‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسماللهالرحمنالرحیم**
**باب ۷۸: با وجود رد مظالم به اهلش**
«رد مظالم» یعنی ظلمهایی که انسان کرده و حقالناسهای که از بابت ظلم به گردن انسان است. واجب است مظالم را به اهلش بازگرداند. همچنین در هنگام بازگرداندن این مظالم، توبه نیز شرط است.
اگر فردی عاجز بود و به هر دلیلی نتوانست ظلمی را جبران کند (مثلاً توان مالی نداشت، یا صاحب حق در دسترس نبود و از دنیا رفته بود، یا آبروی او را برده بود)، اینجا باید برای مظلوم استغفار کند. این باب بسیار مهم است و ابواب بعدی نیز مرتبط با همین مباحث حق و مظالم هستند که مباحث بسیار مهمی هستند و ما همیشه نیاز به یادآوری این مطالب داریم. تا چند باب آینده نیز این بحث را ادامه خواهیم داد.
در این باب (باب ۷۸)، چند روایت داریم. روایت اول از امام باقر (علیهالسلام) است که میفرمایند: «ظلم سه دسته است:
1. ظلمی که خدا میبخشد.
2. ظلمی که خدا نمیبخشد.
3. ظلمی که خدا آن را رها نمیکند.»
یعنی یک ظلمی هست که خدا میبخشد، یک ظلمی که خدا نمیبخشد و یک ظلمی که نه تنها نمیبخشد، بلکه آن را رها هم نمیکند و شدیدتر میشود. بعضی گناهان راهی برای بخشش دارند، بعضی بخشیدنی نیستند و بعضی رها کردنی نیستند؛ هی این ظلم شدیدتر میشود.
**اما ظلمی که خدا نمیبخشد، شرک است.**
البته خدای متعال محتاج ایمان ما نیست که مثلاً به او بربخورد یا ناراحت شود و بگوید اینجا مرا قبول نداشتی و اسم دیگری را در کنار من گذاشتی. اینها آسیب به خود ماست. بنیادینترین و عمیقترین ظلم، شرک است؛ زیرا تمام فضائل و تمام کمالات از دل ایمان نشأت میگیرد. وقتی ایمان نباشد، فضائلی هم نخواهند بود و سرمنشأ تمام ظلمها، خرابیها و بههمریختگیها همین شرک میشود. لذا ظلمی که خدا نمیبخشد، شرک است؛ البته به معنای توبهنکرده. چون شرک هم توبه دارد که همان ایمان است. اگر از این شرک توبه نکرده باشد و بمیرد، دیگر بخششی ندارد.
**اما ظلمی که خدا میبخشد، ظلمی است که انسان به خودش میکند؛ در آنچه میان او و خداوند است.**
مثلاً روزهای واجب بوده که ترک کرده یا در نماز کاهلی کرده. البته اینها نباید به ما جرئت گناه بدهد و به این معنا نیست که بگوید بنده من راحت برو گناه کن. این برای این است که بگوید بنده من اگر گناه کردی، ناامید نشو و بیا توبه کن. به این توجه داشته باشید؛ به ما "گرین کارت" ندادهاند که بگویند خوب است، ظلم بین خودت و خدا بود، پس حل است. نه آقا جان! اینهمه انبیا و اولیا (معاذالله) بیکار نبودهاند که اینهمه آمدهاند و این شریعت را به ما یاد دادهاند!
شما ببینید چقدر ما هزاران روایت داریم که احکام را با جزئیات بیان کردهاند. آقا، وقت نماز از کی تا کی است؟ این را بارها عرض کردهام. بنده خیلی سال پیش - چون حالا بعضیها حرفهایی میزنند و تشکیکاتی میکنند - از هجدهسالگی درس خارج میرفتم. از نوزدهبیستسالگی یادم نیست، از سال ۸۷ که بیست ساله بودم، یا سال ۹۳ بود یا ۹۲، چند ماه استاد عزیزی که داشتیم در بحث وقت صلات (ده یازده سال پیش) در مورد اینکه آقا پایان نماز مغرب و عشاء کی است، نیمهشب شرعی است یا تا اذان صبح وقت دارد، فکر میکنم شاید سه ماه طول کشید، شایدم بیشتر؛ خاطرم نیست که این وقت را تعیین بکنند که آقا این نماز کی قضا میشود و اگر در آن زمان (مثلاً ساعت دو شب) بخواهد نماز بخواند به چه نیتی بخواند، به نیت ادا بخواند یا قضا؟ اینها بیکار نبودهاند! وقتی قرار است خدا همینطور مفت و الکی ببخشد، اینها وقت شریفشان را بگذارند. حالا این فقیه، این عالم، امام برای چه باید اینقدر وقت بگذارد و با همه جزئیات تعیین و بیان کند؟
آقا، مهم نیست. آقا، خودش میبخشد، بخواند دیگر! حالا هر وقت خواند، فرقی نمیکند. اینهمه تأکید بر این که اول وقت بخوان، اگر اول وقت بخوانی اینطور است، وسط وقت بخوانی آنطور است، آخر وقت بخوانی آنطور است، قضا بشود آنطور است. برای بعضی نمازها مثل عشا، قضا شدنش بعضی مراجع قائل به این هستند که باید یک روز هم کفاره برایش بگیرد. تعیین کفاره! اگر اینطور روزه را خورده، آنطور باید کفاره بدهد. چقدر باید کفاره بدهد؟ چه باید کفاره بدهد؟ اینها بیکار نبودهاند (معاذالله)! اینها مهم است. این روایتی که میخواهد بگوید آقا میبخشد، معنایش این نیست که اینها همه الکی است و اینها را آخوندها درآوردهاند و سرکاری است و خیلی لفتولیسش دادهاند. این حرفها نیست.
نه آقا، خود اهلبیت اینهمه وقت میگذاشتند و اینهمه زحمت میکشیدند تا برای مردم تبیین کنند. اینقدر مهم است، دقیقاً با همین ریزهکاریهایش مهم است، اثرات دارد. اثراتش هم فرق میکند. شما نماز اول وقت بخوانی با ده شب بخوانی، شش شب بخوانی، ده شب بخوانی یا دوازده شب بخوانی، فرق میکند. اینها با اثرش در روان و روح و جان شما فرق میکند. اثرش در جامعه فرق میکند. نماز ادا با نماز قضا فرق میکند. مهم است.
در عین حال، یک امیدی دادهاند که اگر این ظلم، این گناه در زمره گناهی باشد که بین تو و خدا بوده و به یک فرد سوم سرایت نکرده، بله. یک وقت است من هم روزه میخورم، هم میآیم علناً روزهخوری میکنم. این یک چیز دیگر است، این دیگر جرم بین من و خدا نیست. این دشمنی، لجبازی، دهنکجی است. حکمشم یک حکم دیگری است. ولی مثلاً من روزه خوردم و کسی هم کاری نداشته، در خلوت خودم. مثلاً موسیقی حرام گوش دادم. آسیب هم داشتهها، آسیب هم دارد برای ذهن و روح و جسم و همهچیز؛ ولی فرد سوم دیگر نبوده. حالا یک وقت صدای زن، که آن هم باز بحثش فرق میکند. من بودهام و بین من و خدا معصیتی انجام شده. خدا نیاورد که ما معصیتی انجام بدهیم در پیشگاه الهی، ولی حالا بر فرض از دست دررفتهایم، خدا به مغفرت خودش میبخشد. این در قیاس با شرک است، نه اینکه بگوید خب اینکه هیچی! آن که راحت باش، آن که نوش جونت! خوردی، نوش جونت! پایههایت را خوردی، حلالت باشد! نه آقا جان. ولی در قیاس با شرک، چرا؛ خدا کریم است دیگر.
**اما ظلمی که خدا آن را رها نمیکند، مداینه بین بندگان است.**
آن ظلمی که خدا رها نمیکند، دین به گردن آمدن بین بندگان و حقالناسهایی است که نسبت به هم پیدا میکنند. این آقا قابل بخشش نیست. نه تنها قابل بخشش نیست، بلکه خدا حق را پیگیری میکند و از چنگت بیرون میکشد. دین بندهاش را میستاند. شرک را نمیبخشد؛ خیلی خب. ولی حقالناس را هم نمیبخشد. از چنگت بیرون میکشد. این نیست که فقط جهنم بروی بابت شرک. جهنم میروی (معنایش این نیست که به زور میبرد)، ولی بابت حقالناس هم جهنم میبردت و هم حق آن بندهخدا را ازت میگیرد. به زور حقش را باید بدهی. این تفاوت حقالناس با حقالله است؛ ازت میگیرد.
حالا به اینجا که رسیدیم، نکتهای را هم عرض بکنم. یکی از حقالناسهایی که بعضی از آنها عجیبوغریب هستند و به آن توجه نداریم و خیلی هم رایج است (و متأسفانه گرفتار آن هستیم)، یکی از اینها را عرض میکنم؛ حالا شاید هم عجیب باشد برایتان، بسیاری از مؤمنین نیز خبر ندارند. متأسفانه این را عرض بکنم، یک تذکری هم برای خودم باشد و هم برای همهمان انشاءالله.
ببینید عزیزان، یکی از موارد حقالناس وقتی است که آدم هدیه میدهد. هدیه را وقتی میدهید، میتوانید پس بگیرید. بنده به دوستم یک کتاب را هدیه دادم. بعد از مدتی میگویم آقا میشود این کتاب را به من برگردانی؟ لازمش دارم. اشکالی ندارد؛ هدیه دادم، میتوانم پس بگیرم. البته حالا هدایا هم اقسامی دارد: "هِبِه معوضه" و "هِبِه غیر معوضه". اینها را (برای بار هزارم هم عرض میکنم) هم در مسئله احکام به مراجع خودتان مراجعه کنید. برای بار هزارم ممکن است بنده یک چیزی بگویم بر اساس یک فتوایی باشد، ممکن است مرجع شما جور دیگری بفرمایند. برای بار هزارم عرض میکنم که احکام را درس بگیریم. رسالههای عملیه. به لطف خدا در مدرسه تعالی دورههای آموزش احکام خیلی خوبی هست. استاد محمدینژاد عزیز و بزرگوار که کارکشته این فن و از بهترینهای احکام در کشور هستند، دکترای احکام را در مدرسه آموزش دادهاند. هم برای بچههای دورههای «حضرات»، هم غیر حضرات میتوانند ثبتنام بکنند و استفاده بکنند.
مسائل مختلف در مورد غسل و نماز و روزه و احکام مختلف صله رحم و اینها، همه را باید با جزئیات آدم آموزش ببیند و یاد بگیرد. واجب هم هست؛ چون غالباً با آن درگیریم و مبتلائیم به آن. واجب است مسائلی که آدم غالباً درگیرش است، یاد بگیرد. یک مسئله سالبهسال نیازش نمیشود، مثلاً حج؛ حالا هر وقت پولدار شدیم، میرویم یاد میگیریم. هر وقت حج ثبتنام کردیم و قرار شد برویم. ولی صله رحم که یک چیزی نیست که بگوییم آقا هر وقت رحمدار شدیم! از وقتی به دنیا میآید، رحم داری؛ بعد احکامش را بلد باشی.
یکی از این مسائل همین است: هدیه. وقتی آدم هدیه میدهد، میتواند پس بگیرد؛ ولی وقتی که به رحم آدم هدیه میدهد (به برادر، به خواهر، به دایی، به خاله، به عمه)، این را نمیتوانی بدون رضایت او پس بگیری. توجه داشته باشید. به پدر و مادر هم همینطور است. پدر و مادر به فرزند هم همینطور است. در مورد زن و شوهر فقط اختلاف است، که عرض میکنم به فتوای مراجع مراجعه کنید؛ آن هم بعضی فرمودهاند که آنجا هم نمیشود پس گرفت. این هم خیلی مهم است. خیلی مهم است. طلاق. هدایایی که به همدیگر دادهاند، پسگرفتن حقالناس است اگر مرجع شما حرام دانسته باشد.
بچه تو خانه: حالا مثال خواهر برادریش که خیلی رایج است. مثلاً خواهر کوچیکه (حالا فرض بر این است که بچه بالغ باشد، دیگر بچههای مثلاً دختربچه دوازده سیزدهساله) به خواهر کوچکش این گل سر را هدیه میدهد. حقالناس است. مادر به فرزند هدیهای میدهد. گلدان را داده، گفته بگذار تو خانهات. حالا حتماً هم لازم نیست به اسم اینکه هدیه دادم؛ مشخص است دیگر، عرفاً این چیزی وقتی. وقتی این گلدان، این گل را شما وقتی میخری و میدهی، یعنی هدیه است دیگر. مثلاً من میبرم شما گل به مادرت هدیه میدهی، دیگر نمیتوانی برداری و ببری. این وقتی داده میشود، عرفاً معنایش هدیه است؛ حق نداری برداری و ببری. کتابی، سیدیای، جزوهای، هرچه؛ وقتی هدیه میدهی، حق نداری خودت برداری. مخصوصاً این آقا از آن چیزهایی است که پدر و مادر خیلی گرفتارشن. پدر برای بچه خودکار خریده، هدیه هم کرده، لباس خریده، برمیدارد. بالاتر: فرش هدیه میدهد، میگوید فرش را برگردان، لازمش دارم. لازمش دارم، برگردان! نداریم! اگر راضی باشد. درخواستی گیر میکنند بندگان خدا. معمولاً دیگر با اکراه، با عدم رضایت، که نه؛ اگر آدم میبیند طرف واقعاً رضایت ندارد، در رودربایستی، خب نباید پس بگیرد. این از مسائلی است که باید توجه کرد. این همان مداینه بین العباد است. دین به گردن میآید. شبیه حرام. آقا، این فرقی با اختلاس و ربا و اینها از این جهت ندارد. این هم مال مردم است. و حالا ببینیم چند تا خانه میشود پیدا کرد که گرفتار این حرام نباشد.
این حرف خیلی حرف سنگینی است و آتش به پا میکندها! یعنی البته مراقبت بکنید، باز خود این حرف فساد ایجاد نکند در زندگیها. چون از این ماجراها هم داریم. یک چیزی میگوییم، بعضی دقت ندارند و میروند یک جور دیگر مطرح میکنند. مواردی هست بعضاً میآیند به ما میگویند آقا فلان کس، مثلاً بچه ما، همسرمان، یا شوهرمان فلان حرف را از تو شنیده، فلان واکنش را نشان داده، در خانه فلانطور دارد رفتار میکند. به اسم شما هم تمام میشود. همه را دارد از تو متنفر میکند؛ این مادر تو! این را از ما گرفت. باز دعوا، داد و جنجال از این قبیل. یا زن از شوهر، یا شوهر از زن. دیگر این حرفها برای این نیستش که بیفتیم به جان همدیگر و خدای نکرده از تویش فسادی باز دوباره دربیاید. برای این است که مسئله را بدانیم و عمل بکنیم. آن چیزی که منطق دین، منطق حق است. خدای نکرده گرفتار ظلم نشویم. این هم یکی دیگر از مصادیق ظلم بود که خدا رها نمیکند.
کولر داده به بچهاش. داریم! تلویزیون میبرد از توی انباری یا تو خانه. اینها برمیدارد میبرد. داریم این موارد، دیده شده به کرات. خیلی رایج است متأسفانه. مخصوصاً وقتی که با همدیگر همخانه میشوند؛ مخصوصاً وقتی که حالا هم پسر یا دختر با پدر و مادر در یک ساختمان هستند، در یک آپارتمانند، که زیاد داریم. مخصوصاً وقتی که استقلال اقتصادی چندانی هم نداشته باشند، دیگر کامل آن پدر و مادر اصلاً مال خودش میداند، میگوید مال من بوده، دادم. البته این هم درست استها، ممکن است همین بوده باشد؛ یعنی باید فهمیده بشود. یک وقت هست میگوید من هدیه نکردم، مال من بوده، گفتم حالا استفاده کن. ولی اگر داده که حالا از عرف و فضاهای کلی و اینها فهمیده میشود. کادوی تولد مثلاً داده، یا مثلاً با یک محبتی. باید قرائنی فهمیده بشود که این بخشیده و گذاشته. حالا شما این الان چاقوی بزرگ میخواست، نداشت، کابینت خانهات. برمیداری به این میدهی. این معنیش هدیه نیست. یعنی آقا الان چاقو برند تشکیو توی بستهبندی خاص، استفاده کن. این هدیه است. خیلی مثال! نکته! صدها مثال میشد. مخصوصاً وقتی که استقلال اقتصادی خانواده آن فرزند (یعنی حالا دختر، پسر، نوه، هر کس) را نداشته باشد، اینجا بیشتر از این این مشکل پیش میآید. این گرفتاری هست. باید دقت کرد به این مسئله که خدای نکرده گرفتار حقالناس نشویم.
این هم یکی از آن موارد حقالناس بود. خب روایت اولین باب را هم خواندیم تا انشاءالله روایات بعدیش را هم بخوانیم.
**الحمدلله رب العالمین.**
در حال بارگذاری نظرات...