۲۰ خصلتی که اگر در مومن نباشد، مومن نیست
شاخصهای شیعه امیرالمؤمنین علی ع
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عَن امیرالمؤمنین علیه السلام فی حدیث رسولاللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: «إِنَّ صِفَةَ الْمُؤْمِنِ...».
امیرالمؤمنین از پیغمبر اکرم سؤال فرمودند که ویژگی مؤمن، صفت مؤمن چیست؟ حضرت بیست تا خصلت را درباره مؤمن بیان فرمودند: «مَقَالَةٌ: عَشْرُونَ خَصْلَةً فِی الْمُؤْمِنِ لَمْ تَکُنْ فیهِ لَمْ یَکْمُلِ الْإِیمَانُ». بیست خصلت در مؤمن که اگر درش نباشد، ایمانش کامل نیست. «إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِينَ يَا عَلِيُّ...» اخلاق مؤمنین اینهاست. حالا کسی که خودش امیر مؤمنین است، حضرت دارند بهش اخلاق مؤمنین تعلیم میفرمایند. این در کنار اینکه حالا واضح است که برای ما نکتهای هست، مطلبی دارد و اینها نشان میدهد که آدم در هر جایگاهی، در هر رتبهای احتیاج به موعظه و مذکر دارد. یادآوری بر آدم لازم است. صرف اینکه میدانیم، حتی صرف اینکه در جایگاهی هستیم و داریم عمل میکنیم، اینها کفایت نمیکند. کسی باید باشد که دائم به آدم تلنگر بزند. آدم خوابش، حالا صرف خواب رفتن هم نیست، دل جلا پیدا میکند با این موعظهها، با این تذکرها. «فَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» یادآوری به درد مؤمنین میخورد.
«الْحَاضِرُونَ الصَّلَاةَ» موقع نماز حاضرند. «وَالْمُسَارِعُونَ إِلَى الزَّكَاةِ» اینها سرعت به زکات دارند. «وَالْمُطْعِمُونَ لِلْمِسْكِينِ». رتبه مشخص میشود از کجا، از چه چیزی شروع میکنند و به چه ترتیبی دارند میآیند. اهل اطعام مسکیناند؛ این غیر از زکات است.
«الْمَاسِحُونَ لِرَأْسِ الْیَتِیمِ»، سر یتیم را نوازش میکنند. باز این غیر از روابط عاطفی است و در کنار روابط اقتصادی مهم است. صرف اینکه آدم یک کمک اقتصادی بکند و بالاخره برساند؛ چون زکات را عموماً توسط واسطه میرساندند دیگر، عاملین داشته، «الْعامِلینَ عَلَیْها» یک عده بودند که بالاخره وظیفه جمعآوری داشتند و تقسیم. هرچند که خود افراد هم مستقیم زکات را میدادند. این در کنار آن بخش واجب رابطه اقتصادی، بخش اطعام مسکین، این انسان سفرش هم پهن باشد، باز در کنار این، دست نوازش هم به سر یتیم بکشد. با جزئیات، با دقت، در همه جوانب آدم مراعات بکند.
«الْمُتَطَهِّرُونَ» اینها آن لباسهای پارشان را مطهر میکنند. لباسشان پارهپوره است. گفته بودند که لباس نو مهم نیست، لباس پاک مهم است. جامع تعبیر همین است. لباس اینها لباسهای کهنه و مندرسیه ولی اینها رو تمیز نگه میدارند.
«الْمُتَضَرِّعُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ» به کمرشان شال میبندند، کمربند میبندند، یک چیزی بالاخره به کمر میبستند. «الَّذِينَ إِنْ حَدَّثُوا لَمْ يَكْذِبُوا» اگر سخن بگویند، دروغ نمیگویند. «وَ إِنْ وَعَدُوا لَمْ يُخْلِفُوا» اگر وعده بدهند، خلف وعده نمیکنند. «وَ إِنِ اؤْتُمِنُوا لَمْ يَخُونُوا» اگر امین شمرده شوند، خیانت نمیکنند. «وَ إِنْ تَکَلَّمُوا صَدَقُوا» اگر حرف بزنند، راست میگویند.
«رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أَسَدٌ بِالنَّهَارِ» راهبان شبند و شیران روز. کنایه از اینکه اصلاً انگار که آدم خبر ندارد در این دنیا چه خبر است. نرخ ارز و چه میدانم، کی به کی است، اصلاً کی الان مملکت دست کی هست؟ در بعضیها اینجوری است. در روز آن همه مشغله و گرفتاری، صلابت و شجاعت و فعالیت و شب فارغ از همه اینها یک گوشهای.
«صَائِمُونَ بِالنَّهَارِ قَائِمُونَ بِاللَّيْلِ» روزها روزه دارند، شبها قیام دارند، مشغول عبادت. فعالیت دارد. «قَلِيلٌ مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ». هجوع به معنای راکد بودن است. کم پیش میآید از شب که اینها راکد باشند. شبشان برای استفاده و فعالیت است ولی نوع فعالیت، جنسش عوض میشود.
«لَا يُؤْذُونَ جَاراً وَ لَا یَتَعَزَّى بِهِمْ جَارٌ» اینها همسایه را اذیت نمیکنند و همسایه هم از اینها متعزی نمیشود.
«الَّذِينَ مَشْيُهُمْ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنٌ وَ خُطَاهُمْ إِلَى بُيُوتِ الْأَرَامِلِ» خیلی با آرامشی، با طمأنینهای سبکبالی، با مشی نرم، دور از تکبر و به دور از عجله و به دور مشی خیلی نرمال، به قول امام میخواهیم بگوییم اینجوری روی زمین راه میروند و گامهایشان به سمت خانه زنان بیوه است. این بخش معمولاً زیاد اول زنان بیوه آن دوران. «وَ اثَرُ الْجَنَائِزِ» قدمهایشان به دنبال جنازههاست.
«جَعَلَنَا اللهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الْمُتَّقِینَ» آخرش پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین میفرماید که خدا ما و شما را از متقین قرار بدهد.
آخرین حدیث بد، خجالت میکشم که بخوانم. حالا ابی عبدالله علیه السلام قال: «إِنَّ شِيعَةَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانُوا خُمْصَ الْبُطُونِ» شیعیان علی علیه السلام شکمهایشان خالی است. «ذُبُلَ الشِّفَاهِ» لبهایشان خشکیده است. «أَهْلُ رَأْفَةٍ وَ عِلْمٍ وَ حِلْمٍ» اهل رأفتند، اهل علمند و اهل حلم. «يُعْرَفُونُ بِالرَّهْبَانِيَّةِ» با رهبانیت و خلاصه دوری از دنیا شناخته میشوند.
سوره مبارکه حدید فهمیده میشود که از این سوره مبارکه که فعل جمله، انگار خدای متعال با رهبانیت موافق است. تعبیر عجیب ایشان به کار بردند. سوره مبارکه حدید میفرماید که: «ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ» انبیا را پشت سر هم فرستادیم، آخر دنباله اینها عیسی بن مریم را فرستادیم، انجیل بهش دادیم. «وَ جَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ» و در دل کسانی که دنبال عیسی راه افتادند، رأفت و رحمت و رهبانیت قرار دادیم. ما قرار دادیم. ابتدعوها ما، ما بر آنها ننوشته بودیم، ما فقط در دل اینها قرار دادیم. خیلی تعبیر لطیفی است. ما در دل اینها رأفت و رحمت و رهبانیت را قرار دادیم. ولی این آخری را «إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ» علت رضوان الله، دنبال این راه نیفتادند مگر فقط به خاطر اینکه دنبال رضای خدا بودند. چون دنبال رضای خدا بودند، دنبال رهبانیت قرآن خیلی هوای مسیحیها را دارد. مسیحیهای نصارایی که اینجوریاند، یک همچین روحیاتی دارند. آن طرف میفهمند که اینها تا تو را از دین خودت بیرون نکنند و دنبال ملت خودشان راه نندازند، راضی نمیشوند. «لَن تَرْضَىٰ عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ». تعبیر نصارا هم جاهای دیگر میفهمند. «ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْبَانًا» اینها به خاطر این کشیشهایی که درشان هست و فضای رهبانیت و دوری از دنیا و اینها، اینها نزدیکتریناند به اسلام و فرهنگ اسلامی و اینها. خیلی نزدیک، خلاصه آقای بهجت از این عبارت برداشت میکردند.
«فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا» اینها حقش را فیالجمله، انگار خدای متعال با رهبانیت موافق است ولی با رهبانیت مسیحیت مخالف است. حالا اینجا حضرت «يُعْرَفُونَ بِالرَّهْبَانِيَّةِ» شیعه علی به رهبانیت شناخته میشود. «فَأَعِينُوا عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ». کمک بکنید بر آنچه که بر آن هستید به ورع و اجتهاد. کنارهگیری، عزلت، فاصله گرفتن از یک سری موقعیتهای دنیایی، التذاذات دنیایی، کامجوییها. خیلی دیگر افراطیش کردند. «رَهْبَانَيَّةُ أُمَّتِي فِي الْجِهَادِ وَ السِّيَاحَةِ مِنَ الْمَسْجِدِ إِلَى مَسْجِدٍ». تعابیر اینجوری هم داریم. بیابان برم. بله، عثمان بن مظعون شاید خط رهبانیت. برو از این مسجد به آن مساجد، برو بچرخ. جدا باشی از مردم، در مساجد باش. جهاد است. یعنی فاصله گرفتن از این التذاذات در جهاد و اثر دارد. کار دارد میکند برای جامعه، به درد خودش میخورد، به درد مردم میخورد. حالا یکی برود یک گوشهای از همه فاصله بگیرد، به چه درد میخورد؟ اصلاً خود جهاد بله، تعلقات را بله، تعلقات را قطع.
در هر صورت حضرت میفرمایند که آن چیزی که بر آن هستید را، یعنی این تشیعتان، این ولایتتان، اینها را با ورع و اجتهاد کمک برسانید. خیلی نکته است! یعنی آن شاهکلید یاری رساندن به اهل بیت و یاری رساندن اهل بیت آثارش متعدد، متنوع. آدم یاری میرساند که چی بشود؟ مگر آنها احتیاجی دارند که آدم بخواهد یاری برساند؟ اثر اولیه یاری رساندن به آنها این است که انسان خودش منصور میشود، یاری به خودش میرسد. «إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ». نصرت خدا یکی از شعبش نصرت اهل بیت است. انسان نصرت که میرساند، خودش نصرت پیدا میکند. آن ابعاد گسترده دارد. این هم ابعاد گسترده دارد. همانجور که آن اطلاق دارد، این هم اطلاق دارد. در هر زاویهای انسان نصرت برساند، در همان زاویه بهش نصرتی رسانده میشود. خب نصرت فکری دارد میرساند به خط اهل بیت، به خط خدای متعال، به خودش نصرت فکری میرسد. نصرت مالی دارد میرساند، نصرت مالی میرسد. حالا این نصرت را بیشتر آوردند، نقطهگرانیگاهش را روی ورع و اجتهاد. انگار این نباشد، حسن نصرتی کانه شکل نمیگیرد. ورع، اهل اول چشم طمعش را از این موقعیتهای دنیایی برداشته باشد که این خیلی ضربه میزند. آدم یک کاری بکند، خدای نکرده دنبال تجارتی هم بعدش باشد که حالا برویم یک درس اخلاقی برویم، یک پزی هم میدهیم و یک درسی میرویم. بعداً میگوییم که شاگرد فلانی بودیم و فلان درسمان را خواندیم و ما اهل علم و ما بلدیم. اینجور نیست و فلان. کنار، خیلی خطر بزرگی است و آدم عموماً اینقدر ریز است، دقیق است که اوایل خیلی توجهی بهش نیست. یک وقت آدم چشم باز میکند، اگر چشم باز بکند، خطرناک افتاده! به قول یکی از اساتید «آنقدری که علما زیر آب عرفان را زدند، هیچکس دیگر زیر آب عرفان...». خلاصه حجاب، خلاصه آدم، اینها همه ورع میخواهد دیگر. درگیر نکردن آدم را. و اجتهاد هم از آنور باشد. تلاش آدم، «اجتهاد را دیروز در بحث اصول گفتیم: بَذَلَ الْوُسْعَ وَ الْقِيَامَ بِالْعَمَلِ». تعریف اجتهاد. آدم وسع بذل بکند برای هر عملی که میخواهد انجام بدهد تا حدی که میتواند آن را انجام بدهد. به هر عملی متعلقش مهم نیست. یک سری کارهایی که باید انجام بدهیم، جذب بکند و مشغول باشد. همهجانبه بیاید در میدان، مشغول فعالیت بشود، مایه بگذارد. این دو تا شاهکلید برای اینکه انسان از آنور بهش نصرتی برسد. توفیق عمل کردن به این معارف و انس این حقایق به ما عنایت.
در حال بارگذاری نظرات...