انسان بیورع ما اهلبیت علیهمالسلام نیست
فرج با ورع
نحوه صحیح دعوت به سوی خدا
فرهنگسازی ورع تا کجا؟
دین در این سه امور خلاصه میشود!
لباس اسلام چیست؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
علی بن ابیزید از پدرش نقل میکند که خدمت امام صادق علیه السلام بودم. «فدخل علیه عیسی بن عبدالله القمی». عیسی پسر عبدالله قمی هم بود. خدمت امام صادق علیه السلام رسید. «فرحب به وقرب مجلسه». حضرت به او مرحبا گفتند و جای نزدیک به خودشان دادند. «ثم قال یا عیسی بن عبدالله لیس منا ولا کرامته من کان فی مصر فیلم او یزیدون و کان فی ذالک المصر احد». ای عیسی بن عبدالله! از ما نیست و اصلاً جایگاهی هم ندارد پیش کسی که در یک شهری باشد که در آن ۱۰۰ نفر یا بیشتر از ۱۰۰ نفر زندگی میکنند. ۱۰۰ نفر یا بیشتر از ۱۰۰ نفر زندگی کنند. توی نسخه بدن تو کافی، در آن شهر از این آقا کسی اورع باشد، باوَرعتر پیدا بشود. مسابقه و رقابت باید در این جهت باشد. «فستبقوا الخیرات».
عن ابی جعفر علیه السلام قال: «عینونا بالورع یاری کنید». «فاننه من لقی الله عزوجل منکم بالورع کان له عند الله عز و جل». کسی که با وَرع خدا را ملاقات کند، پیش خدا ارج دارد.
باز حدیث بعد: «ادعوا الناس بغیر السنتکم». مردم را دعوت کنید با غیر زبانهایتان تا «لیرو منکم الورع اینو باید ببینم در شما، وَرع رو، و اجتهاد و الصلوات والخیر فان ذالک دا». این است که دعوت میکند: وَرع، اجتهاد، صلوات و خیر. حدیثی که همیشه ما مشهور میخوانیم. این تکه بعدیش خیلی مهم است: نمازت، نماز دایی و همه آقای بهجت، با وَرعش، با اجتهادش، با صلاتش، با خیرش و بدون کلام. تبلیغ بدون کلام با نماز. یعنی انسان نماز بخواند، بینهایت مردم شیفته دین و خدا و پیغمبر و اهل بیت (علیهم السلام) شوند. انسان بیاید دو رکعت نماز بخواند.
از ابوالحسن اول (ابوالحسن اول موسی بن جعفرند، ابوالحسن دوم امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث امام هادی علیه السلام. گاهی به نحو مخالفش هم گفته میشود. ابوالحسن اول امام رضا علیه السلام گفته میشود. ابوالحسن اصفهانی، امام هادی، ابوالحسن ثالث امام عسکری.) فرمودند: «کثیرا ما کنت اسمع ابی زیاد از پدرم میشنیدم». «یقول لیس من شیعتنا من لا تتحدث المخدرات به ورعه فی صدورهن». خیلی حدیث عجیبی است. شیعه ما نیست کسی که زنان پردهنشین وقتی دور هم جمع میشوند از وَرع این آقا تعریف نکنند. یعنی زنان وقتی مینشینند سبزی خرد میکنند (از باب اینکه مثال خیلی مثال جذابی است). یعنی آنقدر باید فرهنگسازی، دایره فرهنگ را نشان میدهد که وقتی یک چیزی فرهنگ میشود و یک چیزی نهادینه میشود و برای مردم جا میافتد، مردم نسبت به آن اقبال دارند. این تا کجا شعاع دارد و تا کجا حرفش میرود؟ تا آنجایی که زنهایی که با شهر و مردم و مردها و اینها در ارتباط نیستند، اینها هم در حرفهایشان باشد. آن شیعه، آن کسی شیعه ماست که وَرعش تا اینجا نفوذ پیدا کند. «وَ لیس من اولیائنا من هو فی قریه فیها عشره آلاف رجل فیهم». از اولیای ما نیست کسی که در یک قریهای باشد که در آن ده هزار نفر باشند، از اینها از این آقا باورعتر. این از اولیای ماست.
خب، حدیث بعدی را خیلی سریع بخوانیم. از امام صادق علیه السلام، از آباءشان در وصیت پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمودند: «یا علی ثلاث من لقی الله». سه دسته، هرکس خدا را با این سه تا چیز ملاقات کند، بهترین مردم است. «منعت الله عزوجل بمفترض علیه فهو من اعبد الناس». خدا به او واجب کرده واجباتش را انجام دهد، از عابدترین مردم است. خدا در حالی ملاقات میکند که بیشتر از همه عبادت و «منورا محارم الله». کسی که محرمات را از خود دور کرده، خدا در حالی ملاقات میکند که باوَرعترین مردم است و «من غنع بما رزقا». یعنی همه دین این سه تاست به عنوان راهکار اصلی تربیتی و جهتگیری تربیتی. یک کسی آمد گفت آقا دین چیست؟ ما چهکار بکنیم؟ همین سه تا. یک سری واجبات، یک سری محرمات و یک سری خلاصه، حالا اینکه تعبیری که ما داریم این است که باید و نباید و بود و نبود. شما باید خودت را با اینها تطبیق بدهی. در این عالم یک سری بایدها و نبایدهاست و یک سری بودها و نبودها. همه دینداری و هنر دین به این است که انسان خود را با اینها تطبیق بدهد. یعنی با قواعد تکوینی عالم و قواعد تشریعی عالم مطابقت. کسی که خدا را... کسی که قناعت دارد به آنی که خدا روزیاش کرده بود و این در حالی که خدا را ملاقات میکند که غنیترین مردم است.
بعد فرمود: «یا علی ثلاث من لم یکن لم یکن فیه لم یتم عمله». ای علی! سه دسته، سه تا چیزی که اگر این سه تا در کسی نباشد، عملش تمام نیست:
۱. «ورع یحجزه عن معاصی الله». وَرعی که او را از معاصی خدا نگهداری کند (اگر این را نداشته باشد، عملش تمام نیست).
۲. «و خلق یداری به الناس». اخلاقی که با مردم مدارا کند.
۳. «حلم یرد به جهل الجاهل». و یک حلمی که با آن جهل جاهل (مباشرت کنیم). حالا بحث حلم رابطهاش با چیز عجیبی است که باید جلسات متعددی در مورد آن صحبت شود.
بعد فرمودند که: «یا علی الاسلام عریان و لباس الحیام». خیلی که اسلام لخت است. صرف اینکه کسی کلمه لا اله الا الله بگوید و اینها، این تمام نمیشود. انتظار اول ماجراست. یک بدن عریانی تازه پیدا کرده. حالا لباس متناسب میخواهد که لباسش حیاست. بعد تازه آن لباس زینت میخواهد. صرف اینکه بپوشاند کفایت نمیکند. لباس زینتی میخواهد. آن زینت عفت است و مروتش و «عمرو العمل الصالح». مروتش (حالا این مروت اینجا جوانمردی و اینها ترجمه میکنم ولی به سیاق روایت خیلی جوانمردی نمیخورد). ضیاق میخورد که حالا مثلاً منظور از مروت این باشد که آنی که این، خلاصه لباس انسان به سمتش، با این لباس با آن سمت میخواهد برود. یعنی آن مجلس و محفل و جایگاهی که متناسب با این لباس، آن عمل صالح است و «عماده الورع». و ستون این لباس اسلام هم وَرع است. الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...