‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. عن علی بن سالم قال سمعت ابا عبدالله -علیه السلام- یقول: «إنّ اللهَ عزّوجلّ یقول و عزّتی و جلالی لا اُجیبُ دعوتَ مظلومٍ دعانی فی مظلمةٍ ظلمَها وَ لهُ مثلُ تلکَ المظلمةِ».
علی بن سالم میگوید که از امام صادق -علیه السلام- شنیدم. میفرمود: خدای تبارک و تعالی فرمود: «قسم به عزت و جلالم، دعوت -یعنی دعا- دعای مظلومی که در مورد ظلمی داره منو صدا میزنه، بهش ظلمی کردن، باهاش بدرفتاری کردن، براش پاپوش درست کردن، بهش تهمت زدن، ناله بلند میکنه در پیشگاه خدای متعال که خدایا ببین با من چه کرده؛ اما اگر این مظلوم خودش همین ظلم را داره با یکی دیگه انجام میده، اینجا خدا به این ناله مظلوم توجهی نخواهد کرد. خودت هم با بقیه همینی! پدرت بهت ظلم کرده، نالهات بلند شده؛ اما تو بچه کسی بیاد از پدر گله کنه که خودش پدر بد نباشه. کسی از همسایه گلایه کنه که خودش همسایه بد نباشه. کسی از رئیس گلایه کنه که خودش رئیس بد نباشه؛ و همینطور آن وقتی که خودت این جور ظلمی داری انجام میدی، و شبیه به این ظلم بهت شده، نالهات بلند میشه، اجابتی نخواهد داشت.»
البته نه اینکه اینجا ناله بده؛ نه، ناله در هر صورتی استغاثه و نجوا با خودم امتحان مطلوبه، ولی مسئله اینه که میخواد تذکر بده به اینکه برو اونورو درست کن. با این ناله خالی مسئله حل نمیشه. برو اون ظلمی که داری میکنی، دست بردار. ای چه بسا از اون ظلم دست برداری، اصلاً از چنگ این ظالم هم رها بشی! اصلاً نیاز به این استغاثه این شکلی هم نداشته باشیم! چه بسا این همون چوب ظلم خودته. اینها لطف خداست. یعنی شبیه به ظلمی که به دیگری کردی، سرت میاره بفهمی. بیدار بشی. بگه عجب، پس منم با اون یکی صحبت میکنم، این شکلیه که وقتی بنده سر درس یه استادی، خیلی ما رو متلکبارون میکرد و تحقیر میکرد، سؤال میپرسیدی، مسخره میکرد. آن زمان خیلی دورم نبود، همین مثلاً دو سه سال پیش. استاد باسوادّی بود ولی بداخلاق بود. خیلی شاید بشه گفت متکبر هم شاید تا یه حدی بود. خیلی بد برخورد میکرد، تحقیر میکرد، تمسخر میکرد جلوی جمع. بارها و بارها دیگران میخندیدند. چیزهایی میگفت که بقیه میخندیدند. خب برای آدم سخته دیگه بخندند. خیلی اذیت میشه. یه شب خیلی بنده، کلاس ایشون شبها بود، خیلی دلم شکست از جنس برخورد. یعنی سکوت هم میکردیم باز هی شاهد مثال کارکرد تربیتی داشته، رویکرد تربیتی داشته.
اون شب دلم خیلی شکست. یادم افتاد از یکی از کلاسها که من خیلی دوستان طلبه، از این موضعِ شوخی و اینها صحبت میکردم؛ آنقدر که یادمه تمام اهل اون کلاس رو یا تک تک پیدا کردم و پیام دادم یا به کسی سپردم به همهشون پیام بده که از همه اهل اون کلاس، کلاس شش هفت نفره، ده نفره -نمیدونم چند نفره بود-، از تمام اون اهل اون کلاس حلالیت بطلب. یعنی خیلی خوب بود. یعنی قشنگ خودم رو گذاشتم تو اون کلاس و دیدم عجب! من اینجور شوخی میکردم با یه طلبه سر کلاس و بهش میخندیدم! اینو اسمش رو میذاشتم صمیمیت، رفاقت، میخوام رابطه استاد شاگردی نباشه و این حرفا؛ ولی اون دلش میشکسته! چقدر بده جلوی جمع کَنف میشه، تحقیر میشه. دست گرفتن! چقدر تیکه انداختن! چقدر بده! یعنی دلم خیلی شکست ولی تذکری بود، تلنگری بود به اینکه تو هم همینی! با بقیه همینطوری رفتار میکنی. چه توقعی داری؟ و چه بسا خدای متعال اصلاً این شکلی خواست بفهمونه.
حالا بنده سعی کردم بعد از اون، حالا نمیگم الان راه افتادم، درست شدم ولی خب تا یه حدی یه کوچولو شاید تلنگر بود، بزرگی بود، بعد از جهت پذیرنده تلنگر کوچولو بود که سر کلاس حواست باشه یه وقتی جوری با کسی شوخی نکنی که خراب بشه، ضایع بشه، تحقیر بشه، دست بگیرن. وضع شوخیها دستمایه تحقیرها و دست انداختنهای بعدی میشه. این همون امتداد ظلمی است که عرض شد. یه چیزی آدم میگه ولی تو رابطه من و اون بنده خدا طبیعی است، ولی دیگران از این کلمه سوء استفاده میکنند. اون دیگه طبیعی نیست و این دلش میشکنه و من زمینه این شوخی بودم. اینام هست دیگه. به هر حال خیلی ما گرفتاریم در بحث ظلم. خدا کنه بیدار شیم. این روایات، این اهلبیت، از اون عالم قدس اومدن پایین. نزول اجلال فرمودند اینجا، همنشین ما شدن توی این خرابه دنیا. به جان پذیرفتن بودن در این خراب دنیا رو که این حقایقو به ما بگه. چیکار باید بکنیم؟ به ما خبر بدن اون بالا چه خبره؟ به ما بگن خدا از چی بدش میاد. چیا محروممون میکنه از لطفش، از عنایتش، از محبتش. این همه زحمت کشیدن، این همه سختی کشیدن، اینا رو به ما برسونن. قدر بدونیم. فرمود: «مظلومی که در مورد یک ظلم منو صدا میزنه، خودش شبیه همین جرم رو داره انجام میده، من اجابت نمیکنم حرف این مظلوم تا وقتی که درست بشه، ظلم رو خودش گرفتارش نباشه.»
روایت بعدی از جناب زید شهید، زید بن علی بن الحسین -علیه السلام- از اجداد طاهرین امام سجاد -علیه السلام- روایت میکند که حضرت زین العابدین -علیه السلام- فرمود: «یأخذُ المظلومُ مِن دینِ الظالمِ اکثرَ ممّا یأخذُ الظالمُ مِن دُنیَوِ المظلومِ». مظلوم، ظالم از مظلوم دنیاش رو میگیره ولی مظلوم از ظالم دینش رو میگیره. اون قدر هم که این از ظالم دین میگیره، بیشتر از اون قدریه که ظالم از مظلوم دنیاش رو میگیره.
روایت پایانی این جلسه هم عن جعفر بن محمد -علیه السلام- قال: «مَن ارتکبَ بِهِ ظلمٌ بعثَ اللهُ مَن یظلمُهُ مثلَهُ». سبحان الله! کسی با کسی ظلمی بکنه، میفرسته کسی رو که بهش همین مثل همین ظلمی که کرده رو بکنه. خیلی سال پیش تو نونوایی وایساده بود. پیرمردی تو صف نونوایی بود. به این جوونه گفت: «بچه جون برو کنار نونتو بگیر برو.» یه چیزی بهش گفت. تَشَری. این جوان برگشت سنگ داغ نون سنگک رو پرت کرد. حالا یا به گردن یا به صورت. دیدن پیرمرده رفت تو فکر. ازش پرسیدن: «چی شد؟» گفت که مثلاً چهل سال پیش، پنجاه سال پیش، چقدر تو نونوایی بود، صف نونوایی سنگک، عیناً همین کارو با یه پیرمرد کردم. سنگ پرت کردم سمتش. عجب! میفرسته خدا عیناً همین کارو باید بکنه. خیلی عجیبه. خیلی عجیبه. سرت میاد. ظلم کنی سرت میاد. آواره کنی، آواره میشی. بیابرو کنی، بیابرو میشی. دل بشکنی، دلت رو میشکونن. ولی دیگه همونی که تو روایت قبلی بود، این دل شکستن از اونا نیست که رابطه تو با خدا قوی کنه. البته اگه بیدار شدی و هشدار رو گرفتی، هوشیار شدی، اصلاح کردی چرا؟ این زمینه توبه و رحمت، وگرنه نه، چوب. یه وقتایی هم البته خدای متعال آن قدر بعضیا بد میشن که همین قدم دیگه قدم نمیزنه. همه رو نگه میداره برای اون طرف. سنت استدراج اینجا واقع میشه. اتفاقاً هی بیشتر تحویلش میگیره و ظاهرش دیگه گوشی نمیتابونه. باشه، دیگه حالا وقتی درست حسابی با هم باید تصفیه کنیم، فایده نداره. «او الا ولده». حالا یا به خودش این ظلم رو بکنه یا به بچههاش این ظلم رو بکنه. چون بالاخره بچههای آدم هم فرع وجود آدم. آدم در اثر آزار دیدن و آسیب دیدن بچههاش خودش هم متألم میشه. دردش میگیره. به خودت نمیرسه. این کارو با دیگری کردی، سر بچهات میاد.
حالا اینم این نیستش که کاملاً این بچه معصوم و مظلوم و بیگناه، فقط فقط داره چوب عمل باباشو میخوره. نه! اونم یه تقصیرایی داره یا به هر حال خدا حساب و کتاب دیگهای براش داره. ترفیع درجات، درجاتش رو بالا میبره. به هر حال تو حساب و کتاب خدا گم نمیشه اینجوری نیستش که فقط بچه داره چوبش رو میخوره. به هر حال یا سر خودت میاد یا سر بچههات میاد. «علی عقَبهِ من بعد». یا سر نسل و ذریه، نسلهای بعد از نسل تو برمیگرده بهت. خلاصه شبیه این برمیگرده به خودت یا به خودت یا عقبه. دودمان. به سوریه. خلاصه به تو فروع وجودیت برمیگرده. به تو، بچهها، بچههای الآنَت و بچهها و بچههای اینها، نسلهای بعد. این سنگ پرتابگری برمیگرده. رسوا کردن، آبرو بردن، تعدّی به حقوق دیگران.
دیدی زن مظلوم و بیپناهه، صداش به جایی نمیرسه. همرو بالا کشیدی. ارثش رو بالا کشیدی. حق و حقوقش رو خوردی. دیدی پشت نداره. دیدی دستش به جایی بند نیست. دیدی از قانون سر در نمیاره. سرت میاد. سر بچهات میاد. سر نسلَت میاد. روی حساب. روی حساب اینا ظلم دنیا، دنیایی است که شفاف عمل میکنه با ظلم. نیستش که دنیا واکنش بهش نشون نده، بمونه برای آخرت. ولی ظلم یه جوریه که دنیا هم بهش واکنش نشون میده. همین جاش هم کسی با خر ظلم به مراد نمیرسه. خراب میشه. لو میره. معلوم میشه. یه روزی معلوم میشه. خدا انشاءالله ما رو عامل به این روایات قرار بده و بیدارمون کنه نسبت به ظلم. از این بار سنگین خلاص بشیم و گردنمون از زیر بار ظلم خارج بشه انشاءالله. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...