‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) عَن اَبیه عَن آبائِهِ (علیهمالسلام) قالَ قالَ اَمیرُالمُومِنینَ (علیهالسلام): «اَعلَمُ الخَطایا اقتَطَعَ مالَ اِمرِئٍ مُسلِمٍ بِغَیرِ حَقٍّ».
امام صادق (علیهالسلام) و آباد طاهری نشان نقل کردهاند که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «بالاترین گناه این است که انسان، مال انسان مسلمانی را بدون حق از او بگیرد.» ظلم، آن هم ظلم مالی؛ مال کسی را از او بگیری، بدون رضایت و بدون اجازه او، گاهی حتی بدون اطلاع او، مال کسی را برداری. حالا یک بخش سرقت است، یک بخش دیگرش هم این ابعاد وسیع مسائل مالی است که خیلی مسئولِ دولت، یک طوری دارد دست توی جیب مردم میکند. داستان بورس و گاهی آدم از حق و حقوق کارگرش کم میگذارد به بهانههایی، بهانههای واهی، کسر حقوق میکند، حق او را نمیدهد. و همینطور خیلی ابعاد مسائل مالی وسیع است. حالا جا هم دارد برایش کتاب نوشته شود. بعضی بزرگان هم تا حدودی توی بعضی از این مسائل ورود کردهاند، مثل مرحوم آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی (ره) که آثار خوبی در این زمینهها دارد. ولی خب جا دارد وسیع، ابعاد مالی و گناهان مالی، خیلی دقیق، جزئی، موردی، مصداقی بیان شود. اینجا این کار، خوردن مال دیگری است، ظلم است. این روایات آنجا بیان شود که این کاری که داری میکنی، مصداق این است که فرمود: «بالاترین گناهه این کار.»
در روایت بعدی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است، حضرت فرمود: «انَّ اللهَ عزوجلَ یُبغِضُ الغَنیَّ الظَّلومَ». خدا از آن آدم دارایی که ظلم میکند، بدش میآید. این «بد آمدن خدا» خیلی چیز سنگینی است؛ یعنی اگر بفهمیم واقعاً شاید عقوبتی بالاتر از این نباشد. خدا یک فردی از افراد نیست. خدا یعنی همه حقیقت، خدا یعنی همه هستی، خدا یعنی همه کس. خدا بدش میآید یعنی همه کائنات بدشان میآید. همه وجدانهای پاک و فطرتهای آگاه بدشان میآید. همه هستی، همه کهکشانها، زمین و آسمان، تمام ذرات زمین، تمام عناصر اربعه، آب و آتش و خاک و باد، تمام دریاها، تمام جنگلها، تمام کوهها، قطرات آب، برگهای درختان، مور و موریانهها، همه اینها متنفرند از کی؟ از آن کسی که پول دارد ولی ظلم میکند.
که اینجا به قول علما، «وصف مشعر به علیت» است؛ یک جورایی انگار دارد میگوید: به خاطر اینکه دارد ظلم میکند، چون دارد تحقیر میکند آن کسی را که ندارد.
جوانی آمده بود، میگفت: «من عاشق دختری شدم. وقار و حیا و نجابت آن دختر باعث شده بود که خوشم بیاید. پدر خودم بسیار متمول، پدر دختر سطح پایین، کارگر، و پدر من به خاطر سطح اقتصادی پدر دختر، اجازه این ازدواج را نمیدهد. چه باید بکنم؟ و گفت: چله گرفتم، حرم امام رضا (علیهالسلام)، و یک حالت استیصال بود.» با این پدر چه باید کرد؟ این همان «غنی ظلوم» است که به پشتوانه دارایی دارد ظلم میکند. چه گناهی کرده این بچه؟ این دختر چه گناهی کرده؟ در خانه کارگر به دنیا آمده؟ مرد چه گناهی کرده که کارگر بوده؟ کجایش عیب است؟ چه بدی دارد؟ چه زشتی دارد؟ خدا گفته بد است؟ دین گفته بد است؟ عقل میگوید بد است؟ نه! «سطح اینها و سطح ما نمیخوره.» خب یعنی چه «نمیخوره»؟ سطح دینی نمیخوره؟ فرهنگی نمیخوره؟ میبافیم؟ میتراشیم؟ «سطح توهمی نمیخوره!» این خانواده متدیناند، با فرهنگاند، باشعورند، فهیماند؛ حالا سطح اقتصادیشان پایین است. شما پرادو سوار میشوی، این پراید سوار میشود. شما خانهات متری ۱۲۰ میلیون است، این خانهاش متری ۴۰ میلیون است. دلیل نمیشود. برای چی؟ برای چی؟ این مهم است، اینها ظلم نکند.
وقتی که آدم دارد در محضر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فقیری وارد شد. نگاه کرد، دید یک جا هست، جایی که آمد بنشیند، شخصی نشسته بود کنارش، خیلی ثروتمند. این با یک کراهتی، این پولدار لباسش را جمع کرد که انگار مثلاً این آدمِ – به قول معروف – درپیت میخواهد بنشیند کنار ما. این هم دلش شکست. پیامبر نهیب زدند. این پولدار برگشت و گفت: «آقا فلان درصد از اموالم را به نام این آقا کردم.» این فقیر با معرفت و باشعور برگشت و گفت: «نمیخواهم یا رسول الله!» گفتند: «چرا؟» فرمود: «میترسم منم پولدار بشوم، مثل این بشوم.»
«غنی ظلوم» همه را با پولشان میسنجد. همه معیار و متر ارزشمندی، ارزشگذاری او تو زندگیاش، پول است. برند بودن کت شلوار، مارک بودن لباس، آس و ماشینهای آنچنانی داشتن. آدمها را از سطح ماشینشان قیمتگذاری میکند. آنی که ماشین گرانی دارد، آدم محترم، آدم مهمی است، آدم خوبی است. آنی که با اتوبوس میرود و میآید، این خدا زدتش دیگر! مشخص است دیگر. در شأن ما نیست با اینها در ارتباط بود. لقمه دهن ما نیستند.
خدا بدش میآید از این روحیه، از این حالت، از این آدم. خدا بدش میآید. خدای کریم، رئوف، رحیم، که از قبل خلقت به فکر ما بوده، به یاد ما بوده، این همه محبت، این همه توجه. چه میکند؟ این آدمیزاد از چشم خدا میافتد. واقعاً چی بالاتر از این؟ آدم از چشم خدا بیفتد. این میشود.
ما گول میخوریم. همه هم آقای ریشه تمام بدبختیها، تمام گناهان، تمام طغیانها، تمام رذائل باطنش، واقعش، ریشهاش، اصلش همین ظاهرگرایی، ظاهربینی است که مرض اصلی شیطان بود. شیطان هم دنبال این است که این مرضش را سرایت بدهد به دیگران. ظاهربینها پشت شیطان درمیآیند. و شیطان بنا دارد همه را ظاهربین کند. همه متر و عیار بشود ظاهر، ظواهر. همین هم مسائل ظاهر قیافهاش خوشگل است، آن زشت است؛ پس این خوشگل خوب است، آن زشت.
مخصوصاً بعضی از این ابزارها کاملاً در اختیار شیطان است؛ یعنی اصلاً به آن ابعاد امنیتی قضیه اینجانب کار ندارم که پشت داستان چه نهادهای امنیتی هستند و چه کار دارند میکنند. اصلاً شما فرض کن حوزه علمیه قم اینها را ساخته است، ربطی اصلاً ندارد که کی ساخته، از کجا دارد ساپورت میشود. این فونداسیون، این قالب، ساختار، این طراحی یک جوری است که آدم را میکند چی؟ اینستاگرام، این ابزار شیطان است. حالا آدم نماز شبخوان هم این را ساخته باشد، باز همین است، فرقی نمیکند. انگیزه او هم خوب بوده باشد، این شما را ظاهربین میکند، ظاهرگرا میکند، عقل آدم را کم میکند.
کاش میشد ماها پلتفرمهای سکوهایی، ساختارهایی با این ابعاد، با این نگاهها ایجاد میکردیم. فکر میکردیم چه کار میشود کرد؟ چی میشود ساخت که اتفاقاً از ظاهر عبور بدهد؟ واقعبین کند؟ باطنبین کند؟ همه هنر امام رضوان الله علیه و عظمت انقلاب، اصلش توی این یک کلمه است. او شاهکلیدش این بود که مردم را از ظاهر عبور میداد. امام مردم را باطنبین میکرد. امام باطنبین بود. انقلاب به باطن توجه داشت که پیروز شد و به باطن توجه دارد که مانده. تا وقتی این چشم باطنبین هست، انقلاب هست. تا وقتی مردم باطنبین هستند، انقلاب هست. ظاهربین که بشویم، سلاخ را برمیدارند، کراوات بهش میبندند. سلاخ کَتفش توی خون بوده. جزء فرماندههای داعش بوده، حالا تحریر و شام، داعش، هر چی جبههالنصریها مختلف، تا گردن توی خون بوده. کراوات میبندد، کتشلوار میپوشد، میشود دیپلمات محبوب. قیافهاش را عوض کنیم. ریشهای بلند و موهای بلند را بزنی، یک لبخندی به لبش باشد. واقعاً دنیا اینقدر عقلش کم است؟ همین است! "اَکثَرَهُم لا یَعقِلونَ" نمیفهمند. معیارشان همین ظواهر.
آدم دارایی که ظاهر بین است، داراییاش (دارایی به خودی خود بد نیست)، دارایی ظاهربین ترسناک و خطرناک است. زمینهساز ظلم است. با دارایی ظلم میکند. فکر میکند قدرتی دارد. فکر میکند شوکتی دارد. زورش میرسد. پشتش بنده، پشتش گرم است. با پول همه را میخرد. این هم کسی که پول دارد، طیف پولداری باهاش در ارتباطم که خود همین باز باعث میشود که یک احساس قدرت مضاعفی میکند.
خدا بدش میآید. خیلی روایت، روایت مهمی است. انشاءالله خدای متعال ما را یاری کند که از این ظواهر عبور کنیم و باطنبین بشویم. با شاخصهای باطنی مسائل را تشخیص بدهیم و بفهمیم.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...