‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. عَنِ الرِّضَا علیهالسلام، عَنْ آبَائِهِ علیهمالسلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم: "إِنَّ اللَّهَ غَافِرُ کُلِّ ذَنْبٍ إِلَّا مَنْ أَحْدَثَ فِی دِینٍ وَ مَنِ اغْتَصَبَ أَجِیرًا أَجْرَهُ أَوْ رَجُلًا بَاعَ حُرًّا".
روایت از امام رضا علیه السلام، از اجداد طاهرینشان، از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم که فرمود: خدای متعال هر گناهی را میبخشد، یعنی حالا یا با توبه، یا با راههای جایگزین توبه. برای توبه، راههای جایگزین خدا گذاشته است؛ مثلاً فرموده که اگر شما "أَنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ الْإِثْمِ" یعنی شما گناهان کبیره انجام ندهید، گناهانتان را... فلان کار اگر انجام بدهید "تَکْفِیرُ السَّیِّئَاتِ". یا فرمود: "إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ." مثلاً شما یک صلوات که میفرستید، "اللهم صل علی" این خودش حسنه است، حسنه، سیئات را از بین میبَرَد. حالا در خصوص صلوات که دارد: "مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً لَمْ يَبْقَ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّةٌ." کسی اگر یکبار بر من صلوات بفرستد، ذرهای از گناهانش باقی نمیماند. یکبار صلوات بفرستد، ذرهای از ذنوب نمیماند. صلوات ذکر است. پس اینها راههای جایگزین توبه است و در واقع فرایند مغفرت با اینها صورت میگیرد؛ ولی بعضی گناهها هستش که توی این فرایند مغفرت قرار نمیگیرد.
مثل چی؟ مثل اینکه کسی دین بسازد. "من احدث فی دین"، دین تولید کند، بدعت بیاورد، دینسازی کند. یعنی چی؟ یعنی اینکه شروع کند یکسری احکام و مناسک و اخلاقیات... اگر حجت دارد، آن بحثش جداست. بله، یک وقت هست به چیزی رسیدن بهعنوان حکم شرعی، حجتی دارم برایش. ممکن است این نباشد. در پیشگاه الهی جز دین خدا حجت ندارد. پشت یک وانتی، ماشینی بود تازگیها میدیدم، نوشته بود که: «انسانیت از دین بالاتر است.» خاک بر سرت بابت این چیزی که پشت ماشین! "افترا علی الله" معنایش یعنی چی؟ یعنی یک چیزی بهتر از دین بود، خدا نداد؟ خدایا عاجز بودی، یا جاهل بودی، یا بخیل؟ این بدبخت احمق نمیداند دارد به خدا تهمت میزند، نمیداند به خدا دارد افترا میبندد، این نمیداند این کاری که دارد میکند توهین به خداست. یکوقتی قشنگ یکی یک جایی فرستاده، یک جایی دیده، میزند پشت ماشینش. این خودش دینسازی است و آن انسانیتی که تو داری بهعنوان بهتر از دین نشان میدهی، خود آن انسانیت دوباره باز دینسازی است. دینسازی آنقدر دایرهاش دایره وسیعی است؛ یعنی همان انسانیت... «دین از انسانیت از دین بالاتر است.» خب یعنی انسانیت خودش یک دین است دیگر. یکسری مناسک دارد، مثلاً یکسری عقاید دارد، یکسری خلقیات دارد. حالا مثلاً جاهای دیگر میگویند نمیدانم: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک. پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، خب این نیک را کی قرار است تفسیر کند؟ نیک یعنی چی دقیقاً؟ خب این نیک را خدا تشخیص داد دیگر. خدا که بهتر از همه نیک را میدانست، خدا آمد همه آن پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را عرضه کرد، شد اسلام. یعنی یک نیکِ دیگری هست که تو بهتر از خدا تشخیص دادی؟ خدا تشخیص نداد؟ یک چیزی که خدا نفهمید این نیک است، تو فهمیدی نیک است؟ یا فهمید نیک است و زورش نرسید؟ نخواست؟ نمیخواست یعنی بخل ورزید؟ میشود مصداق دینسازی.
خیلی عاقبت بدی هم دارد اینجور بالاخره کارها... این دایره وسیعی دارد. هر چقدر که این دینسازی فراگیرتر باشد، عقوبتش سنگینتر میشود. یا وقتی هم در حد یک دانه بدعت، یک دانه یک فعلی را اشتباه میگویم؟ یک سیئهای را آدم بنیانگذاری کند، بعد از او بماند. یک حسنهای را تخریب بکند با یک کاری، یک کاری بکند که آن حسنه از چشم مردم بیفتد، مردم نسبت بهش رغبت نداشته باشند. اینها همش مصداق احداث دین میشود که خب، بحث وسیعی است. خب، این هم که توبه ندارد، نه. یعنی اساساً راه جبرانی در نظر گرفته نشده؟ چرا. راه جبران در... راه جبرانش ممکن است طوری باشد که برای یک آدم در زندگی عادیش محقق نشود. راه جبرانش همین است که تکتک افرادی که به واسطه گفتار من و تلاش من، دین جدید را پذیرفتند و باور کردند، حالا چه آن دین به معنای کلی، چه معنای جزئی که حالا یک رفتاری باشد، باید بروم همه را آگاه کنم و خیلی وقتها آن همه که میخواهم آگاه کنم، بعضیهاشان توی دنیا نیستند. این میشود که دیگر آن راه جبران منتفی است. از جانب خدا نیست که منتفی شده، از جانب این محدودیتهای دنیاست. گناهش یک طوری است که بعداً این محدودیتهای دنیا و شرایط زندگی مانع میشود. همین دیگر، همین. فرض بفرمایید من خدای ناکرده توهین به اهلبیت کرده باشم. حالا یک وقتی خودم یک جوانی آمده بود پیش ما، گفت: "من یک گناه خیلی سنگینی کردم، نمیدانم چکار کنم؟ توبه کنم؟ من توبه ندارم." گفتم: "نه آقا، اینجوری نیست. همه گناهها توبه دارد." گفت: "نه، گناهم خیلی سنگین است." گفتم: "خب، همش توبه دارد. خدا خودش وعده داده همه را میبخشند." هی دیدم دارد "چیز" میکند، گفتم: "خب چکار کردی؟" گفت: "من قرآن آتش زدم." یک لحظه من جا خوردم که من الان به این چی بگویم؟ در عین حال خب، خدای متعال وعده داده و میبخشد. یک وقت هست آدم همچین گناه سنگینی... خیلی گناه بزرگی است؛ ولی خب در خلوت خودش انجام داد. یک وقت این را فیلم گرفته، این را تبدیل به سیئهای کرده که فرهنگسازی بشود، قبحش بشکند، بقیه یاد بگیرند، عرض کنم که روال بشود، بقیه انجام بدهند. تکتک اینهایی که از تو یاد گرفتند، به واسطه کار تو، حرف تو جرأت پیدا کردند را باید بروی... آن دیگر حالا بحث دیگری است، احکام حالا ارتداد یا توهین به مقدسات و اینها که حالا بحثهای خودشو دارد.
اینجا این دیگر راه جبرانش این نیست. این از این جهت نیستش که خدا نخواسته که تو جبران کنی، خدا راه جبران نگذاشته. خدا راه جبران گذاشته. تو نمیتوانی با این شرایط و امکاناتی که داری. مسئله این است که خدا نمیبخشد؟ نه. یعنی خدا نخواسته ببخشد. دیگر از شرک ما بالاتر نداریم که، آن هم راه دارد برای بخشش، اسلام است. درست شد؟ ولی این گناهش یک جوری است که خب اینهایی که الان دیدند، از کجا میخواهی تکتکشون را پیدا کنی؟ ولو تو چیزی بگویی برای جبرانش، اصلاحش، از کجا معلوم به تکتک آنهایی که آن قبلیه را خواندند، برسد؟ قبلی را دیدند، برسد. اینجوری که نباید تبلیغ کنیم. خیلی باید مراقبت کرد. خدا به دادم برسد.
دیگر چی؟ "مَنِ اغتصب اجیرًا اجره"؛ یا کسی که مزد اَجیری را، کارگری را غصب بکند. این هم جبران ندارد، یعنی توبه ندارد. خب البته یعنی بخشش، بخشیده نمیشود. این به این دلیل بخشیده نمیشود که با استغفار تو که مسئله حل نمیشود. حقی که از این تلف شده، باید بهش برگردد. حالا یک وقتی هم هستش که دیگر این آدمه پیدا نمیشود، از کجا پیدایش کنم؟ یک اسنپ، یک وقتی مسافری خورده، مال دو هزار تومان بیشتر ازش گرفتیم، حالا من از کجا این آدم را پیدا کنم؟ کجا بیانیه بدهم؟ فراخوان بدهم؟ اعلام بکنم؟ دو تومان این را چه شکلی بهش برگردانم؟
"أَو رَجُلًا بَاعَ حُرًّا". یا یک کسی بردارد یک انسان آزادی را بفروشد. این فروختن یعنی آزاد را برده کردن و این دیگر میافتد توی مکانیزم بردگی و چقدر باید گرفتاری و مشکلات را تحمل بکند و و بعداً چطور آزاد بشود و اینها. وقتی شما به ناحق، به ناحق یک انسان آزادی را گرفتید، برده کردید؛ چون وقتی به حق باشد جنگ است. وقتی به ناحق گرفتی، دنیا را برده کردید. اینجور زیر یوغ ستم آوردید، زیر بار مشکلات آوردید. خب بعداً چطور میخواهی آدم را پیدا کنی؟ چطور میخواهی جبران کنی؟ این وقتی که از این آدم تلف شده، سرمایه و عمر و امکانات و ۵ سالی که از این تلف شده، چه شکلی میخواهی بروی برگردانی؟ البته از این سیاه میشود خب نتیجه گرفت. موارد دیگری هم مثلاً به ناحق کسی را آدم زندان انداخته باشد، عمر تلف شده باشد مثلاً و مواردی از این قبیل. این دیگر راه جبران ندارد برای همین بخشیده نمیشود. نه اینکه خدا لحاظ نکرده جبران را برایش. چرا خدا لحاظ کرده. نه اینکه خدا نخواسته ببخشد، خدا خواسته ببخشد. جبران این منوط به یک امری است که آن امر عادتاً محقق نمیشود. یا باید مردهای را زنده کنم، یا باید عمر رفتهای را به کسی برگردانم. این میشود که عادتاً محقق نمیشود. برای همین مغفرت اینجا معنا ندارد.
خب این هم از این روایت باب هفتاد و نهم تمام شد. انشاءالله فردا باب ۸۰ را بخوانیم. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...