باب چهارم کتاب
خودمان را با مکارم اخلاق محک بزنیم
معنای یقین و ورع
وصیتهای پیامبر اکرم ص به امیرالمومنین علی ع
استکبار در برابر تفضل الهی
سنت پیامبر اکرم ص
رسیدن به خدا با نماز شب
اجتناب از رذائل اخلاقی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
باب چهارم کتاب شریف «جهاد با نفس» از «وسائل الشیعه» درباره استحباب ملازمه با صفات حمیده و استعمال آنها است و برخی از این صفات حمیده را ذکر میکند.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «ان الله خص رسوله صلی الله علیه و آله و سلم بمکارم الاخلاق، فامتحنوا انفسکم».
امام صادق علیه السلام فرمودند: پروردگار متعال، پیغمبرش را به مکارم اخلاق اختصاص داده است؛ این خصیصه پیغمبر است، ویژگیهای پیغمبر؛ شما خودتان را محک بزنید، امتحان کنید.
«فان کانت فیکم فاحمدوا الله و ارغبوا الیه فی زیادت منها».
اگر شما در خودتان مکارم اخلاق را میبینید، خدا را شکر کنید و رغبت داشته باشید در اینکه اینها را بیشتر بکنید.
در ادامه، حضرت ده مورد را به عنوان این حسنات، یعنی مکارم اخلاق، ذکر کردهاند:
«علی یقین، و الغنی، و الصبر، والحلم، و حسن الخلق، و السخاء، و الغیرة، و الشجاعة، و المروءة».
یقین: «هیچ چیزی بهاندازه یقین کمتر از یقین بین خلایق تقسیم نشده است»، سر سوزنی بین خلایق تقسیم شده.
و قناعت: «یقین» به آن حالت ایستایی اشاره دارد. وقتی آب میایستد، وقتی برای تلاطم میایستد، میگویند: «یقن الماء». وقتی میایستد، تازه زلال میشود و همه چیز در آن دیده میشود. این حالت یقین است که اضطرابها و تلاطمها در درون شخص به یک آرامش و طمأنینه میرسد. از آنجاست که دیگر تازه «ما در پیاله عکس رخ یار؛ قانعیم».
در صبر، شکر، حلم؛ «حلم غیر از صبر است»، این هم نکتهای است. صبر ظاهراً در برابر اذیتی باید باشد، ناملایماتی، شاید اینجوری نیست؛ در برابر اذیت یا ناملایمتی نیست. خود این، ایجاد گشایش در درون است که انسان تحمل داشته باشد، ولو در برابر چیز ملایم که خوب با فشار همراه است. مثلاً خود علم با حلم کسر میشود. علم بالاخره چیز ملایمی است، ناملایم نیست برای انسان، ولی یک فشاری دارد. لذا گفتند که «کسی تا حلیم نباشد، عالم نمیشود».
و حسن خلق و سخاوت و غیرت و شجاعت و مروت.
«عن ابی جعفر علیه السلام» این حدیث را هم بخوانیم، دیگر باقیاش باشد انشاءالله برای نوبت بعد.
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لعلی علیه السلام».
امام باقر علیه السلام نقل میکند که پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمودند: «یا علی، اوسیک فی نفسک بخصال».
ای علی، در نفس تو وصیت میکنم، در نفس خودت به چیزهایی: «اینها را حفظ بکن».
من؛ «مصباح»، یک کتاب در شرح این حدیث دارند به اسم «جانها فدای دین»، کتاب قشنگی هم هست. این یک حدیث را چند جلسه شرح دادهاند.
«ثم قال: اللهم اعنه».
پیغمبر دعا کردند برای امیرالمؤمنین، گفتند: «خدایا کمکش کن، اینهایی که میگویم بتواند انجام دهد».
اولاً: این یک نکته تربیتی است؛ گاهی استاد، شاگرد بازمینه خوب میبیند. در دستورات یا در نحوه معاشرت و سلوک با او، به نحوی با او برخورد میکنیم که شاگرد دچار اوج میشود. امیرالمؤمنین آن شاگرد تراز اولی است که در عالم لنگه ندارد. پیغمبر دارد به او دستور میدهد، میگوید: «خدایا کمک». نکات ظریفی عمل!
اولا: اولیش خیلی چیز سختی هم نیست، یعنی همه را خود امیرالمؤمنین قبلش هم داشته، انجام میداده. اولیش: «الصدق، لا یخرجن من فیک کذبة ابداً».
از دهانت هیچ وقت دروغی بیرون نیاید.
و ثانیه: «الورع، لا تشعن علی خیانة ابداً».
دومیش: برای کسل اعمال ماه مبارک هم هست. ورع! هیچ وقت بر خیانتی جرأت پیدا نکن. خیانت! ورع! خیانت درباره امانت معمولاً مطرح میشود دیگر، آن چیزهایی که برای انسان به عنوان امانت محسوب میشود. هیچ وقت انسان جرأتی نسبت به اینکه بخواهد پایش را از گلیمش تو این دراز بکند، پیدا نکند. همسر امانت، بچه امانت، سلامتی امانت، عزت امانت، آبرو امانت. انسان حتی جرأت به اینکه بخواهد به اینها دستاندازی کند و تعرض بکند، نداشته باشد.
و ثالث: «الخوف من الله کأنّک تراه».
از خدا یک جوری بترسی که انگار میبینیاش. آقایان میگویند: «مرحله سوم مراقبه، شاخص پیدا کرده در همه جنبهها به نحوی که انسان…»، ببخشید، مرحله سوم این است که: «کأنّه یری»، خدا دارد شما را میبیند. محل بالاترش میشود برای چهارم به بعد: «کأنّک»، بله احسان هم بهش در برخی اقوال گفته شده. شما داری میبینی، یک جوری از خدا بترسی که انگار داری خدا را میبینی. شائبهای از شهود، شائبه، حالا نگویید بهتر است، یک پرتویی از شهود انگار تابیده.
و رابعه: «کثرة البکاء من خشیة الله عزوجل، یُبنی لک بکل دمعة بیت فی الجنة».
از خشیت خدای متعال گریه کنی، به هر قطره اشک یک خانه در بهشت برایت بنا میشود. حالا این خانه، یک وقت میشود: «رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الجَنَّةِ». یک وقت میماند برای آسیه است: «خدایا پیش خودت به من خانه بده». یک وقتی اون پایینمایههای بهشت است، بالاشهر بهشت، پایینشهر بهشت. امثال امیرالمؤمنین، عجیب هم هست اینها باز به جزا توجه دارند. این هم نکتهای است. گاهی ما عرفانمان خیلی گل میکند، دیگر جزا چیست؟ اصلاً این حرفها چیست؟ من خود او را فقط میخواهم. پیغمبر دارد از خدا طلب کمک میکند برای او. بله، بله، «کأنّه»، اصلاً انگار یک چیز بدی است، مذموم است. تو برای چی به جزا توجه داری؟ و اصلاً انگار خجالت میکشد که من تو همانش هم گیرم. یعنی طرف به خاطر ثواب هم کار را انجام نمیدهد. بله، ولی در توجه خودش. ما که از اینها «ما بهشت را بهشتهایم»، ما از بهشت عبور کردیم و دیگر این حرفها چیست برای تو؟ مراتب! بله، مراتب طولی. یعنی در همه در هم تنیده است، اینجوری نیست که یک مرحله رد شود، دیگر تمام است، هی دارد عمق پیدا میکند. بله، باریکلا! یک وقتهایی توجه را اینجا توجه داشته باش. بله، با اینکه گریه از خشیت خدا خب این خیلی حالت عرفانی است. آدم معمولاً کم پیش میآید، یعنی برای نوع ماها که دیگر تو این مسائل، امثال خود بنده تو باغ نیستم، ما شاید کمتر پیش بیاید که بخواهیم گریه کنیم از خشیت خدا. بعد به فکر این باشیم که به هر قطره یک خانه تو بهشت میدهند. حال الان دیگر حالتی است که انسان به این چیزها توجه ندارد. ولی تو به اینها توجه داشته باش، چون اینها تفضلات الهی است. اگر تفضل الهی را انسان بخواهد به آن استغنا نشان دهد، این شعبهای از تکبر، استکبار در برابر خداست. نه، من این را نمیخواهم! خیلی حرف است. آها، باریکلا! این یک چیز دیگر است.
و الخامسه: «بذل مالک و دمک دون دینک».
مال تو، خون تو را در راه دینت بذل کنی. بعضیها خون دادهاند در راه خدا، مال حاضر نبودند بدهند. نه، آیه خمس برای چه کسانی نازل شد؟ برای آنهایی که از جهاد برگشته بودند، حاضر بودند بروند جان بدهند، غنائم دستشان آمده بود. بعد تازه آیه قرآن اول آخرش هم میگوید: «ان کنتم مومنین»، «ان کنتم مومنین». آنهایی که رفتند، جان حاضر بودند بدهند، حالا مثلاً سهمیه خمس و غنا. ایمان داشتید، اگر هم ایمان دارید این کار را انجام بدهید. پول که میرسد، کار سخت میشود.
و سادسه: «الاخذ بسنتی فی صلاتی و صیامی».
پیغمبر فرمود که هر آنچه که در سنت من است در نماز و در روزه من و صدقهای؛ «صدقه من»، این را اخذ بکن. بعد از آن توضیح میفرماید سنت من چیست؟ «خمسمأة رکعت فی الیوم و اللیلة»، «الصلوة الخمسون رکعة»، «صلاة الخمسة و خمسون رکعة»، همان پنجاه رکعت با نافله.
و صیامی: «صوم ثلاثة ایام فی کل شهر، خمیسا فی اوله و اربعا فی وسطه و خمیسا فی آخره».
هر ماه سه روزش را روزه بگیر؛ پنجشنبه اول، پنجشنبه آخر، چهارشنبه وسط- سالانه ده روزه، ده به سلم حکیم گفتند که شما در طول سال روزهای؟ پیامبر سؤال کردند که در طول سال روزه؛ که همیشه قرآن میخواند؟ کی همیشه بیدار است؟ دروغ میگوید. بله، دروغ میگوید. حالا اینها چقدر بیمعرفت «دروغ میگوید». بله، پیامبر لقمان امت من است. چی دروغ میگوید؟
بعد، یعنی خداوکیلی پیامبر انصافاً معجزه مشکل. بله. خیلی آدم شدند نسبت به «ان الله ...». پیغمبر حیا میکند؛ «احزاب». اذیت میشود پیغمبر. شما میآیی اینجا مینشینی با زن پیغمبر صحبت میکنی جلو پیغمبر! خب کجا رفتی شما؟ امروز چکار؟ پشت پرده صحبت کنید. درخواستی اگر حرف نزنید. غیر از اینان. نگاه نکنیم. با زن و بچهاش انس نگیرید. با خانواده وقت استراحت پیغمبر. ناهاری که خوردیم، لنگوئیم را هم انداختین، آروق هم میزنید، گپ هم میزنید، جلو آن پیغمبری که: «من که ملول گشتمی از نفس فرشتهها». حالا کسی که واقعاً میگوید: «حجاب او این بود که جبرئیل میآمد پایین». حجاب او! حالا این پیغمبر با امثال این ازگلهای عجیب و غریب که تاریخ به خودش ندیده، که برخیشون طبق آن حدیثی که امیرالمؤمنین ابلیس را دید، قنبر میگوید که بیابان بودیم و چهره وقیحی از دور دیدم، بیهوش شدم. میدانی کی بود؟ گفتم که ابلیس وارد شد، خودش را عرضه کرد. گفت: «یا امیرالمؤمنین میخواهم سری بهت بگویم». وقتی من از بهشت رانده شدم، گفتم: «از من بدتر هم تو این عالم هست؟»، طبق طبقات پایین جهنم مرحله مرحله رد کردند، ته ته جهنم دیدم که دو نفر دست و پایشان و «هما ظالما لعلی بن ابیطالب». آن دو تا کسانیاند که شیطان میگوید: «من بردم». گفتم که بله، بله، بله. جلد ۳۶ اگر اشتباه نکنم. اینها که پیغمبر، یعنی نه با ابلیس، با بدتر از ابلیس همنشین باشد. همنشینی که خلاصه «سلمان حکیم» فرمود که من هر ماه سه روزش را میگیرم و هر یک روز را خدا فرموده که ده تا حسنه دارد. هر یک روز، در ماه سه روز در ماه میشود سی روز. کل سال روزه.
صدقتی: روزی سه تا قل هوالله، که ختم قرآن هم، حافظ قرآن نیستم ولی شانزده هزار تا قل هوالله حفظ، حافظ قرآن نیستم. پانزده هزار تا حفظ، شش هزار و خوردهای. نه دیگر، یعنی به عدد خیلی زیاد. قل هوالله. طرف شانزده هزار تا سوره حفظ، شانزده هزار تا قل هوالله حفظ. صدقهای این است که بالاخره، آنقدری ببخشی که بهت بگویند اسراف کردی، ولی باز هم اسراف نکرده باشی. بقیه میگویند آقا اسراف کردی، ولی تو میدانی که اسراف نکردهای. آنقدر باید ببخشی، آنقدری صدقه بکنی، صدقه بدهی، بهت بگویند اسراف میکنی و تو هم اسراف نکردی. من این را ترجمه غلط کردم. بهت بگویم زیادهروی میکنی و تو زیادهروی مکن. این غلط است. میگوید: «و لم تصرف»، تو اسراف نکردی. «یقال اسرفت کردی آقا، دیگر کسی آخه این کار را میکند؟». ولی تو میدانی که اسراف نیست. خانهاش را به یکی فروخته بود در ازای یک صلوات. یک صلوات در ازای آن میگیرم، خانه را بهت میدهم. بعد آمده بود بهش میگفتند: «خاک تو سرت». گفت: «آره، سرش کلاه گذاشتم؛ یک صلوات گرانتر از خانه میارزیدش». بله، اینها یقین میخواهد، اینها یقین.
«و علیک بصلوة اللیل و علیک بصلوة اللیل و علیک بصلوة اللیل».
بله، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب. بله، از سفر الی الله، وصول الی الله، سفر. حالا اگر اشتباه نکنم: «یدرک الا…»، رسیدن به خدا، این تعبیر وصول به خدا تعبیر عجیبی است. رسیدن به خدا سفری است که انسان بهش نمیرسد، مگر اینکه شب را مطیعه کند. مرکب شب که چقدر بیدار باشی، چه جوری باشی؟ آنها اینکه چقدر بیدار استفاده بکنی، مصداق این دیگر حداقلش نماز شب است دیگر.
«و علیک بصلوة الزوال».
بر تو باد به نماز زوال (نافله ظهر).
«و علیک بقراءة القرآن».
بر تو باد به قرائت قرآن علی کل حال، عزیز ما هم انجام میدهد.
«و علیک برفع یدک فی الصلات و تقلیبهما».
بر تو باد به اینکه در نماز دستهایت را بالا بیاوری و اینها را برگردانی موقع دعا در قنوت. تقلیب کنیم؟ برگردانم کف دستم را بگیرم؟
«علیک بالسواک عند کل صلات».
مسواک زدن پیش هر نماز.
«علیک، بله، محاسن الاخلاق».
ارتباط به محاسن اخلاق: «فارکبها». محاسن اخلاق.
«و علیک بمساوی الاخلاق فاجتنبها».
بر تو باد به مساوی اخلاق، اخلاقهای بد، رذائل.
«فان لم تفعل فلا تلومن الا نفسک».
اگر این کار را نکردی، علی جان، جز خودت را ملامت نکن. علی امیرالمؤمنین، اگر این کار را نکردی، جز خودت را ملامت نکن.
خدا انشاءالله بقیه ماه مبارک به بقیه جلساتی که بودیم، در محضر این روایات بحث کردیم، خواندیم. حالا به نورانیتش انشاءالله ما بتوانیم توفیق عمل را هم پیدا بکنیم. متوجه به اینها باشیم، دقت به اینها داشته باشیم. به نورانیت این ماه، نورانیت اهل بیت، انشاءالله توفیق عمل به اینها را پیدا بکنیم. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...