لازم است که الحمدلله و سبحان الله و لا اله الا الله بگوید و تمجید و ثنایی که شایسته اوست بگوید، مگر آنکه خداوند تبارک و تعالی او را در آن امری قرار دهد که خیر بیشتری در آن است. اصلاً دیگر اینجا الهام هم ندارد، واقع میشود. اصلاً دیگر به الهام کار ندارد. طبق این روایت چی به دلش میافتد دیگر نیست. اصلاً خود همانی که مصلحت بالاتر بود خودش دیگر واقع شد. افتادی توش. او رقم خورد برات. دیگر اصلاً کار نداری که به دلت بیفتد که بعد بخواهی بروی رقمش بزنی. واقع شدی، افتادی تو آن مسیر.
ببینید این حرم چیست! ما اصلاً چی میفهمیم از حرم امام حسین و زیارت امام حسین؟ بعد یک مشت بندگان خدا بیچاره که بیش از حجاب طبیعت و شکم و دامن و غصه است و همهاش نمیدانم پاشید بروید آنجا گریه کنید. بدبخت! چی میفهمد از این دنیا؟ برای چی ما باید همهاش تو غم باشیم و اسلام دین غصه است؟ اسلام دین عشق است. بیچاره! آدم از معشوق وقتی دور میافتد، اسفند روی آتیش میشود. این غصه، غصه افسردگی نیست که تو فکر کنی آنهایی که شماها دارید افسردگی است که ماشین تصادف میکند، مشکل قلبی پیدا میکنی، خونت را دزد میزند، سکته میکنی، آنها افسردگی است. محب امام حسین از اینها ندارد. او میآید خونش را هم میفروشد میدهد خرج نوکران زائران امام حسین. مگر افسرده بود این کارها را میکرد؟ برو تو این پیادهروی اربعین ببین یک ذره افسردگی تو این است که دارند توی موکبدارها، اینها که خدمت میرسانند به زائرها، یک ذره افسردگی میبینی؟ تو اشک میبینی. اشک عشق است. افسرده اگر بود اینجور با عشق کار میکرد. دیگر غذایی که صبح به صبح میآید بار میگذارد، ظهر یک بار غذا میدهد، شب یک بار غذا میدهد، با چه عشقی میآید میرود. وسایل میخرد، از آنجا گاز هم ندارند. میدانید عراق گاز ندارند. کپسول را پر کنند. بعد مشکل آب دارند، مشکل هزار و یک مشکل دارند. سر سوزن آدم افسردگی میبیند؟ چقدر آدم باید نادان باشد این حرفها را بزند؟ چقدر پرتند بعضیها بدبختها، خدا کمکشان کند. «چرا همهاش گریه؟» اصلاً کجا گفتند به ما اینقدر گریه کن؟ حضرت آدم برای چی ۴۰ سال گریه کرد وقتی از بهشت رانده شد؟ گریه فراق. گریه دور افتادن است. گریه عشق است. البته انسان میبیند با معشوق او اینجوری کردند، برایش سخت است. یک مادر ۲۰ سال برای بچهاش گریه میکند، خصوصاً وقتی این بچه را مظلومانه کشتند، به چه نحوی به شهادت رساندند، حق او را ادا نکردند، بهش جفا کردند، نارو زدند. کسی ملامت نمیکند مادر را.
حرم امام حسین غوغایی است از عشق، از این رابطه عاشق، خصوصاً با خدای متعال. میآیی آنجا، «خدایا من از تو میخواهم برای من خیر رقم بزنی.» آمده تو حرم، [یک خیری] رقم میخورد برایش. انقدر آنجا اتصال بنده به خدا شدید است که این هم یک آن درخواست میکند: «خدایا بهترین کار را برایم رقم بزن.» همانجا رقم خورد. انقدر این رابطه عاشقانه آنجا حاکم است. این خیلی استخاره عجیبی است. مثل الهام است. از جاهایی که خیلی باصفا و با روحانیت است، خیمهگاه سیدالشهدا علیه السلام در کربلاست. در فضای آن، که اطرافش در قدیم ساختمان بود، خیلی روحانیت دیده میشد. خیمهگاه بهش هم خیلی اعتنا نمیشود متاسفانه. یعنی تو همان قلقله حرم ایام اربعین، شما خیمهگاه [را] [همچنان] خلوت [میبینی]. به عنوان یک مکان تاریخی من نگاه میکنم: «آهان اینجا خیمهها بود.» و میروند. اینجا امام حسین علیه السلام چند روز عبادت کرد؟ امام سجاد عبادت کرد؟ زینب کبری عبادت کرد؟ امام باقر عبادت کرد؟ آن حال دلشکسته و محزونی که اهل این حرم داشتند، این سوز هنوز تو این در و دیوار هست. آتش درون این زن و بچه. محل دفن حضرت علیاصغر آنجا – خیمهگاه محل دفن حضرت علیاصغر است – اینجا دفن کردند امام حسین، علیاصغر. خونهای مطهری که از شهدا آنجا ریخته. جنازههای مقدس را، اجساد مطهر را میآوردند تو خیمهگاه، یک خیمهای داشتند، مخیم الشهدا، خیمه شهیدان. ماجرای دفن اینها شد که اینها را ملحق کردند به قبر امام حسین. این خون مطهر این شهیدان اینجا روی زمین ریخته شده، معطر به خون اینهاست. نالههای «العطش» این خانواده در این خیمهها، و همینطور وقایعی که رخ داده، آن سوختن این خیمهها، اضطراری که این زن و بچه پیدا کردند موقع آتش گرفتن این خیمهها، هر کدامش یک جا اگر محقق بشود، آن مکان را نورانیت عجیبی بهش میدهد. خیمهگاه از جهات مختلف نورانیت فوقالعادهای دارد و یک مکان خاصی است، محل عنایاتی است.
محل عنایات چی؟ ظاهر این است که مشاهد و مزارها و مساجد فرقی ندارد، یعنی حرمها حکم مسجد را دارند، بلکه شاید بعضی از مشاهد از بعضی از مساجد افضل باشد. یعنی بعضی از حرمهای مطهر از بعضی مسجدها بالاتر است. الان کنار امام رضا نماز خواندن بالاتر است یا تو مسجد گوهرشاد؟ امام رضا بالاتر است. ما نمیتوانیم مطلقاً حکم کنیم. «و من حدیث کربلاء و الکعبتی ل کربلا بانورتب.» به عرض مکه خطاب شد که: «قَری آرام بگیر، ما محلی پیدا کردیم که افضل است.» حدیثش این است: امام صادق فرمودند: «زمین کعبه گفت، یعنی ملکوت این زمین گفت: چه کسی مقام من را دارد که خدا خانه خودش را روی من بنا کرده؟ مردم از هر طرف سمت من میآیند، خدا حرم امن الهی قرار داده.» پس خداوند بهش وحی کرد که: «بس کن، آرام باش. به عزت و جلالم قسم، فضیلتی که به تو داده شده در برابر فضلیتی که به سرزمین کربلا دادهام، مثل سوزنی که در آب دریا فرو برود، به مقداری از آن آب بردار. و اگر خاک کربلا نبود، فضیلتی به تو نمیدادم. مکه فضیلت از کربلا دارد و اگر آنچه سرزمین کربلا در بر دارد نبود، تو را و خانهای را که بهش فخر میکنی نمیآفریدم. پس آرام بگیر، متواضع و حقیر باش و با نظر حقارت و تکبر به سرزمین کربلا ننگر. وگرنه تو را فرو میبرم و در آتش جهنم میاندازمت.» زمین مکه میگوید که کعبه، روبروی کربلا تواضع کن، وگرنه جهنم میشوی. خب دیگر معلوم است. صحبت، صحبت ولایت، همان صحبت اسلام، ایمان و اصل و اساس دین است. چون که ۱۰۰ آمد ۹۰ هم پیش. هرکه قائل به ولایت است، قائل به نبوت است، و «لا عکس.» یعنی جز اینکه [فکر کنیم] هرکی قائل به نبوت باشد، قائل به ولایت هم باشد. ولی هر که علی بگوید پیغمبر هم قبول دارد. ولی اگر پیغمبر حتماً علی را قبول ندارد لزوماً.
هرکه قائل به کربلاست، قائل به مکه است، و «لا عکس.» یعنی اگر کسی کربلا رفت، مکه را هم قبول دارد، ولی اگر کسی کربلا را قبول ندارد... طرف مقابل اینطور نیست. برای همین آن فضیلت به این دارد. برای همین زمینه کربلا یکی از دلایل فضیلتش همین است که کسی این سدی است که وقتی کسی این را داشت، ۹۰ هم دارد. قبول نداریم مساجد و مشاهد متفاوت است افضلیتش، که مسجد افضلیت داشته باشد از همه جا را هم قبول نداریم. اینکه مسجد از همه جا بالاتر باشد، نماز که تو مسجد خوانده میشود معلوم نیست. اینها برای کسانی است که جایگاه ولایت را نشناختند. کسانی که ولایت را قبول ندارند، میگویند مسجد. «مسجد فقط نماز باید تو مسجد خواند، مسجد بالاست.» بلکه حرم از مسجد بالاتر است. دو رکعت نماز کنار مزار امیرالمومنین معادل ۲ میلیون رکعت نماز.
قطعاً حرم امیرالمومنین فضیلت دارد، مسجد کوفه. مسجد کوفه فضیلت دارد به مسجد سهله فضیلت. البته خب آدم آنجا هم میرود، آنجا هم زمین خداست. آن هم یک دروازه برای فتوحات و گشایش در دل دوست به هر حیله رهی باید جست. قاعده را باید داشته باشیم: «در دل دوست به هر حیله رهی باید جست.» از هر راهی که آدم میتواند استفاده میکند برای اینکه دل دوست را به دست بیاورد. [در] حسین هم میرود مسجد کوفه، همین مسجد سهله هم تو این مقام نماز میخواند. هم تو مقام نماز هم [در] آنی که عرض کردم، ما نمیدانیم کدام عمل پشتش عنایت خاص نهفته است. کار کوچکی که انجام میدهی، بلکه نماز تو حرم امیرالمومنین فضیلت دارد به نسبت مسجد کوفه. [در] مسجد کوفه نماز میخوانی که صد بار حرم امیرالمومنین که نماز خواندی، آن اثر را نداشته. از اینجای این هم کار کوچک است که یکهو خدا خوشش میآید. لذا حرمها بالاتر است، مسجد. حرم اهل بیت اثرش بیشتر.
نقل است که عدهای از بحرین از علمای بعضی از ممالک اسلامی سوال کردند که: «بنای حسینیه جایز [است]؟ حسینیه بسازیم یا نه؟» «ای بنا للحسین محل مکان بناء برای حسین.» چیزی ساخته بشود، جایگاهی. مصر نوشت، مصر یعنی الازهر: «من بنا بیت للحسین فقط بنا لنفسه بیتاً فی الجنه.» هرکس مکانی برای حسین بسازد، برای خودش خانهای در بهشت ساخته. یکی هم که حالش معلوم است نوشت: «من بنا بیت للحسین فقط بنا لنفسه بیت فی جهنم.» هرکی مکانی برای حسین بسازد، برای خودش خانهای در جهنم ساخت. اینطور هستند دیگر. «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور.» که ابیات مال مولوی است که میگوید: «نیکوان رفتند و سنتها بماند و از لئیمان ظلم و لعنتها بماند. تا قیامت هرکه جنس آن بدان در وجود آید بود رویش بداد. رگ رگ است این آب شیرین آب شور در خلایق میرود تا نفخ صور.» اینی که باطن پاک دارد، میگوید: «آقا یک دانه آجر بگذاری برای حسین، بهشت بهت واجب میشود.» آن هم که باطن رذل دارد، میگوید: «آجر بگذاری جهنم بهت واجب میشود، خانه تو جهنم برای خودت ساخت.» پس اینجا هم ماجرا همین است. این افضلیت مکان به نسبت مسجد فهمیده میشود. حسینیه نورانیت دارد. حالا البته فضیلت مسجد به حسینیه خب فرق میکند. علی حسینیه هم نورانی. اسم امام حسین بنا شده برای امام حسین بنا تعظیم تربت کربلا و سجده تعمیم علیه است نه له. یعنی ما بر تربت سجده میکنیم، نه به خاطر تربت. همانجور که سجده میکنیم روی خاک سجده میکنیم. سجده به خاک میکنیم، سجده برای خاک که نمیکنیم. ما زمین را که نمیپرستیم. سجده روی زمین میکنیم، سجده برای خدا میکنیم روی زمین. سجده بر تربت امام حسین هم همین است. ما تربت امام حسین را نمیپرستیم، محسنپرست نیستیم. ما سجده بر تربت امام حسین میکنیم به خاطر خدا. عجیب است این حضراتی که روی فرش نماز میخوانند. ما تو مسجدالنبی [و] مسجدالحرام این را دیدیم، خصوصاً تو مسجدالنبی [و] آن بخش تکه روضه مطهره نماز صبح آنجا خواستیم بخوانیم، دیدیم جمعیت کی تا کی. [صدای همهمه]. گفتیم اینها چه شکلی میخواهند سجده [بکنند، رفتیم سجده، دیدیم که آمدند پشت ما سجده کردند، عقبیها سر را پشت ما گذاشتند. جزو عجایب. حالا فیلمش هم هست تو اینترنت اگر ببینید. نیستند که کجا آدم سجده بکند. هرجا سر بگذارند، میگذارند. شده روی پشت آن نفر جلویی، شده. بعد به تربت امام حسین سجده کنی، میزنندت، دستگیرت میکنند. واقعاً آدم میماند از عجایب ایران. خب، چطور شما به این فرش و به آن، آن کتاب، به همه اینها سجده کردی؟ به تربت امام حسین که رسید شرک است. این هم مثل بقیه جا است. این هم خاک است، این هم زمین است. تو دست ما تربت امام حسین [بود.] خودم مهر کرده [بودم.] یکی از این وهابیها ما را دید. تو دستمان این چیست؟ تو دست. گفتم: تراب. «تراب» کجاست؟ بچه بودیم، گفتم: تربت امام حسین دیگر! این آمد ما را بگیرد، دستگیر بکند. مردم ریختند دورش، شما در رفتی از آنجا. عجیب است. روی باسن یک احمقی اگر سجده بکنی، عین توحید است. روی تربت امام حسین سجده کنی، عین شرک. واقعاً «خلایق هرچه لایق» اینجاست. «خلایق هرچه لایق.»
تربت [را] بهش سجده میکنند، تعظیم «علیه» است، نه تعظیم «له». بر تربت سجده میکنیم، نه به خاطر تربت. تعظیم ضریح پیغمبر اکرم و ائمه هم مثل استقبال است. یعنی روبهقبله بودن به تعظیم کعبه. روبهکعبه مگر سجده میکنید شما؟ کعبهپرستید؟ چطور این شرک نیست؟ همهتان روبهکعبه سجده میکنید. اینجا چطور شرک نیست و خدا را بپرستیم؟ این شرک است. بعد جالب است چقدر این بدبختها، این وهابیها اینها پرتند. دارد نماز میخواند، نمیدانم شما تجربه داشتید اینها را یا نه. اگر جلویش رد بشوی با مشت میزند تو شکمت، میگوید: «بین من و خدا حائل نشو!» چقدر این بدبخت خدایشان این شکلی است؟ یعنی وسط نماز از جلویش رد بشوی بین اینها خدا فاصله انداخت؟ به خودم پیچیدم محکم کوبید. همچون خدایی، همچین سجدهای، همچین، همهاش با هم جور است دیگر. نه خدایشان واقعی است، نه سجدهشان، نه نمازشان. وقتی از امیرالمومنین فاصله گرفتی، از سیدالشهدا فاصله گرفتی، همین میشود. وقتی آن طرف روی پشت ما سجده کرد، گفتم تو دلم: «گفتم کسی که سر به آستان علی نگذارد، جایش همین جاست. خوب جایی سجده سر و آستان. هرکه گریزد ز خراجات شاه، بارکش غول بیابان شود.» هرکه گریزد ز خراجات شاه، بارکش یا خارکش. وقتی گفتند خارکش غول بیابان شود. من که با دست علی حجاج عبدالله، پسران خلیفه نبود، با علی بیعت نکرد، بعد مجبور شد با پای حجاج بیعت کند. هرکه با دست علی بیعت نکند، به همان جایش پای حجاج است.
چطور کعبه شرک نیست رو به کعبه وامیایستیم نماز بخوانیم؟ شرک نیست. رو به ضریح پیغمبر سلام بدهیم شرک است. ضریح پیغمبر را بوسیدم، سرباز سعودی من را زد: «شرک، شرک.» روسری قرآن گرفتم جلویش گرفت بوسید. گفتم: «شرک، شرک برای چی بوسیدی؟» این هم که پوست است، پوست آهو، پوست حیوان است. این هم جلد است، برای چی بوسیدی؟ گِل آلمانی گرفت آهن، برای چی ببوسی؟ گفتم: «این هم پوست است، این هم کاغذ است، برای چی میبوسی؟ تو کاغذپرستی؟ تو پوستپرستی؟» بچهات را برای چی میبوسی؟ آن هم پوست است، آن هم گوشت است. تو گوشتپرستی؟ آدم وقتی که نفهم شد، دیگر تو همه چی نفهم میشود. لطفی است که امام خدا به شیعیان کرده، به واسطه اهل بیت فهم. اینها نورانیاند، فهم نورانی دارند، فهیماند، حالیشان میشود. خیلی جاهای دیگر این خبرها نیست.
تعظیم کعبه تعظیم «الیه» است، نه «له.» یعنی به سمتش سجده میکنیم، نه اینکه به خودش سجده کنیم. با این حال برخی از فرقههای اسلامی اطراف ضریح رسول خدا را گرفته و چهار میخ کردهاند. افتخارشان این است که ۵۰ سال است اینجا تو این حرم مسجد پیغمبر امام جماعتم، یک بار نگفتم: «السلام علیک یا رسول الله.» با توحید از دنیا میروم. یک بار من را نکردند [که] بگویم: «السلام علیک یا رسول الله.» ۵۰ سال اینجا نماز میخواند. ببین چقدر بدبخت میشود آدم کنار نهر آب باشی، ۵۰ سال یک قطره بهت نپاشیده. خیلی خوب.
این صفحه آخر این جلسه را هم بخوانیم. «مسلمانان در شأن اهل بیت در غایت اختلافاند، یعنی شیعه و سنی. چنانکه در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخی آنقدر سخیف هستند که در بوسیدن ضریح آنها شک و اعتراض دارند.» آقایی ظاهراً به مرحوم شیخ انصاری که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض کرد که: «آقا شما هم برعکس مرحوم دربندی، به ایشان گفت: آقا کار شما برای مردم حجت است. وقتی به حرم میروید، درب حرم حضرت ابوالفضل را ببوسید، یعنی ضریح را. [نه] در را ببوسید.» شیخ در جواب فرمود: «عتبه در را میبوسم که گرد و خاک پای زائران است.» نه ضریح و در هم نمیبوسم، آن کف جلوی در را میبوسم. بنده به کرات دیده بودم. میآمد صورت میگذاشت روی آن. قبلاً درگاه داشت حرم امام رضا. این تکه را برداشتهاند الان. آقای رئیسی وقتی که حالشان [خوب بود] دستور [دادند.] مردم پایشان گیر میکند دیگر، از آن موقع برداشتهاند، صاف کردهاند آنجا را. جایی که بسته میشد، قلاب میشد، آب رد نشود و اینها. بهش میگویند درگاه، عتبه. یک سنگی که یک کمی، یک سانتی بالاتر آمده روی زمین. آقای بهجت که میآمدند، خَم میشدند، صورت دو طرف صورت را میگذاشتند، میمالیدند به آنجا. قشنگ یادم است بنده حرم امام رضا. پیرمرد بود، اذیتم میشد. با یک سختی باید خَم میشد، میخوابید روی زمین. این طرف صورت را میمالید، آن طرف صورت. بدنم میرفت به ضریح همین کار را میکرد. اگر میتوانست به ضریح برسد، این صورت، این محاسن را میکرد لای این شبکهها و این ضریح را میبوسید. بعد سفارش بزرگان هم همین بود که بو کنید حرم را. این بویی که از حرم میآید، این عطر دنیایی نیست، این عطر ملکوتی است. ملائکه عطرافشانی میکنند. بوی حرمها هم با هم فرق میکند. خود آن بوی حرم هم لطافت میآورد، خود بوی حرم لطافت میآورد. خودمون بوی حرم گشایش ملکوتی میآورد. چون میگویند که: «اولین بخشی که جنبه برزخیش فعال میشود، شامه برزخی است.» چون ما با بینیمان گناه نمیکنیم. درست است؟ آدم با چشم گناه میکند، با زبان گناه میکند، با گوش گناه میکند، ولی با شامه چی؟ کسی با بینیش چقدر گناه میکند؟ برای همین معمولاً بینی خیلی حجابی نسبت به عالم برزخ و ملکوت ندارد. این بوهای خوشی که تو مجلس روضه میآید، توی حرم میآید، دیدن یک عالم، انسان احساس بوی خوشی میکند، عطر ملکوتی [است]. آن ملائکه دارند عطرافشانی میکنند. خانه مثلاً یک عالمی، خانه یک مومنی، مجلس روضهای. آن یک بوی خوبی دارد، عطر خوشی دارد. این عطر ملکوتی [است]. سفارش [میکنند] که این ضریحها [را] بروید، بینی [تان را] آنجا بگذارید و استشمام کنید، بو بکشید، اثر دارد.
مرحوم مولوی سفارش میکردند که: «یک کمی زبان هم بزنید به این شبکههای ضریح.» نه مثل آن احمقها که میآیند ضریح را لیس میزنند. یک کمی زبان، که این نقره است، خودش ضدعفونی میکند خودش را. آثاری دارد. حالا این سفارش آیتالله مولوی قندهاری بود. خیلی با برکت میدانستند. البته ایشان هم خودش آدم ویژهای بود، صاحب مقامات و کمالات بود. از دوستان آقای بهجت هم بودند. به نظرم آقای قاضی را هم درک کرده بود ایشان. قاضی دستور گرفته بود. غرض اینکه این دست به این ضریح مالیدن، صورت به ضریح رساندن، بوسیدن صورت به دیوار، همه اینها آثار دارد. هر کدام یک اثر دیگری دارد، عنایتی. آن آقا که مرحوم فرهمند بوده به نظرم، گفت: «در مکاشفه به من نشان دادند هر کس در حرم را ببوسد، دست امام را میبوسد.» هر کسی عتبه را ببوسد، پای [امام را] میبوسد. مکاشفه دیدم. هرکی دارد در را میبوسد، دارد دست امام را میبوسد. بوسیدن پا توی فضای مادی دنیای ما خیلی چیز جالبی نیست، ولی تو ملکوتش فرق میکند. نه ملکوتش، آنجا صورت به پا گذاشتن همانی که امام حسین علیه السلام وقتی آمدند با بدن مطهر مادرشان حضرت زهرا [س] مواجه شدند، صورت گذاشتند روی پای مادرشان سلاماللهعلیها. این صورت رو پا گذاشتن است، این اوج خاکساری است و عنایات ویژهتری توش است.
شیخ انصاری فرمود: «من در حرم را نمیبوسم، من عتبه حرم را میبوسم.» عتبه را میبوسم که گرد و خاک پای زائران است. در یکی از زیارات حضرت سیدالشهدا آمده است: «ثم قبل الذریح من اربع جوانبه.» ضریح را از چهار طرفش ببوس. ضریح را ببوس و گونه راست و چپت را بر آن قرار بده. گرد ضریح بچرخ. چهار سمتش را، چهار سمتی که پایین دارد دیگر. آن چهار گوشه پایین ضریح را هر طرفش را که آدم میتواند. حالا اگر هر چهارتا را توانست، که هر چهارتا، اگر نشد یکی دو تا، هر چقدر شد، توانی.
این ماجرا را در زمان حیات آقای بهجت رضواناللهعلیه، یکی از شاگردان خاص ایشان نقل کرد برای ما در حرم معصومه [س] که بعداً هم این نقل را از جاهای دیگری دیدیم که بله، نقلهای بهجت همین بوده و مطلبشان همین است. و بعد منتشر شد. به نظرم آن شاگرد خاص ایشان فرمود که: «ما تو حرم بودیم. تو صحن عتیق بودیم. بهشان گفتیم: آقا چیزی بفرمایید.» ایشان فرمودند. آقای بهجت گفتند که: «کسی دیده بود، نقل کرده. امام زمان سلاماللهعلیه در مکاشفه دیده بود. سحری شبی حضرت فرموده بودند که: من امور عالم به من واگذار شده و من مشغولم، درگیرم. درگیری من زیاد است، باید به همه امور رسیدگی کنم. وقت زیادی باید صرف کنم، صرف کارها کنم. اگر فرصت داشتم، وقت داشتم، صورتم را صورتم را صورتم را میگذاشتم پایین پایین پایین پای ضریح عمهام حضرت معصومه سلاماللهعلیها.» من تردید دارم دو بار فرمودند پایین یا سه بار فرمودند پایین پایین پا یا پایین پایین پا [ی] حضرت معصومه. بعد امام زمان با دست اشاره کردند، گفتهاند: «عمهام حضرت معصومه با دستش اشاره کرده بودن، چادر سفیدی یک خانمی از دور.» فرمودند: «پایین پایین.» به یکی از اساتید گفتیم، ایشان خیلی خوشش آمد. همان شب اهل عمل بودند دیگر. همان شب ایشان گفت: «بریم حرم.» با یک شوقی که [این] همان را عمل کند. ایشان بعد کنار ضریح آمد. گفت: «دوباره برایم تعریف کن.» گفتم: «ایشان اینجوری گفت: پایین پایین پا، پایین پایین.» آن ضریح، پایین پایین است. شاید وجهش همین است. بخش میلهها نه، آن بخش سنگ نه، آن بخش پایین پایین که میخورد به زمین، صورتم را آنجا میگذارم. صورت مالید و بدنم. خدم ایشان دیگر پیگیر شده بود، نقل همین را غذای وحشتشان دریافت کرد که همین بوده، مطلبهای وحشت. به نظرم منتشرم شده جاهایی. نمیدانم حالا پایین پای حرم حضرت معصومه. خب حالا حضرت معصومه کجا، امام رضا کجا؟ حرم امام رضا کجا، حرم امام حسین کجا؟ حرم امام رضا کجا، حرم امام حسین کجا؟ آنجایی کسی پایین پا صورت بگذارد چقدر محل عنایت رحمت جاری است در آنجا. مرحوم آقای قاضی که به پایین پا عنایت داشتند، اینجا دریایی است، رحمت در حال جوشش است و همیشه آن پایین پا میشود صحنش، همان بخشی که میشود بخش حضرت علیاکبر. خیلی به آنجا عنایت خاصی داشتم. اینجا خیلی گشایشهاست. بزرگان همیشه مقید بودند حرم از پایین پا وارد بشوند. از بالاسر. حتی نسبت به قبور علما هم همینطور. این آدم دقت داشته باشد. قبور علما که دیگر ضریح و اینها ندارد، صحن ندارد. آدم از پایین پا وارد میشود، از بالاسر نیاید. شهدا، سادات. اینها را از پایین پا بیاید. همیشه از بالاسر، البته کنار سر بنشیند دعا کند، نماز میخواهد بخواند بالاسر بنشیند، ولی ورودش از پایین پا باشد. ادب کند. قبر پدر و مادر میخواهد ببوسد، پایین پایشان را ببوسد، صورت بگذارد. چه رحمت حقتعالی جاری است این صورت به این پا گذاشتن، عنایت را جاری میکند. عرض کردم امام حسین علیه السلام موقع تشییع و دفن مادرشان سلاماللهعلیها صورت به پای مادر گذاشتند. حالا شاید وجهش این بود که نخواستند این سینه مجروح و این استخوانهای شکسته سینه نخواستند به آنجا فشاری وارد بشود. البته نقل دیگری هم هست که امام حسن و امام حسین خودشان را انداختند روی تن مادر بعد از شهادتشان. موقع دفن آن بخشی که مربوط به پا است آن وقتی است که آمدند دیدند مادر از دنیا رفته، آنجا امام حسین روی پا انداخته. بعد از اینکه دیگر امیرالمومنین غسل دادند و کفن کردند. قرار شد که دفن بکند بیبی را سلاماللهعلیها. امیرالمومنین به این بچهها فرمودند که: «هلموا تزودوا من امکم، پاشید بیایید با مادرتان خداحافظی کنیم. فان هذا الفراق والقف الجنه.» اینجا وقت خداحافظی [است]. دیدار دیگر تو بهشت است. بیایند خداحافظی. اینجا دیگر خودشان را روی سینه مادر انداختند امام حسن و امام حسین. اینجا گفتن که یکهو دیدن بندهای کفن باز شد. دستهای بیبی سلامعلیها از کفن بیرون آمد. «رفعت ایدیها یا یدیها و ذمتهما الی صدرها.» دو تا دست بیرون آمد، این دو تا آقازاده را به سینه چسباند. صفر گرفت. مادر این دو تا بچه را، مادر هم دارد وداع میکند با اینها. امیرالمومنین شنیدند ملکی بین زمین و آسمان ندا داد: «یا ابوالفضل ارفعهما علی جان! این دو تا بچه را بلند کن از روی سینه مادر. لقد والله ابکی اهل السماوات.» اینها با این کاری که دارند میکنند آسمانیها را بیقرار کردند. آسمانیها نمیتوانند تحمل کنند این وضعیت را، این فراق را، این قلب سوزان این معصوم. اینها عصاره خلقتند. اینطور دلشان کباب است. اینجور دلشان سوخته است. اهل آسمان طاقت ندارند. علی جان آقازاده را بلند کن. دیگر امیرالمومنین با محبت، با نوازش، با مسافت اینها را در آغوش گرفت. اشکشان را پاک کرد، بوسید. اینجور از روی سینه مادر اینها را بلند کرد. چه عرض کنیم؟ یکی از این دو نفری که بلند کرد از سینه اباعبدالله، دیگر اینجاست که باز باید گفت: «لا یوم کیومک یا ابا.» شما را هم از روی سینه بلند کردند. یک روزی هم از روی سینه شما را هم بلند کردند. این دختر، این دختر ۱۰، ۱۱ ساله، دختر رشید وقتی همراه عمه آمد کنار بدن بابا، بدن قطعهقطعه شده. طبق این نقل از عمه پرسید: «یا عمته! هذا نعش من؟ عمه جان این بدن کدام مظلومی است؟» نشناخت بدن را. «هذا نعش و ابیک.» این بدن بابات است. دختر انقدر گریه کرد از حال رفت، روی تن بابا افتاد. به آوردن این بچه را. آره، بلندش کردند. آره چطور انقدر با کعبه نی، انقدر با تازیانه زدند این بچه [را]. به حال بلندش کردند، کشانکشان کشیدنش آنجا. چی گفت به بابا؟ وقتی داشتند میکشیدند؟ وقتی به حال آمد، چشم باز کرد. اطراف را که نگاه کرد، داد زد گفت: «یا ابتا! انظر الی عمتی المضروبه. بابا نگاه کن عمه را دارند میزنند.» علی لعنتالله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
خدایا در فرج آقامان امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. عمرمان را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام سر سفره با برکت زینب کبری میهمان شب اول قبر زینب کبری به فریادمان برسان. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت نصیب ما بفرما. شر ظالمین را به خودشان برگردان. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، ولایت اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما. هرچه به خوبان عنایت فرمودهای، تفضلاً به ما عنایت بفرما. هرچه از خوبان دور داشتی، تفضلاً از ما دور بدار. توفیق مراقبه، اخلاص، توجه، حضور، بندگی خالصانه به ما عنایت بفرما. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت نصیب ما بفرما. رهبر عزیز انقلاب را حفظ و نصرت و عنایت بفرما. مریضای اسلام شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. حاجتمندان [را] از [این] ساعه روا بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما [بود را] برای ما رقم بزن. بنبی و آله رحمالله من قرأ الفاتحه مع ...