‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. باب هفتاد و سوم را آغاز میکنیم. باب و "تحریم القذف حتی للمشرک مع عدم الاطلاع". باب تحریم قذف. قذف، یعنی نسبت گناه جنسی دادن به کسی؛ نسبت زنا دادن، نسبت لوات دادن. میفرماید که مرحوم شیخ حُر، عنوان این باب این است که قذف حرام است حتی به مشرک، بدون اطلاع او. به او یک همچین نسبتی را آدم بدهد. «اطلاع عدم اطلاع» شاید منظور اطلاع خودمان باشد؛ یعنی بدون اطلاعی که ما داشته باشیم نسبت به گناه آن شخص، به او نسبت بدهیم که زنا کرده، لوات کرده، یا مادرش زنا کرده، یا خواهرش زنا کرده. از توهینهایی که بسیار رایج است، همین فحش "خار و مادر" که میگویند همین است دیگر؛ نسبتهای این شکلی میدهند به مادر طرف یا به خواهر طرف.
خوب، روایتش را بخوانیم. "عن عمر بن نعمان الجعفی قال: کان لابیعبدالله علیه السلام صدیق لا یکاد یفارقه". برای امام صادق (علیه السلام) دوستی بود که تقریباً از او جدا نمیشد. امام صادق (علیه السلام) یک دوستی داشتند که کمتر از او جدا میشد، کمتر از ایشان جدا میشد آن دوست. این را باید ادامه داد که چه قضیهای رخ میدهد. "فقال یومًا لغلامه: یا ابن الفاعلة! أین کنت؟" یک روزی این دوست امام صادق (علیه السلام) به غلامش گفت: "مادر فلان، کجا بودی؟" مادر فلان یعنی نسبت زنا داد به مادر. "یا ابن الفاعلة" یعنی: "ای پسر زن فاحشه، کجا بودی؟" خیلی تعبیر عجیبی است. سبحان الله! امام صادق (علیه السلام) دستشان را آوردند بالا، محکم کوبیدند به پیشانی. "رفع اباعبدالله علیه السلام فسلک بها جبهته". به پیشانی خودشان محکم کوبیدند. بعد فرمودند: "سبحان الله! أتقذف أمه؟" به مادرش تهمت دامن زدی؟ مادرش را قذف کردی؟ "قد کنت أری أن لک ورعًا". من تا حالا خیال میکردم، تا حالا در تو یک پرهیزی میدیدم، مراقبتی میدیدم، آدم مقیدی هستی. "فإذا لیس لک علیَّ" معلوم شد که نه، هیچی، ابداً رقیب و بنده چیزی نیستی. ببینید واکنششان! آن شخص نسبت به امام گفت: "فدایتان شوم، إن أمّه سنّدیّة مشرکة." اینها سند، مادرش سندیه؛ سند، همان سمت هند، سمت پاکستان میشود. این هم مال آن سمت است، مشرکه است. یعنی اینها من به مادر این که نسبتی دادم، مسلمان که نیستند که اهل مراقبت و پرهیز و اینها باشند. مشرک است. حضرت فرمود: "أما کل أمة نکاحًا؟" مگر نمیدانی هر امتی ازدواج دارد؟ "فاحذرنی". از من دور شو؛ برو. حالا همان تقریباً محترمانه "برو گم شو" میگوید دیگر. "فما رأییته معه حتی فرّق بینهما الموت". دیگر من هیچوقت امام صادق را کنار آقا ندیدم تا مرگ بین این دو تا جدایی انداخت. دیگر حضرت او را کنار خودشان راه ندادند.
خب، امام صادق با امام زمان چه فرقی میکند؟ انقدر راحت مثل نقل و نبات توی این استادیومها به داور فحش مادر میدهند، به بازیکن فحش مادر میدهند؛ توی خیابان، توی مترو، در "جنبش پاکیزه" بنا به قول یکی از وزرای فعلی، "جنبش پاکیزه زن، زندگی، آزادی" همهاش فحش بود، فحش ناموس بود، فحش مادر بود. اینها چی میشود؟ راحت، او به سندیه مشرک نسبت داد، تو به شیعه امیرالمومنین نسبت میدهی! آدم پاک، انقدر راحت "مادر فلان..." عرض کردم بعضی اصطلاحات را هم نمیدانستم معنایش چیست. توی جلسه گفتم دیگر. یکیش را: "خواهر فلان"، "زن فلان". یا به خود طرف یک نسبتی داده میشود، بعضی کلمات به خود... همان کلمهای که آن جلسه گفتیم و دیگر حالا نمیخواهیم دوباره بگوییم، اینها بیچاره میکند آدم را. خدا به دادمان برسد، خدا کند که نگفته باشی، نکرده باشیم همچین کاری. امام محکم کوبید به پیشانی. امام زمان هم در برابر فعل حرام ما رفتاری نشان میدهد، خیلی برایشان سنگین است. همین جمله امام صادق: "من خیال میکردم تو آدم باتقوایی باشی، اهل مراعات باشی، میبینم نه، هیچ پرهیزی نداری."
در روایت بعدی دارد که حالا همین عبارت را توضیح دادهاند: "إن کل أمة نکاحًا یتزوجون به عن الزنا". هر امتی نکاحی دارد که با آن خودش را از زنا حفظ میکند. تو هر امتی ازدواج غیر از زناست. هر طایفهای، هر قومی، هر امتی ازدواج دارد. در همین الان، در قلب اروپا هم همین است. یک ازدواج هست. حالا درست است که روابط کثیف خیلی فراگیر است، ولی به هر حال ازدواج هم هست. در همان فرهنگ خودشان ازدواج دارند. همان باعث میشود که اینها حرامزاده نشوند. چون ازدواج اسلامی ندارند، با این قیود اسلامی انجام نمیدهند، دلیل نمیشود که شما این جور نسبتی بهشان بدهید. خب الان بعضیها داریم که به بعضی از مذاهب اسلامی راحت نسبتهای این شکلی میدهند. چون مثلاً اینها "طواف نساء" ندارند، راحت "سنی فلان..." مثل "معاذالله!" نمیشود که.
روایت بعدی: "عن أبي حمزة عن أبي جعفر علیه السلام قال: قلت له: إن بعض أصحابنا یفترون و یقذفون مَن خالفهم." عرض کردم: "آقا، بعضی از اصحاب ما هستند به مخالفین خودشان افترا میزنند، نسبت زنا میدهند." حالا یا به خویشان آنها، مادر و خواهرشان، یا به خود اینها. حضرت فرمودند: "الکفّ عنهم أجمل." نه. بهتر این است که نکنند. نسبت به اینها دست بکشند از این جور برخورد. بعد فرمود: "یا اباحمزة! والله إن الناس کلّهم أولاد بغایا ما خلا شیعتنا." این باز روایت دیگری است که یک حیثیت دیگری از قضیه را مد نظر دارد. آن ور فرمود: "همه نکاح دارند؛ به کسی نسبت حرامزادگی نده." این ور اتفاقاً همه را حرامزاده کرد! امام باقر (علیه السلام) از حیث آن آثار معنوی و آن "طیب مولد ملکوتی"، نه از جهت فقهی و ظاهری که احکام حرامزادگی را بخواهیم بار کنیم و راحت بخواهیم نسبت بدهیم، نه. ولی خب در واقع قضیه این است. آن "شارکهم فی الأموال و الأولاد". شیطان شریک دیگر. شیطان در اولاد شریک است، در همه هم شریک است، غیر از شیعه. اما شیعه خالص. ممکن است کسی ظاهراً هم شیعه باشد ولی آن هم شیطان آسیب زده بهش. فرمود: "اباحمزه! والله مردم همهشان فرزند گناهاند. اولاد بغایا." "فرزند فحشایند"، "الا ما خلا شیعتنا". جز شیعیان ما. که عرض کردم، معنایش این زنای ظاهری نیست که همه را حرامزاده بدانیم. یا اساساً منظور به جای خاصی است. کمااینکه بعضی گفتند که آن کنیزان که خرید و فروش میشدند توی جنگها، غنیمتی که میگرفتند، حکام معمولاً شیعه نبودند. این غنیمتها را خب، غنیمت را باید خمسش را اهل بیت پرداخت کنند. اینها خمسش را نمیدادند. غنیمت خمس دارد. کنیز را میگرفتند، حالا خصوصاً کنیز، خمسش را نمیدادند، میفروختند و اینکه میفروختند، در واقع مشکل داشت دیگر. کنیزی بود که به نحو حلال خرید و فروش نمیشد و میرفتند از این کنیز هم بچهدار میشدند که خیلی رایج بود فرزنددار شدن از کنیز. و این یکی از اسباب این بود که به هر حال، به واسطه اینکه خمس اینها پرداخته نشده، اینها میشدند فرزندان حرام و فرزندان زنا. در واقع این کنیز مال او نبود و زنا میکرد. خب این خیلی رایج. یک بخشی از این داستان این است که اگر این طور باشد، این "إنّ الناس"، این "الناسش" یک الف و لام جنس نیست، الف و لام عهد است. منظور یک گروه خاصی، یک طایفه خاصی. همینهایی که مراعات مسائل را نمیکنند. بعضی این طور گفتند این روایت را. یا آن معنای دیگرش، همان "شارکهم فی الأموال و الأولاد" که توی روایت هم دارد: "شیطان شریک میشود هنگام مباشرت یک مرد با همسرش، اگر آن مرد، مرد پاکیزه و باتقوا و مؤمن و سالمی نباشد، شیطان با او مشارکت میکند و آن نطفه، محصول مشترک آن مرد و شیطان خواهد بود." اگر به این معنا بگیریم، از حیث ملکوتی، گرفتارند جز شیعه. شیعه است که شیطان در آن لحظه از او دور است و نمیتواند آسیب بزند.
بعد فرمود: "نحن أصحاب الخمس." ما هستیم که باید خمس به ما برسد. "فقد حرّمناه علی جمیع الناس ما خلا شیعتنا." اینی که خمس پرداخت نمیشود را، به همه را بهشان حرام کردیم، خمسی که به ما نمیدهند، ولی به شیعیانمان حلال است. حالا یا منظور این است که شیعیان که خمس نمیدهند، یا همین داستان که حالا به این نحو رخ میدهد، اثر وضعی را از شیعه برداشتیم. حالا این کنیزها میآیند و فروخته میشوند و خمسش داده نمیشود و اینها مثلاً. و خب به هر حال شیعه هم میخرد این کنیزها را. چارهای هم ندارد. حاکمیت خمس اینها را نداده، چی کار کنیم؟ حضرت میفرماید که ما این سهم شیعه را حلال کردیم، بقیه را حلال نکردیم. این سهم شیعه را حلال کردیم برای اینکه آثار وضعی نداشته باشد. خب این یک معنایش. یک معنای دیگرش هم این است که نسبت به شیعه، به هر حال، به نحو مطلق آسیبهایی که هست توی خمس ندادنش، این را گذشت کردیم. ولی برای غیر شیعه نه، گرفتار میشود. و با همان مال دارد فرزنددار میشود دیگر. نطفه محصول مال است دیگر. با این مال، با این مال خمس نداده که یک پنجمش سهم امام است. یک پنجم از مازاد سود یک سال است. بدون دلیل. یعنی باید به یک سال برسد. سر سال که شد، سودی که مانده و مازاد، یک پنجم این را باید خمس بدهد. آن دیگر مال امام است. همه مردم عالم هم خمس بهشان واجب است. نیست که سنیان قبول ندارند، آنها کافرند قبول ندارند و مسیحیاند و یهودیاند قبول ندارد. مثلاً قبول ندارد، مسئله حل میشود؟ مگر منفی در منفی مثبت میشود را قبول ندارد؟ خب شما ایکس را... پس با همان قاعده که خودت قبول... قبول نداشتن تو مگر چیزی را عوض میکند؟ خمس به همه واجب است. احکام بین مؤمن و کافر، بین عالم و جاهل، همه مسئولند، همه وظیفه دارند. خمس به همه تعلق میگیرد. از مال خمس نداده نطفه شکل میگیرد، بچهدار میشود. این مال خمس نداده مال حرام است. آن نطفه حرام است. این فرزند، فرزند این نطفه حرام است. پس: "الناس کلّهم أولاد بغایا." از این جهت همه کثافتی از این جهت هست. یا آلودگی از جهت این حرامی که مراعات نشده توی نطفهشان، هست. همه گرفتار. که حالا یا خمس داده که خوب پاک است، یا به هر حال اهل بیت فرمودند که ما آن را بر همه حرام کردیم جز شیعیان. حالا به یک نحوی توی بعضی مواقع شیعه را به هر حال از آثارش نگه داشتند. این هم به هر حال نکته.
بحث این نسبت دادنها. بهتر است که این نسبتها را ندهند هرچند واقع امر به نحو یک معنا درست درمیآید، ولی باز هم نسبت ندهند. "الکفّ عنهم أجمل". چرا؟ به خاطر اینکه در ظاهر امر این تعبیر درست نیست. مثل "کلّ أمة نکاح". هر کسی، هر امتی ازدواج خود را دارد؛ بر مسائل ظاهری و مسائل باطنی نباید خلط کرد. خیلی چیزها ظاهرش قواعدی دارد، باطنش... بعضی از حیث باطنی ریختن خونشان واجب است ولی از حیث ظاهری مسلمانند. "لا اله الا الله" میگوید. مسلمان است. از لحاظ ظاهری ازدواج باهاش حلال است. از لحاظ باطنی است که "الطیبات للطیبین و الخبیثات للخبیثین". این از جهت باطنی جزء خبیثات است، جزء خبیثین. ظاهر مسلمان خب یک حکم ظاهری دارد، یک حکم باطنی دارد. نباید با همدیگر خلط کرد.
خوب، روایت پایانی این باب از ابوبکر حضرمی. میگوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: "سألته عن الرجل یفتری علی الرجل من جاهلیة العرب." یک کسی برمیگردد به یک کسی دیگر از جاهلیت عرب افترا میزند. فرمود: "یضرب حتی..." باید بهش حد جاری باشد. اگر قذفش کرده، نسبت این شکلی داده، حد خودش را دارد. عرض کردم که حتی باید به او حد زده بشود. آن عرب جاهلیه، یک مسلمان است. "مادر فلان..." شلاق بزنند، حد جاری کنند. مثلاً حالا ۸۰ تا ۱۰۰ تا. حالا! فرمود: "بله، یدخل علی رسول الله." خیلی تعبیر عجیبی است. "بله، باید حد جاری بشود." این کار باعث "یدخل علی رسول الله" میشود. حالا "یدخل علی رسول الله" یا معنایش این است که این کار به اسم پیغمبر تمام میشود. این توهین میکند، آنها برمیگردند جواب میدهند، بابش باز میشود که به مسلمین توهین کنند، که به هر حال باب توهین به مسلم که باز بشود، باب توهین به پیغمبر هم باز میشود، به مقدسات. ایهام. آن هم برمیگردد به این، جواب میدهد. یا اینکه باطن این عمل در محضر رسول الله است. رسول الله میبینند، آشفتگی میشوند، ناراحت میشوند، مثل قضیه امام صادق (علیه السلام). باید یک کاری کرد که بازدارندگی ایجاد بکند دیگر؛ کسی جرأت نکند این کار را انجام بدهد، ترک بکند. حد باید جاری بشود. این هم پس روایات باب هفتاد و سوم. این باب را هم بحمدالله خواندیم. انشاءالله خدای متعال توفیق عمل به این روایات را به ما عنایت بفرماید. حالا انشاءالله باب ۷۴ را فردا شروع خواهیم کرد. و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...