‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
از کلمات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): «لَوْ بَغَیَ جَبَلٌ عَلَی جَبَلٍ لَجَعَلَهُ اللَّهُ دَکًّا؛ أَعْجَلُ وَ شَرُّ عُقُوبَهً الْبَغْیُ وَ أَسْرَعُ الْخَیْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ.» امام صادق (علیهالسلام) روایت میکنند که حضرت فرمودند: «اگر یک کوهی نسبت به یک کوه دیگری سرکشی کند و تجاوز کند، یک کوهی به حریم یک کوه دیگر تعدی کند، خدا آن کوه را تکهتکه خواهد کرد.»
حالا تمثیل است که کوه با آن عظمت و آن استحکام، آن هم اگر دچار ظلم شود، نابود میشود. دیگر حالا بقیه جای خود دارد! شاید حالا این تمثیل یک رگههایی از واقعیت هم درش باشد. شاید بشود ظلم و تجاوز را در مورد این اشیا هم فرض کرد که آن، یک بحث دیگری را میطلبد. باید در موردش بحث شود که اینها هستیشان به چه نحوی است؛ درکشان به چه نحوی است؛ آیا ظلم در مورد اینها معنا دارد یا نه؟ که خب آن بحث دیگری را دارد، ولی بههرحال حضرت میفرمایند: «اگر کوه هم ظلم بکند به یک کوه دیگری، نابود میشود.»
دیگر انسان ضعیفی که دلش به چهار تا آهنپاره خوش است، این که جای خود دارد! و دوباره آن جمله را حضرت فرمودند که: «آن شری که عقوبتش از همه سریعتر میآید، ظلم است و آن خیری که ثوابش از همه سریعتر میآید، بر است.» که هم در مورد بَغی قبلاً صحبت شد، هم در مورد برّ صحبت شد و هم این عبارت قبلاً توضیح داده شد.
روایت بعدی از ابوحمزه ثمالی است: «سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیهالسلام.» میفرمایند: «امام باقر (علیهالسلام) را شنیدم.» جناب ابوحمزه، شخصیت فوقالعادهای است. در برخی روایات، ایشان را «لقمان امت» معرفی کردهاند؛ به خاطر اینکه شاگرد چهار امام، امام سجاد (علیهالسلام)، امام باقر (علیهالسلام)، امام صادق (علیهالسلام) و امام کاظم (علیهالسلام) را درک کرد و شاگرد صالح و صادق بود. جناب ابوحمزه ثمالی از امام باقر (علیهالسلام) میشنود که حضرت فرمودند: همین عبارت «البَغی، آن شری که عقوبتش از همه سریعتر میآید...» بقیه روایت.
روایت بعدی: «عن جعفر بن محمد عن ابیه علیهمالسلام عن اجدادهم قال النبی صلیاللهعلیه و آله و سلم.» امام صادق (علیهالسلام) از پدرشان از اجدادشان از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت میکنند که همین دوباره این عبارت: «لَوْ بَغَیَ جَبَلٌ عَلَی جَبَلٍ لَجَعَلَ اللَّهُ باغِیَ منهما دَکّا؛ اگر یک کوهی به حریم یک کوه دیگر تجاوز بکند، آن کسی که تجاوز کرده را خدای متعال خرد خواهد کرد و نابود خواهد کرد.»
بههرحال این قانون تکوین است. حالا کلمه «طبیعت» را معمولاً مادیگراها استفاده میکنند، ما از این کلمه پرهیز داریم. البته در فلسفه کلمه طبیعت استفاده میشود که معنای دیگری دارد. تکوین به جای طبیعت، باید بگوییم «عالم تکوین» نه «عالم طبیعت». در عالم تکوین، قانونی است. خدای متعال ساختار این عالم را طوری آفریده، همه چیز را اندازه است: «کل شیءٍ عنده بمقدار.» همه چیز روی یک حسابی است و همه چیز اندازه است. این عالم تکوین، آن بخشی که خودش مستقیم مدیریت میکند، خدای سبحان اندازهها را کاملاً لحاظ دارد. نمیگذارد یک ذره این وارد حریم آن بشود و یک ذره آن وارد حریم این بشود. در موجودات مختلف این شکلی است.
میفرماید: «لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ.» نه خورشید این حق را دارد که برود به قمر برسد. شمس و قمر با فاصلهای که دارند، حرکت میکنند. شمس سرعت زیاد میکند و قمر سرعت کم میکند که آرام آرام شمس به قمر برسد؟ نه، شب از روز سبقت میگیرد، نه این وقتی دارد میآید جلو میزند، نه آن وقتی میخواهد بیاید سرعتش اضافهتر میشود. همهاش روی حساب است. روی اندازه دارند حرکت میکنند، حدود را دارند رعایت میکنند، فاصلهها را دارند رعایت میکنند. چرا شب و روز برقرار است؟ چرا ماه و خورشید هزاران سال است که دارند درست کار میکنند و فایدهشان برقرار است؟ به هم نریخته و مدارشان خراب نشده؟ چون حدودشان حفظ شده است.
این ساختار تکوین است. در ساختار تشریع، خدای متعال همین کار را کرد. یعنی آنجایی که خودش مستقیم مدیریت کرده، مدل مدیریتش این است که حدودی تعیین کرده، مقدار تعیین کرده: «کُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ.» همه چیز اندازه دارد، همه چیز حدود دارد، همه چیز سایزبندی دارد. همه بر اساس سایز و حد و اندازه خودشان دارند کار میکنند. از این تجاوز نمیکنند، کارشان هم دارد صورت میگیرد، فایدهشان هم برقرار است. این مال آنجایی که خود خدا مستقیم دارد مدیریت میکند.
آنجایی که پای غیر وسط آمده، مدیریت را به واسطه دارد انجام میدهد، با دستور دارد انجام میدهد. میگوید: «دستور میدهم، تو این کار را بکن.» این میشود عالم تشریع. اگر آنجا حدودی که او تعیین کرده را مراعات کردی، اندازهها را لحاظ کردی، مدار برقرار است، زندگی برقرار است، فایده برقرار است. هر وقت مدار به هم ریخت، هر وقت فایده از بین رفت، حاکی از این است که حدود لحاظ نشد. از آن ور، هر وقت حدود لحاظ نشد، از هم میپاشد، مدار از هم میپاشد. حتی اگر بین دو تا کوه حدود لحاظ نشود، این حد خودش را نفهمد و پایش را از گلیم خودش بیشتر دراز کند، کوه هم که باشد متلاشی میشود.
پس داستان گرفتاریها و بدبختیها و مشکلات و به همریختگیهای زندگی ما، زندگی فردیمان، زندگی اجتماعیمان، ساختارها، روابط، مناسبات، مناسبات بینالمللی و عالم بشری، همهاش به این برمیگردد که ملاحظه حدود نکردیم و تعدی از حدود کردیم. قرآن هم خیلی به این حدود الهی نظر دارد. چند جای قرآن به این بحث اشاره میکند: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا.» اینها حدود الهی است، تجاوز نکنید. «وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.» از این حدود که تجاوز بکنید، ظالم میشوید.
یک جا میفرماید که: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.» این حدود الهی، اگر حرف گوش دادی و اطاعت کردی، خدا و رسول در این حدودی که تعیین کردند، میروی به آن منافع بیشمار میرسی، به بهشتها میرسی، بهشتهایی که نهر است برایش جاری. در ساختارها و روابط، در موقعیتهای مختلف زندگی، خدا بهشتهایی قرار داده است. در رابطه شما با همسرت بهشتهایی قرار دارد. در رابطه با فرزندت بهشتهایی قرار داده است. در اقتصاد بهشت قرار داده است. فرهنگ، سیاست، روابط بینالملل... این بهشتها را کِی بهش میرسی؟ وقتی که از حدود تجاوز نکرده باشی و اندازهها را لحاظ کرده باشی، با مقیاس و مقدار پیشرفتی استاندارد حرکت کرده باشی. این حرکت استاندارد میشود تقوا.
در آن آیه هم فرمود که اگر تقوا داشته باشید: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ.» برکات را به ایشان جاری میکنم. در آیه دیگری فرمود که از بالا و پایین بهرهمند میشوند و سرشار میشوند. خدا این حدود را برای این تعریف کرده است. این حدود برای این نیست که فقط میخواهد ما را محک بزند چقدر حرف گوش میکنیم. یک بخشش آن است. یک بخش دیگرش هم واقعاً منافع ماست.
از این حدود تجاوز کردی، آسیب میبینی. اگر اطاعت نکردی، اگر حرف گوش ندادی، اگر معصیت کردی، آسیب میبینی. خدای متعال در رابطه ما با همسرمان حدودی معین کرده است. در شرایط اجتماعی حدودی معین کرده است. چه ببینیم، چه بشنویم، چه بپوشیم، چه بخوریم، چه بگوییم؟ همه اینها حدود دارد. تجاوز کنی، آسیب میبینی و آسیب میزنی. آن حدی که برای پوشش معین کرده، تجاوز از این حد بکنی، به هم بزنی این مقیاس و مقدار را، آسیب میبینی و آسیب میزنی. آن چیزی که باید ببینی، حدود دارد. تجاوز کردی، آسیب میبینی و آسیب میزنی. کوه هم اگر تجاوز کند، منهدم میشود، نابود میشود و آسیب میبیند. این حدود را اگر رعایت کردی، به آن بهشتها میرسی. هر بهشتی در گرو مراعات این حدود و مقیاسهاست، اندازههایی که خدا تعیین کرده است.
این عظمت این شریعت است. این نعمت بینظیر که ما انقدر راحت باهاش برخورد میکنیم! این کتاب، رساله مرجع تقلید، و به چشم یک چیز اضافی و الکی و اسباب شوخی با رساله و دفتر مراجع و خود مراجع تقلید و حلال و حرام، همه اینها را مسخره میکنیم. که مثلاً همه چیز حرام است و زنگ بزن دفتر فلان آقا، میگویند: «حرام است!» بفرمایید. جوکهایی که میسازند: «این حرام است.» چه نعمت بزرگی است! خدای متعال همه قوانین عالم را به ما در قالب همین «حلال است و حرام است» فهمانده است. آن مقیاسها و مقدارها را به ما فهمانده است.
این مراجع بزرگ تقلید، مراجع معظم تقلید، این حقی که به گردن ما دارند، از این جهت، در این بُعد است که این بزرگواران عمری را گذاشتند و رفتند پیدا کنند و بفهمند چه حلال است و چه حرام است؛ چه باید کرد. از متن شریعت، از متن کتاب و سنت بفهمند. بخش عمدهاش هم مشترکات است. حالا بعضیها میپرسند که چقدر بین اینها اختلاف است؟ نه، اختلاف آنچننان نیست. اختلاف در اصول مسلم که نماز چهار رکعتی است و قبله مشخص است و وقت اذان مشخص است و وقت نماز مشخص است. در مسائل جزئی تفاوت وجود دارد. آن هم به خاطر برداشتهای مختلفی است که ممکن است بههرحال از یک عبارتی پیش بیاید یا تحلیلهای مختلفی که ممکن است پیش بیاید. که طبیعی هم هست. هر کارشناسی در هر مسئلهای معمولاً در مسائل با همدیگر اختلاف دارند. یک دکتری میگوید که آقا این با قرص خوب میشود. یک دکتری میگوید باید عمل شود. در اصول پزشکی که با همدیگر اختلاف ندارند که آناتومی را که آن یک چیز دیگر نمیگوید. یک چیز دیگر. چشم و حلق و گوش و بینی را که با هم قاطی نمیکند!
این یکی راه مداوا به نظرش میرسد که شاید با دارو این غده مهار شود. آن میگوید: «نه، اصلاً نباید به این غده فرصت داد، باید سریع عملش کرد.» آن میگوید: «خب، اگر عمل بخواهد بکند، این تبعات را دارد.» آن هم میگوید: «اگر عمل نکنم...» اینجا به اختلاف میخورد. دو تا حرف، دو تا نظر. نظر تو درست است، هر دوتا هم درست است. چون بر اساس حجتشان است. اینجا هم دو تا مرجع تقلید در یک مسئلهای، یک کسی یک تحلیلی دارد، یک کسی یک تحلیل دیگری دارد. در این حد از مسائل، جفتشان درست است. جفتشان در پیشگاه الهی مأجور هستند. حجت دارند هر دوتاشان. یکی تحلیلی دارد و استدلالی دارد. او هم تحلیلی دارد و استدلالی دارد. مراجع بین خودشان اختلاف... اگر دین یکی است پس چرا انقدر... آدمی که وارد است، آدمی که باسواد است، آدمی که سر در میآورد، این حرفها را نمیزند.
غرضم این است که این زحمتی که این بزرگواران میکشند، به ما حدود الهی را معرفی میکنند. رساله انقدر مهم است. بر من و شما و همه واجب است، خواندن رساله، یاد گرفتن رساله، یاد گرفتن احکاممان. این رفقای ما در مدرسه تعالی، یکی از زحماتی که دارند میکشند، یکی از کارها، (در ابعاد دیگر هم رفقا دارند زحمت میکشند) یکی از کارها همین است که احکام را به زبان روز، به زبان ساده و شیرین، با اساتید مجرب و درجه یکی که دوستان دارند زحمت میکشند، منتشر میکنند. دورههایی که حالا به نام «شجرات» و اینها ثبتنام میکنند، شرکت میکنند عزیزان. تعداد زیادی در این دورهها شرکت کردهاند. برای عزیزان دیگر هم میتوانند شرکت بکنند.
یکیش همین است. این حدود را وقتی من یاد گرفتم، زندگیام بهشت میشود. هر جایی که رعایت میکنم، اثرش را میبینم. هر جا که رعایت نمیکنم، چوبش را میخورم. این حدود، برق! شما این برق، حدودی دارد. شرایطی دارد. اگر میخواهی ازش استفاده بکنی، شرایطی دارد، حدودی دارد، ضوابطی دارد. رعایت کنی این ضوابط و حدود را، از برق استفاده میکنی. رعایت نکنی، برق میگیردَت، خُشکت میکند، میمیری، میسوزی. حالا خدا چه لطفی کرده است! تمام این حدود را در قالب این شریعت به واسطه پیغمبر به ما رسانده است که الان دانش فقه متکفل این مسئله است که بیاید این را به ما نشان بدهد و معرفی کند که این حدود چیه.
فرمود: «وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ.» هرکی معصیت خدا و رسول کند و از حدود خدا تجاوز کند، خدا او را میبَرَد در آتشی که جاودان میشود در آن آتش و «وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ»، عذاب خارکنندهای هم خواهد داشت. باز آیات دیگری: «فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ.» در مورد طلاق در آیه اول سوره مبارکه طلاق دستوراتی میدهد. وقتی میخواهیم یک زنی را طلاق بدهیم، این کار را کنی، این کار را کنین، این کار را کنید. بعد میفرماید: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ.» اینهایی که گفتم، حدود الهی است. اندازهها را رعایت کنید. در ازدواج رعایت کنید. چیزهایی که گفته، نفعش به خودت میرسد.
این گزارشهایی که تهیه میکنند و دیدهاید، لابد خیلی رایج است. یک دختری با مادرش دارد رد میشود در خیابان، به مادره میگوید که: «دخترتون دوست پسر داره؟» میگوید: «آره.» میگوید: «زنگ بزنید بگید که بیا زودتر برای خواستگاری.» باباش فهمیده، گفته که: «این باید بیاید خواستگاری.» خیلی زیاد است این فیلمها. همینجور تعداد زیادی در موضوعات مختلفش منتشر شد. مادر زنگ میزند. «سلام فلانی!» مادر خودش در جریان رابطه بوده. «مامان فلانیام. سلام مامان، خوبی؟ فلانی، مثلاً بهاره جون، باباش فهمیده که شما در رابطهاین. گفته که پسره بیاید خواستگاری. خب عزیزم کِی میآیی با مامانت خواستگاری؟» جواب میدهد که: «من دختر شما را برای رفاقت میخواستم. فکر میکردم که کیس خوبیه که باهاش دوست باشم. من قصد ازدواج ندارم. خداحافظ شما.» دختر داد و گریه و زاری و اشک و ناله!
میرود به یک دختر دیگر میگوید که: «به دوستپسرت زنگ بزن بگو بارداری.» دوربین گوشی را روی اسپیکر (بلندگو). «سلام فلانی، آزمایش دادم اینها! تستم مثبت بود.» او هم میگوید: «خب غلط کردی به من زنگ زدی! تست مثبت؟ برو بچه را بنداز یا بگو بزرگش کن!» اینها عین چیزهایی است که منتشر شده و فیلمهایش هست. خیلی اینها مهم است. اینها عبرتهای بزرگی است برای زندگی که به نظرم باید اینها _از اینها هزار تا ساخته شود_ صبح تا شب به این نوجوانان نشان داده شود. حتی به جوانها، حتی به متأهلها. همه نیاز دارند.
آن هم دختره شروع میکند به بد و بیراه و فحش و ناسزا. «فلانفلان شده! اینکه دروغ بود، ولی تو خودت را نشان دادی! یعنی واقعاً اگه من حامله بودم این را میگفتی؟» او هم میگوید: «برو گمشو اصلاً فلانفلان شده! میخواهی چه غلطی بکنی؟» تمام. خب مقصر کیست؟ مقصر خودت هستی. «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ.» اونی که بهت گفت باید بیاید خواستگاریات، باید مهریه برایت تعیین کند، بعد از بابات اجازه بگیرد، او حالیش بود! میدانست جنس این بشر را، جنس این مرد قالتاق را میشناخت. توی سادهلوح، توی نادان، بر اساس هواها، بر اساس شهوات، نه این فلانه، نه زندگی مدرن است، نه این ازدواج سنتی است. الان دیگر شرایط عوض شده است. باید با همدیگر آشنا بشویم، باید فلان بشود. بیا! خب چوبش را هم بخور! از حدود تجاوز کردی، همین است. بدبخت میشوی. تو بدبخت میشوی. خدا که مشکل برایش پیدا نمیشود! تو بیچاره میشوی. عمری گذراندی، هر شش ماهی، هر یک سالی، هر چهار سالی با یکی بودی، پنج بار حامله شدی و انداختی. چه میدانم گرفتاریها، بدبختیها، بیماریها، مشکلات، پنهانکاریها. به به به به به به! هزار و یک بدبختی و گرفتاری.
بر قاعده نیامدی جلو، بر دستور نیامدی جلو، بر حدود نیامدی جلو. گرفتار میشوی. تعدی از حدود کنی، گرفتار میشوی. چقدر این آیه زیباست! همین آیه اول سوره مبارکه طلاق میفرماید: «اینها حدود الهی است که گفتم. وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ.» هرکی از این حدود تجاوز کند، به خودش ظلم کرده است. تو چوبش را میخوری! تو پایش را میخوری! تو گرفتار میشوی! این حدودی که تعیین کردم، عالم بر اساس حدود دارد اداره میشود.
در حال بارگذاری نظرات...