ادامه حدیث نشانههای آدم عاقل
مسیر عقلانیت
نشانههای مومن
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
حديثی از اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين باب وجود دارد كه خدای متعال با چيزی بهتر از عقل عبادت نشد و عقل كسی هم تمام نمیشود، مگر اينكه در او اين خصال باشد. ويژگی اول اين بود كه "شر و كفر او به كسی نرسد"؛ يعنی ديگران از شر و كفر او در امان باشند. ويژگی ديگر اين بود كه "رشد و خير او مورد اميد ديگران باشد"؛ يعنی ديگران اميد داشته باشند كه از جانب او رشد و خير به آنها برسد.
**"و فضل و آلافه مبذول و فضل و قوله مکفوف"**
اضافه مال در اختيار ديگران است و اضافه كلامش تو جيبش است. يعنی مال اضافياش را میبخشد، ولی کلام اضافیاش را نگه میدارد. دقيقاً برعكس عموم ما! ما برعكسيم، ديگر. مال اضافيمان مال خودمان است. کلام اضافيمان مال ديگران است؛ ديگر حرفهای اضافهی بعضاً دلشكن، کدورت، غيبت و تهمت. با همهی اين حرفهای الكی و بیخود و بیخاصيت، هوايی اضافی نصيبمان میشود.
**"نصیبه من الدنیا الغوت"**
نصيب اين آدم عاقل در دنيا قوّت است؛ از دنيا قوت اندکی در حدی که بخورَد و سير شود، ولی همين آدمی که از دنيا در حد بخور و نمير دارد، **"لا يشبع من العلم دهره"**؛ تمام طول عمرش از علم سير نمیشود.
دقيقاً میشود فهميد که مردم جاهلاند و ديوانهاند. کسی که طالب دنياست، ديوانه است. پيامبر اکرم فرمود: «مجنون است». خلاصه فهميده میشود به خاطر همينهاست، چون عقل ندارد. ديگر آدم عاقل کسی است که اضافه مالش را میبخشد، اضافه كلامش را نگه میدارد. آدم عاقل کسی است که از دنيا زود سير میشود، از علم سير نمیشود. دو صباحی درس میخواند، زود سير میشود که برود کار کند و آنجا سير نشود؛ برعكس.
**"فالعبد الله احب الیه مع الله من العز مع غیر"**
با خدا باشد و ذليل باشد، بهتر از اين است كه با ديگری باشد و عزيز باشد. يعنی در راه خدا ذلت برايش جذابتر است تا اينکه هزينه کند و در راه غير خدا عزيز باشد. خُب، خيلی وقت است ما راه خدا را دور میزنيم، به خاطر اينكه علتهايش زياد است. تحريم، فحش میدهند، مسخره میكنند. تنشزدايی میخواهيم بكنيم با اين حرفها، با اين کارها.
عناوين قشنگ هم شيطان تو دست و بالش زياد است. انقدر عناويني دارد برای گول زدن ما كه خدا میداند. عناوين مقدس. وقتی برای حضرت آدم میآيد، عنوان «ملک لايبَلى» نمیدانم «میخواهی خالد بشوی؟» و «فرشته بشويد؟». اصلاً وقتی برای آدم اينها را تو آستين دارد، شيطان يک همچين عناوين جذاب و حرفهای قشنگی دارد كه آدم را گول بزند. آدمی که «عُلِّمَ آدم الاسماء كلها»، آدمی که اشراف بر همه علوم، بر همه اسما دارد، گول می خورد. انقدر که فريبنده میآيد.
**"قسمهما من الناسحین"**
قسم میخورَد برای اينكه آقا من قصد خيرتان را دارم. برای ماها که ديگر امثال ما دنبالشيم، عناوين هم خيلی چيز جذابی در ظاهر دارند. غرور فريبنده است، چهار تا چيز در ظاهر دارد که انسان را فريب بدهد. با همين عناوين ظاهری كه شما داشته باشی، ديگری اگر داشته باشد به گناه میافتد. شما انجام بده، که تكليف است، وظيفه است. ديگری داشته باشد، کار خراب میشود، کار خدا زمين میماند.
اينجا شما خودت مطرح میشوی. درسته كه ظاهرش خودت مطرح شدی، ولی دين دارد پيشرفت میکند. به خاطر خداست، به خاطر اهل بیت است.
**"و تواضع احب الیه من الشرف"**
تواضع پيش او از شرف محبوبتر است. تو دستگاه الهی، چيزی به حساب نيامدن را بيشتر دوست دارد تا اينکه چيزی به حساب بيايد. حساب درگاه الهی اين شکلی است که به همينهايی كه ما میگوييم ديوانه، به آنها میگويند عاقل.
**"یستکفر قلیل المعروف من غیره و یستقل کثیر المعروف من نفسه"**
ديگری اگر کار اندک خوبي انجام بدهد، او خيلی بزرگ میشمارد. خودش اگر کار زياد خوبي انجام بدهد، آن را کم میشمارد. عاقل اينجوری است که میگويد: «شما، همينی که برای من انجام دادی، من اين همه كار هم اگه بخوام بکنم، نمیتونم اونو جبران كنم». اين نگاه عاقل است. واقعاً بعضیها خوب بلدند تو حرف چه جور سخنوری کنند، خيلی ماهر. فريبنده ظاهر میشوند. يه جوری بالاخره بلدند، ديگر. از درون دوست دارد مطرح شود، ولی عمداً میخواهد نفس خودش را ضايع کند، میآيد به زبان نفس خودش را دارد.
يكی از اساتيد میگفت: «قديمها امكانات نبود، كسی میآمد میرفت بالای مجلس مینشست، متكبر بود. الان امكانات زياد شده، كسی میخواهد نشان بدهد متکبر نیست، میرود پايين مجلس مینشيند كه بهش بگويند چقدر متواضع، چقدر خاكی است». گاهی ظهورات تكبر همين است که يک کار میکنم بگويند چقدر متواضع، چقدر خاکیه. در هر صورت "کله خير من" این دیگه خیلی سخته. عقل واقعاً قیمتی است، اینجا آدم میفهمد که هر کسی را نمیدهند. به هر میزان گناه صورت بگیرد، به تعداد گناه، به همان ميزان عقل انسان كم میشود. به هر ميزان كه انسان گناه بكند، از عقلش کم میشود.
**"و بله عاقل اينجوری که همه مردم رو از خودش بهتر"**
بله، عاقل اینگونه است که همه مردم را از خودش بهتر میداند. **"و انه شرهم فی نفسه"**؛ اصلاً میگوید که آقا، در نفس خودش اينجور حساب میكند كه من شرّ اين مردمم! بدترينِ اين مردمم! الان اگه خراب بشود، عذابی از آسمان نازل بشود، چه کسی بيشتر از همه استحقاق دارد؟ اگر قرار باشد كه يك عنايت خاص الهی نازل شود، چه کسی ديرتر از همه استحقاق دارد؟ نه اينكه برود تو حرم امام رضا بگويد مثل من که آقا، فكر نمیكنم شما ظاهر داشته باشی. اينم يه نگاه است. برخی هستند میروند تو قبرستان، دنبال اينند كه مردهها خلاصه دنبال اين آقا راه بيفتند، يا بلکه شهدا و امامزاده و اينها. همه يک چيزی نوكرتم، بفرماييد استفاده كنيد. اينجوری گاهی توهم زياد میشود، آدم به اينجاها میرسد متاسفانه.
**"و هو تمام الامر"**
اصل اين چند تا، خلاصه تمام امر است. برای اينكه كسی عاقل بشود، مسير عبوديت، از مسير عقلانيت، از اين ويژگیها میگذَرَد. ديگر درس اخلاق اين هست: اهل بيت گفتهاند.
حديث بعدی از امام صادق (عليه السلام) است: "ان عده من اصحابنا رفعه الی ابی عبدالله علیه السلام"؛ «گروهی از اصحاب ما خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدند و امام (علیه السلام) فرمود: **المومن له قوه فی دین و هضم فیلین و ایمان فی یقین**».
مؤمن قوت در دينش دارد، در دينداری قوی است. شُل، سُست و بیحال و بیرغبت و خيلی وقتها متاسفانه ديده میشود برای ياد گرفتن احكامش میلنگد. برای ياد گرفتن خود عقايدش میلنگد. حس و حال اينكه دنبالش راه بيفتد، ندارد. اصلاً به طرز عجيبی هر سخنرانی تلویزیونیای خوابش میگيرد. يک رابطهی خيلی عجيبی بين خواب او و سخنرانی و خواندن کتاب اينها برقرار است. اصلاً به طرز عجيبی هيچ ميلی به مطالعه ندارد. از آن ور به انواع اقسام سريالها، فيلمهای سينمايی به طرز عجيبی علاقهمند است. اسم ايمان خيلی رویش گذاشتند.
**"و هضم فیلین"**؛ در عين حالي كه نرم است، دورانديش است. يک دورانديشی در نرمی دارد. گاهی آدمها محاسبهگر كه میشوند، يک خورده خشن میشوند. خيلی دقت دارند. آدمهايی كه خيلی ريزبينی و دقت و برنامهريزی و اينها دارند، يک خورده همچنين لطافتشون را از دست میدهند، ولی مؤمن اينجوری نيست. در عين حالي كه با برنامه است، برنامهی دقيقهای برای آيندهاش دارد، ولی نرم است. وقت هدر نمیدهد، ولی اينجور هم نيستش كه خلاصه استرس بخواهد به ديگران بدهد و همراه با تَحَکُّمی باشد.
**"ایمان فی یقین"**؛ در عين حالي كه يقين دارد، ايمان دارد. ايمانش با يقين است.
**"و حرص فی فقه"**؛ در فقه حرص دارد، حریص است. حالا فقه هم مخصوص فقهی كه ما میگوييم نيست. كلاً از دين ياد بگيرد، عميق بشود تو مسائل دينی، يک فهم عميقی پيدا كند.
**"و نشاط فی هدی"**؛ در عين حالی که هدايت دارد، نشاط دارد. نشاط هدايت همراه با نشاط و شادابی است. گاهی برخی يه خورده مثلاً از دين و مين و اينها میخواهند سر در بياورند، دائم کسل و خمود و منفعلاند. اينها مؤمن نيستند. مؤمن نشاط دارد، اهل کار است، اهل برنامه است، اهل فعاليت است. هدايتش اقتضايش اين است كه اينجور با نشاط و اهل فعاليت باشد.
**"و برٌ فی استقامه"**؛ در عين حالي كه استقامت دارد، اهل برّ نيز هست. او اهل کار خوب است. به ديگران هم خير میرساند، کمک میکند، ولی با استقامت. از اصل برنامه كه جوگير میشوند، يک جايی کار را ول میکنند. اين کارهای قبلی كه در استقامت نيست. استقامتش را دارد، برنامهاش را برای خودش دارد.
**"و علم فی حلم"**؛ در عين حالی که حلم دارد، علم هم دارد كه اين هم قبلاً گفتيم؛ علم در برابر جاهل. يعنى علم دارد و جاهل را هم تحمل میکند. خُب، اين خيلی سخت است، ديگر. آدم تا كسانى كه اين را نمیفهمند، بر آدم سنگين میآيد. اين چرا حاليش نمیشود؟ واضحی به اين روشنی. از آداب معاشرت گرفته، آداب اجتماعی گرفته، قانون گرفته، تا تو مسائل اخلاقی و عرفانی و اينها. تو هر چيزی كه میفهمد و میداند، ديگران برايش مراعات نمیكنند و نمیفهمند، قابل تحمل نمیشوند. ديگر آدم اهل مراعات قانون راهنمايی و رانندگی خونش به جوش میآيد، اين علم همراه حلم است.
**"و کیسٌ فی رفق"**؛ در عين حالی كه رفيق دارد، مدارا میکند. زيرک است، «کی به کیه، چی به چيه، اينها برنامهشون چيه، قصدشون چيه؟». سادهلوح و پخمه نيست كه گولش بزنند. آدم نرمی نيست كه قشنگ دور بخورد و حاليش نباشد.
**"و سخاٌ فی حق"**؛ سخاوت دارد، ولی در حق. اينجوري نيست كه سخاوتش كاری را به جايی برساند كه او بخواهد دست از حق بردارد يا بيشتر از ميزانی كه وظيفه است، يا بيشتر از ميزانی كه حق است، كاری انجام دهد.
**"و قصد فی غنا"**؛ در عين حالی كه بینياز است، حس بینيازی دارد. يک ميانهروی هم تو زندگی دارد. سعی میكند كه از يك حدی خودش را خارج نکند.
**"و تحمل فی فاقه"**؛ تو مشکلات تحمل میکند.
**"و عفون فی قدرت"**؛ در عين قدرت، عفو دارد.
**"و طاعت لله فی نصیحه"**؛ خيلی خالصانه طاعت خدا را به جا میآورد.
**"و انتها فی شهوه"**؛ شهوتش حد دارد، نهايت دارد، درش بسته میشود. خلاصه میتواند ببَندد.
**"و ورع فی رغبه"**؛ وقتی هم كه رغبت به چيزی پيدا میکند، باز ورع دارد. حواسش هست كه طمع پيدا نكند، از حريمها تجاوز نکند.
**"و حرصٌ فی جهاد"**؛ نسبت به جهاد حرص دارد. در عين حالی كه تلاش دارد، حرص دارد.
**"و صلاة فی شغل"**؛ در عين مشغوليت، نماز دارد. میگوید: من كه سرش شلوغ است، ولی نمازش هم عمق رابطهی فكری و معرفتی و توجهیش با خدایمتعال برقرار است.
**"و صبرٌ عند المصائب"**؛ امور شديد و اينها را صبر میکند.
**"و فلّو و غور"**؛ خلاصه لغزشگاههای زندگی را با وقار میگذراند. وقارش را از دست نمیدهد.
**"و شکورٌ عند الفتوح"**؛ و قلم کار ح صبور . جاهایی که امور ناخوشایند برایش پیش میآید، صبر میکند. کسی که شاکر است، وقتی كه گشايش ايجاد میشود، باز هم شاكر است.
**"و لا یخطأ و لا یتکبر"**؛ غيبت نمیكند، تكبر ندارد.
**"و لا یفظح الرّحم"**؛ رحم نمیكند. آدمی كه واهن باشد ديگران را خلاصه توهين بكند. اينجور نيست. بد اخلاق و تند و دگم و اينها نيست.
**"و لا یسبقه بصره"**؛ چشمش از او سبقت نمیگيرد. سرش پايين است، سر به زير.
**"و لا یفضحه بطن"**؛ شكمش ضايعش نمیكند.
**"و لا یغلب فرجه"**؛ قوای جنسیش بر او غلبه نمیکند.
**"و لا یحسد الناس"**؛ به مردم حسادت نمیكند.
**"و لا یعیر"**؛ تیکه میاندازند، ولی او به کسی تیکه نمیاندازد.
**"و لا یصرف"**؛ اسراف نمیکند.
**"یینصر المظلوم و یرحم المسکین"**؛ به مظلوم کمک میکند و به مسکین رحم میکند.
**"نفسه منه فی انا و الناس منه فی راحة"**؛ خودش از خودش در عذاب است و ديگران از دست او در راحتی. نسبت به عزت دنيا رغبت ندارد. از ذلت دنيا فرار نمیكند، ترس ندارد، جزع نمیكند.
**"للناس هم قد اقبلوا علیه و له هم قد شغل"**؛ مردم وقتی كارش دارند، میآيند سراغش، ولی وقتی او کار دارد، سراغ کسی نمیرود.
**"لا یری فیه الوهن"**؛ نهيی از او ديده نمیشود.
**"و لا فی رایيه نقص"**؛ تو تحمل و حلمش نقصی ديده نمیشود و نه در رأیش سُستی دیده میشود.
**"و لا فی دینه و لا یضیع"**؛ و از دينش چيزی ضايع نمیشود. چيزی از دست او نمیرود.
**"و یستشیر و یستمد و یعين"**؛ ياری میخواهد و یاری میدهد و به او یاری میدهند. هر كی از او مشورت بخواهد، هر كه از او كمک بخواهد، کمک میکند.
**"و يرهب من الخنا و الجهل"**؛ نسبت به بدگويی و نادانی میترسد، هراسناک است و عمل میکند.
الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...